مهدویت و رسالت نهادهاى فرهنگى
با تشکر از اینکه وقتخود را در اختیار مجله قرار دادید لطفا به عنوان اولین سؤال بفرمایید که ضرورت بحث راجع به حضرت مهدى، علیه السلام چیست؟
مساله مهدویت و بحث کردن راجع به حضرت مهدى، علیه السلام، در حقیقت مربوط به حوادث آینده است و نوعى پیشگویى و آیندهنگرى است و آیندهنگرى هم از حیاتىترین مسایل بشرى است . مىدانید که انسان بین گذشته، آینده و اکنون قرار دارد . اگر آیندهاش را از او بگیریم یعنى دیوارى از بتن آرمه میان او و آیندهاش بکشیم; هیچ نداند که در آینده، سرنوشتخودش و انسانهاى همراه خودش چه خواهد شد، همین الآن مىایستد و به زمین مىخورد و مرگش فرا مىرسد . اگر گذشته را هم از او بگیریم همین طور مىشود .
پس آیندهنگرى یک ضرورت اساسى استبراى کل بشریت . از این روست که شما مىبیند در جامعههاى غیراسلامى کسانى نظیر تافلر، فوکویاما و ... به نظریهپردازى در مورد آینده و آیندهنگرى پرداختهاند . و حتى براى کشورها طرحهایى مىدهند; براى اقتصاد، براى جنگ، براى مسایل زیست محیطى و ... همچنین طرحهایى مىدهند که مثلا در بیستسال آینده چه خواهد شد .
در درون جامعه مذهبى هم مساله آینده پس از اثبات خدا و پیامبر مسالهاى حیاتى است . به خاطر این هم هست که ما بیشترین روایات را راجع به حضرت مهدى (ع) داریم و بیشترین توجهات مشخص پیامبر به حضرت مهدى (ع) بوده است . در حدیث لوح از اسرار آل محمد (ع) حضرت مهدى (ع) مطرح مىشود . حضرت رضا (ع) در آن جلسه که دعبل شعرش را مىخواند هم این مساله را مطرح مىکند و ائمه اطهار (ع) همگى همینطور این بحث را مطرح مىکردهاند . آیت الله آقاى مظاهرى یک وقتى در برنامههاى بعدازظهر جمعهشان گفتند: ما 6000 حدیث درباره مهدویت داریم، در حالى که این تعداد حدیث درباره نماز نداریم و چیزى حدود 4000 حدیث در این زمینه بیشتر نداریم . البته ما هنوز به یک استقصاى کاملى درباره این مقوله نپرداختهایم . ایشان هم شخص محقق و متتبعى است و مىشود به سخنان ایشان اعتماد کرد .
مىدانید که دین ما ناتمام گذاشته شد; یعنى به تمام و کمال رسید ولى در اجرا ناتمام ماند . تبیین واقعیتها و ابعادش و اجرایش مربوط به حضرت مهدى (ع) است که در آینده مىآیند . اصلا حضرت مهدى (ع) تسلاى همه ائمه (ع) است و هر چه را که پیش آمده حضرت مهدى (ع) مىآیند و درست مىکنند .
کارکرد این بحث در عصر غیبت چیست؟ و آیا زندگى شخص معتقد به حضرت با زندگى شخص بىاعتقاد به ایشان تفاوتى دارد؟
اگر اعتقاد به حضرت مهدى (ع) و لازمه آن یعنى انتظار ایشان اعتقادى راستین باشد که در درون انسان پدید آمده نه مثل نوع اعتقاداتى که بعضى افراد به حلال و حرام دارند که حرام را مىخورند و حلال را زیر پا مىگذارند . یعنى اعتقاد راستینى به حضرت مهدى (ع) به وجود بیاید، انتظار براى آنها بیشترین چیزى که به وجود مىآورد تعهد به اصول مهدویت است . این تعهد که پیدا شد دیگر کار تمام است و فرد به گونهاى مىشود که در جامعه به درد مىخورد; در برابر کمترین حرام مىایستد، براى اجراى همه حلالها اقدام مىکند; چون حضرت مهدى (ع) طبق روایاتى که داریم امامى است که براى غم شیعهاش غمگین مىشود و براى خوشحالىاش خوشحال مىشود .
به عبارت دیگر شخص منتظر براى رفع مشکلات جامعه بیشترین تلاشها را مىکند; چون خرسندى حضرت را در این مىبیند . چون او در انتظار جامعه صالح است، ابتدا به صلاح خود اقدام مىکند . محال استشخصى 60 سال فاسد باشد و فریاد منادى مصلح که بلند شد یکدفعه بیاید در یک جامعه صالح . همچنین چیزى نمىشود مثل این است که شخصى را از کوره دهات و پشت کوهها یا دل «آمازون» بردارید و بگذارید در ساختمان صد طبقه «نیویورک» چنین کسى نمىتواند خودش را تطبیق دهد .
وقتى انسان به انتظار مصلح استخودش را صالح مىکند و سعى مىکند در آن جوى که هستبه مقدارى که مىتواند در خانواده و فرزندانش بعد قوم و خویشان و بعد هم شاگردان صلاح ایجاد کند .
بنابراین جامعه ما که بر اصل قانونباورى، اصل تعهدشناسى و اصل مسؤولیت پذیرى استوار است در پرتو مهدویت جان مىگیرد و زنده مىشود اگر مهدویت راستین باشد - بنابراین تاثیرهاى بسیار عینى، لحظهاى، فورى بر کل جامعه مىگذارد . جبهههاى ما یکى از نمونههایش بود . در جبهههاى ما توجه به حضرت مهدى (ع) و مهدویت زیاد بود و ذکر «یا مهدى» محرک قوى جوانهاى ما بود . ببینید آنها چه کار بزرگى کردند . این اعتقاد در همه بخشهاى اجتماع اثر دارد . پس انسانى که به مهدویت و انتظار معتقد است و توجهى به حضرت دارد، به خصوص اگر هفتهاى یکبار «سلام على آل یاسین» را بخواند، نمىتواند آدم ولنگار و بىتعهدى باشد و رشوه بگیرد و یا زمین خوردهاى را ببیند دستش را نگیرد و کارى را که قرار استبکند درست انجام ندهد، ما چنین آدمى سراغ نداریم و این امکان ندارد . بنابراین توجه، انتظار و اعتقاد به مهدویتبزرگترین انگیزه و محرک براى اعمال خوب براى ساختن فرد و جامعه و بزرگترین پایگاه و خاستگاه حرکت متعالى انسان است .
منبع: تبیان
ویژگیهاى تبلیغى قرآن درباره موعود آخرالزمان
محمود محمدى عراقى آنچه فرا روى شماست، بخش اول از گفتگوى موعود با «حجةالاسلام والمسلمین محمدى عراقى»، نماینده ولى فقیه و سرپرستسازمان تبلیغات اسلامى، درباره ویژگیهاى تبلیغى قرآن و نقش موعود آخرالزمان است، امید که مطلوب طبع لطیف خوانندگان موعود واقع شود. انشاءالله موعود: با تشکر از اینکه فرصت انجام این گفتگو را فراهم آوردید، به عنوان اولین سؤال، ویژگیهاى تبلیغى قرآن را بفرمایید.
محمدى عراقى: ضمن تشکر از پدیدآورندگان این نشریه مبارک، به شما که اولین نشریه اختصاصى درباره امام عصر ، علیهالسلام، را منتشر کردهاید تبریک مىگویم. تا آنجا که من اطلاع دارم «موعود» اولین نشریهاى است که اختصاص به آن حضرت دارد و شاید که در جهان منحصر به فرد باشد. همچنین فرارسیدن میلاد مسعود و فرخنده حضرت مهدى ، علیهالسلام، را که براى مردم و ما یکى از شادىبخشترین روزهاست تبریک مىگویم.
اولین نکته اینست که قرآن کریم، موعود آخرالزمان را به عنوان یک نتیجه قطعى و یقینى معرفى مىکند. در آیه شریفه «و نرید ان نمن علىالذین استضعفوا فىالارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم وارثین» (1) و همچنین و آیه دیگر از سوره نور، ملاحظه مىکنید که از این موضوع به عنوان یک اراده الهى با کمال قاطعیت و حتمیتیاد شده است و یا در آیه شریفه «وعدالله الذین امنوامنکم و عملوالصالحات لیستخلفنهم فىالارض کمااستخلف الذین من قبلهم...»، (2) از آن به عنوان یک وعده الهى ذکر شده است و این یکى از ویژگیهاى خاص قرآن کریم است. در واقع، آیات فوق، رابطه بین «موعود آخرالزمان» و «بینش توحیدى» را بیان مىکند و بر حتمیت و قطعیت آن تاکید دارد.
نکته دوم در این باره آنست که، قرآن کریم، ظهور آن منجى موعود را با آرزوها و فطرت حقطلبانه و عدالتخواهانه بشر پیوند زده است. بدان معنى که با توجه به استضعاف بشر، وعده خداوند، حاکمیت دادن صالحان و مستضعفان بر پهنه زمین است.
در طول تاریخ، انسان همیشه در آرزوى تحقق یک حکومت صالح و دور از ظلم و بىعدالتى بوده است. قرآن حکیم در معرفى حکومتحضرت مهدى ،علیهالسلام، و موعود آخرالزمان، روى این خواست فطرى انسان انگشت گذاشته است. باید توجه داشت که همه قیامهایى که علیه ستمکاران صورت گرفته، بر اساس همین خواست فطرى بشر بوده است اما، متاسفانه این تمنا تحقق نیافته است.
در آیات قرآن اشاره شده که مهدى موعود، کسى است که بر مستضعفین منت مىنهد و آنها را نجات مىبخشد و پیشواى جامعه بشرى قرار مىدهد.
در آیه، «و لقد کتبنا فىالزبور من بعدالذکر ان الارض یرثها عبادى الصالحون» (3) پایان سعادتمندانه حیات انسان، همراه با حاکمیت صالحان بر کره زمین است موعود: آیا قرآن این امر را مختص مسلمین اعلام مىکند؟ محمدى عراقى: خیر، قرآن بر این نکته تاکید مىورزد که اعتقاد به موعود آخرالزمان، تنها به شیعیان و مسلمانان اختصاص ندارد. بلکه، تمام پیامبران گذشته، بشارت فرارسیدنش را دادهاند. چنانکه در آیه شریفه، «و لقد کتبنا فىالزبور... » ذکر شده است.
چنانکه مىدانید، زبور کتاب دینى حضرت داوود ،علیهالسلام، است. قرآن ما را آگاه مىسازد که در زبور، وعده فرارسیدن موعود داده شده است و این خود یکى از نکات ظریف و تبلیغى قرآن است.
نکته دیگر اینکه، اصولا قرآن با آوردن تمثیلهایى از امم گذشته، سنت اصلاحگرایى و تغییر و تحول را یک «سنت الهى» و «قانون آسمانى» معرفى مىکند و از امم پیشین نیز در این باره مثال مىآورد.
در همان سوره مبارک نور، آیه 55، قرآن مجید براى آنکه، حالت استبعادى و بعید دانستن ظهور موعود را از ذهن انسان دور کند، مىفرماید: «کمااستخلف الذین من قبلهم...» یعنى این وعده الهى، یک سنت است، چنانکه قبلا هم بوده. مثلا در امت موسى ،علیهالسلام، هم بوده و این خداوند است که جایگزینى حکومتى و نظامى به جاى حکومتى دیگر را وعده داده است. لذا، آن خداوندى که مدبر انسان و جهان است، قادر است روزى وعده ظهور موعود و منجى آخرالزمان را محقق سازد.
موعود: صرف نظر از بیانات کلى، آیا به صورت واضحتر و مشخصتر قرآن به امر ظهور موعود اشاره دارد؟ محمدى عراقى: بله، در قرآن، اشارات بسیارى آمده که ائمه معصومین ، علیهمالسلام، در روایات خود، آن اشارات را صریحا مرتبط با موضوع موعود آخرالزمان دانستهاند.
موعود: لطفا نمونههایى را ذکر بفرمایید.
محمدى عراقى: خداوند با بیانى تمثیلى به این موضوع اشاره دارد و قرآن مىفرماید:
«ان عدةالشهور عندالله اثناعشر شهرا» (4) خداوند در این آیه اشاره به ماههاى دوازدهگانه دارد، و بیان مىکند که نزد خداوند تعداد ماهها دوازدهتا است. روایات این آیه را تفسیر نمودهاند و منظور از ماههاى دوازدهگانه را وجود و حضور دوازده امام در میان انسانها دانستهاند که طبق همان روایات، آخرین آنها، حضرت مهدى، علیهالسلام، است.
بعضى از علماى گذشته، درباره آیاتى که مرتبط با موضوع موعود آخرالزمان است کتب مفصلى نوشتهاند. ذکر آیات مرتبط با این موضوع بحث مفصلى مىطلبد که ما را از موضوع این گفتگو دور مىسازد.
نکته دیگرى که قرآن بدان متذکر است، آنست که منجى و موعود، به مثابه مشعل امید در جامعه و قلب انسانها معرفى شدهاست. چنانکه ایشان را به عنوان «بقیةالله» (5) معرفى مىنماید.این مطلب خود نکته ظریف و روانى در امر تبلیغ و تعلیم و تربیت است ، چون انسان به امید دلبسته است و با امید زنده است و سختترین بحران براى انسان آنست که به ورطه یاس و ناامیدى بیفتد. از همین رو، قرآن، نقطه روشن و امیدبخش را در دل انسان، موعود آخرالزمان معرفى مىکند.
موعود: اجازه بدهید بپرسیم اصولا انسان چه وقت و یا به چه دلیل به ورطه پوچى و یاس مىافتد؟ محمدىعراقى: از قرآن چنین استنباط مىشود که، انسان موجودى است که همواره مىخواهد رابطهاى با جهان بىنهایت و ماوراءالطبیعه داشته باشد و این ارتباط نیازمند وسیله و اسبابى است تا امکان این ارتباط را فراهم مىسازد. این ارتباط به دلیل ضعف و ناتوانى انسان معمولى، از طریق امامت و ولایت ممکن مىشود. چنانچه انسان، احساس کند که هیچ رابطهاى با آن عالم ماورایى ندارد و یا معلق مانده، دچار پوچى مىشود و احساس مىکند به بنبست رسیده است. این نیز از همان شعلههاى درونى انسان است و از نشانههاى وجود فطرت الهى در کالبد آدمى بهمان سان که در عصر کنونى، در قرنى که ظاهرا متمدنترین مردمان زندگى مىکنند، این بیمارى به جان انسان افتاده است که آدمیان احساس مىکنند با ابدیت ارتباط ندارند.
این نکته، یکى از وجوه مهم تبلیغى قرآن است. امامت، تجلى عینى ارتباط انسان با خداست، ارتباط انسان با ماوراءالطبیعه .
موعود: ویژگیهاى تبلیغى اهلبیت ، علیهمالسلام، دراینباره چگونه است؟ محمدى عراقى: روایات اسلامى و احادیث اهلبیت ،علیهمالسلام، درباره موعود آخرالزمان بسیارند، اما یکى از مهمترین ویژگیهاى این روایات تکیه بر موضوع «عدالت» است. چه، روایاتى که از پیامبر اکرم ، صلىاللهعلیهوآله، در این باره رسیده همه ، مورد تاکید اکثر فرق شیعه و سنى است. شاید معروفترین آنها، حدیث معروف عدل است که مىفرمایند:
«یملاالله بهالارض عدلا قسطا کما ملئت جورا و ظلما» خداوند زمین را از قسط و عدل پر مىسازد پس از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد. (6) اگر توجه کنیم درمىیابیم که همین موضوع «عدل» هم که در روایات ائمه بر آن تکیه کردهاند، بر اساس نوعى آرمانخواهى است و متکى بر بینش عدالتخواهانه بشر است.
انسان به طور طبیعى از ظلم و ستم بیزار و جوینده عدالت است. بنابراین، همیشه در انتظار روزى به سرمىبرد که عدالتحقیقى برقرار شود. موعود آخرالزمان، بهعنوان تجسم این آرزوى بشر، معرفى شده است. به این معنى که روزى فرا مىرسد که تمام ستمهاى تاریخى، تبعیضها و ظلمها پایان مىپذیرد و عدالتبهدست مهدى،علیهالسلام، برقرار مىشود، آنهم یک عدالت جهانى و فراگیر و نه محدود و منطقهاى.
یکى دیگر از وجوه بیانات اهل بیت در اینباره، برانگیختن «احساس شوق و اشتیاق» انسان استبراى آنکه منتظر باشد.
به حدیث معروفى که از منابع معتبر ذکر شده اشاره مىکنم; نبىاکرم، صلىاللهعلیهوآله، فرمودند:
«افضل اعمال امتىانتظارالفرج» بالاترین عبادت امت من انتظار فرج است. (7) این حدیث معتبر به عبارتى یک نوع تربیت عملى استبراى ما که همواره حالت اشتیاق و انتظار داشته باشیم. چنین انسانى هیچگاه و هیچ زمانى حتى اگر در سختترین شراط تاریخى باشد ، احساس ناامیدى نمىکند و همیشه نورامید در دلش روشن است و این اشتیاق و انتظار ، او را در برابر شرایط دشوار مقاوم مىکند.
نکته سومى که در بیانات اهل بیت، علیهمالسلام، درباره حضرت مهدى، علیهالسلام، مشاهده مىشود، توجه به موضوع «آمادگى براى ظهور» است و احساس حضورى دائمى و واقعى در نسبتبا امام عصر، علیهالسلام، زیرا ایشان به عنوان یک انسان الهى ، همواره ناظر و شاهد اعمال ما هستند و همه افعال ما ، در مقابل چشم ایشان حاضر است.
باید توجه داشت که این حضور و نظارت حضرت، ریشه قرآنى نیز دارد. نکته مهمى که در مبحث مربوط به ویژگى امام قابل بحث است و ضمنا مطابق با باور ما، منطبق با آیات سوره مبارک قدر نیز هست این است که ، در شب قدر همه آنچه را که انسان انجام مىدهد و نامه اعمالش به حضور امام زمان ، علیهالسلام، تقدیم مىشود. در روایات دیگر هم به این نکته توجه شده که انسان مؤمن به امامت و ولایت ، همواره باید، حضور دائمى ایشان را احساس کند و بداند که هر اندازه که این احساس حضور بیشتر باشد، تاثیر آن هم در زندگیش بیشتر مىشود.
موعود: در تبلیغ موضوع مهدویت و انتظار، چه نکاتى را مىبایست مورد توجه قرار داد؟ محمدى عراقى: در این باره هم هیچ راهنمایى بهتر از روایات و آیات نیستند. بىگمان باید دید که پیامبر اکرم ، صلىالله و علیه و آله، و ائمه اطهار ، علیهمالسلام، چگونه آن حضرت را معرفى نمودهاند.
یکى از مسائل مهم ، در معرفى امام عصر، علیهالسلام ، معرفى ایشان به عنوان شخصیتى فراگیر استبه گونهاى که فراتر از هر مذهب و ملیتى براى مردم کل جهان مطرح هستند و قیامشان جهانى است.
قرآن ایشان را به عنوان منجى و ذخیره الهى همه انسانهاى مستضعف در سرتاسر جهان معرفى مىکند.
خداوند تنها بر مؤمنین ، مسلمین و یا شیعیان منت نگذاشته استبلکه مىفرماید:
«و نرید ان نمن علىالذین استضعفوا...» همچنین در آیات و روایات، همه پیامبران الهى به عنوان بشارتدهنده ظهور حضرت معرفى شدهاند چنانکه در منابع فرهنگى همه ملتهاى منتشر در جهان نشانههاى موعود آخرالزمان و اعتقاد به منجى و مصلح جهانى دیده مىشود.
اما تفاوت مهمى که بین اعتقاد ویژه مکتب تشیع و سایر فرق و مذاهب وجود دارد آن است که، تمام ویژگیهاى شخصى آن حضرت به همراه نام پدر، مادر، زمان تولد و ....ذکر شده است . همین نوع معرفى، مانع سوءاستفاده مىشود. از همین رو، ما هم ناگزیر، مىبایست در معرفى چهره نورانى امام زمان، علیهالسلام، از همان سیره نبىاکرم ، صلىالله و علیه و آله، و ائمه معصومین ،علیهمالسلام، تبعیت کنیم. ضمن اینکه، باید از بروز هر نوع خرافه و انحراف هم جلوگیرى کنیم. متاسفانه اینکه گاهى در جامعه مسایل نادرستى درباره ارتباط با آن حضرت مطرح مىشود که ممکن استبا شان و ساحت مقدس امام زمان ناسازگار باشد، پس باید بشدت مراقبت کرد و از طرح این مباحث پرهیز داشت.
نکته دیگرى که به نظر مىرسد قابل توجه باشد، بهرهگیرى از ادعیه است.ادعیهاى که درباره امام زمان ، علیهالسلام، وارد شده بسیار سازنده است. شاید رایجترین آنها همان «دعاى ندبه» باشد که به صورت سنتى رایج در روزهاى جمعه خوانده مىشود. زیارتهاى بسیارى درباره حضرت وارد شده که سازنده است که باید از این متون دست نخورده و ادعیه و زیارت استفاده کرد.
ابزارهاى هنرى نیز در کار تبلیغ نقش مهم و مؤثرى دارند، به تصویر کشیدن چهره سرخورده بشر امروز که علىرغم همه پیشرفتهاى ظاهرى در امر اقتصاد و تکنولوژى، دچار بحرانهاى روحى و روانى شده بروشنى این پیام را منتقل مىسازد که عصر توسعه تکنولوژى و عصر علم و فنآورى، همراه با بحرانهاى روحى و روانى بوده که اعتقاد به مهدویت و موعود آخرالزمان به عنوان نسخه شفابخش مىتواند به همه سؤالهاى پنهان و آشکار انسان امروز جواب دهد و همه دردهاى بىدرمان او را درمان کند. این سرگشتگى را به بهترین شکل به وسیله ابزار هنرى مىتوان نشان داد و تشنگى و نیاز او را به معنویت و مهدویت مىتوان به تصویر کشید. یعنى، تصویرسازى از آیندهاى امیدبخش و درخشان در برابر پلیدیها و سیاهیهایى که امروزه این کره خاکى را در خود فرو برده است.
موعود: در این باره چه وظایفى را متوجه سازمانهاى فرهنگى کشور مىدانید؟ و عملکرد آنان را چگونه ارزیابى مىکنید؟ محمدى عراقى: قدیمىترین مرکز فرهنگى و تربیتى حوزههاىعلمیهاند، اکثر قریب به اتفاق کتابهایى هم که درباره مهدى موعود، علیهالسلام، نوشته شده توسط نخبگان و برجستگان همین نوع مراکز و حوزههاى علمیه شیعه عرضه شده است. بىگمان نیاز به انجام کارهاى بیشتر و آثار متعدد وجود دارد.
پس از حوزههاى علمیه، دستگاههاى تعلیم و تربیتى رسمى کشورند که نسل نو را مىپرورند. مدارس مىتوانند نقش مهمى دراینباره داشته باشند بویژه، مربیان و معلمان مهمترین رسالت را در معرفى درست امام عصر، علیهالسلام، به نوجوانان برعهده دارند و بموازات آنها کتابهاى درسىاند. این کتب مؤثرترین وسیله براى پرداختن به این موضوع و انتقال اعتقادى عمیق به همراه امید در روح و جان جوانان و نوجواناناند.
پس از اینها نوبتبه سازمانهاى فرهنگى و هنرى مىرسد. مانند رسانهها و در راس آنها صدا و سیماست که با گستردگى و نفوذى که دارد مىتواند بیشترین نقش را در تبلیغ موضوع مهدویت و ترویج اعتقاد درستبه امام عصر ایفا کند.
مطبوعات در مرحله بعدى مىتوانند رسالتخود را به بهترین وجه انجام دهند. بىگمان اهل منبر، شاعران، نقاشان و سایر هنرمندان و سخنوران مىتوانند در حفظ ارتباط و تعمیق و تلطیف این اعتقاد نقش مهمى داشته باشند.
البته، چنانکه اشاره شد، به برکت پیروزى انقلاب اسلامى و بخصوص در دوران دفاع مقدس یکى از مهمترین ارزشهاى معنوى و اخلاقى و اعتقادى که در جامعه زنده و بارور شد; اعتقاد به مهدویت و امام زمان، علیهالسلام، و همچنین ارتباط معنوى با ایشان بود. بخصوص در مناجاتها و وصیتنامههاى رزمندگان، و در حالات عرفانى ویژهاى که در جبههها بروز داشت و حتى خاطرات شیرینشان نشانههاى ارتباط معنوى با حضرت دیده مىشد که مىبایست آنها را حفظ کرد و به عنوان امانتبه نسلهاى آینده سپرد.
والسلام
________________________________________
1. سوره قصص (28)، آیه 5.
2. سوره نور (46)، آیه 55.
3. سوره انبیاء (21)، آیه 105.
4. سوره توبه (9)، آیه36.
5. سوره هود (11)، آیه86 ، «بقیةالله خیرلکم ان کنتم مؤمنین».
6.مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 51، ص73، ج 18.
7. مجلسى، محمدباقر، همان، ج 52، ص 128، ح 21.
بحارالانوار,علامه مجلسی,jeld=51,safhe=73
بحارالانوار,علامه مجلسی,jeld=52,safhe=128
منبع: تبیان
5 . توجه به آفتها و آسیبهاى اندیشه مهدویت
اندیشه مهدویت و انتظار نیز چون هر اندیشه و آرمانى آفتها و آسیبهایى دارد که اگر به آنها توجه نشود و بهموقع براى برطرف ساختن آنها اقدام نگردد مىتواند آثار منفى و مخربى داشته باشد. البته این آسیبها مىتواند در هر زمان متفاوت از زمان دیگر باشد و از این رو مقابله با آنها نیازمند آسیبشناسى مستمر و روزآمد از سوى عالمان زمانشناس و مراکز فرهنگى و تحقیقاتى حوزوى و دانشگاهى است.
به نظر مىرسد در حال حاضر فرهنگ مهدوى در جامعه ما با آسیبهاى مختلفى روبروست که مىتوان آنها را در ذیل دو عنوان کلى دستهبندى کرد: 1. عوامزدگى و سطحىنگرى؛ 2. روشنفکر زدگى و تأویلگرایى.
آخرالزمان و امام مهدى، علیهالسلام* به انگیزه انتشار کتاب «اماممهدى، علیهالسلام، از ولادت تا ظهور» نوشته سید محمدکاظم قزوینى، ترجمه حسین فریدونى ظهور موعود الهى و منجى بشر متضمن دو عنصر اساسى و به هم پیوسته است: زمان دوران این تحول در رویداد جهانى (آخرالزمان) و وجود شخص منجى و متکفل این امر عظیم (امام مهدى، علیهالسلام). «آخرالزمان» اصطلاحى است در فرهنگ ادیان بزرگ دنیا، به معناى آخرین دوران حیات بشر و قبل از برپایى قیامت. در فرهنگ اسلامى، آخرالزمان هم دوران نبوت پیامبر اکرم، صلىاللهعلیهوآله، تا وقوع قیامت را شامل مىشود و هم دوران غیبت و ظهور مهدى موعود، علیهالسلام، را. در دوران معاصر، عدهاى از مفسران و متفکران مسلمان از قبیل: مرحوم علامه طباطبایى، استاد شهید مرتضى مطهرى، سید قطب، محمد رشیدرضا، شهید سید محمدباقر صدر و... با اتکا به آیاتى از قرآن کریم (اعراف: 138، انبیاء: 105، صافات: 171 و 172) استخلاف انسان در زمین، فرمانروا شدن نیکوکاران زمین (وراثت صالحان) و پیروزى حق بر باطل را بهرغم جولان دائمى باطل به عنوان سرنوشت آینده بشر مطرح کردهاند و آیات و روایات مربوط به تحولات آخرالزمان را بیانگر نوعى فلسفه تاریخ مىدانند و به اعتقاد ایشان، عصر آخرالزمان عبارت است از دوران شکوفایى تکامل اجتماعى و طبیعى نوع انسان، چنین آیندهاى امرى است محتوم که مسلمانان باید انتظار آن را داشته باشند و نباید منفعل و دلسرد به «حوادث واقعه» بنگرند، بلکه با حالتى پر نشاط و خواهان صلاح جامعه انسانى و آگاه از تحقق اهداف تاریخى انتظار، باید سرشار از امید، آمادگى و کوشش در خور این انتظار مقدس باشند. در چارچوب این برداشت، آخرالزمان قطعه معینى از تاریخ نوع انسان است که او باید در آن حرکت تکاملى تدریجى خود را تا تحقق وعده الهى ادامه دهد. (1) در حالیکه در کتب علماى متقدم همچون «کمالالدین» شیخ صدوق و «کتابالغیبه» شیخ طوسى، رحمةاللهعلیه، چنین تفسیرى از تاریخ نبوده و تحولات آخرالزمان امرى است غیر عادى که در آخرین بخش از زندگى نوع انسان واقع مىگردد و به تحولات قبلى جامعه انسانى مربوط نمىشود. (2) در نظر متاخران بینا بودن در مورد «نشانههاى زمان» و ارزیابى رخدادها، در پرتو پیشگوییهاى آخرالزمانى که در جامعه جریان دارد، ضرورى است . کما اینکه بسیارى از اندیشمندان بر این باورند که جامعه انسانى اینک در آخرین مرحله غفلت از «ذات» و در اوج تحمل «جوهر مادى» و «کمیت منطوى در کثرت» قرار دارد، و معتقدند هر چه بشر پیشتر مىرود; درک جمعى او از خیر و عدل مطلق مفهوم تر و شفافتر مىگردد. شناخت «آخرالزمان» یا فرجام شناسى (Eschatologie)در ادیان یهود، مسیحیت و زرتشتى نیز حائز اهمیت است. با عنایتبه آنچه بیان شد، «آخرالزمان» پایان همه چیز نیست، بلکه ترمیم جهان است. گویى جهان ناگهان تعادل خود را باز مىیابد و به حالت اولیه باز مىگردد. همه آشفتگیهاى ممکن اوجش در آخرالزمان است فقط در صورتى آشفتگى مطلق است که فى نفسه و با دیدى افتراقى ملاحظه شود. ولى چنانچه این بى نظمیها در قبال نظم کل که سرانجام همگى به آن باز مىگردند، قرار گیرد جنبه منفى خود را از دست مىدهد و جزو عوامل مقوم و به یک معنى فانى در مرحله ظهور مىشود. به تعبیر «رنه گنون» در کتاب «آخرالزمان یا عصر سیطره کمیت» دوران دجال نهایت ظلم و شر است، ولى امر شر و منحوس ناپایدار و موقت است - هر چند که نمىتوانست جز آنچه واقعا هست چیز دیگرى باشد - و فقط جنبه خیر و سعادت که پایایى و قطعیت دارد و به سامان مىرسد، به قسمى که محال استسرانجام غالب نشود. نگاهى به دردها و آلام بشر اندیشمند امروز و غربت او در زوال فطرت پاک آدمى چنین مىنمایاند که در میان همه خواستههاى ضد و نقیضش، امروز یکى هست که همه در آن مشترکند. همه اقوام و ملل و رژیمهاى سیاسى یکصدا خواهان «آزادى»اند. آزادى برابر با حضور ضرورت حقیقت در وجود آدمى. «آزادى»اى که جوهر انسان مختار است و امکان عروج او را فراهم مىآورد. آزادى رهایى بخش (4) و مقوم اندیشه و حکمت. رهایى انسانى که مىخواهد خودش باشد، رها از گناه و رها از شرارت. آزادى اصیل و واقعى که نهفته در اطاعتحق است. از این رو دستیابى به سعادت به معناى دستیابى به رحمت و عدالتى استکه خداوندآن را مقررکردهاست. زندگى در جهانى متعالى است که در آن آدمى به کمال حقیقى و واقعىاش برسد، و از اندوه و اضطراب پنهان (aneiety) که مىداند نمىتواند امنیتحقیقى را با سازمان دادن به زندگى شخصى و اجتماعى به دست آورد. وقایع و مقدراتى وجود دارند که آدمى نمىتواند آنها را در زیر قدرت خود بگیرد. نمىتواند کارهاى خود را دوام بخشد، زندگىاش زودگذر است و فرجام آن مرگ. هیچگونه امنیت متاثر از اراده بشر وجود ندارد و دقیقا همین نگرانى اصیل است که باعث مىشود انسانها با تمام وجود در آرزوى امنیتباشند. (5) چرا امروز که فن آورى و توانایى بشر نسبتبه قرون گذشته و دهههاى قبل پیشرفت چشمگیر و غیر قابل مقایسهاى نموده است و مباحثى همچون دموکراسى، قانون، حقوق بشر، جامعه مدنى و... بمراتب بیش از گذشته با ابتناى به تحلیلها و فلسفههاى گوناگون مطرح مىشود، با این همه در غرب پیشرفته و فرهیخته سخن از هبوط آدمى، ظهور نیست انگارى و بلایا و مصائب جهانى، سر در گمى بى پایان آدمى در ساختار و دستور زبان و واژههاى کلامى، مجهول انگارى جهان، پیچیدگى روزافزون شناخت هستى و دور از دسترس شدن تدریجى آن، افزایش مستمر تراژدى بشرى، حاکمیت روز افزون عقلانیت ابزارى، از دست رفتن آخرین رمق حیات معنوى جهان و تبدیل شدن انسان به تودهها (Mass) ، عصر غیبتساحت قدس و فرا رسیدن زمانه شب عالم و... مىشود؟ آیا در نظم کنونى ارباب و رعیتى مدرن! شوریدگى اندیشه بشرى و تلاطم بى وقفه روان او، در بازار پر ازدحام مکاتب فلسفى، روانشناسى، مردم شناسى، جامعه شناسى و... و افزایش سهمگین میل به قدرت و استیلاى بر دیگران و تعارضات و مناقشات بى معنا و... و نهایتا سرخوردگى از همه چیز، رو به فزونى نیست؟ شاید تصور شود که مقصود از ظهور حضرت مهدى، علیهالسلام، پایان همه این آلام در طرفة العین و به یک نگاه و اشاره ایشان است. این البته از توان ایشان به دور نیست; اما شاید تحقق امر صورت دیگرى نیز داشته باشد. اگر گفته مىشود که بسیارى از ابواب علم تا کنون گشوده نشده و به دست امام موعود باز خواهد شد; گشایش این ابواب چه منظرى را پیش روى آدمى مىنهد؟ گسترش «ظهور ولایت» در سراسر جهان و استقرار یکپارچه و فراگیر آن چه آثار و برکاتى دارد؟ چه تغییر و تحولى در افکار و اندیشهها و کنشها و واکنشهاى فردى و اجتماعى انسان عصر ظهور پیش خواهد آمد؟ آیا در روزگار «ظهور ولایت» نمىتوانیم شاهد درمان اساسى روان آدمى و اعطاى «آزادى»، «امنیت» و «آرامش» واقعى باشیم؟ آیا نمىتوان تصور نمود که مغز شیرین «ایمان» و کنه عفن «گناه» برملا مىگردد و هم او، مفاهیم متعالى «زیبایى»، «زندگى» و حتى «اسلام» را نه در قالب الفاظى چند، بلکه با غوطهورى در عمق و ذات آنها تبیین مىکند و شهد «حیات طیبه» را در کام تشنه انسانها فرو مىچکاند و عصر روشنایى را آغاز کرده، سر در گمى او را پایان بخشیده و آغازگر عصر ظهور ساحت قدس و تعالى انسان متکى به ایمان - و نه بى اختیار در امواج تودهها و مسیطر بر عقلانیت ابزارى و نه محکوم آن - خواهد بود؟ درباره حضرت مهدى، علیهالسلام، کتابهاى فراوانى در میان مسلمانان نگاشته شده که در برگیرنده موضوعات ذیلاند: آیات و احادیث مربوط به ابعاد مختلف زندگى حضرت، اثبات وجود آن حضرت، بشارات ادیان، ولادت، غیبت، طول عمر، نواب اربعه، راه یافتگان به حضور ایشان، توقیعات مبارکه، ضرورت شناخت ایشان، فلسفه مهدویت، ملاحم و فتن، علائم ظهور، وظایف منتظران، اصحاب و یاران، عصر ظهور، رجعت، ادعیه و نحوه توسل به آن حضرت، اشعار درباره امام عصر (6) و... اما تردیدى نیست که بیشترین و دقیقترین سهم به مؤلفان شیعى اختصاص دارد که با اتکا به معارف اهل بیت، علیهمالسلام، جزئیات بیشترى را درباره این موعود عظیم و دوران ایشان ارایه مىنماید. و اما اینک که در مرحله تحولات وسیع و پیچیدهاى در سراسر جهان در پرتو نهضتى مبتنى بر انتظار شیعى قرار داریم، سنجش وضعیت و موقعیت، ضرورتهاى دیگرى را نیز ایجاب مىکند. زیرا به تشریح نظرى، جامعه شناسى و فلسفى موضوع نیازمندیم، هم به صیرورت اعتقاد به مهدویت در میان ادیان الهى و تذکر بر تحریف و غفلتى که صورت گرفته است و به تعبیر قرآنى، «یعرفونه کما یعرفون ابنائهم» (7) ، و هم تبیین ضرورت شناخت و بیان مشخصات دقیق امام، علیهالسلام، و برنامههاى ایشان و بویژه ارایه ترکیبى از انتظار ظهور با سرنوشتبشر زمان غیبت در فرایند عملکرد اجتماعى امروز. باید توجه داشت در این جایگاه بسیار مهم و حساس، باید از راه ترکیب دادهها به نحو صحیح و خردورزانه و با پیراستن آن از خرافات و اوهام و قشرىگرى، همراه رویکردى عمیق به اصل مظلوم «ولایت» و بویژه درک درست از «غیبت ولى خدا» و اثرات آن در زندگى فردى و اجتماعى، مجموعهاى را فراهم آورد که ضمن عرضه مناسب معارف قرآنى و تعالیم و سنت اهل بیت، علیهمالسلام، ظرافتها و نحوه حفظ ایمان در دوره آخرالزمان و غیبت را نیز مشهود سازد. کتاب «امام مهدى، علیهالسلام، از ولادت تا ظهور» با هدف معرفى این وجود عالیقدر به خامه استوار دانشمند فقید و محقق بزرگوار، مرحوم سید محمدکاظم قزوینى در 24 فصل به شیوهاى تحقیقى و پر احساس به عربى نگاشته شده و توسط مترجم محترم آقاى دکتر «حسین فریدونى» به فارسى برگردانده شده است. کتاب مزبور که از تبویب مناسبى برخوردار است مطالب ارزندهاى درباره نام و نسبتحضرت مهدى، علیهالسلام، بشارت به وجود مقدس ایشان، تولد و نهان زیستى کوتاه مدت و نایبان چهارگانه و دیدارکنندگان ایشان در آن ایام، یبتبلندمدت و دیدار کنندگان حضرتش در این ایام، طول عمر و علائم ظهور آن وجود مقدس، متمهدیان، نحوه ظهور و استیلاى ایشان بر قدرتهاى روزگار ظهور، جامعه عصر ظهور، زمامدارى و پایان عمر مبارکشان را به خوانندگان ارایه مىنماید. کتاب با استفاده از تجربیات کتب قبلى، از منابع ارزنده و دست اولى برخوردار است و به همت ناشر محترم و ذوق و سلیقه وافر ایشان به نحو آراسته و پاکیزهاى حروف نگارى و صفحه آرایى شده و با فهرستهاىمتعدد تکمیل گردیدهاست. از جمله خصوصیات کتاب و روش مؤلف چنین است که تقریبا اکثر احادیث و اخبار مربوط به حضرت مهدى، علیهالسلام، را آورده و سپس آنها را تحلیل و بعضا تاویل و تفسیر مىکند. اما کمتر حدیثى را از حیث رجال سند مورد بررسى قرار مىدهد. هر چند که اتکا بر اخبار، روش اصلى مؤلف محترم است اما نکته در خور توجه آن که در همین چارچوب نیز سعى بر ارایه منطقى روایت و یا تاویل عقلانى آن مىنماید. در بخش «زندگى جامعه در عصر ظهور» مباحثى مطرح شده است (8) که بعضا از پشتوانه روایى و استدلالى محکم و روشنى برخوردار نیست و بیشتر نظر مؤلف محترم در قالب اما باید توجه داشت علاوه بر آنکه اعتبار و سندیتبرخى از این روایات قابل تامل است، به تعبیر برخى بزرگان، بسیارى از ‹رسث/››ح .تسا هدش نایب ،ملاسلاهیلع ،نامز ماما روهظ میلاع هنیمز رد تایاور ىخرب رب اکتا اب ىدنچ بلاطم روهظ ىاههناشن لصف رد ح<>ح )8( شرایط و یا علایم ظهور قطعى نیست و بدایى و تغییر یافتنى است. زیرا چه بسا، مردم با توجه به این شرایط خود را در زمان امکان ظهور احساس نکنند در حالیکه توجه مستمر به امام، علیهالسلام، و درخواست ظهور ایشان به هیچ وجه نباید محدود به شرایط و اوضاع خاص باشد. این امرى است که تنها به اراده خداى یکتا بستگى دارد و لذا باید تحقق آن را از مشیت الهى بى آنکه مانعى در کار باشد، درخواست نمود. از مهمترین مباحث درباره امام عصر، علیهالسلام، بعد از شناخت آن حضرت، آشنایى با تعهدات و وظایفى است که در قبال ایشان داریم. این تعهد و عمل به آن در عنوان «انتظار» خلاصه مىشود و درک و تحلیل عمیق آن، بویژه شناخت دوران غیبت - که خود ابتلایى بزرگ براى بشر بوده است - براى هر مؤمنى ضرورت دارد. اما به نظر مىرسد که موضوع اساسى و مهم «انتظار». بیان وظایف مسلمانان در عصر غیبت از جمله مباحث ناگفته این کتاب است. بر این نکته باید فقدان بحث مهم «ضرورت شناخت مهدى، علیهالسلام» در اوایل کتاب و موضوع «توقیعات مبارکه امام» را نیز بیفزاییم. به هر حال، در مجموع کتاب از روح و طراوت ویژهاى برخوردار است که قطعا برخاسته از شیفتگى مؤلف و مترجم محترم به ساحت مقدس امام عصر، علیهالسلام، است. بدین سبب مطالعه کتاب مزبور براى طالبان معرفت امام غایب، قطعا مفید و سودمند است همانند اثر دیگر مرحوم سید محمدکاظم قزوینى درباره زندگى حضرت فاطمه زهرا، سلاماللهعلیها، و شهادت آن بزرگوار به ترجمه همین مترجم محترم قرین معنویت و عرض ارادت به ساحت قدس صمتخواهد بود. پىنوشتها: 1. ر. ک: مطهرى، مرتضى، جامعه و تاریخ. 2. ر. ک: دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج2، ص134-136. 3. ر. ک: دائرةالمعارف جهان نوین اسلام (سخذ) ج1، ص440 تا 442. 4. ر. ک: سوره اعراف(7)، آیه157. 5. مجله ارغنون، ش5 و6، مقاله عیسى مسیح و اسطوره شناسى، ص109 تا139. 6. براى آشنایى بیشتر ر.ک: مهدىپور، علىاکبر، کتابنامه حضرت مهدى، علیهالسلام، این کتابنامه مشتمل بر معرفى بیش از 2000 عنوان کتاب مستقل به زبانهاى مختلف است که در دو جلد و 801 صفحه منتشر شده است. 7. سوره بقره(2)، آیه146. 8. فصل 21، ص613 تا 9655. براى آشنایى بیشتر در این زمینه ر. ک: الصدر، محمد، تاریخ، بعدالظهور. *. مقاله حاضر برگرفته از کتاب ماه، دىماه1376 است. فصلنامه موعود شماره 10 منبع: تبیان بایستههاى تبلیغ فرهنگ مهدوى قسمت سوم اشاره : در قسمتهاى پیشین این سلسله مقالات مهمترین نکاتى را که مبلغان و مروجان فرهنگ مهدوى در فعالیتهاى تبلیغى و ترویجى خود باید مورد توجه قرار دهند، به دو دسته بایستههاى عملى و نظرى تقسیم و از «گسترش و تعمیق ارتباط معنوى با امام عصر(ع)» به عنوان مهمترین بایسته عملى و از «شناخت همهجانبه فرهنگ مهدوى» به عنوان نخستین بایسته نظرى یاد کردیم. در این قسمت از مقاله به بررسى برخى دیگر از بایستههاى نظرى مىپردازیم. 2. توجه به جایگاه و شأن رفیع امام عصر(ع) امام مهدى(ع) عصاره خلقت، خاتم اوصیا و وارث همه انبیا و اولیاى پیشین است، چنانکه در یکى از زیارات حضرت صاحبالامر(ع) خطاب به ایشان عرض مىکنیم: السلام على وارث الأنبیاء و خاتم الأوصیاء... المنتهى إلیه مواریث الأنبیاء و لدیه موجود آثار الأصفیاء.1 سلام بر وارث پیامبران و خاتم اوصیا... آنکه میراث تمام پیامبران بدو رسیده و آثار همه برگزیدگان در نزد او موجود است. آن حضرت چنان مقامى در نزد پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) دارند که خطاب به ایشان از تعبیر «پدر و مادرم به فداى او» استفاده کردهاند، از جمله در روایات زیر که از پیامبر اکرم(ص) و امام على(ع) نقل شده، آمده است: بأبى و أمّى سمیّى و شبیهى و شبیه موسى بن عمران، علیه جیوب (جلابیب) النور یتوقّد من شعاع القدس.2 پدر و مادرم به فداى او که همنام من، شبیه من و شبیه موسى بن عمران است، بر او جامههایى از نور است که از پرتو قدس روشنایى مىگیرد. بأبى ابن خیرة الإماء... .3 پدرم به فداى فرزند بهترین کنیزان... . امام راحل نیز در بیان جایگاه و شأن بىمانند امام مهدى(ع) در عالم هستى مىفرماید: من نمىتوانم اسم رهبر روى ایشان بگذارم، بزرگتر از این است. نمىتوانم بگویم که شخص اول است، براى اینکه دومى در کار نیست. ایشان را نمىتوانیم با هیچ تعبیرى تعبیر کنیم، الّا همین که مهدى موعود(ع) است.4 با توجه به همین مقام و مرتبت رفیع امام عصر(ع) است که در روایات، به کلمات و عبارتهاى خاصى براى عرض سلام و ارادت به پیشگاه آن حضرت سفارش شده است. از جمله در روایتى که از امام محمد باقر(ع) نقل شده، مىخوانیم: من أدرک منکم قائمنا فلیقل حین یراه «السلام علیکم یا أهل بیت النبوة و معدن العلم و موضع الرسالة».5 هر کس از شما که قائم ما(ع) را دریابد، پس باید به هنگام دیدار با او بگوید: «سلام بر شما اى خاندان نبوت و معدن علم و جایگاه رسالت». در روایت دیگرى کیفیت سلام دادن مردم به آن حضرت در زمان ظهور چنین بیان شده است. لایسلّم علیه مسلّم إلّا قال: «السلام علیک یا بقیة اللّه فى أرضه».6 هیچ سلام دهندهاى بر آن حضرت سلام نمىدهد، مگر اینکه مىگوید: «سلام بر تو اى باقىمانده خدا در زمین». مطالعه سیره و اقوال علما و بزرگان نیز نشان مىدهد که آنها نهایت ادب و احترام را نسبت به حضرت صاحبالامر(ع) رعایت و از هر سخن و عملى که در آن اندک شائبه بىتوجهى به جایگاه و شأن آن حضرت وجود داشت، پرهیز مىکردند. در اینباره حکایت زیر که از مرجع عالیقدر حضرت آیةاللّهالعظمى صافى گلپایگانى در زمینه ادب و احترام حضرت آیةاللّهالعظمى بروجردى نسبت به امام عصر(ع) نقل شده، بسیار خواندنى است: یک روز در منزلشان مجلسى بود، در آن مجلس شخصى با صداى بلند گفت: براى سلامتى امام زمان و آیةاللّه بروجردى، صلوات! در همان حال، ایشان که در حیاط قدم مىزد. با شتاب و ناراحتى به طرف در بیرونى آمد و با عصا محکم به در زد، بهطورى که آقایانى که در بیرون بودند، ترسیدند که نکند اتفاقى افتاده باشد. چندین نفر به طرف در اندرونى رفتند که ببینند چه خبر است؟ آیةاللّه بروجردى گفتند: «این که بود که اسم مرا در کنار نام مبارک امام زمان(ع) آورد؟ این مرد را بیرون کنید و به خانه راهش ندهید.7 براساس آنچه گفته شد، بر همه مبلغان فرهنگ مهدوى، اعم از نویسندگان، سخنرانان، شاعران، مدیحهسرایان و... لازم است که در نوشتهها، گفتهها، سرودها و به تعبیر عامتر در کلیه فعالیتهاى تبلیغى و ترویجى خود، نکات زیر را مورد توجه جدى قرار دهند. 1ـ2. خوددارى از بهکار بردن کلمات و تعابیرى که شایسته جایگاه و شأن رفیع امام عصر(ع) نیست؛ 2ـ2. رعایت نهایت ادب و احترام به هنگام بر زبان راندن نام آن حضرت و یاد کردن از ایشان؛ 3ـ2. ذکر سلام و صلوات پس از نام بردن از آن حضرت و برخاستن به هنگام بیان نام خاص ایشان. 3. پرهیز از طرح مطالب سست، واهى و بىاساس مرورى اجمالى بر صدها کتاب روایى، کلامى، تاریخى و... که محققان و دانشمندان شیعه و اهل سنت از سالها پیش از تولد و غیبت امام دوازدهم تا کنون در این باره نگاشتهاند8 و نگاهى گذرا به حدود ششهزار روایتى که از پیامبر اکرم(ص) و ائمه اهل بیت(ع) در زمینه موضوعات مختلف مرتبط با امام عصر(ع) وارد شده،9 نشان مىدهد که اعتقاد به امام مهدى(ع) به عنوان آخرین حجت الهى و منجى آخرالزمان، در معارف اسلامى از چنان مبانى و پایههاى عقلى و نقلى استوار و خللناپذیرى برخوردار است که راه هرگونه انکار و تردید را بر مخالفان این اندیشه مىبندد و مدافعان این اندیشه را نیز از دست یازیدن به مطالب سست، واهى، خیالى و خواب و رؤیاهاى بىاساس براى اثبات حقانیت این اندیشه بىنیاز مىسازد. حضرت آیتاللّهالعظمى فاضل لنکرانى در پیامى به «دومین جشنواره برترینهاى فرهنگ مهدویت» در این زمینه مىفرماید: در اینجا تذکر این نکته را لازم مىبینم که در این وادى اهل فکر و تحقیق باید معارف را به صورت ناب و خالص و به دور از هرگونه حشو و زواید در اختیار مردم قرار دهند. باید از بیان امور سست و واهى و چه بسا کذب که اساس اعتقاد مردم را متزلزل مىکند اجتناب نمایند. در تثبیت حقیقت امامت هیچ نیازى به بیان رؤیاهاى کاذبه و حوادث غیر صحیح نیست. باید در منابر از جذبههاى واقعى ولایت و آثار و کرامتهاى مسلّم الثبوت و حقیقى آن استفاده نمایند و به بیان دیگر باید به دنبال تحکیم عقاید باشیم و نه فقط برانگیختن احساسات، که آن امرى است غیر پایدار و گذرا.10 تکیه بر مطالب سست و بىبنیادى چون خواب و رؤیا براى ترویج و تبلیغ فرهنگ مهدوى، نه تنها مردم را همواره در سطحى نازل از ایمان و آگاهى قرار مىدهد، بلکه اعتقاد و باور آنها را نیز بسیار شکننده و آسیبپذیر مىسازد؛ زیرا مردمى که تنها با بیان یک خواب و رؤیا جذب موضوع مهدویت مىشوند، با وقوع اندک خدشهاى در این نقلها دچار تزلزل و سردرگمى مىگردند. با عنایت به مطالب یاد شده بر همگان لازم است که در تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدویت و انتظار، به نحو شایستهاى به نکات زیر توجه کنند: 1ـ3. تلاش در جهت دفاع عقلانى از اندیشه مهدویت و انتظار و تبیین هر چه بهتر و دقیقتر مبانى این اندیشه؛ 2ـ3. دقت و مراقبت کامل در نقل مطالب و مباحث مهدوى، به ویژه حکایتهاى مربوط به تشرفات، و توجه به منابع و مستندات مطالب و مباحث نقل شده؛ 3ـ3. پرهیز از مطرح ساختن خواب و رؤیاهایى که پایه و اساس محکم و متقنى ندارند، هر چند بسیار جذاب و اثرگذار باشند. 4. گشودن زوایاى جدید در طرح مباحث مهدوى فراگیر شدن شور و شوق انتظار در جامعه ما و گرایش گروههاى مختلف اجتماعى به ویژه اقشار فرهیخته و تحصیلکرده به مباحث مهدوى، ضرورت پرداختن عالمانه و متناسب با خواست و نیاز گروهها و اقشار مختلف اجتماعى به این مباحث را دو چندان ساخته و رسالت مراکز، نهادها و گروههاى فعال در این حوزه را سنگینتر نموده است. بدیهى است که در شرایط حاضر نمىتوان تنها با طرح مطالب و مباحث سنتى مهدویت آن هم در قالبها و اشکالى که پیش از این مرسوم بوده، نیاز روز افزون جامعه به این مباحث را پاسخ داد. از این رو بر مبلغان فرهنگ مهدوى لازم است که با گشودن زوایاى جدید در طرح مباحث مهدوى و پرداختن به موضوعات مختلف اجتماعى از منظر فرهنگ انتظار، ارائه اینگونه مطالب و مباحث را هم از نظر محتوا و هم از نظر قالب دچار تحول سازند. امروزه مىتوان از منظر علوم مختلف انسانى، از جمله جامعهشناسى، روانشناسى، علوم سیاسى، اقتصاد و حتى از منظر هنرهاى تصویرى چون سینما به ارائه مباحث مهدوى پرداخت و با طرح موضوعات و مسائل جدیدى که تا کنون در این حوزه مطرح نبوده توجه مخاطبان را جلب نمود. موضوعات و مسائلى چون آینده جهان و جهان آینده، اقتصاد جهانى، عدالت اجتماعى، حکومت جهانى، جهانى شدن، آثار روانى و تربیتى انتظار، آسیبشناسى اجتماعى انتظار، منجىگرایى در سینما و... . البته ورود به این حوزه نیازمند دقت، ژرفنگرى و احاطه به مباحث مهدوى از یک سو و علم و اطلاع کافى از مبانى علوم موردنظر از سوى دیگر است و لذا لازم است کانونها و مجامع مهدوى که قصد ورود به این حوزه را دارند، پیش ازهر اقدامى با کارشناسان شناخته شده و مورد اطمینان مشورت نمایند، تا خداى نخواسته به دام التقاط یا ابتذال گرفتار نشوند. _______________________________________ 1 .شیخ عباس قمى ، مفاتیحالجنان، زیارت حضرت صاحبالامر به نقل از سیدبن طاووس. 2 .محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج36، ص337، ح200. 3 .همان، ج51، ص121. 4 .صحیفه نور (مجموعه رهنمودهاى امام خمینى، قدسسره)، ج12، ص208-209. 5 .بحارالانوار، ج52، ص331، ح5. 6 .همان، ج24، ص212. 7 .روزنامه جمهورى اسلامى، ویژه بزرگداشت آیةاللّه بروجردى و شیخ شلتوت. 8 .تنها در کتاب الذریعه مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى افزون بر چهل کتاب و رساله با عنوان «الغیبة» معرفى شده که از سوى فقها، متکلمان و محدثان بزرگ شیعه در طى قرون متمادى به رشته تحریر درآمده است. در کتابنامههایى هم که در سالهاى اخیر به چاپ رسیده نزدیک به دو هزار کتاب که در زمینه مباحث مهدوى نوشته شدهاند معرفى شده است. ر.ک: علىاکبر مهدىپور، کتابنامه امام مهدى(ع). 9 .در کتاب منتخبالاثر حضرت آیةاللّه صافى گلپایگانى، نزدیک به شش هزار روایات از طریق شیعه و اهل سنت در زمینه مباحث مختلف مرتبط با امام مهدى(ع) نقل شده است. 10.مجله موعود، سال ششم، ش32، تیر 1381. 11.«أفضل العبادة إنتظار الفرج.» شیخ صدوق، کمالالدین و تمامالنعمة، ج2، ص377، ح1. 12.بحارالانوار، ج23، ص37، ح64. 13.شیخ عباس قمى، مفاتیحالجنان، دعاى عدیله. 14.محمدبن ابراهیم نعمانى، کتاب الغیبة، ص245؛ بحارالانوار ج51، ص148، ح22. شایان ذکر است که در برخى از کتابها این روایت به امام حسین(ع) استناد داده شده که ظاهرا صحیح نباشد. 15.بحارالانوار، ج37، ص126، ح24. 16.مفاتیحالجنان، زیارت آلیاسین. 17.ابوجعفر محمد بن على بن الحسین (شیخ صدوق)، کمالالدین و تمامالنعمة، ج2، ص483، ح4. 18.مجله موعود، سال هفتم، شماره 40، آذر و دى 1382. منبع: تبیان ولایت امام مهدى علیه السلام امام مهدی (ع) - مکتب مهدویت پرسش : ولایت به چه معنایى است؟ پاسخ : ولایت در لغت به معناى قرب ونزدیکى است. فیومى مى گوید: «وَلْى مثل فَلْس به معناى قرب ونزدیکى است».(مصباح المنیر، ماده ولى) در اقرب الموارد آمده است: «وَلْى عبارت است از قرار گرفتن فرد یا شئ دوم به دنبال فرد یا شئ اول بدون فاصله ...».(اقرب الموارد، ماده ولى) راغب اصفهانى مى گوید: «ولاء وتوالى به معناى آن است که دو چیز ویا بیشتر طورى کنار هم قرار گیرند که بین آن دو، غیر از خود آنها چیز دیگرى فاصله نبوده باشد».(مفردات راغب، ص 523) با توجّه به حالات اولیه انسان در کاربرد الفاظ واینکه معمولاً کلمات را در آغاز براى بیان معانى مربوط به محسوسات به کار مى برد، مى توان گفت: واژه « ولایت» در آغاز براى قرب ونزدیکى خاص در محسوسات «قرب حسى» به کار رفته است، آن گاه براى قرب معنوى استعاره آورده شده است. بر این اساس، هر گاه این واژه در امور معنوى به کار مى رود بر نوعى از نسبت قرابت دلالت مى کند ولازمه آن این است که ولىّ نسبت به آنچه بر آن دلالت دارد داراى حقّى است که دیگرى ندارد ومى تواند تصرّفاتى را بنماید که دیگرى جز به اذن او نمى تواند. مثلاً ولىّ میّت مى تواند در اموال او تصرف کند. این ولایت او ناشى از حق وراثت است. کسى که بر صغیر ولایت دارد حق تصرف در امور وى را دارد، وکسى که ولایت نصرت دارد مى تواند در امور منصور «آن کسى که نصرتش را عهده دار است» تصرف کند. خداوند ولى امر بندگان خویش است یعنى امور دنیوى واخروى آنها را تدبیر مى کند واو ولىّ مؤمنان است، یعنى بر آنها ولایت خاص دارد. بنابراین، حاصل معناى ولایت در همه موارد استعمال آن، گونه اى از قرابت است که منشأ تصرف ومالک بودن تدبیر است.(المیزان، ج 6، ص 12) به عبارت دیگر: ولایت، نوعى اقتراب ونزدیکى به چیزى است، به گونه اى که موانع وحجاب ها از میان برداشته مى شود.(المیزان، ج 5، ص 368) حال اگر کسى با ریاضت هاى نفسانى وقابلیّت هایى که براى خود ایجاد کرده، واز طرفى دیگر مورد عنایات والطاف الهى قرار گرفته وبه مقام قرب تامّ الهى نایل شود، این چنین شخصى از جانب خداوند بر مردم ولایت دارد، ولایتى که لازمه آن این است که ولى نسبت به آنچه بر آن دلالت دارد، داراى حقّى است که دیگرى ندارد واو مى تواند تصرّفاتى بنماید که دیگرى جز به اذن او نمى تواند. وهمه اینها به اذن واراده ومشیّت خداوند است. پرسش : معناى ولایت تکوینى امام چیست؟ پاسخ : مقصود از ولایت تکوینى آن است که فردى بر اثر پیمودن راه بندگى آن چنان قرب وکمال معنوى پیدا کند که به فرمان واذن الهى بتواند در جهان تصرف نماید. «ولایت تکوینى» یک کمال روحى ومعنوى است که در سایه عمل به تکالیف الهى وقوانین شرع در درون انسان پدید مى آید وسرچشمه مجموعه اى از کارهاى خارق العاده مى گردد. این نوع ولایت بر خلاف «ولایت تشریعى» کمال وواقعیتى است اکتسابى، وراه کسب برخى از مراتب آن به روى همه باز است، وامام مى تواند به بالاترین مراتب آن برسد. ولى مقاماتى که در «ولایت تشریعى» بیان گردیده، همه موهبت خداوندى است که پس از تحصیل یک سلسله زمینه ها، چیزى جز خواست خداوند در آن دخالت ندارد. پرسش : ولایت تکوینى داراى چه نتایجى است؟ پاسخ : در مصباح الشریعه آمده است: «العبودیّة جوهرة کنهها الربوبیّة»؛ «بندگى وپیمودن قرب به خدا، گوهرى است که نتیجه آن خداوندگارى وکسب قدرت وتوانایى بیشتر است.»(مصباح الشریعه، ح 1) قرب الهى آثار فراوانى دارد که به برخى از آنها اشاره مى کنیم: 1 - تسلّط بر نفس خداوند متعال مى فرماید: «إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الفَحْشآءِ وَالمُنْکَرِ»؛ «نماز انسان را از منکرات وبدى ها باز مى دارد.»(سوره عنکبوت، آیه 45) 2 - بینش خاص از مزایاى قرب الهى این است که انسان در سایه صفا وروشنى دل، بینش خاصى پیدا مى کند که با آن حق وباطل را به روشنى تشخیص مى دهد وهرگز گمراه نمى شود. قرآن مى فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»؛ «اى کسانى که ایمان آوردید، اگر پرهیزکار باشید خدا به شما نیرویى مى بخشد که با آن، حق وباطل را به خوبى تشخیص مى دهید.»(سوره انفال، آیه 29) 3 - نفى خواطر پویندگان راه عبودیت به واسطه تکامل وقدرتى که در سایه بندگى مى یابند، بر تمام اندیشه هاى پراکنده خود مسلّط مى شوند ودر حال عبادت آن چنان تمرکز فکرى وحضور قلب دارند که از غیر خدا غافل مى شوند وغرق جمال وکمال خدا مى گردند. ابوعلى سینا مى گوید: «عبادت، نوعى ورزش براى قواى فکرى است که بر اثر تکرار وعادت به حضور در محضر خدا، فکر را از توجه به مسائل مربوط به طبیعت وماده، به سوى تصورات ملکوتى مى کشاند. قواى فکرى تسلیم باطن وفطرت خدا جوى انسان مى گردد ومطیع او مى شوند».(اشارات، ج 3، ص 370) 4 - خَلع نفس در جهان طبیعت، روح وبدن نیاز شدیدى به یکدیگر دارند. ولى گاهى روح، بر اثر کمال وقدرتى که از جانب قرب الهى پیدا مى کند از استخدام بدن بى نیاز مى شود ومى تواند خود را از بدن خلع نماید. 5 - تصرف در جهان طبیعت در پرتو عبادت وقرب الهى، نه تنها حوزه بدن تحت فرمان انسان قرار مى گیرد، بلکه جهان طبیعت مطیع انسان مى گردد وبه اذن پروردگار در پرتو نیرووقدرتى که از تقرب به خدا کسب نموده است در طبیعت تصرف مى کند ومبدأ یک سلسله معجزه ها وکرامات مى شود، ودر حقیقت داراى قدرت بر تصرف وتسلط برتکوین مى شود. پرسش : آیا امام مى تواند ولایت تکوینى داشته باشد؟ پاسخ : ولایت تکوینى امام معصوم همچون امام زمان (ع) را با چند مقدمه مى توان به اثبات رساند: الف . قرآن درباره آصف بن برخیا مى گوید: «قالَ الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُک فَلَمّا رَءآهُ مُسْتَقِرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّى...»؛(سوره نمل، آیه 40) «کسى که دانشى از کتاب [آسمانى] داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد. و هنگامى که [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است.» ب . از برخىآیات دیگر استفاده مى شود که خداوند وگروهى دیگر که عالم به کلّ کتابند بین پیامبر ومردم گواه مى باشند. خداوند متعال مى فرماید: «قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِى وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الکِتابِ»؛ «بگو: کافى است که خداوند، وکسى که علم کتاب نزد اوست، میان من وشما گواه باشند.»(سوره رعد، آیه 43) ج . ونیز در قرآن آمده است که تنها مطهرون هستند که حقیقت معارف قرآنى را مس کرده وبه آن راه مى یابند. «لایَمَسُّهُ إِلَّا المُطَهَّرُونَ»؛ «وجز پاکان نمى توانند به آن دست یابند.»(سوره واقعه، آیه 79) د . قرآن کریم «مطهرون» را خود مشخص کرده ومصداق آن را اهل بیت پیامبر (ص) که شامل خود حضرت نیز هست معرفى کرده است، آنجا که مى فرماید: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»؛ «همانا خدا چنین مى خواهد که هر رجس وپلیدى را از شما خاندان نبوت دور سازد وشما را از هر عیبى پاک ومنزه گرداند.»(سوره احزاب، آیه 33) ه . در تشخیص مصداق اهل بیت در این آیه باید به روایات مراجعه کرد، زیرا قرآن مى فرماید: «وَأَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ»؛ «وبر تو قرآن را فرستادیم تا بر امت آنچه فرستاده شد بیان کنى.»(سوره نحل، آیه 44) و . با مراجعه به روایات فریقین از شیعه وسنى پى مى بریم که مقصود از اهل بیت در آیه تطهیر، پیامبر اکرم (ص)، على، فاطمه، حسن وحسین: مى باشند.(صحیح مسلم، ج 7، ص 130 ؛ صحیح ترمذى، ج 5، ص 656، کتاب المناقب) اگر چه حصر در آیه، اضافى است در مقابل همسران پیامبر (ص) وسایر صحابه، تا آنها از شمول آیه خارج گردند. در نتیجه آیه تطهیر شامل بقیه اهل بیت: از دوازده امام نیز مى شود. نتیجه اینکه: اهل بیت عصمت وطهارت از ولایت تکوینى برخوردارند. بریده بن معاویه مى گوید: از امام باقر (ع) درباره آیه «قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِى وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الکِتابِ» سؤال کردم؟ حضرت فرمود: «آیانا عنى، وعلىّ أوّلنا وأفضلنا وخیرنا بعد النبىّ (ص)»؛ «تنها ما را قصد کرده است، وعلى (ع) اول وافضل وبهترین ما بعد از پیامبر (ص) است.»(کافى، ج 1، ص 229، ح 6) پرسش : آیا «ولایت تکوینى» به معناى تفویض است؟ پاسخ : برخى گمان کرده اند که «ولایت تکوینى امام» به معناى تفویض امر عالم به شخص امام است که این با عقیده توحید افعالى سازگارى ندارد. وقرآن نیز یهود را به جهت این عقیده شدیداً مورد سرزنش قرار داده است.(سوره مائده، آیه 64) براى جمع بین اعتقاد به «توحید افعالى» واینکه در عالم وجود هیچ کارى بدون اراده ومشیت خداوند انجام نمى گیرد واعتقاد به «ولایت تکوینى» امام باید گفت: اولاً: هرگز تمام امور عالم به امام واگذار نشده است. ثانیاً: در آن امورى نیز که امام تصرف تکوینى مى کند همانند سایر امور، اراده ومشیّت خاص الهى نیز بر آن تعلّق گرفته است. پرسش : آیا «ولایت تکوینى» متعلق به خداوند است؟ پاسخ : برخى مى گویند ازآیات قرآن استفاده مى شود که ولایت تنها متعلق به خداوند است. قرآن کریم مى فرماید: «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیآءَ فَاللَّهُ هُوَ الوَلِىُّ وَهُوَ یُحْىِ المَوْتى وَهُوَ عَلى کُلِّ شَىٍْ قَدِیرٌ»؛ «آیا آنها غیر از خدا را ولىّ خود برگزیدند؟! در حالى که ولى فقط خداوند است واوست که مردگان را زنده مى کند واوست که بر هر چیزى تواناست.»(سوره شورى، آیه 9) ونیز در جاى دیگر مى فرماید: «وَما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِىٍّ وَلا نَصِیرٍ»؛ «وبراى شما به جز خدا، ولى ویارى کننده اى نیست.»(سوره شورى، آیه 31) از جمع بین اینآیات وآیات دیگر استفاده مى شود که «ولایت» در اصل براى خداوند متعال است ودیگران به جهت قرب به خدا وبه اذن او از این مقام بهره مند مى شوند. لذا در سوره مائده مى خوانیم: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصِّلوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکوةَ وَهُمْ راکِعُونَ»؛ «سرپرست وولى شما تنها خداست وپیامبر او وآنها که ایمان آورده اند، همان ها که نماز را برپا مى دارند ودر حال رکوع زکات مى دهند.»(سوره مائده، آیه 55) ونیز در سوره تحریم مى خوانیم: «وَإِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْرِیلُ وَصالِحُ المُؤْمِنِینَ وَالمَلآئِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهِیرٌ»؛ «واگر بر ضد او [پیامبر7] دست به دست هم دهید [کارى از پیش نخواهید برد] زیرا خداوند ولى اوست وهمچنین جبرئیل ومؤمنان صالح وفرشتگان بعد از آنان پشتیبان اویند.»(سوره تحریم، آیه 4) پرسش : اگر امام ولایت تکوینى دارد پس چرا در مواقع ضرورى از آن استفاده نمى کند؟ پاسخ : برخى مى گویند: اگر امام داراى ولایت تکوینى وحق تصرف در نظام تکوین است، چرا در مواقع ضرورت، در تقدیرات الهى تصرّف نمى کند تا بلا را از خود دور کرده، دشمنان خود را ریشه کن کند وتمام امکانات را براى خود جلب نماید. اولاً: قبل از هر چیز این نکته را باید ملتفت باشیم که چه بسا امورى را که گمان مى کنیم براى ما ضرر دارد در حالى که خیر محض است، ونیز به عکس چه بسا امورى که گمان مى کنیم براى ما خیر است در حالى که شر محض است. ما این را نمى دانیم، اگر چه علاّم الغیوب وهر که را که خداوند خواسته واو را از علم غیب مطلع ساخته است از آن اطلاع دارد. لذا نباید به ظاهر امر قضاوت کرد که چرا امام این مصیبت را از خود دور نکرد واین منفعت را براى خود تحصیل ننمود. قرآن مى فرماید: «کُتِبَ عَلَیْکُمْ القِتالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ»؛ «جهاد در راه خدا بر شما مقرر شد، در حالى که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آنکه خیر شما در آن است ویا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرّ شما در آن است.»(سوره بقره، آیه 216) ونیز مى فرماید: «فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَیَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثیراً»؛ «چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد وخداوند خیر فراوانى در آن قرار مى دهد.»(سوره نساء، آیه 19) ثانیاً: امام از آنجا که تسلیم تقدیرات الهى است در هر کارى دست به تصرف تکوینى نمى زند وخلاف اراده وتقدیر ومشیت الهى گام بر نداشته واقدام عملى انجام نمى دهد. ثالثاً: اراده حتمى اولى خداوند بر آن است که در این دار تکلیف هر کارى بر روال طبیعى واز روى اختیار انجام مى گیرد و حتى الامکان از معجزه و خرق نظام طبیعت استفاده نشود. رابعاً: هرگز انسان معصوم در نظام تکوین به جهت مصالح شخصى اقدام وتصرّفى بر خلاف مقدرات الهى انجام نمى دهد، واگر معجزه واعمال ولایتى کند به جهت مصالح نوعى بشر وعالم است که این هم مطابق اراده وخواست ومشیت خداوندى است. منبع: تبیان حضرت مهدی(علیه السلام) و آسایش اقتصادی بشر یکی از رهاوردهای دولت کریمه مهدی موعود(علیه السلام)، که در نهج البلاغه مورد اشاره قرار گرفته، تأمین رفاه و آسایش اقتصادی بشر در زمان حکومت آن حضرت است که از طریق وفور نعمت و برکتهای زمینی و آسمانی تأمینمی شود. امیرمؤمنان(علیه السلام) درباره نعمتهای زمین در عصر ظهور حضرت مهدی(علیه السلام)می فرماید: «تخرجُ له الارضُ افالیذَ کبدِها و تلقی الیه سلماً مقالیدَها»;10 در زمان ظهور حضرت مهدی، زمین میوههای دل خود (معادن طلا و نقره) را برای او بیرونمی ریزد و کلیدهایش را به اومی سپارد. ضرورت امامت امام شؤونی دارد [12] که از جمله ی آن ها پیشوایی و رهبری جامعه است. امامت که همان پیشوایی و جلوداری است، طرح سیاسی شیعه برای اداره ی جامعه است. در نگاه شیعه، آدمی هم چنان که مضطر به وحی است، مضطر به امام معصوم نیز هست. این اضطرار و ضرورت از طرق مختلفی قابل استدلال است. [13] آن چه در این جا آورده می شود، نگاه به مسأله از منظر دیگری است. در این نگاه، ضرورت امامت و اضطرار به حجت از دو طریق دیگر بررسی شده است. یک، اهداف حکومت و دیگری، قلمروی حکومت. مدعیان مهدویت در نهضتهای سیاسی ـ اجتماعی محمدحسن رجبی به اعتقاد شیعیان و اغلب دانشمندان و علمای اهل سنت و نیز بر اساس واقعیت تاریخی، پس از رحلت پیامبر اسلام، صلّیاللّهعلیهوآله، و بویژه پس از شهادت مولای متقیان امیر مؤمنان، علیهالسلام، اسلام از مسیر اصلی و مستقیم خود خارج شد و تعصبات نژادی و اشرافیت ایرانی و رومی، دربار خلفای مسلمان را فراگرفت و روز به روز جامعه اسلامی از شعائر اسلامی فاصله گرفت و عدالت اجتماعی رخت بربست و تفاخرات قومی و مذهبی به دنبال آن تبعیضهای اجتماعی، سراسر جامعه اسلامی را فراگرفت. رهایی از ظلم و جور حکام ستمگر بظاهر مسلمان و بازگشت به دوران بیآلایش و معنوی و مساوات اسلامی صدر اسلام، آرمان همه دردمندان مسلمان از عالم و عامی بود، اما واقعیت آن بود که پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، رحلت کرده بود و جامعه اسلامی به دلیل سالها و قرنها دوری از زمان رسول اکرم، صلّیاللّهعلیهوآله، احیای آن دوران محال مینمود، ولی خاطره دوران کوتاه و طلایی صدر اسلام، آرمان اجتماعی همه مصلحان و رهبران نهضتهای سیاسی ـ اجتماعی در جهان اسلام بوده است. در این میان، شیعیان به دلیل اعتقاد به ظهور امام دوازدهم، حضرت مهدی، عجّلاللّهتعالیفرجه، که از نسل پاک پیامبر و منجی دین و آیین اوست، این آرمان را نه یک رؤیا، بل واقعیت میدانسته و دوران سیاه ظلم و شقاوت ستمگران را ناپایدار و زودگذر میپنداشته و با امید به ظهور آن امام همام و پیروزی وی بر ظالمان، در انتظار گرفتن انتقام مظلومیت خود و همنوعان خویش، آرزوی «فرج» میکردند و آلام خود را تسکین میدادند. انتظار در تاریخ شیعه و اسلام، صُور و جلوههای گوناگونی داشته که در این مقال به اجمال اشاره میشود: 1ـ انتظار توأم با صبر پس از حملات ویرانگرانه و وحشیانه کافران مغول به ایران، و حاکمیت یافتن آنان به جان و مال و ناموس مردم، شیعیان نشانههای ظهور را نزدیک میدیدند. یاقوت حموی، مورخ معروف قرن هفتم مینویسد که در سالهای نخست حمله مغول، در شهر کاشان ـ از کانونهای عمده تشیع در ایران ـ مردم شهر، هر روز هنگام سپیدهدم، از دروازه خارج میشدند و اسب زین کردهای را با خود میبردند تا حضرت مهدی، علیهالسلام، در صورت ظهور بر آن اسب سوار شود.1 در زمان فرمانروایی سربداران نیز نظیر همین عمل در شهر سبزوار ـ که یکی از مراکز تشیع شمرده میشد ـ معمول بوده است و به طوری که میرخواند در روضةالصفا مینویسد: هر بامداد و شب، به انتظار صاحبالزمان، علیهالسلام، اسب کشیدندی. حسامالدین محمدبن حسام کوهستانی که روستایی شاعرپیشه بود و دیرتر از عصر یاد شده میزیست و در حدود 875 ق. درگذشت، منظومهای به نام خورشیدنامه، در مدح امیر مؤمنان و امام عصر، علیهماالسلام، تألیف کرده است.2 2ـ ادعای مهدویت برخی از آگاهان با اطلاع از نارضایی عمومی جامعه و اعتقاد عموم شیعیان به ظهور امام زمان، علیهالسلام، ادعای مهدویت نمودند تا با بسیج عمومی و غلیان احساسات پیروان خود، بساط ظلم و ستم را برچینند. برخی نیز اعتقادات و احساسات پاک مردم را ابزاری برای کسب قدرت خود نمودند. در سال 665 ق. قیام بزرگ مردم فارس، تحت رهبری شیخ شرفالدین ـ که خود را مهدی خوانده بود ـ به وقوع پیوست که بشدّت سرکوب شد.3 در سال 845 ق. نیز قیام مشابهی در خوزستان ایجاد شد که در رأس آن سید محمد مشعشع که از شیعیان افراطی (غالی) بود، قرار داشت. وی خود را «مقدمه» ظهور امام غایب میخواند و پیشگویی میکرد که وی بزودی ظهور خواهد کرد و عدل و داد بر روی زمین برقرار خواهد شد. به گفته یکی از مورخان، حدود 000/10 نفر در زیر لوای او گرد آمدند و در محلی بین حویزه و شوشتر، علم عصیان برافراشتند و امیران و فئودالهای محلی را از میان بردند. قیام آنان موجب نگرانی امرای فارس گردید. از اینرو لشکر فارس به قصد سرکوب وی آمد اما چون پیروان مشعشع، «فدایی» او بودند و مرگ را بر زندگی ترجیح میدادند، مردانه پایداری کردند و لشکر فارس شکست خورد.4 گذشته از شیعیان امامیه (اثنی عشریه) و سرزمین ایران، نهضتهای سیاسی ـ اجتماعی متعددی توسط شیعیان غیر امامیه و نیز اهل سنت، بر ضد دولتهای وقت به وقوع پیوست که رهبران آنها، داعیه مهدویت داشتهاند که غالباً از پایگاه اجتماعی نیرومند و حمایتهای وسیع مردمی برخوردار شدند که باختصار به آنها اشاره میشود: 1ـ عبداللّه بن میمون (م. 251 ق.)، از اعراب خوزستان بود. وی به مقام «داعی» اسماعیلی نایل شد و از طرف امام مستور (امام زمان)، در خوزستان دعوت و تبلیغ میکرد. او ناگزیر پنهان شد و نخست در بصره پناهگاهی جست و سپس به سلامیه (در سوریه) گریخت و در آنجا به تبلیغ پرداخت و مبلغانی به اطراف گسیل کرد. آنان به مردم میگفتند که بزودی امام مستور (صاحبالزمان)، مهدی موعود، ظهور خواهد کرد. 2ـ در فاصله قرنهای سوم و چهارم هجری در سوریه (شامات)، داعیان اسماعیلی شایعاتی منتشر کردند که مهدی، علیهالسلام، ظهور کرده و همان عبیداللّه، امام اسماعیلی است که نامش تا آن اواخر مستور بوده است. مسلم است که عبیداللّه خواست از قرمطیان در عراق و سوریه استفاده کرده، قدرت را در دست گیرد. وی در سال 287 ق. در رأس قیام سوریه قرار گرفت و پس از سرکوب قیامش همرزمان و همفکران خود را به دست سرنوشت خاطره دوران کوتاه و طلایی صدر اسلام، آرمان اجتماعی همه مصلحان و رهبران نهضتهای سیاسی ـ اجتماعی در جهان اسلام بوده است. گذشته از شیعیان امامیه (اثنی عشریه) و سرزمین ایران، نهضتهای سیاسی ـ اجتماعی متعددی توسط شیعیان غیر امامیه و نیز اهل سنت، بر ضد دولتهای وقت به وقوع پیوست که رهبران آنها، داعیه مهدویت داشتهاند. سپرد و در میان لعنت و نفرین ایشان به مصر گریخت (289 ق.) و از آنجا راهی مغرب (مراکش) شد. مدتها بود که در مغرب، وقایع سیاسی بسیار مهمی جریان داشت. در سال 282 ق. از مرکز اسماعیلی سلامیه، مبلّغی جدّی و بلیغ به نام ابوعبداللّه شیعی ـ که اصلاً از سرزمین یمن بود ـ بدانجا گسیل شده بود. وی نخست محتسب بصره بود و پس از آن به اسماعیلیه پیوسته بود. او در تونس از نارضایی بربرها از سیاست داخلی دودمان محلی اغالبه (184ـ297 ق.) استفاده کرد. بربران در 297 ق. قیام کردند و سلطنت اغالبه را سرنگون ساختند. ابوعبداللّه در اوایل زمستان 298 ق. در شهر رقاده به سمت امامت و خلافت، اعلام، و امیرالمؤمنین و «مهدی» نامیده شد. 3ـ در فاصله قرن های سوم و چهارم هجری، رهبران قیامهای قرمطی یعنی حمدان قرمط و عبدان گویا، از طرف رئیس پنهانی فرقه که «صاحبالظهور» نامیده میشده و محل اقامتش مجهول بوده، عمل میکردند. پس از تأسیس دولت قرمطیان در بحرین (286 ق.) که مرکز آن شهر لحسا بوده، ابوسعید حسن الخبابی که گویا از طرف «صاحبالظهور» یا رئیس مخفی فرقه به آنجا گسیل شده بود، در رأس آن قرار گرفت. وی عملاً در حکومت خویش کمال استقلال را داشت. 4ـ محمد بن عبداللّه تومرت، معروف به مهدی اهرعی، مکنّی به ابوعبیداللّه، که اصل او از جبلالسوس در انتهای مغرب (مراکش) بود به سرزمینهای شرقی سفر کرد و به عراق رفت و از ابوحامد محمد غزالی و دانشمندان دیگر دانش آموخت و به زهد و پرهیزگاری و تقوا شهرت یافت. سپس به مصر و شمال افریقا رفت و سرانجام در مغرب سکونت گزید و دولت بزرگی در اوایل قرن ششم تأسیس کرد که به دولت عبدالمؤمن شهرت یافت.5 5ـ عباس فاطمی که در اواخر سده هفتم هجری در مغرب ظهور کرد و خود را مهدی نامید و هواداران زیادی دور خود جمع کرد و کارش بالا گرفت و شهر مانس را تصرف کرد و بازار شهر را سوزاند و عاملان خود را به اطراف و اکناف فرستاد لکن پیش از آنکه دولتی تشکیل دهد کشته شد و دعوی او پایان یافت.6 6ـ محمدمهدی سنوسی که در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی / سیزدهم هجری در مغرب ادعای مهدویت کرد. اصل او از جبل سوس بود. پدرش شیخ محمد در ناحیه جغبوب (جربوب)، نزدیک واخهسیوا اقامت داشت و علاوه بر آنجا ـ که مقر اصلی او بود ـ نزدیک به 300 زاویه در بلاد مغرب دایر کرده بود که به نشر تعالیم او میپرداختند. وی پیش از وفات خود اشاره کرده بود که مهدی منتظر بزودی ظهور خواهد کرد. و شاید پسرش باشد و ظهور او در آخر قرن سیزدهم خواهد بود. مهدی، مردی خردمند، مقتدر و سختکوش بود و از کرامات مشهور او خیمهای جادویی بود که در جنگها همراه میبرد و پیروانش معتقد بودند که آن خیمه، هیچگاه از ذخایر و آذوقه تهی نمیشود. 7ـ محمد احمد سودانی، معروف به مهدی سودانی (1848 ـ 1885 م. / 1264 ـ 1292 ق.) از مهمترین و معروفترین مدعیان مهدویت بود. وی از قبیله دناقله بود و در سودان به دنیا آمد. پدرش عبداللّه نام داشت و به قایقسازی مشغول بود. محمد احمد به تعلیم علوم دینی پرداخت و در ضمن مراتب طریقت را نیز گذراند و با نرمخویی، تیزهوشی و سخنوری خود و از همه مهمتر زهد و تقوای خویش که زبانزد همگان بود، مردم را به خود جذب کرد. او به امر به معروف و نهی از منکر پرداخت و مردم را به رعایت موازین شرعی دعوت نمود و در سال 1881 م./ 1297 ق. که زمینه دعوت خود را مهیا دید ادعای مهدویت کرد و خود را همان مهدی منتظر، علیهالسلام، نامید. آنچه موجب دعوی محمد احمد گردید به طور عمده به این شرح است: الف) انتظار اکثر مسلمانان و از آن جمله مردم سودان برای ظهور گذشته از شیعیان امامیه (اثنی عشریه) و سرزمین ایران، نهضتهای سیاسی ـ اجتماعی متعددی توسط شیعیان غیر امامیه و نیز اهل سنت، بر ضد دولتهای وقت به وقوع پیوست که رهبران آنها، داعیه مهدویت داشتهاند. مهدی، علیهالسلام؛ ب) اعتقاد شیوخ قبایل و فقهای سودان بر اینکه مهدی، علیهالسلام، از میان آنان ظهور خواهد کرد و این عقیده خود را به روایاتی از ائمه حدیث (اهل سنت) مستند میکردند؛ ج) دریافت مالیات سنگین از مردم سودان که همراه با فشار، آزار و توهین به مالیات دهندگان بود. حتی از زنان و کودکان سودانی، مالیات گرفته میشد. مردم سودان سالانه سه بار مالیات میپرداختند. یک بار برای فرماندار، یک بار برای قاضی و یک بار برای مأموران مالیات، کشاورزان برای کشت گندم، استفاده از آب نیل و قایقرانی در نیل نیز مالیات میدادند و خانههای کسانی که در پرداخت این مالیاتها تأخیر میکردند سوزانده میشد؛ د) خرید و فروش مردم سودان به عنوان «برده»، تجارت پردرآمدی برای تجار سودانی بود. صدها هزار نفر از جوانان سودانی به عنوان کارگر و خدمتگزار به قیمت نازلی خریداری شده و با قیمت گزافی فروخته میشدند و به کارهای شاق و طاقتفرسا در سرزمینهای دوردست میپرداختند. مأموران دولتی از تجار برده، مالیات گزافی میگرفتند و پس از آنکه تجارت برده منسوخ شد آنان همچنان از تجار مزبور، مالیات مطالبه میکردند. وقتی دعوت محمد احمد سودانی گسترش یافت، تجار ناراضی سودانی دعوت او را لبیک گفته و در تقویت او کوشیدند. مهدی سودانی چند بار با نیروهای مصری ـ انگلیسی جنگید و آنان را شکست داد و شهر خارطوم را به تصرف خود درآورد و دولت مستقلی تشکیل داد. مهدی سودانی با قدرت تمام به سازماندهی حکومت خود پرداخت و امور کشور را به سه بخش لشکری، مالی و قضایی تقسیم کرد و فرماندهی لشکر را به خلیفه خود، عبداللّه تعایشی سپرد. او از طریق اخذ زکوة، فطریه و عشریه کشور را اداره مینمود و در اجرای شریعت سختگیر بود. او پیش از مرگ در 21 ژوئن 1885، عبداللّه تعایشی را به جانشینی خود برگزید و از همگان خواست تا با او بیعت کنند.7 8ـ و بالاخره در ایران نیز در سال 1262 ق. یکی از شاگردان سیدکاظم رشتی به نام سید علیمحمد شیرازی خود را نماینده (باب) امام زمان، علیهالسلام، دانست و پس از اینکه گروهی به او گرویدند، دعوی مهدویت کرد. علما با ادعای پوچ او مخالفت نمودند. و با فشار آنها در جلسه مناظره شرکت کرد اما از پاسخهای اولیه درماند و پس از آنکه چوب مفصلی خورد توبه کرد و آزاد شد اما بار دیگر دعوتش را ادامه داد و سپس دستگیر و در قلعه چهریق زندانی گردید. پیروانش با حمایت سفرای روسیه و انگلستان در گوشه و کنار کشور شورش ضد دولتی به راه انداختند. اما این شورشها با هوشیاری و مقاومت مردم و همکاری قشون دولتی سرکوب گردید و باب نیز اعدام شد. بدین ترتیب دعوی باب که میرفت تا کشور را به هرج و مرج و دودستگی و نهایتاً تجزیه بکشاند در نطفه خفه گردید.8 ________________________________________ 1. به نقل از: ای. پ. پطروشفسکی، نهضت سربداران خراسان، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام، چاپ سوم، 1351، ص15 و 16. 2. همان، ص16. 3. همو، اسلام در ایران، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام، چاپ چهارم، 1354، ص373. 4. همان، ص380 و 381 و نیز رجوع شود به کتاب مشعشیان، نوشته احمد کسروی. 5 و 6. جرجی زیدان، مشاهیرالشرق فیالقرن التاسع عشر، جزء اول، ص61ـ63. 7. برای اطلاع بیشتر از شرح حال مهدی سودانی رجوع شود به منبع فوق، ص61ـ115، تاریخ سودان. 7. برای اطلاع بیشتر از شرح حال مهدی سودانی رجوع شود به منبع فوق، ص61ـ115، تاریخ سودان. 8. برای اطلاع از دعاوی باب، رجوع شود به فتنه باب، نوشته اعتضاء السلطنه که کمی پس از رفع آن فتنه نوشته است. منبع: تبیان
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( سه شنبه 88/3/12 :: ساعت 4:0 عصر )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( دوشنبه 88/3/11 :: ساعت 11:0 صبح )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( جمعه 88/3/8 :: ساعت 4:0 عصر )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( پنج شنبه 88/3/7 :: ساعت 11:0 صبح )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( چهارشنبه 88/3/6 :: ساعت 4:0 عصر )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( دوشنبه 88/3/4 :: ساعت 4:0 عصر )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( یکشنبه 88/3/3 :: ساعت 11:0 صبح )
آشنایی اجمالی با امام زمان(عج)
آشنایی اجمالی با امام زمان(عج)
محتوای فیلم موهن علیه پیامبر چیست؟
انصار و یاران منجی موعود
نگاهی گذرا به برخی ویژگیهای دوران پس از ظهور
نشانههای حتمی خیلی وقت است که اتفاق افتاده!
رهیافتی به فلسفة قیام حسینی و پیوند آن با انقلاب مهدوی
از انتظار تا اجتهاد
آینده منتظر
انتظار و سازندگی اجتماعی
[عناوین آرشیوشده]