حافظ و مهدویت
قسمت 2
همانگونه که ذکر شد، مهدویت و نوید ظهور مصلح غیبی در اسلام بسیار قدیمی و ریشهدار است، لیکن نباید غافل بود که این امر اختصاص به شیعیان ندارد، بلکه این اعتقاد در میان عامه مسلمین وجود دارد و همچنین ادیان دیگر نیز ظهور آن حضرت را قطعی میدانند، ولی هرکدام، از این منجی، بهگونهای تعبیر کردهاند. حافظ درباره غیبت آن حضرت میگوید:
تا نیست غیبتی نبود لذت حضور ازدست غیبت تو شکایت نمیکنم
یا در جای دیگر:
جانم بسوختی و بهجان دوست دارمت ای غایب از نظر بهخدا میسپارمت
امام رضا، علیهالسلام، درباره غیبت آن حضرت چنین میفرماید:
چهارمین فرزند من، خداوند او را در پشت پرده غیبت پنهان میسازد. تا وقتی که خود میخواهد.1
در کتاب مجموعه زندگی چهارده معصوم آمده است: عارف نامی حافظ شیراز که به زیارت جان باهرالنور امام زمان، عجّلاللّهتعالیفرجه، تشرّف حاصل کرده است، شرایط زیارت حجت عصر را چنین وصف میکند:
این عجب بین که چه نوری زکجا میبینم در خرابات مغان نور خدا میبینم
خانه میبینی و من خانه خدا میبینم جلوه بر من مفروش ای ملکالحاج که تو
فکر دورست همانا که خطا میبینم خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن
استاد علی دوانی در کتاب شوق مهدی مطلبی را درمورد حافظ و حضرت مهدی آورده است:
در اشعار هیچ یک از شاعران بزرگ غیر از حافظ نمیبینیم که تا این حد ابیاتی مناسب با اعتقاد شیعیان درباره امام زمان، علیهالسلام، آمده باشد و تقریبا کمتر غزلی است که بیتی یا ابیاتی از آن مناسب با وصفحال امام غایب ازنظر نباشد.
لسانالغیب در غزلهای شورانگیز خود بارها سروده است:
خرمن سوختگان را همهگو باد ببر روی بنما و وجود خودم از یاد ببر
گرچه از خون دل ریش دمی طاهر نیست اشکم احرام طواف حرمت میبندد
روی و ریای خلق بهیک سو نهادهایم عمریست تا به راه غمت رو نهادهایم
بازآ که ریخت بیگل رویت بهار عمر ای خرّم از فروغ رخت لالهزار عمر
دل بیتو بهجان آمد وقت است که بازآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران
از اینها جالبتر اینکه حافظ نام «مهدی» را صریحا آورده و از ظهور و نابودی «دجّال» ـ مظهر ریا و تزویر و بدی و پلیدی ـ سخن گفته است:
بگو بسوز که «مهدی» دین پناه رسید! کجاست صوفی دجّال چشم ملحد شکل
شباهت حضرت مهدی بهپیامبران الهی درشعر حافظ
در حضرت نشانههایی از پیامبران الهی وجود دارد که به احادیثی در این رابطه اشاره میکنیم:
مهدی قائم از نسل علیبن ابیطالب، علیهالسلام، است که در اخلاق و اوصاف، شکل و سیما، شکوه و هیبت چون عیسیبن مریم است. خداوند به همه پیامبران هرچه داده، به او نیز داده، با اضافاتی.2
همچنین در روایت دیگری از کتاب اثباتالرجعة فضلبن شاذان از امام صادق، علیهالسلام، آورده است:
هیچ معجزهای از معجزات انبیاء و اوصیا نیست مگر اینکه خداوند تبارک و تعالی مثل آن را بهدست قائم، علیهالسلام، ظاهر میگرداند تا بر دشمنان اتمام حجت کند.3
و در حدیث دیگری امام صادق، علیهالسلام، میفرمایند:
و در آن هنگام که آقای ما قائم، علیهالسلام، به خانه خدا تکیه زده میگوید: ای مردم هرکس میخواهد آدم و شیث را ببیند، بداند که من آدم و شیث هستم و هرکس میخواهد نوح و فرزندش سام را ببیند، بداند که من نوح و سامم و هرکس که میخواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، بداند که من همان ابراهیم و اسماعیل میباشم، و هرکس میخواهد موسی و یوشع را ببیند، من همان موسی و یوشع هستم، و هرکس میخواهد عیسی و شمعون را ببیند من همان عیسی و شمعون هستم و هرکس میخواهد محمد، صلّیاللّهعلیهوآله، و علی، علیهالسلام، را ببیند من همان محمد و امیرالمؤمنین، علیهماالسلام، هستم و هرکس میخواهد حسن و حسین را ببیند من همان حسن و حسینم و هر کس میخواهد امامان از ذریه حسین، علیهالسلام، را ببیند بداند که من همان ائمه اطهار هستم، دعوتم را بپذیرید و بهنزدم جمع شوید که هرچه گفتهاند و هرچه نگفتهاند بهشما خبر دهم.4
احادیث فوق دلالت دارد که تمام صفات انبیا و ائمه، علیهمالسلام، در وجود حضرت جمع است و چه خوش گفتهاند: «آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری».
حافظ نیز این نکته را زیبا سروده:
باز آید و از کعبه احزان به در آیی حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مهروی
یا :
چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
پاورقیها:
* برگرفته از کتاب دلبری برگزیدهام...
1. بشارة الاسلام، ص 51.
2. روزگار رهایی، ج 1، ص 130.
3. غیبت نعمانی، ص 13.
4. همان.
منبع: تبیان
در روایتى از رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مىخوانیم: «الائمة من بعدى اثنا عشر اولهم انتیا على و آخرهم القائم الذى یفتح الله تعالى ذکره على یدیه مشارق الارض و مغاربها; (3) پیشوایان پس از من دوازده نفرند; اولین آنها تو هستى اى على، و آخرین آنها قائم است; همو که خداوند به دست او مشرقها و مغربها [کنایه از تمامى کره زمین] را فتح خواهد کرد .»
اگر چه امید به آمدن مصلح جهانى در افکار و عقاید تمامى اقوام و ملل ریشه دارد و کم و بیش به گونههاى متفاوت در همه جا مطرح بوده است، اما در تفکر شیعى انتظار فرج و حاکمیت آن موعود به طور روشن و شفاف مطرح است; به گونهاى که آن امام منتظر و آن منجى نهایى را زنده مىدانند و اعتقاد دارند روزى به فرمان خداوند خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد .
از اینرو، مفهوم «غیبت» و «انتظار فرج» نزد شیعه دوازده امامى مفهومى است متفاوت با دیگر ادیان و مذاهب و مکتبها .
همانگونه که اشاره شد یکى از مفاهیمى که از همان ابتدا در ارتباط با مهدویت و ظهور منجى آخرین پدید آمد و در شمار عقاید دینى بسیارى از شیعیان در آمد مفهوم «حکومت واحد جهانى» است; به این معنا که با ظهور امام غایب، اسلام که تنها دین الهى و کامل و داراى شریعت جامع است، مقبول همگان خواهد شد و در آن زمان، ستمگران و جباران از مسند قدرت به زیر کشیده خواهند شد و پس از آن حکومت جهانى اسلام با زعامت و رهبرى مستقیم آخرین امام معصوم و عادل بر پا خواهد شد و عدالتبر بنیاد دیانت و اخلاق در مقیاسى جهانى اجرا خواهد گشت .
در برخى از آیات قرآن به این حاکمیت اشاره شده است . همه آیات مربوط به جهانى بودن دین اسلام مؤید این معناست . بى تردید، زمانى فرا خواهد رسید که تنها دین حاکم بر جهان، اسلام خواهد بود .
جهانى بودن دین اسلام و عدم اختصاص آن به قوم یا منطقه خاصى، از ضروریات این آیین الهى است و حتى کسانى که ایمان به آن ندارند مىدانند که دعوت اسلام، همگانى بوده، و به منطقه جغرافیایى خاصى محدود نبوده است .
افزون بر این، شواهد تاریخى فراوانى وجود دارد که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به سران کشورها مانند قیصر روم و پادشاه ایران و فرمانروایان مصر و حبشه و شامات و نیز به رؤساى قبایل مختلف عرب و ... نامه نوشتند و به سوى آنان پیک ویژه گسیل داشتند و همگان را به پذیرفتن این دین مقدس دعوت کردند و از پیامدهاى وخیم کفر و روى گردانى از اسلام، بر حذر داشتند . اگر دین اسلام جهانى نبود چنین دعوتى عمومى انجام نمىگرفت و سایر اقوام و امتها هم براى عدم پذیرش، عذرى مىداشتند . (4)
بنابر این مبانى و مقدماتى که ناگزیر به آرمان حکومت واحد جهانى شیعى منجر مىشود، از این قرار است:
1 . جهانى بودن رسالت اسلام
همه مسلمانان بر این باورند که اسلام، آخرین حلقه از سلسله طولانى نبوت است و از هر جهت کاملترین و جامعترین دین مىباشد و تا روز قیامت نیز بشر را از هر جهت کفایتخواهد کرد . روزى فرا خواهد رسید که اسلام، تمامى آدمیان و پیروان ادیان را پیرو و مطیع خود خواهد کرد و بدین ترتیب، جهان در تسخیر آموزههاى بلند و آسمانى اسلام در خواهد آمد .
قرآن مجید این حقیقتسترگ را این گونه تصویر کرده است:
- «ان الدین عندالله الاسلام» ; (5)
«در حقیقت، دین نزد خداوند، همان اسلام است .»
- «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه» ; (6)
«و هر که جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود .»
- «الیوم اکملت لکم دینکم» ; (7)
«امروز دین شما را برایتان کامل گردانیدم .»
- «ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین» ; (8)
«محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست; ولى فرستاده خدا و خاتم پیامبران است .»
- «و هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله» ; (9)
«او کسى است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند .»
با بهرهگیرى از این سخنان نورانى، مسلمانان به حقانیت، جامعیت، خاتمیت، جهانشمولى، و سرانجام جهان گسترى و پیروزى و غلبه نهایى دین اسلام دستیافتهاند .
اعتقاد به مهدویت
چنانکه گفته شد، اعتقاد به مهدویت و ظهور منجى دادگستر و جهانى، ناگزیر به چیرگى اسلام بر تمامى ادیان و مکاتب و ایدئولوژیها و استیلا بر جباران و فرمانروایان جور و غیر الهى گره خورده است و در نهایتبه تاسیس حکومت جهانى منجر خواهد شد; بویژه اگر از منظر شیعى به تاریخ بنگریم، ظهور مهدى خاص و شناخته شده و در عین حال غایب از دیدگان و تشکیل حکومتحق و عدالت گستر اجتنابناپذیر خواهد بود .
از نظر شیعه با حذف امام على بن ابیطالب علیهما السلام و فرزندان معصوم او، تاریخ اسلام پس از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در حوزه سیاست و حکومتبه انحراف گرایید . و پیامدهاى منفى متعددى نیز در پى داشت که یکى از آنها محرومیت جامعه از رهبرى معنوى و آسمانى بود; چرا که امام على علیه السلام و پس از او امامان معصوم علیهم السلام پیشوایان دینى، سیاسى بر حق بوده و حق خلافت و امامت انحصارى داشتهاند و دیگران، غاصب حق معصوماند و لذا «جائر» و «باطل» مىباشند و این انحراف تاکنون ادامه پیدا کرده است . شیعیان منتظرند که آخرین بازمانده از امامان معصوم علیهم السلام ظهور کند و تاریخ اسلام و در نهایت، تاریخ انسان را به مسیر طبیعى و الهىاش باز گرداند .
در آن صورت، اسلام، عزیز و همگانى مىشود و مسلمانان، توانمندانه بر جهان چیره مىگردند . طبق این تفسیر، تشکیل حکومت واحد جهانى، گریزناپذیر خواهد بود .
در منابع روایى اسلامى - و بویژه شیعى - از خصوصیات و اختیارات و عملکردهایى یاد شده است که جملگى آنها جز با تشکیل حکومت واحد جهانى محقق نخواهد شد; از جمله گفته شده است که امام مهدى علیه السلام ظلم و جور را براى همیشه بر مىاندازد و عدالت و دین حق را در سطح جهان براى همیشه مستقر مىکند و نیز در برخى روایات از اختیارات و قدرت و امکانات مطلق و جهانى امام غایب یاد شده است که عملا جز چیرگى بر جهان و تشکیل حکومت مقتدر جهانى نخواهد بود . در روایتى از امام باقر علیه السلام چنین نقل شده است:
«القائم منا منصور بالرعب مؤید بالنصر تطوى له الارض و تظهر له الکنوز یبلغ سلطانه المشرق والمغرب و یظهر الله عزو جل به دینه على الدین کله و لو کره المشرکون فلا یبقى فى الارض خراب الا قد عمر و ینزل روح الله عیسى بن مریم علیهما السلام فیصلى خلفه; (10)
قائم ما با انداختن بیم و هراس در دل ستمگران یارى مىشود; با پشتیبانى [و حمایت از جانب خداوند] تایید مىگردد; زمین برایش خاضع و تسلیم مىشود; گنجها و خزائن برایش آشکار و نمایان مىشود; حکومت او شرق و غرب عالم را فرا مىگیرد . خداوند بوسیله او دینش را بر تمامى ادیان چیرگى مىبخشد; هرچند مشرکان کراهت داشته باشند . در زمین خرابى و ویرانى نمىماند، مگر آنکه آباد شود و عیسى بن مریم علیهما السلام از آسمان فرود آید و پشتسر او نماز گزارد .»
به استناد این نوع روایات، هرگز تردیدى نخواهد ماند که حکومتحضرت مهدى علیه السلام تمامى زمین را فرا خواهد گرفت . (ان شاء الله)
پىنوشت:
1) عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج1، ص68، ح 36، کتابفروشى طوس .
2) همان، ص262، ح22; کافى، کلینى، ج1، ص432، ح91 .
3) امالى شیخ صدوق، ابوجعفر، ص 97، ح9، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات; روضة الواعظین، فتال نیشابورى، ص102 .
4) آموزش عقاید، محمدتقى مصباح یزدى، ج2، ص116 .
5) آل عمران/19 .
6) آل عمران/85 .
7) مائده/3 .
8) احزاب/40 .
9) توبه/33 .
10) کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج1، ص330، ح16 .
منبع: تبیان
حکومتحضرت مهدى علیه السلام تنها حکومت واحد جهانى
بحث درباره جهانى شدن، در فرهنگ متداول روز در ذات خود، بحث کم و بیش مبهمى است . علت ابهام آن این است که مفهوم یکسان و یکدستى از آن ارائه نشده است .
واژه جهانى شدن از یک جهت مفهوم کاملا جدید و از لحاظى یک مقوله قدیمى به شمار مىرود . ظهور این پدیده باعثبروز تحرک شگفتانگیز اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و ارزشى شده و تفاسیر جدیدى از سیاست، اقتصاد، فرهنگ، اقتدار، امنیت و ... به دست مىدهد .
جهانى شدن در شکل امروزى آن، از زمان فروپاشى کمونیسم و نظام دو قطبى و بالاخره پایان جنگ سرد بیشتر مطرح شده است . مفهوم جهانى شدن و مفاهیم نزدیک به آن نظریاتى هستند که از سوى اکثر پژوهشگران مسائل سیاسى و امور بین الملل براى توصیف وضعیف حاکم بر نظام بین الملل به کار مىروند . جهانى شدن به معناى فرایندى اجتماعى است که از مدتها پیش آغاز شده و رو به گسترش است و در آن قید و بندهاى جغرافیایى که بر روابط اجتماعى و فرهنگى سایه افکنده است از بین مىرود . واژه جهانى شدن حرکتبه سوى یک جامعه جهانى واحد را نوید مىدهد .
پرسشى که در اینجا پیش مىآید اینکه دیدگاه شیعه درباره جهانى شدن و حاکمان حکومت جهانى چیست و حکومت جهانى حضرت مهدى علیه السلام چگونه حکومتى خواهد بود؟ و اساسا جهانى بودن حکومتحضرت مهدى علیه السلام به چه معناست؟ در این نوشتار کوتاه، به این پدیده و اینکه در روایات اسلامى، مقصود از حکومت جهانى چیست، مطالبى خدمتشما خوانندگان گرامى عرضه مىکنیم .
در یک بررسى جامع و کامل در روایات و سخنان ائمه معصومین علیهم السلام به جرات مىتوان گفت که یکى از ویژگیهاى انکارناپذیر حکومت امام مهدى علیه السلام جهان شمولى آن است . حکومت آن حضرت، شرق و غرب عالم را فرا مىگیرد و آبادىاى در زمین نیست، مگر اینکه گلبانگ توحید از آن شنیده مىشود و نسیم جان نواز عدل و داد، سراسر گیتى را سرشار مىکند .
امام حسین علیه السلام در این باره فرمود: «منا اثنا عشر مهدیا اولهم امیر المؤمنین على بن ابیطالب علیهما السلام و آخرهم التاسع من ولدى و هو القائم بالحق یحیى الله تعالى به الارض بعد موتها و یظهر به دین الحق على الدین کله و لو کره المشرکون; (1)
دوازده هدایتشده از ماست; اولین آنها على بن ابیطالب علیهما السلام و آخر ایشان نهمین فرزند از فرزندان من است و او قائم به حق است که خداوند به وسیله او زمین را بعد از مردنش حیات مىبخشد و دین حق را بر تمامى ادیان غلبه مىدهد; اگر چه مشرکان را خوش نیاید .»
در آن دوران به دست آن امام بزرگ، آرمان والاى تشکیل جامعه بزرگ بشرى و خانواده انسانى تحقق مىپذیرد و آرزوى دیرینه همه پیامبران و امامان علیهم السلام و مصلحان و انسان دوستان برآورده مىشود .
امام رضا علیه السلام از پدرانش از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل کرده است که خداوند در شب معراج در بخشى از سخنان طولانىاش فرمود: «... و لاطهرن الارض بآخرهم من اعدائى و لاملکنه مشارق الارض و مغاربها; (2)
و به درستى زمین را به وسیله آخرین آنها، (ائمه معصومین علیهم السلام) از دشمنانم پاک خواهم ساخت و گستره زمین را در فرمانروایى او قرار خواهم داد ... .»
در دوران رهبرى امام مهدى علیه السلام با ایجاد مرکز واحد و مدیریت و حاکمیتیگانه الهى براى همه اجتماعات، نژادها و منطقهها، سبب اصلى جنگ و ظلم از بین مىرود .
نشانههاى ظهور
احادیثى که از نشانههاى ظهور مهدى سخن مىگوید، چه در کتب شیعه و چه سنى، غالبا درباره دو موضوع بحث مىکند:
1. حوادث مستقل و جداگانهاى که رخ خواهد داد؛
2. وضع اجتماعى و سیاسى و تکنولوژى (فناورى) که جهان، پیش از ظهور دارد. به عبارت دیگر، وضع دنیاى سیاست و اجتماع و فناورى پیش از ظهور را براى ما ترسیم مىکند.
در مورد رویکرد دوم، هر که درباره نشانههاى ظهور پژوهش کند، درمىیابد که جهان کنونى، از هر وقت دیگرى، به زمان ظهور نزدیکتر است.
از جنبه تکنولوژى، احادیث از جهانى سخن مىگویند که در آن هواپیماهایى است که مسافران را از کشورى به کشور دیگر مىبرند و ایستگاههاى رادیویى به تعداد مردم دنیا وجود دارد که مىتواند خبر را در آن واحد، براى تمامى دنیا پخش کند و تلفنهاى تصویرى هست و هر که در مشرق است، صداى برادرش را در مغرب مىشنود و چهره او را مىبیند و رایانههاى دستى وجود دارد که داراى برنامههاى گوناگون است و دارندهاش را از همراه داشتن هزاران کتاب، بىنیاز مىکند.
از جنبه اجتماعى، احادیث از وضع اجتماعى سخن مىگوید که زنان، لباس مد روز پوشیده یا برهنهاند که گویاى کشف حجاب یا آرایشهاى جاهلانه است و انواع منکرات به ظهور مىرسد که پیش از پیدایش، آدمى تصورش را نمىکرد.
از جنبه سیاسى، سخن از کشف معبد هیکل سلیمان مىگوید که لازمه برپایى دولت اسراییل در دل جهان عرب و اسلام است. نیز وجود جنبشهاى اسلامى در جوامع مسلمان که تلاش دارد حکومت اسلامى برپا کند، اما بسیارى از افراد مجاهد زندانى مىشوند. همچنین از تأسیس دولتى در مشرق سخن مىگوید که زمینهساز دولت مهدى است. نیز اختلاف کارگزاران شیعى و چندگانگى سخنشان که با بیعت با مهدى، وحدت کلمه پیدا مىکنند. همچنین مهدیان دروغینى ظاهر مىشوند. تمامى آنچه برشمردیم، در احادیث نشانههاى ظهور آمده است.
تشخیص مدعیان مهدویت
تنها اصلى که مىتوان براى شناخت مدعیان دروغگوى مهدویت، بدان اعتماد کرد، تأیید و امداد الهى است که توسط مدعى راستگوى مهدویت نشان داده مىشود. وى نبوت خاتم و جنبش اوصیاى پیامبر را که پدرانش بودند، تصدیق مىکند. این کارى لازم براى مدعى نبوت و رسالت است.
امداد و تأیید الهى، با ظهور عیسى بن مریم نشان داده مىشود که قرآن، قصه وى را گفته است که مردگان را زنده مىکرد و کور مادرزاد و مبتلایان به پیسى را شفا مىداد.[1]
این اصل، راه را بر هر مدعى دروغینى مىبندد، خواه شخص به عمد دروغ گوید یا قربانى مکاشفه عرفانى پندارى شود، مانند آنچه براى «مهدى سودانى» پیش آمد که پنداشت مهدى موعود(ع) است. وى خیال کرد پیامبر به او گفته که مهدى موعود(ع) است. مهدى سودانى در یکى از نوشتههایش در تاریخ 16 شعبان 1299 هجرى مىگوید:
سید وجود(ص) به من خبر داد: من مهدى منتظرم. پیامبر چندین بار مرا بر کرسىاش نشاند و خلفاى چهارگانه [ابوبکر، عمر، عثمان و امام على] و قطبها[ى دراویش] و خضر(ع) حضور داشتند، و مرا با ملایکه مقرب و اولیاى زنده و مرده از فرزندان آدم تا زمان کنونى، نیز جنیان مؤمن، تأیید و یارى کرد.
در هنگام جنگ، سید وجود(ص) به عنوان امام و فرمانده سپاه حاضر مىشود؛ نیز خلفاى چهارگانه و قطبها و خضر حاضرند. حضرتش، شمشیر نصرت و پیروزى را به من داد و فرمود: با داشتن آن شمشیر، کسى بر من پیروز نمىشود، گرچه گروه انس و جن باشند.
آنگاه سرور وجود فرمود... پرچمى از نور برافراشته مىشود و در جنگ، همراه من است. عزراییل پرچمدار است. از این رو، یارانم ثابتقدم مىشوند و در دل دشمنانم، ترس افکنده مىشود و هر که با من دشمنى کند، خداوند خوارش مىکند. پس هر که به راستى سعادتمند باشد، مىپذیرد من مهدى منتظرم. اما خداوند در دل کسانى که جاهطلباند، نفاق مىافکند. پس به سبب حرص بر جاهطلبى، مرا تصدیق نخواهند کرد... سید وجود(ص) به من دستور داد به منطقه «ماسه» در کوه قدیر هجرت کنم و از آنجا به تمامى مکلفان، دستور کلى را بنویسم. ما هم به امیران و بزرگان دینى نوشتیم، اما بدبختان نپذیرفتند و درستکاران تصدیق کردند... سید وجود(ص) سه بار به من خبر داد: آنکه در مهدویت تو شک کند، به خدا و رسول کافر شده است.
تمام آنچه درباره خلافتم و مهدویت به شما گفتم، در بیدارى و در حال صحت، سید وجود(ص) به من گفت، بىآنکه مانعى شرعى باشد. نه خوابى بود و نه ربایشى و نه مستى و نه دیوانگى...[2]
منبع: تبیان