حسن زارع - مهدویت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مهدویت
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» حضرت مهدی (ع) در دنیای امروز

حضرت مهدی (عجّ) در نگاه سبط اکبر(ع)
مقدمه
ارتجاع همه جانبه پس از رحلت پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و لزوم حضور جریانی روشنی بخش و راهنما در عرصه‏های گوناگون، عاملی بود که «نظام امامت» را فلسفه وجودی بخشید و طبق آن، نظام امامت بعد از رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم عهده‏دار مدیریت جامعه اسلامی می‏شد و خطر هر نوع ارتجاع به نظام فاسد قبل از پیامبر را منتفی می‏ساخت و آیه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» نیز بر این اساس تحقق می‏یافت؛ زیرا با وجود ناظری عالم و توانا و کارگزاری مقتدر و اصولگرا، دین الهی برای همیشه محفوظ می‏ماند. اما سرنوشت به گونه‏ای رقم خورد که سیستم امامت به حاشیه رانده شد و از کارکرد اصلی خود بازماند. از این روی منصوبان این نظام یکی پس از دیگری، چشم به راه آخرین امامی بودند که با قدرت الهی کارکرد واقعی این نظام را به آن بازگرداند و او کسی نیست جز موعود آل محمد. حجم گسترده روایات امامان معصوم علیهم‏السلام ، بخصوص امام علی علیه‏السلام که حتّی خود موفق به تشکیل حکومت اسلامی شد، گویای این واقعیت است. به این ترتیب انتظار معصومان، از جمله امام حسن علیه‏السلام ، برای ظهور مهدی موعود علیه‏السلام را باید از این زاویه دید؛ یعنی ظهور امامی که با قدرت الهی به یکباره همه موانع را به کنار خواهد زد و جریان اصولی‏ای را که به حاشیه رانده شده، به متن جامعه بازخواهد گرداند و تمام ارتجاعهای سیاسی، اقتصادی، اعتقادی، فرهنگی و... را نابود و پرچم جامعه نبوی را بر خواهد افراشت و به تمام معنا، اکمال دین و اتمام نعمت تحقّق خواهد یافت. با این رویکرد به موضوع مهدویت، برساحل احادیث امام حسن مجتبی علیه‏السلام پیرامون آخرین موعود آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏نشینیم.
سخنان امام حسن علیه‏السلام پیرامون حضرت مهدی علیه‏السلام
از مجموع 438 روایتی که برای امام حسن مجتبی علیه‏السلام بر شمرده‏اند1، 10 روایت پیرامون حضرت مهدی علیه‏السلام است و این غیر از روایتهایی است که به طور غیر مستقیم در باره آن حضرت است و می‏توان به روایات رجعت، روایات کلی پیرامون ائمه دین و... اشاره کرد. از مجموع 10 روایت مورد نظر ما، 6 روایت از خود امام حسن علیه‏السلام و 2 روایت به نقل از امام حسن علیه‏السلام از رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، یک روایت به نقل از امام علی علیه‏السلام و یک روایت از حضرت خضر علیه‏السلام در حضور امام حسن علیه‏السلام است.
الف) روایات نبوی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
1. آخرین حجّت خدا
عبداللّه بن حسین (حسن) بن حسن، از پدرش، از امام حسن علیه‏السلام نقل کرد:
روزی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم خطبه خواند و پس از حمد و ثنای خداوند فرمود: «مردم! بزودی فراخوانده می‏شوم و باید اجابت کنم ومن در میان شما دو چیز گرانبها ـ کتاب خدا و عترت و خاندانم ـ را به جا می‏گذارم که اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نمی‏شوید. پس از آنان یاد بگیرید و به آنان یاد ندهید، چون از شما داناترند. زمین از آنان خالی نمی‏ماند وگرنه اهل خود را به کام می‏کشد.» سپس فرمود: «خدایا! من می‏دانم که دانش نابود نمی‏شود و پایان نمی‏یابد و تو زمین خود را از حجّت بر بندگانت ـ که یا آشکار است و پیروی نمی‏شود و یا بیمناکِ غائب است ـ خالی نمی‏گذاری تا حجّتت تباه نگردد و اولیایت پس از هدایت، گمراه نشوند که ایشان در شمار اندک ولی نزد خدا بزرگ‏ترین منزلت را دارند.» وقتی از منبر پایین آمد، عرض کردم: ای رسول خدا! تو حجّت بر همه آفریده‏هایی. فرمود: «حسن جانم! خداوند می‏فرماید: «همانا تو بیم دهنده‏ای و برای هر قومی هدایتگری است!2 من بیم دهنده‏ام و علی هدایتگر است.» عرض کردم: یا رسول‏اللّه! فقولک انّ الارض لاتخلو من حجّة؛ ای رسول خدا! پس این سخن شما که «زمین خالی از حجت نمی‏ماند» منظورتان چیست؟ فرمود: «نعم علیٌّ هو الامام والحجة بعدی، و انت الحجة والامام بعده والحسین الامام والحجة بعدک و... یخرج اللّه تعالی من صلب الحسن الحجة القائم امام شیعته زمانه و منقذ اولیائه یغیب حتّی لایری فیرجع عن امره قوم و یثبت آخرون «و یقولون متی هذا الوعد ان کنتم صادقین»3 و لولم یبق من الدنیا الاّ یوم واحد لطوّل اللّه عزّوجلّ ذلک حتی یخرج قائمنا فیملأها قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً فلاتخلوا الارض منکم اعطاکم اللّه علمی و فهمی و لقد دعوت اللّه تبارک و تعالی ان یجعل العلم والفقه فی عقبی و عقب عقبی و مزرعی (زرعی) و زرع زرعی»4؛ آری، علی آن امام و حجّت پس از من است و تو حجّت و امام پس از اویی و حسین امام و حجّت پس از تو است... و خدا از صلب حسن، حجّت قائم را می‏آورد، که امام پیروان خود (امام زمان خود) و نجات بخش دوستان خود خواهد بود. او غائب می‏شود؛ تا آنجا که دیگر دیده نشود. پس گروهی از او برمی‏گردند و گروهی پایدار می‏مانند و می‏گویند: «متی هذا الوعد ان کنتم صادقین»آن وعده چه شد اگر راستگویید» و اگر از عمر دنیا جز یک روز نماند، خدای عزّوجلّ آن را روز را چنان بلند گرداند که قائم ما ظهور کند و زمین را پر از عدل و داد سازد، همان گونه که از ظلم و جور پرشده است. پس، زمین (از شما که حجّت خدا هستید) خالی نمی‏ماند و خدا به شما دانش و حکمت مرا داده است و من از خداوند ـ تبارک و تعالی ـ خواسته‏ام که علم و فقه را در نسل و نژادم به میراث گذارد.»
2. دوازده امام از اهل بیت علیهم‏السلام
خزّاز قمی، از هشام بن محمد و او از پدرش نقل کرد: بعد از شهادت امیرمؤمنان علیه‏السلام ، حسن بن علی بر منبر رفت و خواست سخن بگوید که گریه گلویش را گرفت. لحظاتی نشست. بعد برخاست و فرمود:
«الحمد للّه الذی احسن الخلافة علینا اهل‏البیت و عند اللّه نحتسب عزاءنا فی‏خیر الآباء رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و عنداللّه نحتسب عزاءنا فی امیرالمؤمنین و قد اصیبت (لقد اصبت) به الشرق و الغرب... و لقد حدّثنی جدّی رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «انّ الامر یملکه اثناعشر اماماً من اهل بیته و صفوته ما منّا الاّ مقتول او مسموم؛5 سپاس خدایی را که جانشینی خود را بر ما خاندان نبوت ارزانی داشت. ما غمگساری خود را در (فراق) بهترین پدرمان ـ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ـ به حساب خدا می‏گذاریم. ما غمگساری خود را در (فراق) امیرمؤمنان به حساب خدا می‏گذاریم. شرق و غرب عالم با او و داغدار شد... جدّم، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به من فرمود: «این امر (ولایت) را 12 امام از برگزیدگان خاندانش دارا شوند. همه ما کشته یا مسموم خواهیم شد».
ب) روایت علوی علیه‏السلام
عدالت گستر زمین
طبرسی از زید بن وهب جهنی نقل کرده است: حسن بن علی علیهماالسلام در (راه) مدائن زخمی شد. در حالی که درد می‏کشید، نزد او رفتم و عرض کردم:... ای فرزند رسول خدا! آیا شیعیان خود را همچون گوسفندان بی‏چوپان رها می‏کنی؟ فرمود: ای برادر جهنی! من چیزی از منبعی موثق می‏دانم. امیرمؤمنان علیه‏السلام روزی مرا شادمان دید، فرمود:
«حسن جان! شادمانی می‏کنی؟ چگونه خواهی بود وقتی پدرت را کشته ببینی؟ یا چگونه خواهی بود وقتی فرمانروایی جهان اسلام را بنی امیه به دست گیرند؟ امیرشان آن حلقوم گشادِ روده فراخ است که می‏خورد و سیر نمی‏شود، می‏میرد و در آسمان یاور و در زمین عذری ندارد، پس بر شرق و غرب آن چیره شود. در حالی که مردم از او فرمان برند و پادشاهی‏اش به درازا کشد؛ بدعت‏ها و گمراهی‏ها پدید آورد. حق و سنّت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را بمیراند. اموال مسلمانان را در میان هواداران خود تقسیم کند و آن را از سزاوارانش باز دارد... فکذلک حتی یبعث اللّه رجلاً فی آخر الزمان و کلب من الدّهر و جهل من الناس یؤیّده اللّه بملائکته و یعصم انصاره و ینصره بآیاته و یظهره علی‏الارض حتّی یدینوا طوعاً و کرهاً یملأ الارض عدلاً و قسطاً و نوراً و برهاناً یدین له عرض البلاد و طولها حتّی لایبقی کافراً الاّ آمن و لا طالح الاّ صلح و تصطلح فی ملکه السّباع و تخرج الارض نبتها و تنزل السّماء برکتها و تظهر له الکنوز، یملک ما بین الخافقین اربعین عاماً فطوبی لمن ادرک ایّامه و سمع کلامه؛6 این گونه خواهد بود تا در آخر الزمان و سختی دوران و نادانی مردمان، خدا رادمردی را برانگیزد که با فرشتگان خود به او یاری رساند و یارانش را عصمت دهد و با آیات خود به او کمک کند و او را بر زمین چنان چیره سازد که خواه ناخواه فرمانش برند. زمین را پر از عدل، نور و برهان کند. تمام طول و عرض سرزمین‏ها مطیعش گردند؛ تا جایی که کافری نماند مگر ایمان آورد و بدکاری نماند مگر سامان گیرد. در حاکمیت او درندگان آشتی کنند و زمین، سبزه‏های خود را برآورد و آسمان، برکات خود را فرو ریزد و گنج‏ها برایش آشکار شوند. او تا 40 سال در شرق و غرب عالم حکم می‏راند. پس خوش به حال کسی که روزگار او را دریابد و سخنش را بشنود.»
ج) روایت از حضرت خضر علیه‏السلام
امام هادی علیه‏السلام فرمود: امیرمؤمنان علیه‏السلام در حالی که به دست سلمان تکیه کرده و حسن بن علی علیهماالسلام با او بود، آمد و وارد مسجد الحرام شد و نشست. در این هنگام مردی خوش اندام با لباسی آراسته آمد و بر امیرمؤمنان علیه‏السلام سلام کرد... گفت: ای امیرمؤمنان! در باره سه چیز از تو پرسش می‏کنم؛ اگر پاسخ دادی، پی‏خواهم برد که این مردم از امر تو برچیزی مسلط شده‏اند (که شایسته آن نیستند). داوری من برایشان این است که در دنیا و آخرت خود در امان نخواهند بود... امیرمؤمنان به حسن بن علی علیهماالسلام رو کرد و فرمود: ابا محمد! به او پاسخ بده. حسن علیه‏السلام فرمود:... وقتی جواب داد، آن مرد گفت: شهادت می‏دهم که هیچ معبودی جز خدا نیست و «... اشهد علی رجل من ولد الحسین لا یکنّی و لا یسمّی حتّی یظهر امره فیملأها عدلاً کما ملئت جوراً...7؛ شهادت می‏دهم بر مردی از فرزندان حسین علیه‏السلام که کنیه و نام او را نمی‏گویند تا امرش آشکار شود و زمین را از عدل پرکند، آن گونه که از ظلم پر است.» امیرمؤمنان به حسن علیه‏السلام فرمود: ابا محمد! دنبالش برو ببین کجا می‏رود؟ حسن بن علی علیهماالسلام به دنبالش رفت و گفت: بود تا گام در بیرون مسجد نهاد، پس دیگر ندانستم کجای زمین خدای سبحان، او را ربود، برگشتم* و به امیرمؤمنان علیه‏السلام گزارش دادم. حضرت علی علیه‏السلام فرمود: ابا محمد! آیا او را شناختی؟... او خضر علیه‏السلام بود.
د) روایات امام حسن علیه‏السلام
1. آزاد از بیعت با طاغوت
طبرسی از ابوسعید عقیصا نقل کرده است، وقتی امام حسن علیه‏السلام با معاویه صلح کرد، مردم نزد او آمده، برخی نکوهش کردند. امام حسن علیه‏السلام فرمود:
«... أما علمتم اَنّه ما منّا الاّ و یقع فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه الاّ القائم الذی یصلّی خلفه روح اللّه عیسی بن مریم علیهماالسلام فان اللّه عزّوجلّ یخفی ولادته و یتغیّب شخصه لئلایکون لأحد فی عنقه بیعة اذا خرج. ذلک التّاسع من ولد اخی الحسین ابن سیدة الإماء یطیل اللّه عمره فی غیبته ثمّ یظهره بقدرته فی صورة شابّ دون اربعین سنة، ذلک لیعلم انّ اللّه علی کلّ شی‏ءٍ قدیر8؛ آیا خبر ندارید که هیچ یک از ما نیست مگر آنکه بیعت طاغوت زمان خود را به گردن دارد؛ جز قائم ما(عجّ) که روح خدا ـ عیسی بن مریم ـ پشت سر او نماز می‏گزارد. زیرا خدای سبحان ولادت او را پنهان و شخص او را غایب می‏کند تا وقتی ظهور کرد، کسی بر عهده‏اش پیمانی نداشته باشد. او نهمین فرزند برادرم حسین علیه‏السلام و فرزند سرور کنیزان عالم است که خدا غیبتش را طولانی می‏کند، بعد با قدرت خود در شکل جوانی کمتر از چهل سال آشکار می‏کند تا بدانند که خدا بر هر چیزی تواناست.»
2. مهدی امت از ماست
امام محمدباقر علیه‏السلام به نقل از امام زین العابدین علیه‏السلام فرمود: «قال الحسن بن علی علیهماالسلام : الائمّة عدد نقباء بنی اسرائیل و منّا مهدیّ هذه الأمّة9؛ امامان به شمار نقیبان بنی‏اسرائیل هستند و مهدی این امت از ما است.»
3. دوازده امام شهید
خزّاز قمی، با سند خود از جنادة بن ابی‏امیه، نقل کرد:
خدمت حسن بن علی علیهماالسلام ، در آن بیماری که با آن از دنیا رفت، تشرّف یافتم. جلو آن حضرت تشتی بود، فرمود:
«واللّه انّه لعهد عهده الینا رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم انّ هذا الامر یملکه اثنا عشر اماماً من ولد علیّ علیه‏السلام و فاطمه علیهاالسلام ما منّا الاّ مسموم او مقتول10؛سوگند به خدا! رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم این عهد را به ما سپرد که این ولایت خداوندی را دوازده امام که یازده نفر آنان از فرزندان علی علیه‏السلام و فاطمه علیهاالسلام است، مالک خواهند شد، که هیچ یک جز با زهر یا قتل از دنیا نخواهند رفت.
4. قائم منتظَر
ابن حمزه از علی بن رئاب نقل کرد که امام صادق علیه‏السلام فرمود: «کسی نزد حسن بن علی علیهماالسلام آمد و عرض کرد: در داستان خضر علیه‏السلام ، موسی علیه‏السلام از چه چیز ناتوان بود؟ فرمود: از بزرگ‏ترین گنج. سپس دست به شانه او زد و فرمود: باز بپرس. آنگاه پیش روی او دوید. ناگاه دو انسان بر صخره‏ای آشکار شدند. از زهر کشنده بر می‏خاست و در گردن هریک زنجیری شیطانی همراه بود و می‏گفتند: یا محمد! یا محمد! و آن دو شیطان پاسخ می‏دادند: دروغ گفتید.
ثمّ قال: «انطبقی علیهما الی الوقت المعلوم. الذی لایقدّم و لا یؤخّر» و هو خروج القائم المنتظر11؛ سپس به صخره فرمود: آنان را تا روز معیّنی که پیش و پس نیفتد. یعنی روز ظهور قائم(عجّ) که انتظارش را می‏کشند، نگهدار.»
و آن مرد گفت: این سحر است. پس رفت تا بر ضدّ آن خبر دهد که لال شد».
5. خیر کامل
شیخ طوسی از عمیر، دختر نفیل نقل کرد: حسن بن علی علیهماالسلام می‏فرمود:
«لایکون هذا الامر الذی تنتظرون حتّی یبرأ بعضکم من بعض و یلعن بعضکم بعضاً و یتفل بعضکم فی وجه بعض و حتّی یشهد بعضکم بالکفر علی بعض؛این امری را که انتظار می‏کشید، واقع نخواهد شد، تا برخی از شما از بعض دیگر برائت جوید و یکی از شما دیگری را لعنت کند و در چهره دیگری آب دهن اندازد و یکی از شما بر کفر دیگری شهادت دهد.»
گفتم: این که خیری ندارد! فرمود: « الخیر کلّه فی ذلک. عند ذلک یقوم قائمنا فیرفع ذلک کلّه؛12 همه خیر در آن است. در آن زمان قائم ما قیام می‏کند و همه آنها را بر می‏دارد.»
6. شمار امامان
خزّاز قمی با سند خود از سلیمان قصری نقل کرد: از حسن بن علی علیهماالسلام پرسیدم: امامان چند نفرند؟ فرمود: «عدد شهور الحول13؛ به تعداد ماه‏های سال.»
________________________________________
1. موسوعة کلمات الامام الحسن، معهد تحقیقات باقرالعلوم. (منبع ارجاعات این مقاله کتاب مذکور است.)
2. رعد / 7.
3. این جمله قرآنی در شش سوره تکرار شده است.
4. بحارالانوار، ج 36، ص 338، ح 201؛ کفایة‏الاثر، ص 162.
5. بحارالانوار، ج 43، ص 363، ح 6؛ العوالم، ج 16، ص 140، ح 5؛ کفایة‏الاثر، ص 160.
6. بحارالانوار، ج 44، ص 20، ح 4 و ج 52، ص 280، ح 6 (مختصر)؛ احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 69، ح 158.
7. علل الشرایع، ص 96، ح 6.
* از این بخش روایت آشکار می‏شود که امام حسن(ع)، خود این روایت را نقل کرده و امام هادی(ع) به واسطه پدرانش از امام حسن(ع) نقل می‏کند.
8. احتجاج، ج 2، ص 67، ح 157؛ بحارالانوار، ج 44، ص 19، ح 3.
9. بحارالانوار، ج 36، ص 383، ح 2؛ العوالم، ج 23، ص 53، ح 3؛ کفایة‏الاثر، ص 224.
10. بحارالانوار، ج 44، ص 138، ح 6؛ العوالم، ج 16، ص 280، ح 5؛ کفایة‏الاثر، ص 226.
11. الثاقب فی‏المناقب، ص 31، ح 259؛ مدینة المعاجز، ج 3، ص 259، ح 879.
12. کتاب الغیبة، ص 437، ح 429؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 3، و 115، ح 59.
13. بحارالانوار، ج 36، ص 383، ح 3؛ کفایة‏الاثر، ص 224.
منبع: تبیان



نوشته های دیگران () نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( پنج شنبه 89/10/16 :: ساعت 4:29 عصر )
»» اصالت مهدویت در اسلام از دیدگاه اهل تسنن

حضرت مهدی (ع) در دنیای امروز
حجة الاسلام و المسلمین سعید معمار منتظرین با تشکر از اینکه وقت خود را علیرغم مشغله بسیار در اختیار ما قرار دادید. به عنوان نخستین پرسش بفرمائید توجه به امام عصر(ع) در جامعه امروز ما چه نقشی دارد و چه نیازی را می‏تواند پاسخ دهد؟ مهمترین نیازی که انسان دارد نیاز به آرامش و مقام امن است. و از همین روست که می‏بینیم این انسان برای تحصیل مقام امن دائما در حال تلاش و کوشش است. به تعبیر قرآن مقام امن زمانی حاصل خواهد شد که وجود انسان از شرک پاک بشود: «الذین آمنوا و لم یلبسوإایمانهم بظلم أولئک لهم الأمن1» ؛ برای کسانی که ایمان بیاورند و ایمانشان لباس ظلم نپوشد امنیت وجود دارد. در آیه دیگری خدای متعال شرک را به ظلم تفسیر فرموده: «انّ الشرک لظلم عظیم2»؛ شرک، ظلم بزرگی است. بنابراین «لم یلبسوا ءایمانهم بظلم» یعنی «لم یلبسوا ءایمانهم بشرک». برای تطهیر از شرک یک راه وجود دارد. آن هم دریافت توحید از راه ولایت است. هیچکس غیر از ولی خدا، «مطهِّر» و پاک کننده نیست. آیه تطهیر تنها در شأن اهل‏بیت نازل شده و آنها چون «مطهَّر»ند و خدای متعال آنها را پاک کرده، «مطهِّر» هم می‏توانند باشند. انس با این بزرگواران، فهم معارف این بزرگواران، قرار گرفتن در دایره این بزرگواران، آرام آرام انسان را تطهیر می‏کند و هر چه درجه تطهیر انسان بیشتر شود، به مقام امنیت نزدیک‏تر خواهد شد. زمانی تطهیر انسان کامل خواهد بود که ولایت اول و خاتم اوصیا برای او کاملاً قبول شود و مورد پذیرش قرار بگیرد. اینجا است که ایمان که در حقیقت همین ولایت است ـ بنابر تفسیری که در بعضی از روایات شده است ـ به اوج خودش خواهد رسید و لباس ظلم را از خودش خواهد کند و شخص قلبی پیدا خواهد کرد، مملو از توجه به خدا، بلکه مملو از حب خدا و هیچگونه توجهی به غیر خدا در او وجود نخواهد داشت.
اگر کسی همه ائمه هدی (ع) را بپذیرد به جز حضرت بقیة الله، ارواحنا له الفداء، به دلیل نقصانی که در پذیرش ولایت موالیان عظام (ع) برای او ایجاد خواهد شد، به همین مقدار مشرک شده و لباس ظلم بر ایمان او افکنده خواهد شد و اینجاست که از نعمت امن و امنیت و آرامش و طمأنینه محروم خواهد گردید و به ناچار برای پر کردن این نیاز و این خلا، به دنیای امروز، مکاتب، ایسم‏ها و تفکرات گوناگون ـ که بزرگترین دلیل برای بطلان آنها، وجود تشکل‏ها، تعارض‏ها و تناقضات فکری است ـ روی خواهد آورد.
توجه به حضرت ولی عصر ،ارواحنا له الفداء، بزرگترین مایه تحصیل امن و آرامش است. البته وجود خود حضرت بقیة‏الله موجب همه این عوالم وجود خواهد بود؛ چون ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای چرخیدن و گردش و حرکت باید یک غایتی داشته باشند، غایت آنها آن است که برای انسان کامل، انسان معصوم، حرکت کنند؛ نه انسان ناقص، نه انسان خطا کار و عاصی.
همه به طفیلی وجود حضرت بقیة الله ، ارواحنا له الفداء ،در قید حیاتند و مرزوقند و روزی می‏برند.
این تعبیری که در دعای عدیله آمده است: «و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الأرض و السماء3» مبتنی بر همین اصل است. «بیمنه رزق الوری»؛ یعنی چون حضرت حضور دارند، بقیه هم مرزوق می‏شوند. اینکه در حدیث قدسی آمده است: «خلقتُ الأشیاء لاجلک» نیز بیان کننده همین واقعیت است. پس باید حرکتمان، راه رفتنمان، همه چیزمان به عشق و محبت حضرت بقیة الله (ع) باشد. چه بدانیم، چه ندانیم، چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه انسان مؤمن، چه انسان مشرک، چه انسان موحد و چه انسان منافق، حضرت مظهر رحمت رحمانیه حضرت حقند و رحمت رحمانیه حضرت حق برای همه مخلوقات عام است.
ما می‏گوییم که حضرت ولی عصر (ع) ولی الله است. قرآن کریم، بر خلاف ما که وقتی می‏خواهیم از یک کسی تعریف بکنیم، القاب متعددی را به کار می‏بریم، یک کلمه بیان می‏کند. می‏گوید: «بقیة اللّه خیرٌ لکم، ان کنتم مؤمنین4». «بقیة اللّه» یعنی کسی که تمام صفات حضرت حق، جلّ جلاله، در او خلاصه شده است. اگر می‏گوییم «هو مَعَکُم اَیْنَما کُنْتُم5»؛ هر جا باشید خداوند هم با شما هست، کسی که هم «بقیّة اللّه» است، چون مظهر صفات خداوندی است. باید، «هو مَعَکُم اَیْنَما کُنْتُم»باشد؛ یعنی همه جا با ما باشد. پس بر این مبنا حضرت بقیّة اللّه (ع) در همه آنات و در تمام حالات با ما همراه هستند. و به تعبیر روایاتی که در بصائرالدرجات آمده است، هیچ چیزی از وجود ما در محضر حضرت بقیّة اللّه (ع)پنهان نیست.
این اصل کلی از آیه شریفه سوره مبارکه «یس» هم که می‏فرماید «و کلّ شی‏ءٍ اَحصیناه فی اِمامٍ مبین6» قابل استخراج است.
معرفت این است که ما بدانیم حضرت بقیّة اللّه، ارواحنا فداه، لحظه به لحظه به ما توجه دارند و همه ما تحت مشاهده این بزرگوار هستیم. امیرالمؤمنین می‏فرمایند: «مَنْ اَحَبَّ شَیی‏ءً لهج بذکره» وقتی کسی، کسی را دوست بدارد، دائما می‏خواهد از او تعریف بکند. مرتب از او یاد کند. تا اینکه به جایی می‏رسد که دائما خودش را در محضر حضرت دوست می‏بیند. دیگر بین خودش و او جدایی نمی‏بیند. پس عمده تحصیل معرفت است. معرفت هم از چند راه قابل تحصیل است:
یک راهش مطالعه پیرامون احوال حضرت ولی عصر، ارواحنا فداه، است خواندن کتاب‏هایی مثل «مکیال المکارم» مرحوم آیة الله سید محمد تقی اصفهانی. مثل بحارالانوار جلد 51، 52، 53 مرحوم علامه عالی مقام، مجلسی، که تحت عنوان مهدی موعود (ع) هم ترجمه شده است. بعضی از کتبی که اخیرا نوشته‏اند مثل خورشید مغرب از آقای محمد رضا حکیمی یا دادگستر جهان از آقای ابراهیم امینی. مطالعه این مجموعه از یک طرف کمک می‏کند، از طرف دیگر تبعیت از خواسته‏های حضرت مهدی (ع) آرام آرام محبت را زیاد می‏کند. خواندن دعاهایی که مربوط به حضرت است، زیارات حضرت مثل زیارت آل یاسین، مثل «دعای عصر غیبت» که عصرهای جمعه خوانده می‏شود و در انتهای مفاتیح هم آمده است و... یعنی انسان باید اول شستشوی قلبی دهد خود را که مورد توجه حضرت ولی عصر (ع) قرار بگیرد و ایشان هم عنایت بکنند، در این صورت این محبت چندین برابر خواهد شد.
نقش مطبوعات و رسانه ها در ترویج فرهنگ مهدویت چیست؟ به نظر می‏رسد قبل از اینکه مطبوعات و رسانه های گروهی بخواهند نقش داشته باشند باید متفکرانی که صاحب‏نظر هستند در فرهنگ اسلامی، یک تقریر صحیح و همه جانبه از قضیه مهدویت ارایه کنند که برداشت از آن مهدویت موجب تعطیلی بعضی از احکام الهی نشود. بعد از اینکه آن تقریر صحیح ارایه شد و جامعیت تفکّر مهدویت عرضه شد، آنوقت رسانه‏های گروهی می‏توانند نقش بسیار مؤثری در ارایه فرهنگ مهدویت داشته باشند. این کار بزرگترین تأثیرش القای روحیه امید و باز شدن افق فکری برای دیدن یک آینده روشن و در حقیقت رو به کمال دیدن نظام آفرینش است. به عنوان نمونه در بعضی از کتبی که اخیرا پیرامون حضرت مهدی (ع) نوشته شده است آمده است که حضرت مهدی (ع) وقتی تشریف می‏آورند، آیا از «آواکس»، از کامپیوتر، از اینترنت استفاده می‏کنند یا نمی‏کنند؟ آقایان بعضا جواب داده‏اند که حضرت ولی عصر (ع) به هیچ عنوان مخالف با علم و پیشرفت‏های علمی نیستند و از این وسایل حتما استفاده خواهند کرد. دو نکته در این جواب مورد غفلت قرار گرفته: جواب دهنده فرض را بر این قرار داده است که زمانی که حضرت ولی عصر (ع) خواهند آمد، همچنان عصر اینترنت باقی خواهد بود. ما در این بیست سال گذشته، عصر بشقاب پرنده‏ها، عصر اتم، عصر اینترنت را داشته‏ایم. الان عصر اینترنت است، عصر تکنولوژی جدید الان با این عنوان مطرح است. دائما بشر در حال تکامل علمی است. الان متفکران تراز اول علوم تجربی دائما در در حال خلق جدیدند و این را نمی‏شود اصلاً جلویش را گرفت و از آن طرف به دلیل ارتباطات تمام کره زمین را تحت تأثیر خودش قرار خواهد داد.
نکته دوم که مهمتر است، این است که آیا حضرت بقیه الله (ع) در وضع موجود می‏خواهند انقلاب کنند؟ مثل انقلاب ایران یا بنا دارند کل شیوه‏های چگونه زندگی کردن بشر را به صورت جهانی تغییر دهند. اگر بناست حضرت ولی عصر (ع) تشریف بیاورند در وضع موجود اصلاح بکنند، حرف آقایان درست است. امّا اگر بناست «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض7» باشد لازمه‏اش این است که سفره این عالم، سفره زندگی با این نحوه‏ای که امروز بر این عالم حاکم است به کلی تغییر کند.ما روایات مسلمی داریم که فرموده «قام قائمنا بالسیف» حضرت بقیه الله (ع) با شمشیر قیام خواهند کرد و در سندش هم هیچ خدشه‏ای نمی‏شود وارد کرد. با این بیان که حضرت از «آواکس» استفاده می‏کنند و از بمب افکن استفاده می‏کنند و ائمه ما (ع) که با تکامل علمی مخالف نبوده‏اند به هیچ عنوان سازگاری ندارد.
نکته سوم اینکه: خود نظام زندگی امروز بشری، آرام آرام به سمتی دارد حرکت می‏کند که شیوه‏های زندگی انسان را در معرض تغییر جدّی دارد قرار می‏دهد. چه بسا در بیست سال آینده به کلی شیوه زندگی انسان روی کره زمین تغییر بکند. مثلاً جایگزین کردن انرژی‏های خورشیدی به جای انرژی‏های غیر خورشیدی که امروز دارند از آن استفاده می‏کنند. پیش‏بینی اتمام منابع زیر زمینی، پیش بینی اتمام نفت، زمینه را برای تغییر روش‏های زندگی، برای کاهش مصرف بی‏رویه انرژی‏های موجود به کلی دارد فراهم می‏کند، نکته چهارم اینکه در روایات آمده است که تا زمان ظهور تنها دو حرف از 27 حرف علم روشن شده است، این همه اکتشافاتی که هنوز معلوم نیست تا کجا طول بکشد و ما هنوز اطلاع نداریم، نمی‏توانیم در موردش قضاوت بکنیم. با توجه به این نکته که هر روزی یک کشف جدید در عالم علم دارد اتفاق می‏افتد تازه دو حرف از علم می‏شود. هنوز 25 حرف دیگر در زمان ظهور کشف خواهد شد. اصلاً آن 25 حرف قابل مقایسه با این دو حرف نیست.
ژان گیتون در مصاحبه خودش بیان کرد که پیشرفتی که بشر در قرن بیستم انجام داده به هیچ عنوان قابل مقایسه با پیشرفت علمی بشر در سه هزار سال گذشته تاریخ علم نیست.
نکته پنجم اینکه خدای متعال اراده کرده است در زمان ظهور تمام جنود خودش را حامی حضرت مهدی (ع) قرار بدهد. زمین‏ها، آسمان‏ها، حتی روایت دارد ابرها به فرمان امامند. در روایت است که حضرت یک یهودی را تعقیب می‏کند، او پشت سنگی پنهان می‏شود، سنگ به زبان در می‏آید نطق می‏کند که یک یهودی پشت سر من مخفی شده است. در روایتی در کتاب سفینة البحار آمده است: روزی متوکل می‏خواست از امام هادی (ع) زهر چشم بگیرد دستور داد به اصطلاح سواره نظام و پیاده نظام و تیراندازها همه بیایند رژه بروند، تا قدرت خودش را به امام هادی (ع) نشان بدهد. یک زهر چشمی از امام بگیرد. خوف در امام ایجاد کند. پس از اتمام سان و رژه، حضرت هادی (ع) فرمودند: حالا ما هم می‏خواهیم قدرتمان را نشان بدهیم. یک لحظه امام فرمودند نگاه کن، به محض اینکه نگاه کرد دید ملائکه در دو صف، صف در صف ایستاده‏اند، از روی زمین تا زیر طاق آسمان و همه آماده، دارند به امام (ع)می‏فرمایند: ما آماده‏ایم. در روایت آمده متوکل از هوش رفت. خوب حالا یک کسی که این قدرت را دارد چه احتیاجی به آواکس دارد؟ چه احتیاجی به اینترنت و کامپیوتر دارد؟ این توهین به امام (ع)است. من نمی‏خواهم عظمت تحقیقات علمی را پایین بیاورم. آن در جایگاه خودش محفوظ. عظمت امام(ع) مافوق این حرف‏هاست. می‏فرماید: «و لله جنود السماوات و الارض» این است که این حرف یکی از حرف‏های غلطی است که امروز در زمان ما مطرح می‏شود برای اینکه بگویند امام (ع) با پیشرفت‏های علمی مخالف نیستند. بله ائمه ما (ع)با پیشرفت‏های علمی مخالف نیستند. صد در صد. امّا زمان ظهور چون بناست حرکت فی الارض باشد. کل این شرایط تغییر خواهد کرد و جالب توجه اینجاست که باید عزیزان توجه داشته باشند که زمینه‏های تغییر شرایط به دست خود بشریت دارد انجام می‏گیرد. نمونه‏هایش اگر، عزیزان بتوانند راجع به تکنولوژی سبز تحقیق بکنند که اخیرا در دنیا مطرح شده، ممکن است در بیست سال آینده همه کره زمین را فرا بگیرد و ما مجددا یک بازگشت به طبیعت را و یک زندگی طبیعی را در جوامع انسانی مشاهده کنیم. این است که رسانه‏های گروهی مشروط به اینکه یک تقریر صحیحی از قضیه ظهور و قضیه مهدویت ارایه کنند می‏توانند بسیار مؤثر واقع بشوند.
مهمترین تأثیرش هم ایجاد یک بینشی است که اجازه احساس به بن بست رسیدن در زندگی انسانی را به انسان نخواهد داد و افق فکری را آنچنان باز می‏کند که دائما احساس نشاط و امید و آرامش در انسان به وجود خواهد آمد و این تنها نقطه‏ای است که بشر می‏تواند آرامش خودش را به دست بیاورد.
بحث مهدویت را چگونه می‏توان با توجه به نیازهای دنیای امروز به روز کرد؟ اولاً عرض بکنم که اصلاً هیچ احتیاجی نیست ما بحث مهدویت را به روز بکنیم. چون بحث مهدویت به روزترین بحث امروز دنیاست و مرتبا روز به روز هم این بحث تازه‏تر و شفاف‏تر و جدّی‏تر می‏شود. در یک روایت آمده است که «لا یزال یؤید هذا الدین برجل فاسق» امروز خود سردمداران فاسد دنیا، زمینه به روز کردن بحث مهدویت را دارند فراهم می‏کنند. به قول «وایتهد» که می‏گوید بار دیگر جهان وضوح و روشنی خود را از دست داد؛ زیرا پرفسورها از پیغمبران پیشی گرفتند. از زمانی که پرفسورها از پیغمبران پیشی گرفتند، اوضاع روشنی خودشان را از دست دادند، تا آنجا بشر قدرت واقع بینی ندارد.
«ژان ژاک روسو» در یکی از کتاب‏هایش که مال سال‏های قبل است، چندین دهه قبل، می‏گوید، آنچنان معضل زندگی انسان روی کره خاکی پیچیده شده است که دیگر به دست بشر عادی مشکلات حل نخواهد شد بلکه به دست خدایگان اصلاح خواهد شد.
این نکته‏ای که می‏خواهم اینجا مطرح کنم این است که تکنولوژی جدید بزرگترین تأثیر را در طرح قضیه مهدویت گذاشته است. ما هیچ اشکالی نمی‏توانیم به تکنولوژی بگیریم، بنده بر خلاف کسانی که معتقدند تکنولوژی صد در صد یک پیام است و تمام مدیریت انسانی را به تسخیر خودش در آورده، یعنی مسخَّر خودش قرار داده معتقدم که اینجا اول باید مشخص بکنیم کدام انسان، کدام بشر؟ لازمه این حرف این است که انسان یک موجودی است بی‏هویت، وقتی انسان یک موجودی است بی‏هویت، به راحتی عوامل خارجی با او بازی می‏کنند. به هر سمتی بخواهند او را جهت بدهند جهت می‏دهند، در صورتی که ما در معارف اسلامی بر اساس بحث فطرت معتقدیم انسان دارای اصالت و دارای هویت است و این اصالت و هویت به او اجازه نمی‏دهد که هر شی‏ء خارجی به راحتی بتواند زمام شخصیت او را، به دست بگیرد. اگر این انسان چنانکه باید رشد کرده و در فضای فرهنگ اسلامی و انسانی، قرار گرفته باشد به جای اینکه تکنولوژی پیشرو باشد، تکنولوژی پیرو خواهد بود، یعنی جنبه ابزاری پیدا خواهد کرد. امّا اگر این انسان چنانکه باید رشد نکرده، نظرش شکوفا نشده و هنوز در فضای فرهنگ اسلامی قرار نگرفته باشد، تکنولوژی برای او جنبه پیشرو خواهد داشت. نه جنبه پیرو و ابزاری.
این است که در داخل کشور ما هم عده‏ای آمدند و گفتند که تکنولوژی به دلیل اینکه خود پیام است پس بهتر است که او را به طور کلی کنار بگذاریم. این حرف هم حرف درستی است .هم حرف غلطی است. انسان استفاده کننده از تکنولوژی، اگر انسانی باشد که در فضای فرهنگ فطری و فرهنگ اسلامی رشد کرده باشد، بله مسخّر تکنولوژی قرار خواهد گرفت. امّا اگر یک انسانی باشد، رشد یافته، آن وقت با نگاه ابزاری به تکنولوژی خواهد نگریست .و آنچه که از فقه ما انتظار می‏رود این است که فقه جنبه پیرو بودن تکنولوژی را معین بکند و اصول کلی که باید این تکنولوژی پیرو آن اصول باشد، به عنوان اصول پیشرو، آنها هم تبیین بشوند.
قضیه مهدویت یکی از آن عناصر عمده‏ای است که فطرت به او آنچنان قوام می‏بخشد، آنچنان شکوفا می‏کند که به راحتی می‏تواند از هر ابزاری در این مسیر استفاده کند. کما اینکه ناخودآگاه الان بخشی از کسانی که در کشور ما دارند از تکنولوژی جدید استفاده می‏کنند، در همین مسیر دارند قرار می‏گیرند. یعنی جنبه ابزاری برای آنها پیدا کرده است .این است که این دیدگاه مثل دیدگاه «تافلر» یا دیدگاه «مک لوهان» یا دیدگاه «نیل پست من» در فضایی که آنها فکر می‏کنند، برای آنها درست است. کاملاً منطقی است و درست بیان می‏کنند. منتهی ما در فضای «الاسلامُ یعلوا و لا یعلی علیه» فکر می‏کنیم و اسلام آنچنان علو دارد که هیچ چیز نمی‏تواند برتر از آن اندیشه واقع بشود. آیه‏ای هم در قرآن داریم که می‏گوید: «علیکم أنفسکم لا یضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم8» شما به خویشتن توجه کنید، بیرون از شما دیگر نمی‏تواند به شما ضرر بزند. اگر تکنولوژی با شخصیت عده‏ای بازی کند آنها شخصیت‏هایی هستند در قالب انسان‏های با شخصیت، یعنی به ظاهر با شخصیت.
مثال ساده‏اش این است که یک دختر دو ساله را نگاه کنید، با یک عروسک کوچکی بازی می‏کند، خیلی هم لذت می‏برد، همین دختر وقتی پانزده سالش شد به او بگویید این کار بکن خجالت می‏کشد؛ چرا؟ چون شخصیت او از علو برخوردار شده، هر چه شخصیت بالا برود تأثیرش بر محیط خارج بیشتر و تأثّرش از محیط خارج از خودش کمتر خواهد شد. تمسک به مهدویت، شخصیت را این چنین رشد می‏دهد که تأثیر گذار باشد و تأثّر او کم بشود تا جایی که بعضی می‏توانند به مرحله‏ای برسند که تأثیرشان صد در صد و تأثر آنها صفر بشود که این مرز نهایی استقلال شخصیت انسانی در تفکّر دینی ما خواهد بود .
در پایان اگر توصیه و سفارشی به خوانندگان خوب موعود دارید، مطرح بفرمایید:
جناب شیخ محمود می‏فرماید:
رمق دارد دو چشم اهل ظاهر نبیند از مظاهر جز مظاهر پیش از این عرض کردم که همه عالم به طفیل انسان معصوم و انسان کامل حرکت می‏کند. به بیان دیگر همه عالم دلشان خوش است که خلقتشان به غایت خودش رسیده، برای یک کسی دارند کار می‏کنند که آن شخص لایق است که همه وجودشان را بذلش بکنند، پس آنها هم می‏چرخند، ما هم در این چرخیدن بهره می‏بریم. درست شد. پس خورشید طلوعش به خاطر وجود حضرت ولی عصر (ع) است. طلوع ماه هم به خاطر وجود حضرت بقیه الله (ع) است. صبح تا شب، همه عالم ظهور جمال حضرت ولی عصر (ع) است. آن وقت ما مرتبا نشسته‏ایم می‏گوییم: خدایا، چشمان ما را به ظهور حضرت ولی عصر (ع) روشن کن. می‏دانید مثل چه می‏ماند؟ مثل این می‏ماند که یک کسی یک شمعی را روشن بکند در روز، در بیابان راه بیفتد دنبال خورشید بگردد. اگر در راه او را ببینید و به او بگویید چه کار می‏کنی؟ می‏گوید: شمع روشن کرده‏ام، دارم دنبال خورشید می‏گردم. شما می‏گویید که، شما اختلال مغزی ندارید؟ مشکل ندارید؟ وجود حضرت ولی عصر (ع) همه عالم را روشن کرده، ما به دنبال چه می‏گردیم؟ ما باید دنبال خودمان بگردیم. به نظر می‏رسد که ما باید یک مقداری حاضر بشویم در محضر حضرت. حضرت که غایب نیستند، به قول آن خانمی که گفته : «ما غائب و او منتظر آمدن ماست».
پس ما ان شاء الله یک مقدار توجهمان را به حضرت ولی عصر، ارواحنا له فداه، بیشتر بکنیم. صبح و عصر به یاد حضرت باشیم. یک کسی خواب پیامبر (ص) را دیده بود، گفته بود که چه کار بکنم که حضرت ولی عصر، ارواحنا فداه، را ببینم؟ حضرت رسول (ص) به او فرموده بودند: هر صبح و عصر یک ساعت برای امام حسین (ع) گریه کن. این رؤیا رؤیای صادقه است. چون با روایات هماهنگ است. بلا شک یک نکته‏ای دارد این رویا. می‏گوید: «من تشبّه بقوم فهو منهم». شما تا سنخیت با حضرت ولی عصر (ع) پیدا نکنید، نمی‏توانید، حضرت را ادراک کنید، مشاهده کنید حداقل با یکی از کارهای امام زمان (ع) ما سنخیت پیدا کنیم. خوب یکی از کارهای امام زمان (ع) این است که هر صبح و عصر، برای جد غریبشان، امام حسین (ع) اشک می‏ریزند. توسل به امام حسین (ع) خیلی مقرب است در زیارت عاشورا هم دارد. «ءانی اَتَقرّب ءالی اللّه وءالی رسوله و ءالی امیرالمؤمنین و ءالی فاطمة و ءالی الحسن و الیک بموالاتک»، صدقه برای سلامتی حضرت ولی عصر (ع) راه دیگری است. خوب بعضی سؤال می‏کنند: مگر حضرت (ع) احتیاج دارند؟ نه شما سوار تاکسی می‏شوید دوست صمیمی تان در تاکسی نشسته، خیلی هم وضعش خوب است شما زودتر از او پول در می‏آورید می‏دهید به راننده تاکسی. در حقیقت می‏خواهید به دوستتان بگویید، دوستت دارم. اگر نه به بیست تومان شما هیچ احتیاجی ندارد. صدقه‏ای که ما برای سلامتی حضرت مهدی (ع) می‏دهیم، می‏خواهیم بگوییم، آقا جان دوستتان داریم. فلسفه‏اش همین است .
بهترین راه‏ها هم، همین توجه به حضرت است. منتهی اهل ریاضت می‏گویند مرتبا بگویید «یا بن الحسن»، تا کم کم ملکه بشود، اهل محبت، وقتی محبت در دلشان زیاد شد، دیگر نیازی نیست، خودش می‏آید دیگر. آن جوانی که زنش را دوست می‏دارد، هر چه کوک می‏زند در مغازه خیاطی به یاد زنش است. شما مرتبا به او تلقین می‏کنید؟ این دیگر در وجودش است. محبت اگر زیاد شد، طبعا یاد حضرت (ع) هم زیاد خواهد شد.
ان شاء الله موفق باشید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .
________________________________________
1. سوره انعام (6)، آیه 82 .
2. سوره لقمان (31)، آیه 13.
3. مفاتیح الجنان، دعای عدیله .
4. سوره هود (11)، آیه 86.
5. سوره حدید (57)، آیه 4.
6. سوره یس (36)، آیه 12.
7. سوره قصص (28)، آیه 5.
8. سوره فتح (48)، آیه 4 و7.
9. سوره مائده (5)، آیه 105.
منبع: تبیان



نوشته های دیگران () نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( پنج شنبه 89/10/16 :: ساعت 4:29 عصر )
»» اقتراح - فرهنگ مهدویت

اصالت مهدویت در اسلام از دیدگاه اهل تسنن
این کتاب در ردّ بر فرقه مهدیه هند ــ پیروان سید محمد جونپوری هندی ــ است و بیانگر شرح حال و علامات مفصل مهدی موعود اسلام از روی أحادیث صحیحه ( همانند کتاب شماره 59 ). چاپ سنگی قدیم در اسلامبول و نیز چاپ مطبعه محمد شاهین در سنه 1278 هـ در قاهره. تحفة إثنی عشریة دهلوی ص 45; الاذاعة ص 163; معجم المطبوعات 1794; مجله تراثنا شماره 20 بیانگر آدرس های پانزده نسخه خطی آن و مشخصات هریک می باشد.
125ــ « مشرق الاکوان». سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی( 1294 ). نسخه مخطوط آن در کتابخانه پرفسور عبدالباقی گلپنارلی در قونیه موجود می باشد. الغدیر علامه امینی ج 1 ص 147 ، کتابنامه حضرت مهدی ص 648 بنقل از چند مورد از مندرجات ینابیع المودة او درباره حضرت مهدی
126ــ « مناقب المهدی». حافظ أبونعیم اصفهانی( 430 ). از نسخه آن اطلاعی بدست نیامد ، اما حافظ گنجی شافعی در « البیان فی أخبار صاحب الزمان » تعداد پانزده حدیث ، و یوسف بن یحیی مقدسی شافعی در « عقد الدرر » تعداد سیزده حدیث از آن نقل کرده اند. نیز کتابهای دیگر از مؤلف بنام « أربعون حدیثاً » ، « صفة المهدی » ، « کتاب المهدی » و « نعت المهدی » ، در این مقال آورده ایم.
127ــ « المهدی»یا « رسالة فی المهدی». محمد بن اسحاق ، صدرالدین قونوی صوفی شافعی( 673 ). موجود در کتابخانه ایاصوفیا بشماره 4849. فهرست تحلیلی کتب عربی منتشر شده در مصر از قنواتی بشماره 254 و الذریعه 23/290 بنقل از ارگین بشماره 198
128ــ « المهدی». تألیف شمس الدین ابن قیّم جوزیه( 751 ). مقدمه ینابیع المودة بقلم علامه سید مهدی خرسان ص 18
129ــ « مهدی آل الرسول». نورالدین علی بن سلطان محمد قاری هروی مشهور به ملا علی قاری( 1014 ). نخستین چاپ آن در 40 صفحه جیبی بی تاریخ است. جهت آگاهی بر تعداد هشت نسخه خطی آن در کتابخانه های ترکیه مراجعه شود به کتابنامه حضرت مهدی ، ص 700.
130ــ « المُهدی إلی ما ورد فی المهدی». شمس الدین محمد بن علی بن محمد مشهور به ابن طولون دمشقی صالحی حنفی( 953 ). الأئمة الاثنی عشر مؤلف ، مندرج در الامام المهدی عند اهل سنة 2/403
131ــ « المهدی» ( رسالة فی . . .)» ملا احمد بن حیدر ماورانی ازقراء شقلاوه عراق شمالی ( 1070 ). نسخه خطی آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه صلاح الدین در بخش شمال عراق بشماره 419/3 مذکور در فهرست چاپ شده آن در 1408 ، ص 288 اهل البیت فی المکتبة العربیة علامه طباطبائی شماره 78 ص 629
132ــ « المهدی» ( رسالة فی . . .)» ادریس بن محمد حمدون عراقی فاسی ( 1183 ) فهرس الفهارس و الاثبات 2/199 ، الیواقیت الثمینة 1/96 ، سلوة الانفاس ص 141
133ــ « المهدی» ( رسالة فی . . .)» جعفر بن حسن بن عبدالکریم بن محمد بن عبدالرسول برزنجی مدنی ( 1187 ) اهل البیت فی المکتبة العربیة علامه طباطبائی شماره 783
134ــ « المهدی حقیقة لاخرافة». محمد بن أحمد بن اسماعیل ( معاصر ). چاپ چهارم کتابخانه تربیت اسلامی هلند در1411هـ در 240 صفحه. این کتاب مشتمل بر أحادیث مهدویت و بیانگر تواتر آنها ، و صفات حضرت مهدی ، راویان ، ناقلان و مؤلفان درباره أحادیث مهدی منتظر ، اعتراف دانشمندان و رد بر مهدیهای ادعائی دروغین ، علائم ظهور و اشراط ساعت است که مؤلف از منابع دست اول و مورد اعتماد اهل تسنن آنرانگاشته ، وخودهم ازعلمای سنّی است. و این کتاب را بسال 1400 در مصر تألیف نموده وبعنوان چهارمین دفعه نیز درمصر تجدید چاپ شده. کتابنامه حضرت مهدی ص 704ــ705
135ــ « المهدی المنتظر». ابراهیم مشوخی صادر شده از مطبوعات مکتبة المنار در اردن اهل البیت فی المکتبة العربیة ، شماره789 ص 631
136ــ « المهدی المنتظر» ( رسالة فی . . .)» شیخ عبدالحق بن سیف الدین بن سعدالله دهلوی حنفی بخاری( 1052 ). فهرس الفهارس و الاثبات ، عبدالحیّ کتانی 2/125 ،کشف الأستار حاجی نوری ص 30
137ــ « المهدی المنتظر». سید ابوالفضل عبدالله بن محمد بن صدیق حسینی ادریسی غماری( 1380 ) برادر مؤلف « ابراز الوهم المکنون فی ردّ ابن خلدون ». مشتمل بر یکصد و دو حدیث بواسطه سی و سه نفر از صحابه و پنج نفر تابعین ، در ردّ منکرین أحادیث مهدی و اثبات تواتر آن. چاپ عالم الکتب بیروت 1405هـ 1984 م.
138ــ « المهدی المنتظر بین الحقیقة و الخرافة ». عبدالقادر احمد عطا. چاپ 1400 هـ دار العلوم للطباعة قاهره
139ــ « المهدی المنتظر فی المیزان». عبدالمعطی بن عبد المقصود. چ دار النشر للثقافة، اسکندریه مصر
140ــ « المهدی و اشراط الساعة». شیخ محمد علی صابونی . بار اول بسال 1401 هـ وسیله مکتبة الغزالی دمشق و بار دوم بسال 1410 هـ وسیله شرکة الشهاب الجزایر به چاپ رسید.
141ــ « المهدی و المهدویة فی الاسلام». عبدالرزاق بن رشید الحصّان( 1384 ). الأعلام زرکلی 3/352 بنقل از معجم المؤلفین العراقیین 2/259
142ــ « المیمیه فی ظهور صاحب الزمان». محمدبن علی بن محمدطائی مشهوربه محی الدین ابن عربی ( 638 ). برخی از أشعارش را قندوزی در « ینابیع المودة » آورده است ، و شرحش بنام « بیان الحق » از مؤلفین شیعه میباشد.
143ــ « نبذة من علامات المهدی». جلال الدین عبدالرحمن سیوطی( 911 ). چندنسخه خطی ازین کتاب در کتابخانه سلطنتی برلین موجود است. در جستجوی قائم ص 72 و 406
144ــ « النّجم الثّاقب فی بیان أنّ المهدی من اولاد علیّ بن أبی طالب». شمس الدین محمد بن محمد بن عبدالرحمن بن علی بهسینی عقیلی خلوتی شافعی ( 1001 ). نسخه مخطوط آن ــ 78 صفحه ــ در کتابخانه لاله لی سلیمانیه اسلامبول بشماره 679 موجود است. و در تاریخ 1217 از طرف سلطان سلیم به کتابخانه یادشده اهداء گردیده است. ونسخه دیگرش در کتابخانه بیازید استانبول به شماره 2986 موجود میباشد و در 17 ذیقعده 997 در عهد مؤلف استنساخ گردید کتابنامه حضرت مهدی ص
745ــ 746
145ــ « النزهة». ولی الله دهلوی ، پدر عبدالعزیز مؤلف « تحفة الاثنی عشریة » ( 1172 ). کشف الأستار حاجی نوری ص 34
146ــ « نظرة فی أحادیث المهدی»( در قالب مقاله ). شیخ محمد خضر حسین ، استاد دانشکده اصول الدین مصر( 1377 ). ضمن « مجلة الهدایة الاسلامیة » بسال 1369 و بعداً در « مجله التمدن الاسلامی » سوریه در محرم 1370 ضمن شماره های 35 و 36 چاپ و منتشر گردیده ، نیز مندرج در « الامام المهدی عند أهل السنّة » 2/210 میباشد.
147ــ « نظریة الامامة». دکتر احمد محمود صبحی. شامل بحث امامت کلّی و از آن پس امامت حضرت مهدی و چگونگی بهره برداری از وجود آن حضرت. در جستجوی قائم ص 73
148ــ « النوافح القربیّة الکاشفة عن خصائص الذات المهدیة». قطب الدین مصطفی بن کمال الدین بکری دمشقی صوفی حنفی( 1162 ). هدیة العارفین 2/450; ایضاح المکنون 2/682
149ــ « الوعاء المختوم فی السّرّ المکتوم، فی أخبار المهدی». محی الدین محمد بن علی عربی اندلسی( 638 ). هدیة العارفین 2/121
150ــ « الوهم المکنون فی الرّد علی ابن خلدون». ابوالعباس بن عبدالمؤمن مغربی. چاپ شده. متن فتوائی شیخ محمدمنتصرکتانی ، مفتی فقه اسلامی مکه ، مندرج در آخر رساله « أحادیث المهدی من مسند أحمد حنبل » ص 163
151ــ « الهدیة المهدویة»( بزبان اردو ). ابوالرجاء محمد هندی حیدرآبادی( 1290 ). در ردّ بر جونپوری مدّعی مهدویت ، و اثبات مشخصات حضرت مهدی منتظر است از گاه ولادت تا پایان عمر از دیدگاه حدیث. الاذاعة ص 91
152ــ « الهدیة الندیّة للاُمة المحمّدیة، فیما جاء فی فضل الذات المهدیة» مؤلف کتاب النوافح القربیّه شماره 137 ایضاح المکنون 2/728; هدیة العارفین 2/450 الأعلام زرکلی 3/352 بنقل از معجم المؤلفین العراقیین 2/259 توضیحاً نویسنده این مقال را کتابی است بنام « الامام المهدی عند أهل السّنة» شامل شصت و هفت متن حدیثی ، تاریخی و کلامی اختصاصی یا ضمنی اهل تسنّن پیرامون حضرت مهدی منتظر که بخاطر آگاهی خوانندگان بر اصالت امر مهدویت در اسلام و کارگشائی محققین در مراجعه بدان ، فهرست آنها در پایان بنظر خواهد رسید.
مدّعیان دروغین مهدویت وکسانیکه که بدروغ نسبت مهدویت بدانها داده شده
همانطوریکه کمابیش بنظر خوانندگان رسیده و مصادر تاریخی و غیرتاریخی بیانگر شرح تفصیلی آنست که از آغاز بنیانگذاری اسلام تاکنون پیوسته افرادی با فریب و آلت دست قراردادن گروههائی از عوام ، از روی دشمنی به رویاروئی اسلام برخواسته و با قتل و غارت و هرج و مرج و اسارت و زندانی نمودن مسلمانان ، و ضدیت با احکام اسلام و تکیه زدن بر کرسی ریاست ، چند صباحی خودنمائی نموده و بالاخره به زباله دان تاریخ گسیل شده و می شوند و نمونه آنها ــ که خود آلت دست استعمارگران خارجی یهودی و مسیحی و عامل اجرائی اهداف شوم آنها بودند ــ رضا شاه پهلوی در ایران و کمال اتاترک در ترکیه و جمال عبدالناصر در مصر و صدام تکریتی در عراق و دیگران در دیگر مناطق مسلمان نشین بوده و می باشند . افرادی هم به هوای ریاست از طریق سوءاستفاده از احادیث مربوط به مهدی موعود و تحریف آنها و فریب دادن افراد ساده لوح زودباور را به دعوای مهدویت و مقام امامت برخاستند و بدون آنکه قیام انها نشانگر سرنخی از مقام امامت یا مقرون به کوچکترین علامت از علائم ظهور مهدی موعود باشد ، یا کمترین درجه از برقراری قسط و عدل جهانی ( مورد وعده پیامبر بدست حضرت مهدی ) را ارائه دهند ــ بلکه مردم را دچار تفرقه و جدائی از اسلام کردند ــ چند روزی خود را به عنوان مهدی موعود منتظر جا اندازی و قلمداد نمودند ، اما بالاخره مشت خیانت آنها هم بازشد و ادعای دروغین و بی محتوایشان کشف و آنها هم پس از چندی به زباله دان تاریخ رهسپار شدند . همچنانکه عده ای هم با زمینه سازی مرحله به مرحله مقام امامت و عنوان مهدی منتظر نخست دعوی بابیت از ناحیه مهدی حقیقی می کردند و همینکه افراد و گروههائی فریب خورده بدانها می گرویدند ، دعوای مهدویت را مطرح و گسترش می دادند . افراد و گروههائی هم بر اثر برخورد به اخباریکه از ناحیه خبرگذاران صادق امین درباره مهدی موعود و اسلام بدانها رسیده بود و از نظر فراوانی بدان درجه برای آنان یقینی شده و دماغشان آماده برای پرورش اینگونه افکار گردیده بود ، که بسا نسبت مهدویت را به کسی که او خود چنین دعوائی نداشت و از این دعوی بیزاری می جست می دادند . اکنون برای روشن شدن مطلب نام بعضی از مدعیان دروغین مهدویت یا غیر مدعیان مورد نسبت را بطور فهرست بنظر خوانندگان میرسانیم و علاقمندان به آگاهی بر مشخصات تفصیلی هریک را به مصادر مربوطه ارجاع میدهیم:
1ــ امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) که فرقه سبائیّه ، پیروان عبداللّه بن سبا ( که بموجب اثر تألیفی علامه محقق عسکری اصل وجودش ساختگی و بدور از حقیقت و واقعیت بوده ) حضرتش را مهدی خواندند و پنداشتند کشته نشده و تا آخر الزمان باقی است و خروج میکند(1 ).
2ــ محمد بن حنفیه ، که فرقه کیسانیه پنداشتند وی بعد از حسین بن علی امام و همان مهدی موعود است و در کوه رضوی بسر میبرد و از آنجا ظهور و قیام نماید(2 ) ، بدون آنکه او چنین ادعائی کرده باشد .
3ــ محمد بن عبداللّه محض بن حسن بن حسن بن علی ، معروف به نفس زکیه که پاره ای از جارودیّه وی را مهدی دانسته و در سنه 145هـ از مدینه به مهدویت برخواست و بدسیسه منصور دوانیقی کشته شد(3 ) .
4ــ ابوجعفر محمد بن عبداللّه فرزند منصور دوانیقی که خود منصور هم از روی رقابت با نفس زکیه مردم را دعوت به مهدویت او می کرد(4 ) .
5ــ عمر بن عبدالعزیز یکی از خلفای اموی که سعید بن مسیب قائل به مهدویت او شد(5 ) .
6ــ ابومسلم خراسانی که پاره ای از فرقه « خرّمیه » پیروان اتابک خرّمی پنداشتند او همان کسی باشد که باید زمین را پر از عدل و داد کند و کشته شدنش را بدست منصور دوانیقی تکذیب نمودند و بانتظار ظهورش بسر می بردند(6 ).
7ــ امام جعفر بن محمد الصادق ( امام ششم شیعیان ) که ناووسیه معتقد به مهدویت آن حضرت شدند(7 ) ، اما اصل مقام امامت حضرتش را بدست فراموشی سپردند .
8ــ محمد بن قاسم بن عمر بن علی بن الحسین که جارودیه زیدیه به مهدویت او گرایش جستند و در ایام معتصم در طالقان قیام نمود و کشته شد و آنها پنداشتند کشته نشده و بعد از این ظهور خواهد کرد(8 ).
9ــ امام موسی بن جعفر ( امام هفتم شیعیان ) که فرقه واقفیه قائل به مهدویت آن حضرت شدند(9 ) .
10ــ محمد بن علی عسکری ، برادر امام حسن عسکری ، که طایفه محمدیه بعد از وفات آن حضرت قائل به امامت و مهدویت وی گردیدند(10 ).
11ــ امام حسن عسکری ( امام یازدهم شیعیان ) که گروهی اعتقاد به مهدویت حضرتش پیدا کردند(11 ) .
12ــ جعفر بن علی برادر دیگر امام حسن عسکری که عده ای قائل به امامت و مهدویت او گردیدند و خود نیز مدعی مهدویت بود(12 ) .
13ــ عبداللّه بن معاویه بن عبداللّه جعفر بن ابی طالب که عده ای از مردم وی را مهدی دانسته و گفتند وی زنده است و در کوههای اصفهان بسر می برد و البته ظاهر خواهد شد ، و او همان کسی بود که در ایام حکومت مروان بن محمد در فارس قیام کرد و ابومسلم پس از مدتی که او را زندانی کرده بود بکشت(13 ).
14ــ یحیی بن عمر از اعقاب زید بن علی که در ایام مستعین باللّه خلیفه عباسی سنه 259 در کوفه قیام کرد ، پس او را کشتند و سرش را از تن جدا نمودند و بعض جارودیه قائل به مهدی منتظر بودن او بودند(14 ).
15ــ موسی بن طلحة بن عبداللّه که در زمان مختاربن ابی عبیده در بصره قیام کرد و عده ای بعنوان مهدویت بدو گرویدند(15 ) .
16ــ عبداللّه مهدی بود که بنوشته قرمانی: خود را فرزند حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا ــ یعنی فرزند امام حسن عسکری امام یازدهم شیعیانــ معرفی کرد . و بنوشته فخری بعنوان ابومحمد عبیداللّه بن احمد بن اسماعیل از اعقاب امام جعفر معرفی نمود . و بنوشته دیگران رشته نسبش غیر از دو رشته مذکور است و بطور خلاصه در اصل ارتباطش با سادات و بر فرض ثبوتش در چگونگی آن اختلاف شدید است . وی در سنه 297 هـ بعنوان مهدویت از افریقا بپا خواست و دولت فاطمیین را تشکیل داد که پس از گذشتن 270 سال منقرض گردید . هم او بود که شهر مهدیه را در یکی از سواحل تونس برقرار کرد و هم اکنون پرچم فرانسه برفراز آن در اهتزاز است(16 ) .
17ــ محمد بن عبداللّه بن تومرت علوی حسنی معروف به مهدی هرغی از قبیله مصامده که در جبال اطلس مراکش سکونت داشتند ، در سال 497 به مهدویت برخاست و تشکیل سلسله « الموحدین » را داد و بر اسپانیا استیلا و تسلط یافت(17 ).
18ــ الناصر لدین اللّه که از جمله خلفای عباسی و متولد حدود سنه 550 هـ بود ، سبط ابن تعاویذی وی را بعنوان مهدی منتظر بودن بدین دوشعر ستوده:
• انت الامام المهدی لیس لنا تبدو لابصارنا خلاقاً لان یزعم ان الامام منتظر
• امام حق سواک ینتظر یزعم ان الامام منتظر(18 ) یزعم ان الامام منتظر
19ــ مردی به نام عباس فاطمی در پایان قرن هفتم بین 690 و 700 در میان غمازه خروج کرد و مدعی شد فاطمی منتظر است و جمعیت انبوهی از غمازه براو گرد آمدند و در پایان امر کشته شد(19 ) .
20ــ شخصی که معروف به تویزری منسوب به تویزر از نحله صوفیه بود از رباط ماسه خروج کرد و مدعی مهدی فاطمی بودن شد و بسیاری از اهل سوس و غیره بدو گرویدند و کارش آنچنان بالا گرفت که سران مصامده ترسیدند و او را کشتند . این قضیه در آغاز قرن هشتم ـ در عصر سلطان یوسف بن یعقوب ــ بوقوع پیوست(20 ) .
21ــ اسحاق سبتی زوی بود که در دوران سلطنت سلطان محمد چهارم از سلاطین عثمانی بسال 986 هـ به امر مهدویت قیام کرد و اصولا ترک و از اهالی ازمیر بود(21 ).
22ــ شخصی بود که در سنه 1219هـ در مصر قیام به مهدویت نمود و اصولا زاده طرابلس بود و طولی نکشید با لشکری که از فرانسه آمده بود بجنگید و با عده ای از هواخواهان خود کشته شد(22 ).
23ــ محمد احمد بود که در سال 1260 هـ در سودان قیام نمود و از قبیله دناقله در جزیره « نبت » مقابل « دنقلا » و بگفته بعضی در « حنک » متولد شده بود(23 ).
24ــ مردی بود که در رباط عباده دور او گرد آمدند و بعنوان فاطمی منتظر بودن دیگران را به مهدویت خود دعوت کرد و اصولا از نسل و نژاد پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود(24 ) .
25ــ احمد بن احمد کیال بود که نخست مردم را بمقام امامت خود دعوت کرد ، سپس بعنوان مهدویت قیام نمود و طائفه کیالیه را تشکیل داد(25 ) .
26ــ محمد مهدی سنوسی فرزند شیخ محمد سنوسی بود که در اواسط قرن نوزده مسیحی از مغرب زمین برخواست و قبل از مرگ با اشاره باینکه خود او مهدی منتظر نیست بلکه او از این پس خواهد آمد نفی مهدویت خویش نمود و شاید مقصودش از خبر آمدن بعد از این ، قیام پسرش بود(26 )
27ــ میرزا غلام احمد قادیانی بود که در اوائل قرن نوزده میلادی سنه 1826 از پنجاب هندوستان قیام کرد و با سیکهای آن سرزمین بر مبنای ادعای نبوت بجنگید و فرقه قادیانی را که هم اکنون دارای پیروانی در هند است تشکیل داد(27 ) .
28ــ سید احمد پسر محمدباریلی بود که او را مهدی وهابی نیز گویند ، تولدش بسال 1224 در یکی از شهرهای هندوستان به نام « بریلی » اتفاق افتاد ، پس در خلال نیمه اول از سده سیزده از بین فرقه وهابی در هند قیام به نشر آن مذهب سخیف نمود و به عنوان یکی از اولاد امام حسن بن علی ( امام دوم شیعیان ) خود را شهرت داد سپس بر علیه هندوها و سیک های پنجاب هند اعلام جنگ نمود و با برافروخته شدن آتش جنگ مغلوب و کشته شد و بالاخره با تبلیغاتی که داشت و انتشار می داد زمینه برای قیام احمد قادیانی نامبرده مستعد و موجبات نفوذ برای وی بیشتر فراهم شد(28 ) .
29ــ علی محمد شیرازی معروف به باب پسر میرزا رضای بزاز شیرازی و متولد همان شهر بسال 1235 از زنی به نام خدیجه بود ، وی از کمالات علمی و ادبی جز زبان فارسی که در شیراز نزد معلمی به نام شیخنا آموخته بود و مقدار کمی هم صرف و نحو خوانده بود بهره دیگری نداشت و بیشتر اهتمام در رشته ریاضت و انجام امور شاقّه به منظور تسخیر جن و روحانیّات داشت و بالاخره پس از مدتی بسر بردن در بندر بوشهر رفته رفته دچار خشکی دماغ و خستگی مغز گردید ، پس از بوشهر به کربلا رفت و از تابعین شیخ احمد احسائی شد و با سید کاظم رشتی که از شاگردان و مروجین احسائی بود و در بافندگی و جاهم اندازی اباطیل و خرافات مهارتی بسزا داشت مصاحبت نمود(29 ) ، پس از فوت احسائی و سید کاظم رشتی به شاگرد دیگر احسائی حاج کریم خان ( مؤسس فرقه ضاله شیخیه که عنوان رکن رابع بودن را مطرح نمود ) بپیوست ، و نخست به عنوان باب او و خلیفه الخلیفة سر برافراشت و چون آوازه اش بلند شد و قدری بر سر زبانها افتاد خود را به باب مهدی منتظر معرفی نمود . سپس دم از استقلال و مهدویت زد و چون متوجه شد به قول عوام « خر فراوان است » و مریدانی از خود جاهل تر و احمق تر به دورش گرد آمدند دعوای نبوت را مطرح نمود و بافته هایی را ــ به عنوان وحی الهی و آیات آسمانی که خالی از معنا و عاری از قانون ادب و محاوره و برخلاف منطق و در حقیقت بهترین سند حماقت و فساد عقلی او و پیروانش بود ــ انتشار داد و در پایان جنون او شدت یافت و هوس خدائی و الوهیت پیدا کرد که کتاب « البیان » وی بهترین شاهد و بیانگر کفریات اوست . توضیحا چون سیاست اجانب پشتیبانی از وی را مقتضی دید با نفوذی که در داخله مملکت ایران داشت موجبات تقویت و گسترش فساد او را با هزینه تبلیغاتی و جلوگیری از تعرض دیگران بر عهده گرفت تا انجا که با تحلیل هرگونه حرامی و آزادی در ارتکاب هرگونه بدعت و عمل نامشروع عده ای از عوام الناس و افراد سفله و بی بند و بار فریب او را خوردند و بدو پیوستند . در آغاز امر علما و روحانیون آن عصر بخاطر راه و رسم جنون آمیزی که از وی به نمایش درآمد از حکم به قتل او خودداری و استنکاف نمودند و چون هر روز شراره های فتنه او گسترش مییافت ، بمنظور جلوگیری از شرّش و مصونیت مردم از آتش فتنه و بیراهه بری وی لازم دانستند حکم قتلش را صادر نمایند همچنانکه فتوی به کفر و نجس بودن بهائی ها و ممنوعیت ازدواج با آنها را صادر نمودند . از طرفی هم چون فتنه او مقام سلطنت را تهدید می کرد حکم قتلش عملا تأیید و با به دار آویختن و اعدامش معلوم شد او هم یکی از مهدی های دروغین بود که نخست بدست عوامل روس رشد و پرورش یافت و بعد از موجودیت او که کانون فساد از آب درآمد انگلیسی ها از وی بهره برداری نمودند و بالاخره ملیونها نفر مسلمان ضعیف و خوش باور را از اسلام و تشیع جدا کرده گرایش به کفر دادند(30 ) . آری متاسفانه ــ با اینکه بر اثر سقوط شاه طرفدار آنها و برقراری جمهوری اسلامی و برچیده شدن بساط سلطنت که یک بُعدش سوء استفاده هرچه بیشتر بهائی گری از قدرت آن بود بساط آزادی و رسمیت بهائی گری در ایران برچیده شد ــ هنوز این رشته باطل کم و بیش سر دراز دارد و از طریق عوام فریبی در گوشه و کنار بدین روش باطل کفر آمیز ادامه می دهند . و اما کسانی که در عصر ائمه اطهار علیهم السلام به دروغ مدعی بابیت و نیابت و سفارت از طرف حضرت بقیة اللّه محمد بن الحسن العسکری عج شدند ، پس محدث عالیقدر شیعه شیخ طوسی تعداد هشت نفر را معرفی نموده که ما بخاطر اختصار به ذکر نام آنها بسنده کرده و خواستاران شرح حال تفصیلی آنها را به کتاب « الغیبة » محدث نامبرده ارجاع می دهیم:
1ــ ابومحمد حسن معروف به شریعی از اصحاب امام هادی و امام عسکری بود که به دعوای بابیت از ناحیه حضرت مهدی برخواست و از آن ناحیه توقیع در لعن وی صادر گردید .
2ــ محمد بن نصیر نمیری .
3ــ احمد بن هلال کرخی .
4ــ ابوطاهر محمد بن علی بن بلال .
5ــ حسین بن منصور حلاج صوفی که ابوالقاسم بن روح یکی از وکلای امام زمان در عهد غیبت صغری به امر امام دستور مهدور الدم بودنش را صادر نمود ، نیز بحکم علما تکفیر شد ، اما در نظر صوفیه دست کمی از مقام نبوت نداشته و ندارد بلکه دعوای خدائی هم از وی سرزد و بالاخره محکوم به اعدام شد. خیراتیه ج 1 ص
159ــ 161
6ــ ابوجعفر محمد بن علی شلمغانی معروف به ابن ابی عزاقر.
7ــ ابوبکر بغدادی برادر زاده محمد بن عثمان عمری ( نایب دوم از نواب اربعه حضرت مهدی ).
8ــ ابودلف ــ رفیق ابوبکر بغدادی ــ (31 ). درپایان این مقال توجه خوانندگان را بدین نکته جلب و یادآور می شویم که از بررسی احوال نامبردگان و کسانی که پیروی از آنها می کردند یا مهدویت را به کسی که خود مدعی نبود نسبت می دادند معلوم و محقق میشود که اصل موضوع مهدویت در اسلام و عقیده به ظهور و قیام مهدی موعود و برقرار شدن انقلاب اسلامی جهانی و عدل و داد سراسری بدست او پدیده یک سلسله آیات شریفه قران و فرموده های پیامبر اکرم و بعضی از صحابه الهام گیرنده از ان حضرت است که مورد اتفاق سنی و شیعه می باشد ، و بر اساس همین ایات و احادیث و پیشگوییها و هشدارها بود که مردم از باستان زمان آماده برای ظهور مهدی موعود منتظر و چشم براه او بوده اند و مهدی های دروغین و نواب های قلابی و ادعایی هم از این رهگذر سوء استفاده نموده و بعنوان مهدی و نایب مهدی قیام نموده و هردسته و گروهی فریب یکی از اینها را خورده و به پیروی و ترویجش می شتافتند پس اگر عنوان مهدویت اصالت اسلامی نداشت نه مدعیان دروغین می توانستند آن را مطرح ووسیله تجمع عوام به دور خود قرار دهند ، و نه عوام و پیروان مهدی های ادعایی سرنخی در دست داشتند که بدانها معتقد و علاقمند شوند و از آنان پیروی نمایند . بطور خلاصه اصالت مهدویت و ریشه گرفتن آن از ناحیه شخص پیغمبر (صلی الله علیه وآله) بود که فریب دهندگان آن را سرنخ دعوای مهدویت قرار دادند و فریب خوران هم آن را سرنخ گرایش به مهدی های ادعایی و دروغین قلمداد نمودند و کار هر دو دسته به کفر و جدایی از اسلام راستین منتهی شد .
کسی که خروج و قیام مهدی منتظر را انکار نماید یا آن را تکذیب کند و دروغ انگارد ، بدانچه خدا بر پیامبر نازل فرموده کافر شده
از جمله فرموده های پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در رابطه با مهدی منتظر و خروج آن حضرت این دو حدیث است که هریک بیانگر کفر کسی باشد که ظهور و خروج او را انکار یا حضرتش را تکذیب نماید:
1ــ عن جابر بن عبداللّه قال قال رسول اللّه ( ص ): « من انکر خروج المهدی فقد کفر بما انزل علی محمد . . . »
2ــ « . . . و من کذّب المهدی فقد کفر » و اما مصادر نقل آنها پس بدین قرار است:
1ــ « فوائد الاخبار» ابوبکر احمد بن محمد اسکافی یا اسکاف ( 260 ) به نقل مصادر مورد اشاره ذیل
2ــ « جمع الاحادیث الوارده فی المهدی» حافظ ابوبکر بن خیثمه ــ احمد بن زهیر بن حرب نسائی ( 279 ) به نقل سید محمد صدیق قنوجی بخاری در « الاذاعة . . . » ص 137
3ــ « معانی الاخبار» ابوبکر محمد بن ابراهیم کلاباذی بخاری( 380 ) نیز بنقل مصادر ذیل
4ــ « روض الانف و شرح السیرة» ابوالقاسم عبدالرحمن سهیلی ( 581 ) ج 2 ص 431 از مالک بن انس از محمد بن منکدر از جابر
5ــ « عقد الدرر فی اخبار المهدی المنتظر» یوسف بن یحیی مقدسی شافعی ( 685 ) ص 157 به نقل از « فوائد الاخبار » از اسکافی و « شرح السیره » ابوالقاسم سهیلی .
6ــ « فرائدالسمطین» شیخ ابراهیم بن محمد حموینی ( 730 ) ج 2 ص 334 شماره 585 به نقل از ابوبکر محمد بن ابراهیم کلاباذی ــ مؤلف « معانی الاخبار »
7ــ « لسان المیزان» ابن حجر عسقلانی ( 852 ) ج 5 ص 147 چاپ مصر و ص 130 چاپ حیدر آباد به نقل از « معانی الاخبار » کلاباذی
8ــ « العرف الوردی فی اخبار المهدی» جلال الدین سیوطی( 911 ) ص161 بنقل از« فوائدالخبار »اسکافی ،
9ــ « القول المختصر فی علامات المهدی المتنظر» ابن حجر شافعی مکی ( 974 ) ص 56 عکس نسخه خطی مکتبه ظاهریه شام در کتابخانه آیت اللّه مرعشی قم بنقل از فوائد الاخبار اسکافی و شرح السیره ابوالقاسم سهیلی
10ــ نیز در « الفتاوی الحدیثیه» ابن حجر مکّی ص 37 و برحسب چاپ مندرج در الامام المهدی ص 332
11ــ « البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان» متقی هندی ( 975 ) پایان باب سیزدهم کتاب ، بنقل از یحیی بن محمد حنیفی ضمن فتوای او ( در ردّ مهدی دروغین جونپوری ) صادر در سنه 952 هـ .
12ــ « لوائح الانوار الالهیه . . .» شیخ محمد بن احمد سفارینی حنبلی ( 1188 ) ج 2 بخش ویژه حضرت مهدی تحت عنوان « فائدة الخامسة » بنقل از حافظ اسکافی ( مؤلف فوائد الاخبار ) از جابربن عبداللّه با تعبیر به مرضی و پسندیده بودن سند آن .
13ــ « ینابیع الموده» سلیمان بن ابراهیم قندوزی ( 1294 ) ، آغاز باب 78 بنقل از جابر بن عبداللّه انصاری
14ــ « الاذاعه لما کان و مایکون بین یدی الساعة» سید محمد صدیق قنو جی بخاری ( 1307 ) ص 137 بنقل از « جمع الاحادیث الواردة فی المهدی » ابن خیثمه و « فوائد الاخبار » اسکافی
15ــ « المهدی المنتظر» ابوالفضل عبداللّه بن محمد بن صدیق مغربی ادریسی ( 1308 ) ص94 ، به نقل از « فوائد الاخبار ابوبکر اسکافی »
فهرست 67 متن حدیثی ، تاریخی و کلامی پیرامون
حضرت مهدی منتظر( عج ) مندرج در کتاب « الامام المهدی عند أهل السّنة » الجزء الأوّل:
1ــ المصنف لعبدالرزاق بن همام ( المتوفی211)
2ــ مصنف للحافظ عبداللّه بن محمد بن ابی الجاشیة الکوفی ( 235)
3ــ السنن لإبن ماجه القزینی ( 273)
4ــ السنن لأبی داود السجستانی ( 275)
5ــ السنن للترمذی ( 297)
6ــ البدء و التاریخ للمقدسی ( بعد 355)
7ــ المعجم الکبیر للطبرانی ( 388)
8ــ معالم السّنن لأبی سلیمان الخطابی ( 388)
9ــ مستدرک الصحیحین للحاکم النشابوری ( 405 )
10ــ فردوس الاخبار لشیرویه بن شهردار الدیلمی ( 509 )
11ــ مصابیح السنة للبغوی ( 516 ـ 510)
12ــ جامع الاصول لإبن أثیر الجزری ( 606)
13ــ الفتوحات المکیة لمحی الدین بن عربی ( 638)
14ــ مطالب السئول لإبن طلحة الشافعی ( 652)
15ــ تذکرة خواص الأمة لسبط إبن جوزی ( 654)
16ــ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید ( 655)
17ــ مختصر سنن أبی داود للمنذری ( 656) الشافعی ( 658 ) الشافعی ( بعد 658 )
20ــ تذکرة القرطبی لمحمّد بن أبی بکر القرطبی ( 671)
21ــ وفیات الأعیان لإبن خلکان الإربلی ( 689)
22ــ ذخائر العقبی لمحی الدین الطبری ( 694)
23ــ فرائد السمطین للحموئی الخراسانی ( 732)
24ــ مشکاة المصابیح للخطیب التبریزی ( 737)
25ــ تلخیص «المستدرک حاکم» حافظ ذهبی ( 748 )
26ــ خریدة العجائب لسراج الدین ابن الوردی ( 749)
27ــ المنار المنیف لإبن قیّم الجوزیة الحنبلی ( 751)
28ــ الفتن و الملاحم لإبن کثیر الدمشقی ( 774)
29ــ مودة القربی للسید علی الهمدانی ( 876)
30ــ شرح المقاصد لسعدالدین التفتازانی ( 793)
31ــ مجمع الزوائد لنورالدین الهیثمی الشافعی ( 807)
32ــ موارد الظمآن لنورالدین الهیثمی الشافعی ( 807)
33ــ الفصول المهمة لإبن الصّباغ المالکی ( 855)
34ــ العرف الوردی للسیوطی الشافعی ( 911)
35ــ الأئمة الإثنی عشر لإبن طولون الدمشقی ( 953)
36ــ الیواقیت و الجواهر لعبد الوهاب الشعرانی ( 973)
37ــ الصواعق المحرقة لأحمد بن حجر الهیثمی ( 974)
38ــ الفتاوی الحدیثیة لأحمد بن حجر الهیثمی ( 974)
39ــ القول المختصر فی مهدی المنتظر لابن حجر المکی الهیثمی ( 974 )
40ــ کنزالعمال لعلاءالدین المتقی الهندی ( 975)
41ــ البرهان فی اخبارصاحب الزمان ، لحسام الدین المتقی الهندی ( 975 )
42ــ مرقاة المفاتیح شرح المصابیح لعلی القاری الحنفی ( 1014)
43ــ أخبار الدول و آثار الأوّل لأحمد الدمشقی القرمانی ( 1019)
44ــ الإشاعة من أشراط السّاعة لمحمّد بن عبدالرسول البرزنجی ( 1103)
45ــ فتح المنان شرح الفوز و الامان لأحمد بن علی المنینی ( 1173) الجزء الثانی:
46ــ لوائح الأنوار الإلهیة لشمس الدین السفارینی ( 1188)
47ــ اسعاف الراغبین لمحمّد الصبان الشافعی ( 1206)
48ــ ینابیع الموده لسلیمان القندوزی ( 1270 )
49ــ نور الابصار للسید مؤمن الشبلنجی ( بعد 1290)
50ــ مشارق الانوار للشیخ حسن الخمراوی المصری ( 1303)
51ــ الاذاعة لما کان و ما یکون . . . للسید محمّد صدیق القنوجی ( 1307)
52ــ القطر الشهدی فی أوصاف المهدی لشهاب الدین الحلوانی ( 1308)
53ــ العطر الوردی فی شرح القطر . . . لمحمّد البلبیسی الشافعی ( 1308)
54ــ غالیة المواعظ لخیرالدین الالوسی الحنفی ( 1317)
55ــ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر لعبد الرؤف المناوی ( 1031) العظیم آبادی ( المتولد1237)
57ــ نظم المتناثر لمحمّد بن جعفر الکتانی ( 1345)
58ــ تحفة الأحوذی لمحمّد عبدالرحمن المبارکفوری ( 1354)
59ــ نظرة فی أحادیث المهدی لشیخ الأزهر محمّد الخضر حسین ( 1377)
60ــ التاج الجامع للاصول للشیخ منصور علی ناصف ( 1371)
61ــ إبراز الوهم المکنون لأحمد بن صدیق المغربی ( 1380)
62ــ المهدی المنتظر لابن صدیق البخاری الغماری ( 1380 )
63ــ حول المهدی للشیخ ناصرالدین الآلبانی ( المعاصر)
64ــ عقیدة أهل السّنة . . . للشیخ عبدالمحسن العباد ( المعاصر)
65ــ ذیل « عقیدة أهل السّنة» للشیخ عبدالعزیز بن باز ( المعاصر)
66ــ الرد علی من کذّب بالأحادیث المهدی للشیخ عبدالمحسن العباد ( المعاصر)
67ــ عقیدة المسیح الدجال لسعید ایوب ( المعاصر )
فتوای چهار نفر از فقهای مذاهب اربعه سنّی درباره منکرین مهدی منتظرعج
نظر به اینکه در اوائل سده دهم هجری شخصی بنام محمد جونپوری با فریب دادن مردم عوام سنی به عنوان مهدی منتظر در سرزمین هند قیام کرد و گروههائی از عوام فریب خور بدو گرویدند وبالاخره کم کم موضوع مهدویت او مسئله آفرین شد ، اهل تسنن از چهارنفر از علمای سنی درباره شخصیت مهدی و مهدویت جونپوری استفتاء و نظرخواهی شرعی نمودند . آنها هم با تکیه و استناد به احادیثی که بیانگر علائم ظهور مهدی موعود منتظر است و شخص مدعی مهدویت هم فاقد شرایط امامت بود و هم ظهورش غیر مقرون به علائم ظهور حضرت مهدی ، او را تخطئه و رد نموده و حتی خود و پیروانش را ــ بر اساس بیراهه روی و تکفیر مسلمانان مخالف با وی ــ تکفیر و محکوم به ارتداد و اعدام کردند . اکنون ما بخاطر رعایت اختصار از ذکر متون آن فتاوی معذرت خواسته ولی در رابطه با موضوع بحث که در رد و رهنمون منکران حضرت مهدی و تخطئه کنندگان احادیث پیرامون آنحضرت خلاصه می شود خواستاران آنرا به کتاب «البرهان» متقی هندی (باب سیزدهم) که در رد محمد جونپوری و مشتمل بر فتاوی مذکور است ارجاع می دهیم تا خود با ملاحظه آن فتاوی پی به واقع امر و مخالفت جدی علمای سنی با منکرین آنحضرت برند و در شناخت مهدی راستین اسلام از مهدی های دروغین هر عصر و زمانی دچار اشتباه نشوند . مهدی فقیه ایمانی رمضان المبارک 1417
________________________________________
1 ــ ملل و نحل شهرستانی 2/11، غیبت شیخ طوسی ص 192، المهدیه فی الاسلام ص 93.
2 ــ غیبت شیخ طوسی ص 192، مقدمه ابن خلدون ص 219، ملل و نحل شهرستانی 1/200، المهدیه فی الاسلام ص 103.
3 ــ مقدمه ابن خلدون ص 222، تاریخ فخری ص 148، مجله الهلال مصر جلد 17 سال 4 صفحه 643.
4 ــ المهدیة فی الاسلام ض 117.
5 ــ طبقات ابن سعد 5/245، المهدیه فی الاسلام ص 184.
6 ــ المهدیه فی الاسلام ص 184.
7 ــ ملل و نحل شهرستانی2/3، غیبت شیخ طوسی ص 192.
8 ــ المهدیه فی الاسلام ص 125.
9 ــ ملل و نحل شهرستانی2/4، غیبت شیخ طوسی ص 192 و 198.
10 ــ غیبت شیخ طوسی ص 192و 198.
11 ــ ملل و نحل شهرستانی2/7، غیبت شیخ طوسی ص 192 و 220
12 ــ غیبت شیخ طوسی ص 222 و
225ــ 227 و 287.
13 ــ المهدیه فی الاسلام ص 48.
14 ــ المهدیه فی الاسلام ص 135.
15 ــ طبقات ابن سعد 5/245، المهدیه فی الاسلام ص 182.
16 ــ تاریخ فخری ص 237، مقدمه ابن خلدون ص 374، اخبار الدول واثار الاول قرمانی ص189.
17 ــ تاریخ ابی الفداء 2/232، مجله الهلال سال 4 شماره 17 ص 643، مقدمه ابن خلدون ص 366.
18 ــ المهدیه فی الاسلام ص 48.
19 ــ مقدمه ابن خلدون ص 367، مجله الهلال سال 4 شماره 17 ص 643.
20 ــ مقدمه ابن خلدون ص 367.
21 ــ ترجمه رساله دار مستتر، از محسن جهانسوز.
22 ــ ترجمه رساله دار مستتر.
23 ــ مجله الهلال سال 4 شماه 17، ص 644 و سال 7 شماره 6.
24 ــ مقدمه ابن خلدون ص 367.
25 ــ ملل و نحل شهرستانی 2/17.
26 ــ الهلال سال 4 شماره 17 ص 644.
27 ــ الهلال سال 4 شماره 17 ص 643، ظاهرة الغیبة و دعوی السفاره ص
300ــ 370، المهدیة فی الاسلام ص 270، مفتاح باب الابواب ص 77.
28 ــ دائرة المعارف الاسلامیه ج 1 ص 496، المهدیه فی الاسلام ص 268، مفتاح باب الابواب ص 69.
29 ــ جهت آگاهی بر هویت سید کاظم رشتی و نقش او در گسترش فرقه بهائی گری رجوع شود به کتاب ظاهرة الغیبة و دعوی السفارة، میرزا محسن آل عصفور بحرینی ص
247ــ 300 چاپ قم
30 ــ دائرة المعارف اسلامیه 1/496، المهدیه فی الاسلام ص 268، مفتاح باب الابواب ص 69، نصایح الهدی بلاغی، اسرار العقاید میرزا ابوطالب شیرازی چاپ 1324 در نوبت دوم و دهها کتاب دیگر در ردّ بهائی گری که اکثراً چاپ و منتشر گردیده، جهت آگاهی بر فهرست اسامی 87 جلد کتاب در رد آنها مراجعه شود به کتابنامه حضرت مهدی (عج) تألیف آقای علی اکبر مهدی پور ص
817ــ 820.
31 ــ کتاب الغیبة شیخ طوسی ص
397ــ 415 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 8/122.
منبع: تبیان



نوشته های دیگران () نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( پنج شنبه 89/10/16 :: ساعت 4:29 عصر )
»» آخرالزمان و امام مهدی، علیه‏السلام*

امام مهدی (عج) از منظر صدر المتالهین
حسین علی سعدی
عالمان، مرزبانان، کیان عقیدتی امّت و حافظان گوهر انساین در برابر شبهات و شهوات اند و راز و رمز عظمت آنان از منظر دین و در نگاه مردم، در همین نکته نهفته است. تکریم «عالم» ارج نهادن به انسانیت و احترام به حقیقت است و ارج و اوج هر فرهنگ و مکتبی، وامدار عظمت و عمق فکری و صمیمیت و صداقت عالمان آن است. تلاش همه فرهیختگان در اعتلای فرهنگ بشدی، ممدوح و مقبول است. در این میان مکتب اسلام و تاریخ سکینی، با برخورداری و حفظ گوهر دین و مصون ماندن از تحریف، )عدد الهی و به جدّ و جهد امامان و عالمان دینی، و نیز دعوت قرآن به تفکّر و خردورزی، شاهد نشو رشد متفکرّان سترگی بوده است آنان با همّت دانش و بینش خود، معارف دینی را تحقیق و حقانیت آن را ثبات نموده اند.
نام ملاصدرای شیرازی در صدر این عالمان بزرگ قرار دارد که دین را عاقلانه و عارفانه شناخته و ترویج نمو و مبانی و مبادی آن را با برهان و بدون تکیه بر خیال و خرافه، استحکام بخشید. وی فیلسوف دینداری است که دین را با خردورزی توأم نمود؛ نه این که متفکّر نمای بدون تعلّق دینی و یا دین داری جاهلا باشد که دین را مجموعه ی خرافی - احساسی عوام فر یک بداند. حکمت متعالیه در کنار برهان، از اشراق و عرفان هم سود برد و تعلّق را با تعقّل در آمیخت و تکیه محض و اعتماد بی چون و چرا بر پای چوبین استدلال نداشت بودن معارف حقه دینی را با خرد سقای و عرشی، هماهنگ و هم زیست کردن، هم خدمت به ساحت تفکّر بشری و هم خدمت به حوزه ی تدین و جامعه دین باوران است. بر این اسا تجلیل از حکیم مقالّه مرحوم ملاصدرا، در هر دو حوزه و به هر دو انگیزه لازم است.
یکی از مسائل عقیدتی که در منظومه فکری شیعه، چون خورشید تابناک می درخشد و بالندگی، پایندگی، زندگی و طراوت شیعه مرهون آن است؛ اعتقاد به نظام «امام و مهدوّیت» است. عالمان بزرگی در تحقیق و تحکیم این مهم، تلاش نموده اند که از جمله آنان صدرالمتالهین شیرازی است. در این نوشتار آراء و نظرات این حکیم الهی در باب امامت به ویژه مهدوت بررسی شده و از اندیشه ی و تلاش فکری استفاده گشته است.
حکیم نامور شیعه در کتاب های گوناگون خود، مباحث »امامت و مهدویت« را طرح کرده که با یک نظام خاص و دارای چینش منطقی، در این نوشتار طرح و بررسی می شود.
1. اضطرار به وجود حجّت
تفسیر و تحلیل واقعی »حجت« و به عبارت دیگر تصوّر صحیح آن، زیربنای تصدیق ضرورت آن در نظام آفرینش است، بدون فهم صحیح حجّت و درک معنای »حجیت امام و نبی«، نمی توان به ضرورت یا عدم ضرورت آن حکم کرد.
یک، معنای حجیّت امام
ملاصدرا )ره( در بیان این نکته نویسد:
انسان در آغاز تولد خود، حیوانی بسان حیوانات دیگر است که جز خوردن و آشامیدن نمی داند؛ سپس با رشد جسم باقی صفات نفس از شهوت و غضب برایش حاصل می شود. تا این جا انسان، حیوان راست قامت است و با بقیه حیوانات تمایزی ندارد.
»فلومات علی هذه الحاله لم یک له فی الاخرة حیوة ستقّره ولاحسب ولاکتاب ولاثواب ولاعقاب ایضاً از العذاب والشقاوة فرع الشعور بالسعادة التی فی مقابلها«.(1)
بدین جهت، این انسان نه مستحق ثواب است و نه مستحقق عتاب؛ چرا که شقاوت عدم ملکه است و تا سعادت تصور نشود. و امکان نیابد، آن هم معنا نمی یابد.
حیوان متنوی القامه، به واسطه حجت به حیات انسانی قدم می گذارد و در مسیر ثواب و عقاب قرار می گیرد، نقش و معنای حجّت در زندگی این است که انسان را وارد زندگی و حیاتی فراتر از حیات حیوانی می کند.
»از اتبیّن هذا فنقول: معنی کون البنی او الامام حجة اللّه علی العباد، ان کاعته یوجب استحقاق الرحمه و الجنه و النعیم وان عصیانه یوجب استحقاق الغضب والعذاب و عندالرفع لایستحقون ثواباً ولا عقاباً«.(2)
حجت بودن امام، به معنای این است که بدون او، ثواب و عقاب منتفی است و ثواب و عقاب؛ یعنی، فعلیّیت یافتن قوه ای انسانی، بر این اساس امام ملاک و عامل فعلّیت یافتن انسان است و بدون آن، حیات انسانی قابل تصور نیست.
دو. ضرورت حجّت
با چه دلایلی اثبات می شود که وجود حجت در حیات بشر، امری ضروری است؟ ملاصدرا)ره( برای اثابت این نکته ادّله و شواهد عقلی و نقلی متعددی بیان می کند که در دو حوزه جداگانه بررسی می شود:
الف. ادّله عقلی
1. علّت غایی بیان آن »العلّة الغائیة التی لاجلها الشی ء«(3)؛ یعنی، علّت غایی گرچه در وجود مؤخّر باشد امّا فاعلّیت فاعل به آن بستگی دارد:
نظام هستی برای انسان کامل خلق شده است و این سخن حکیمانه شیخ الرئیس، از منبع وحی برخاسته که: »الحمدللّه الذی خلق الانسان وخلق من فضالة طینته سایرالاکران(4)».
چرا که تمام هستی، ظل وجودی انسان محسوب می شود: »لان البنات ظل نباتیتّه والسباع و البهائم اظلال غضبه وشهوته والشیطان ظل نکراه ومکید ته«.(5)
بر این اساس اگر علّت غایی نباشد، فاعل، فاعلیّت نمی یابد و فعل نیز بدون علّت غایی، وجود و بقایی ندارد. ملاصدرا)ره( ضمن تأکید بر این مهمّ، ضرورت وجود امام را بدین جهت موّجه می داند و تأمل است که این ضرورت را در ورای احتیاج مردم به راهنمایی امام، باید در نیازمندی تمام هستی به وجود امام جست.
»ان وجود النبی)صلی اللّهُ علیه وآله وسلّم( و الامام لیس بمجرّد ان الخلق محتاجون الیه فی اصلاح دینهم ودیناهم وان کان ذلک مترتباً علی وجوده ضرورةً، بل انّما قامت بوجوده الارض ومن فیها لکون وجوده الکونی علةً غائیه لوجودها، فلا تقوم الارض و من فیها لحظةً الابوجود الانسان الکامل«.(6)
قوام زمین و آسمان و کلی هستی، به جهت وجود عنصری امام است و وجود امام، علّت غایی وجود هستی است. بر این اساس حتّی یک لحظه، هستی بدون امام و انسان کامل باقی نمی ماند و این نکته مفاد حدیث شریف ذیل است. که امام باقر فرمود: »لو ان الامام رفع من الارض ساعة لماجت باهلها(7)».
ملاصدرا در شرح آن می گوید: »وان هذا الحدیث علی حقیقه مامّر ذکره منا«(8)؛ یعنی، این حدیث حقیقی را که ذکر کردیم، بیان می فرماید.
2. برهان امکان اشرف
بیان آن »ان الممکن الاشرف یجب ان یکون اقدم من الممکن الاخس و انّه اذا وجد اللمکن الاخس فلابّد ان یکون الممکن الاشرف منه قد وجد قبله«(9).
مفاد برهان امکان اشرف این است که وجد یافتن موجودات اخس و فیض گیری آنها از منبع فیض علی الاطلاق، به جهت و از طریق موجود اشرف است.
مقصود در این سخن، تقریر برهان امکان اشرف نیست؛ بلکه نکته قابل توّجه تطبیق آن بر امامان معصوم)علیهم السّلام( و استفاده ضرورت حجّت از آن می باشد. طبق این بیان، آنان موجودات اشرف هستی و علّت و مجرای فیض دهی به تمام کائنات اند، این موجودات حاکی از موجود اشرف و ضرورت آن در هستی اند. بنابراین باید گفت وجود انسان کامل و حجت و امام ضرورت هستی است.
اشکالی که مهم به نظر می رسد، در تطبیق این قاعده بر امامان معصوم)علیهم السّلام( است؛ چرا که ما در این استدلال، وجود آنان را اشرف از سایر وجود - ولو بقیّه انسان ها - دانسته ایم و روش است منظور اشرف در بردن، اشرف فلسفی و وجودی است؛ یعنی، موجود اشرف با موجود اخس، باید فرق کند و می دانیم افراد نوع واحد، مماش اند و تقدّمی بر یکدیگر ندارند. از این رو تقدّم و اشرف بودن ائمه)علیهم السّلام( بر سایر انسان ها، اشکالی است که در تطبیق این قاعده به نظر می رسد اگر وجود نبات را اخس از وجود حیوان می دانیم، صحیح است، امّا چطور می توان فردی از حیوان را اخس از فرد دیگر دانست و وجود دیگری را شدیدتر و اشرف تلقّی کرد.
حلّ این نکته بسیار کارگشا است و تطبیق امکان اشرف را خالی از اشکال می کند. ملاصدرا)ره( این مهمّ را بیان کرده و این استفاده را از اشکال، عاری نموده است.
وی متذکر این نکته مهم می شود که مما ثلت امامان و بقیّه انسان، صرفاً در جسم و وجود عنصری آنان است و بر حسب نشأه، روحانی، آنان از شجره و مقوله دیگری اند. نوع آنان با نوع بقیه انسان ها متفاوت است و قلیلی از انسان ها، به نطق می رسند و تمایز وجودی پیدا می کنند.
بر این اساس، نوع ائمه هدی و سایر انسان، متفاوت است و اشکال یاد شده بر تطبیق برهان امکان اشرف وارد نیست.
ملاصدرا نویسد:
»اگر کسی بگوید امام و سایر مدرم از نوع واحدند و افراد نوع واحدند و افراد نوع واحد، متماشل اند و بر این اساس تقدمی بر یکدیگر ندارند و برهان امکان اشرف تطبیق نمی کند؛ در پاسخ می گوییم: »هیهات انما المماثله بین افراد البشر بحسب المادة البدنیه«؛ یعنی، مماثلت بین افراد بشر بر حسب ماده ی بدنی و نشأه طبیعی است؛ قبل از آنکه نفوس ساده از قوّه به فعلیّت برسند اما بر حسب نشأه روحانی، این گونه نیست و مماثلتی در کار نمی باشد.
»اما بحسب النشأة الروحانیه فهی واقعه تحت انواع کثیره لاتحصی وقوله تعال انما انا بشر مثلکم انّما هو بالاعتبار الاوّل دون الثانی فنوع النبی)صلی اللّهُ علیه وآله وسلّم( والامام نوع عال شریف اشرف من سایر الانواع فنسبة نوع الحجه الی سایر البشر فی رتبه الوجود کنسبة الانسان الی سایر الحیوان(10)».
بر حسب نشأه روحانی. انسان جنس و دارای انواع کثیره ای است و این که قرآن به پیامبر اکرم)صلی اللّهُ علیه وآله وسلّم( فرماید: بگو من بشری مثل شما هست، به اعتبار نشأه طبیع و مادّه بدنی است؛ ولی به اعتبار وجود نورانی و روحانی نوع امام و نبی ممتاز از سایر انواع انسانی و اشرف از آنها است؛ چنان که نوع انسان از سایر حیوانات اشرف است. بر این اساس و با این توضیح ایشان، می توان گفت امامان)علیه السّلام( ممکنات اشرفی اند که واسطه در خلقت هستی می باشند.(11)
این گونه است که »بکم فتح الله« و »السابقون دهراً« فهمیده می شود پس اینکه معصومین)علیهم السّلام( فرموده اند. »نحن السابقون اللاحقون«؛ یعنی، به روحانیت کلیّه شان، وسایط فیض هستی اند(12) و هستی محتاج هستی آنان است و ضرورت »حجّت« فهم می شود.
نکته: تاکنون »ضرورت امام«، از منظر دو دلیل عقلی »برهان غایت« و »بردن امکان اشرف« بررسی شد. ملاصدرا این نکته ها را نیز از روایات استفاده می کند.
اینکه فرموده اند »حجت« قبل از خلق است، اشاره به این دارد که وجود ائمه)علیهم السّلام( اشرف و واسطه در ایجاد خلق و فیض رسانی به هستی است: »متی قبل الخلق من حیث کونها واسطه فی ایجاد الخلق(13)». و اینکه فرموده اند: حجت بعد از خلق است، منظور این است که حجت غایتی است که تمام جسمانیات به او منتهی می شود: »وبعد الخلق من حیث کونها من الغایات التی ینتهی الیها الجسمانیات«.(14)
3. ضرورت هدایت و استکمال نوع انسان
از جمله ادّله ای که می توان بر ضرورت حجّت اقامه نمود، طرح مسأله نظام احسن خلقت و تعلّق گرفتن عنایت باری تعالی به ممکنات است که زمینه تحصیل فعلّیت و به غایت رسیدن انان را فراهم می کند. نیز روشن شد که انسان، فقط در سایه حجّت به فعلّیت می رسد و در صورت بهبود حجّت، گویا عنایت باری تعالی شامل این نوع شریف نبوده و به نوعی محدودیت - که باذات و ناسازگار ات - دچار شده است.
ملاصدرا انسان را مدنی بالطبع می داند و زندگی مدنی، عوارض طبیعی چون مشاجره و تخاصم دارد. این تنازعات را اگر خوش بینانه بنگریم، برخاسته از تنوع طبایع و ذاتیات و اختلاف فهم افراد انسانی است، برای فعلّیت یافتن و بقا و استمرا حیات مدتی قانونی آسمانی لازم است؛ چرا که انسان - که خود مشار و منشأ اختلاف است - نمی تواند آن را برطرف کند از طرفی تکّثر فهم ای بشری - که ناشی از محدودیت آن است - نمی تواند با اعتماد کامل به خود و مصون ماندنش از خطا بدون یک فهم ممتاز و یک ملاک برای تشخیص صحت و سقم خود، هدایت جامعه را برعهده گیرد.
این نکته از مناظره هشام استفاده می شود که خدای متعال در وجود انسان حواسی و فهم های مختلف نهان؛ امّا برای جلوگیری از خطای حواس، »قلب« را خلق نموده که کنترل کننده ی حواس و میزان برای خطاسنجی آن باشد. امام نیز برا تصحیح افکار انسان او هدایت شان، در مواقعی که خودشان از شناسایی مسیر عاجزاند، ضرورت دارد. حیات جمعی بشر و فعلیّت یافتن و کمال انسان - که ضرورت هستی و مقتضای عنایت باری است - مقتضی وجود حجّت در عرضه حیات بشری است.(15)
ب. ادّله نقلی
شرع مقدس نیز به گونه های مختلفی، ضرورت حجت را در هستی و نظام آفرینش، بیان فرموده است و آیات در روایت متعددّی در این باره وجود دارد که ملاصدرا)ره( در تفسیر گران سنگ خویش بر قرآن مجید شرح اصول کافی متعرض آن شده و ما نمونه های را نقل می کنیم.
1. ایشان در تفسیر ایه شریفه »ثم قفّینا علی آثارهم برسلنا وقفّینا بعیسی بن مریم وآتیناه الانجیل«(16) می فرماید:
»ان هذه الایه حجة علی عدم خلّو الزمان عمن یقوم به حجة الله علی خلقه اذ علم انه بهذا جرت سنه الله من لدن آدم ونوح وآل ابرایهیم الی وقت نبیّنا)صلی اللّهُ علیه وآله وسلّم( ولن تجدلسنه الل تبدیلاً«(17)
آیه شریفه سنتی از سنن الهی را بیان می کند و بر نصّ قرآن، سنت الهی تحویل و تبدیل ناپذیر است سنتی که رسولالان الهی، پیوسته در جامعه بشری حضور داشته اند )ثم ارسلنا رسلنا تتری( و این سنت، مقتضی وجود حجت در هر عصر و زمانی است و در عصر ما هم حجت الهی، طبق سنت الهی وجود دارد.
نکته ای که ممکن است طرح شود این است که سنت الهی، در قالب فرستادن رسولان تحقق یافت و می دانیم نبوّت با وجود حضرت ختمی به پایان رسیده است؛ پس استمرار آن چگونه است؟
ملاصدرا مطلب عالی و برجسته ای را بیان می کند که قوام صحبت الهی و »ولایت« او است و نبوّت از شؤون ولایت است. و این معنای فقره دیگر حدیث شریف است که می فرماید: »فهی مع الخلق«، حجّت همراه مردم است تا با نور او نوع بشری به استکمال برسد و سبیل قدسی فعلّیت یافتن خود را طی نماید.
»فهی مع الخلق لتکون حجه لهم ونوراً یهتدون به فی ظلمات احوالهم الی طریق الاخرة و سبیل القدس«(18)
بر این اساس سه فقره حدیث اشاره به سه استدلال عقلی بر ضرورت »حجت« دارد.
»قبل الخلق«، اشاره به امکان اشرف و »بعد الخلق«، اشاره به برهان غایت و »مع الخلق« به استدلال سوّم مبنی بر لزوم استکمال نوع بشر و عنایت الهی اشاره دارد.
آنچه ضرورت هستی و مقتضای سنّت الیه است، وجود »ولی الله« در هر زمانی است که گاهی در کسوت »نبوت« و گاهی در کسوت »امامت« تحقق می یابد. »رسالت« جنبه ملکی آنان است و نفاد و ختم می پذیرد، امّا باطن »نبوت 22 که »ولایت« است و مظهر و تجلّی اسم خدا می باشد و تفاد و ختم ندارد.
»لکن النبوّه قد ضحّت برسولنا والولایه التی هی باطن النبوه باقیه الی یوم القیامه فلابّد فی کل زمان - بعد زمن الرسالة - من وجود ولی یعبد اله علی الشهود الکشفی من غیرتعلّم... و کما ان النبوة و الشریعه قد ختمت برسولنا فالولایه التی هی باطنها تختم بافر اولاده المعصومین و هو الذی یواطی اسمه اسم رسول الله ومعناه معناه وبوجوده اقیمت البلاد ورزقت البلاد وبظهوره یملا الله الارض قسطاً وعدلاً بعد ما ملنت ظلماً وجوراً«(19)
ایشان ضرورت تداوم حجت و وجود ولایت - که باطن و گوهر نبوّت و مظهر اسم الهی است - از آیه یاد شده استنباط می کند؛ چنان که این ضرورت و تداوم را از روایت کمیل از امام علی)علیه السّلام( نیز، استفاده می کند. وی روایت مشهور »العلماء باقون مابقی الدهر« را نق لنموده و می نویسد:
»ان سلسله العرفان بالله والولایه المطلقه لاتنقطع ابداً«.(20)
روشن است که این امام و ولی خصایصی دراد و قابل تطبیق بر هر کسی نیست که از جمله آن می توان به »علوم لدّنی« او اشاره داشت.
»ان من خواص اولیاء الله وحججه ان یکون علومهم ومعارفهم حاصله بجدس تام و الهام من الله من غیر تعملّ و کسب«.(21)
2. در بحث ادلّه نقلی »اضطرار به حجت«، ایشان بیانی تحت عنوان «ان الحجه لایقوم علی خلقه الا بالامام« در شرح اصول کافی دارد.
از نظر ملاصدرا )ره(، انسان دارای دو حجّت است: حجت باطنی و حجت ظاهری، حجت باطنی، نور الهی است که در نهاد بشر، به ودیعت نهاده شده است و راهنمای انسان در مسیر طولانی حرکتش از قوّه ها به فعلیّت ها و به سوی کمال است. حجت خارجی و ظاهری، رسولان و سفیران الهی اند.
»قد علمت ان الحجه حجتان حجه باطنه و حجه ظاهره اما الحجه البطانه نهی النور البارق الدقس و اما الحجه الخارجه فهی النبیاء بمعجزاتهم الظاهره والائمه بکراماتهم الباهره«(22)
سؤالی که مطرح است، استغنای بشر از حجت خارجی است؛ اگر انسان دارای حجت باطنی است و در معنای حجت گفتیم که قوّه ها را به فعلیّت می رساند، دیگر چه نیازی به سلسله عریض و طویل حجت های خارجی است؟ روی دیگر این سکّه به گونه ای شبهه معروف براهمه در باب لزوم بعثت انبیا است.
ملاصدرا)ره( دو دلیل در بیان وجه عدم اکتفاد به حجت باطنی و این که چرا نمی توان به حجت باطنی اکتفا کرد و مستقل از حجت و امام مسیر را پیمود، اقامه می کند:
1- کمی واجدین حجّت باطنی
2- محدودیت حجیّت آن
ساده انگاری است که هر حیوان مستوی القامه را انسان و واجد عقل و حجت باطنی بدانیم، حجت باطنی که عقل فعلّیت یافته است - در اوحدی از مدرم وجود دارد و آستان رفیع حقیقت محض، بسیار بلندتر از آن است که هر مدّعی بتواند بر ان پرواز نماید.
»وانت تعلم ان الذی یری فی باطنه وقلب نوراً من الله وحجه منه الیه، وجود مثله یقع فی قلیل من الناس اقل من کبریت الحمر ونعم ما قیل: جل جنات الحق ان یکون شریعه لکل وارد او یطلع علیه الا واحداً بعد واحد«.(23)
غیرت حق مانع از آن است که اغیار، از او مطلّع شوند و رودی برای هر وارد می شود. حجت باطنی که در روایات از آن به »ما عبد به الرحمن« تعبیر شده، کمتر از »کبیرت احمر« است.
اگر عقل را به معنای قوّه درک کننده و عقل نظری لحاظ بکنیم، روشن است که دایره حجیت و اعتبارش محدود است و قدرت دخالت در بسیاری از قلمروها را ندارد(24) و تازه همان حجت باطنی نیز، حوزه فعالیّت محدود است و نمی تواند بدون استمداد از حجت ظاهری. تمام مسیر را بپیماید. بر این اساس انسان در عین برخورداری از حجّت باطنی، نیازمند راهبری و راهنمایی در حجت ظاهری است و این سخن متکلمان است که می گویند: تکالیف سمعیه، لطف برای تکالیف عقلیه(25)، همچنین باید گفت: توفیق حجت ظاهری، مرهون فعّال و زنده بودن حجت باطنی است و شروع فعالیّت حجج ظاهری، اشاره و برانگیختن حجت باطنی است: »لیثیروا لهم وفائن العقول«.(26)
در صورت اما ته یا اغفال حجت باطنی، حجت ظاهری با توفیق رفیق نمی گردد: »انک لن تسمع الموتی« .
وأیت العقل عقلین مخطبوع ولکسوب ولاینفع مکسوب اذا لم یک مطبوع کمالا ینفع الشمس وضوء العین ممنوع (27)
»فالخلق کلّهم الا وحداً محتاجون الی حجه ظاهر، فثبت ان لایقوم الحجه لله بعد رسوله علی خلقه الا بامام حتی یعرف الخلق بتعریف الامام(28)»
بر این اساس اضطرار مردم به حجت ثابت می شود.
نکته دیگری که مطرح می شود، این است که چه کسی گفته حجت ظارهی باید امام باشد؟ می پذیریم انسان نیاز به حجت ظاهری و خارجی دارد، امّا بگوییم آن حجت ظاهری کتاب خدا است و با وجود کتاب، نیازی به امام معصوم نداریم )حسبنا کتاب اللّه(.
ملاصدرا)ره( می گوید: کتاب صامت اوست بدون امام، حجیّت آن فعلیّت نمی یابد؛ چرا که قرآن ذی وجوه است. اگر فهم حجت معصوم و امام عدل و قرین آن نشود، دیگران به جهت جهل و...، قدرت استفاده از راهنمایی های آن را ندراند.
»انّ کتاب الله لاشتمال آیاته علی محکمات ومتشابهات وظواهر ومأولات و نواسخ و منسوخات، لایکفی بمجرده لان یکون حجةالله علی عباده ولاایضاً الذین یعدّون انفسهم من العلما... الذین یعلمون ظاهراً من الحیوة الدنیا و هم عن الاخرة هم غافلون.
فالقرآن لایکون حجه من الله علی الخلق الا مع امام من اهل بیت النبوة والحکمه وهم شقیق القرآن و شریک.«.
کتاب بدون امام معصوم و اهل بیت نبوت نمی تواند حجت باشد، فلذا، مردم نیاز و اضطرار به حجت ظاهری دارند و حجت ظارهی هم باید »امام معصو« باشد. کتاب الهی عمده دار این مهم نیست و معرفت حقیقی حضرت حق - جل و علا - برای مردم جز از طریق معرفت امام، حاصل نمی شود.(29)
»انه لایمکن للناس معرفه الله الا من طریق معرفتنا ای من عرفنا فقد عرف ربه(30) فبیان حاجه الناس الی الامام الحق من جهه ان طاعتهم لله لاتتّم ولاتصلح الا بالمعرفه والتصدیق علی وجه الیقین و ذلک لایمکن الا بالاخذ عن ولاة الامر وابواب العلم واهل بیت النبوه(31)».
دیگر آن که اهل سنت خود روایت نبوی مشهور را نقل کرده اند که فرمود: »من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه«.(32)
در توجیه این کلام گفته اند: منظور از »امام زمانه« کتاب است: »اما رجوعهم الی ان المراد بالامام فی ذلک الحدیث هو الکتاب«.
ملاصدرا به نقل از فرقه ناجیه، می گوید که این حمل اشکالات متعادی دارد؛ از جمله:
1. امام به زمان شخص اضافه شده است و این اضافه می رساند که ائمه)علیهم السّلام( در زمان های مختلف تبدّل می یابند.
2. اگر مراد از معرفت امام، شناخت کتاب باشد، معرفت کتاب به گونه ای که بر معانی مشکل آن اطلاع حاصل شود، برای کثیری از مردم حاصل گردد و طبق این تفسیر، لازم می آید مرگ اکثر مدرم، مرگ جالهی باشد.(33)
از این رو امام زمانه دلالت بر امام معصوم در هر عصر و زمانی می نماید.
وممّا یدّل علی وجودالامام المطاع فی الحکام فی جمیع الازمنه مااتفّقت روایة بین الخاص والعام فی قوله)صلی اللّهُ علیه وآله وسلّم(: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه«.(34)
سه. پیوستگی و همیشگی حجت
در خلال مباحث پیشین، روشن شد که »ضرورت حجت« با پیوستگی آن تلازم دارد و همیشگی ان را نیز ثابت می کند، چه ادلّه عقلی ای که ضرورت حجت را ثابت می دانست و چه ادّله ی نقلی ای که تداوم این جریان زلال را متذکر باشد.
»اعنی من هذا الکلام انّه کما یجب فی الحکمه بعث الحجة، کذلک یجب فیها استدامه حقیقه الحجه وان النظر الدقیق یودّینا الی دوام الحجه فانه اصل کاصل وجود الحجه أکانت فی صورت النبوة ام کانت فی صورة الامامه المعصومه(35)».
حکمت الهی چنان که اصل حجت را لازم می داند، استدامه و بقای این مهّم را نیز لازم و ضروری می داند و باطن نبوّت )ولایت( برای همیشه باقی است.
ملاصدرا از ابن عربی نقل می کند:
»ان النبوة قد انقطعت کما قاله رسول الله)صلی اللّهُ علیه وآله وسلّم( و ماانقطعت الامن وجه خاص انقطع منها مسمی البنی و الرسول... امّا الاولیا فلهم فی فی هذه النبوة مشرب عظیم(36)».
و طور نیز متذکر می شود: »بل ما خد الارض عن النبوة الباطینه الا النبوة التشریع واطلاق الاسم وما انقطعت الرساله والروحی الا من وجه خاص(37)».
بعد از دوران پیامبر ختمی مرتبت، وحی رسانی قطع و عنوان »نبیّ تشریعی« بر کسی اطلاق نمی گردد؛ چون که خود حضرت رسول)صلی اللّهُ علیه وآله وسلّم( فرمود: »لا نبی بعدی«؛ اما نه تنها ولایت - که باطن و گوهر نبوت است - قطع نشد. که نسبت به ولایت گذشتگان، شدیدتر و بیشتر گردید.
ملاصدرا)ره( روایتی را نقل می کند که پیامبر)صلی اللّهُ علیه وآله وسلّم( فرمود: »ان لله عباداً لیسوا بانبیاء یغبطهم النبوة«؛ »خدا بندگانی دارد که نبوت به آنها غطبه می خورد«.
به امام، اسم رسول و نبی اطلاق نمی گردد؛ برای اولیای خدا از مقام و مرتبه نوبت و رسالت معنیو، مسلکی قدیم و مشربی عظیم است.(38)
همچنین از سعدالدین حموی نقل می کند: »ان الاستعدادات کانت من زمن ارم الی اخرالزمان فی التّرقی فیجب ان یکون امه نبیّنا خیراً الامم الماضیه کما دل علیه قوله کنتم خیر امه اخرجت للناس(39)».
بر این اساس می توان گفت در دوره ی آخرالزمان نیز نه تنها ولایت منقطع نیست که به جهت رشد داریه ولایات و تجارب، ولایت ولی الله گسترده تر و عظیم تر است. این پیوستگی را از آیه ی »لکل قوم هاد« نیز می توان استفاده کرد.
»فلابد فی کل زمان من ولی قایم بحفظ القرآن عارف بر موزه و اسراره ولاشک ان الناس محتاجون من کل زمان الی مایستکمل به نفوسهم من الحکمه و المعرفه والحاجه الی کتاب الله وآیاته مستمره الی یوم القیامه(40)».
حاجت مردم به کتاب و منبع وحی الهی، مستمر و همیشگی است و لذا وجود امام نیز همیشگی و دائمی باید باشد تا جواب گوی نیازهای عصری مردم باشد، پس به هر دوران ولی، قائم است.
تاکنون ادّله عقلی و نقلی اصل »ضرورت و تداوم حجت« بررسی شود. ملاصدرا)ره( عقیده امامیه منبی بر وجود امام مهدی)عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف( را حق و مطابق با اصول و موازین برهانی و روایی می داند:
قد اتفقّت الامامیه علی ان الامام فی زماننا هذا هو المهدی الموعود ظهوره فی اخرالزمان(41)».
امام زمان و مهدی منتظر، طبق عقیده شیعه اما حضار و ناظر عصر ما است و ایمان به او ظر ایمان واقعی است و نمی توان بین اولیای الهی، تفریق نمود و برخی ایمان آورد و به برخی دیگر کفر ورزید همان گونه که شعار یکتاپرستان این است که: »لانفّرق بین احدٍ من رسله« بر این اساس ادعای مدعیانی که قایل به یازده امام اند و منکر وجود حضرت مهدی اند، بی اساس است و نشانگر این نکته است که آنان ایمان واقعی ندارند و صرف لقلقه زبان است.
»فمن امن ببعض دون لیس ایمانه الا مجرد الاقرار باللسان دون الضمیر والافلا معنی للتفرقه، لانفّرق بین احد منهم فکذلکک یجب ان یکون الا مرضی باب الائمه والاوصیاء)علیهم السّلام( من وجوب طاعه کلّهم من غیر فرق(42)».
مهدی امام منتظر و وارث ولایت الهی است که با ظهور خود، جهان را پر از عدل و داد می کند و این وعده حتمی است که حتی اگر یک روز هم بیتر نماند، تحقق خواهد یافت.
چهار. شبهات
ملاصدرا)ره( بعد از تبیین اصل در »ضرورت و تداوم حجت« در زندگی بشری و دفاع از مذهب بر حق امامیه، بضی از شبهاتی را که دیگران بر این فرقه ناجیه، وارد کرده اند، مطرح کرده و به آنها پاسخ می دهد.
1. طول عمر حضرت
یکی از سبهاتی که فی لفان و منکران وجود اقدسی حضرت مهدی)عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف( کراراً مطرح می کنند، مسأله طول عمر حضرت است و گاه متفکّرانه می گویند: با اصول علمی و ططبی سازگار نیست که انسانی، عمری به این درازی داشته باشد؟
ملاصدرا)ره(، با طرح این شبهه، خود به پاسخ آن می پردازد.
»واستبعاد اهل السنه من وجوده وبقاءه الی الان فی غایة السقوط«.
از نظر وی اولا، این شبهه علمی نیست و صرف استبعاد است:
ثانیاً، وجود معمّرین در دوره ای گذشته، بهترین دلیل بر امکان طول عمر است: »اوّل دلیل علی امکان شی ء وقوعه«.
ثالثاً؟ ادلّه طبی و نجومی موافق با طول عمر است.(43)
در اینجا ملاصدرا)ره( به این نکته می پردازد که علّت مرگ چیست و چرا یک انسان می میرد؟
وی می نویسد: دو نوع مرگ قابل تصورات: موات اخترامی و مدت طبیعی. »موت اخترامی« محلّ بحث نیست، چون علّت خارجی مرگ را ایجاد کرده است. امّا علّت »موت طبیعی« چه می تواند باشد؟ گروهی گفته اند! اعتدال رطوبت نفس، علّت حیات است؛ چون تمدد اعضا در صورتی است که اعضالین باشند. اما اگر این روبت به جفاف تبدیل ة، اعضا رشد و نمو ندارند
»فلا جرم سیتمر النمومن اول الولادة الی الی اخر الوقت الذی تصلّبت الاعضا وجفّت فحینئذ تقف النامیه«(44)
و جفاف رطوبت بدن را علّت موت طبیعی گفته اند.
ملاصدرا این نظر را در باب علّت مدت طبیعی نمی پذیرد و آن را نقد می کند. از نظر وی: هر قوّه ای از قوای بدنی غایتی دارند که نهایت آن محسوب می شود. همین طور نفس انسانی قوّه ای است که به فعلیّت در می آید وقتی نفس به کمال فلسفی خود رسید - داعم از مشقاوت و سعادت است - و فعلیّت یافت، از این نشأه و حیات منتقل به حیات دیگری می شود و مدت طبیعی عارض گردد. بر این اساس علّت موت طبیعی، استکمال نفس است.
»فالنفس الانسانیه اذا خرجت من القوة الی الفعل اما فی السعادة العقلیه الملکیه او فی الشقاوة الشیطانیه او السبیعه او الیهییه انتقلت عن هذه النشأة الی اخری بالطبع و اذا ارتحلت عن البدن عرض الموت و هذا هو الاجل الطبیعی المشار الیه فی الکتاب الالهی )کل نفس ذائقه الموت( و هو غیر الاجال الاختر امیه التی تحصل بعروض الاسباب الاتفاقیه«(45).
بر این اساس می توان گفت درباره حضرت مهدی - که محفوظ الهی و پرده نشین غیبت و از آفات و لیات مصون است - موت اخترامی صدق نمی کند .
استکمال دائمی او نیز تا زمان ظهر و حیات، مانع از موت طبیعی اش هست و طول عمر آن حضرت هیچ مشکلی ندارد. البته نمی توان این را با بقینه اولیاء و انبیاء مقایسه کرد؛ جرا که آنها به موت اخترامی از دنیا رفته اند و روایت مامنا امام الامسموم او مقتول شاهد آن است.
2. فایده امام غایب
نکته دیگری که برخی به عنوان شبهه مطرح می کنند، این است که فایده امام غایب چیست؟ آیا غیبت مفربه منافع امام نیست؛ امام که دست مردم از دامان او کوتاه است، چه فایده ای دارد؟
ملاصدرا)ره( دو پاسخ دقیق به این شبهه می دهد.
یکم. غرض اصلی از خلقت امام، هدایت رهبری مردم نیست که اگر این، محقق نشد امام فاقد فایده ی خود گردد؛ بلکه هدف از خلقت این موجودات اشرف، این است که آنان واسطه در فیض اند. غایت حقیقتی خلقت آنان، این است که وسایط در فیض اند و بقلم و هدایت مردم و استکمال نوع بشر، هدف عارضی ات که از قرار گرفتن آن وجودات در بین مردم، حاصل می شود.
بر این اساس فرقی ندارد که امام ظاهر مشهور باشد یا خامل مستور ، شناخت و تبعیّت مردم، بر هدف حقیقی و واقعی امام اثری ندارد. سایه بتوان گفت: یکی از وجده تشبیه امام غایب به خورشید پشت ابر، همین نکته ات که بهره گیر مردم از نور خورشند، هدف عرضی ات و نقش اصلی خورشید، ثبات و محور بودن کل منظومه شمسی ات و ابر ضرری به این نقش نمی زند.
»ومما یجب ان یعلم ان الغایه والغرض من وجود الامام لیس مجرد حصول الائتمام حتی لو فرض امام لم یرجع الیه احدّ من الناس لَفات الغرض من وجوده وکذا الرکان خاملاً مستوراً غیر ظاهر فانا قد اشرنا الی ان السبب والعله فی کون الارض لا تخلو عن حجه ماذا؟ فبذلک یندفع طعن جماعه من المخالفین علی الامامیه با نهم قائلون بوجود امام قایم حی مده مدیده من غیر ان یعرف شخصه و یهتدی بنور تعلیم وارث ده فما الفائده فی وجوده؟ وهذا لطعن غیر وارد إصلا فان الغایه الحقیقیه فی وجود شی افرا علی وارفع من تعلم الناس منه و مع ذلک یلزم وجوده کونه بحیث یکون هدی للناس ان اهتدوا به وامام عدم اهتدائم بنوره فلیس من جهته علیه السلام«.(46)
لازم است دانسته شود که غرض از وجود امام، صرف اطاعت و پذیری مردم نیست که اگر آنها به امامی مراجعه نکردند یا امامی مستور بود، غرض وجودی او فوت شود. ما اشاره کردیم که چرا زمین نباید از حجت خالی باشد و به همان ریس، اشکال و طعن لفان شیعه - می گویند فایده امام غایب چیست - دفع می شود، غایت حقیقی و اصلی امام، چیزی غیر از اهتدا و تعلّم مردم است. البته در صورت فوات و اراده مردم، اهتدا حاصل می شود؛ امّا هدایت مردم غرض عارض وجود امام است.
بر این اساس هدف خلقت امام، هدایت خلق نیست؛ چرا که »المال لایتفت الی السافل(47)» و »کون البنی والامام حجه لنحلق عارضه«. این نتیجه ای است که ملاصدرا از حدیث معروف کمیل زیاد، استنباط می کند و می گوید:
»ان هذا القائم بحجه الله لایجب ان یکون ظاهراً مشهوراً کمولانا امیرالمؤمنین فی ایام تمکّنه من الخلافه الظاهرة بل ربما یکون خاملاً مستوراً کهو قبل ذلک الوقت و کاولاده المعصومن سیما القائم المنتظر)عج( امامت الهادی«.(48)
خلاصه آنکه هدف اصلی امام، چیزی فراتر از هدایت مردم است و آن حفظ نظام هستی به وجود شریف او است و اگر مردم به امام مراجعه نکردند، غرض و نائره عرضی امام، تحت الشعاع قرار می گیرد روشن است که حتی علّت این محرومیّت هم خود مردم اند؛ نه امام: »امام عدم اهتدائهم بنوره فلیس من جهته)علیه السّلام(«(49).
فایده اصلی امام غایب با امام حاضر، فرقی نمی کند و اصولاً این پرسش )فایده امام غایب چیست؟( حاکی از عدم درک صحیح، معنای حجت است.
دوّم. فواید امام منحصر و محصور به دیدن او نسبت و فواید زیادی، بدون رؤیت او می تواند نصیب جامعه دینی گردد، معرفت امام و تصدیق به وجودش و اعتراف به خلافت الهی او، فواید کثیری را متوجه مؤمنان می کند و فایده منحصر در مشاهده ی او نیست. ما در تاریخ شاهدیم که کسانی در عهد رسول الله)صلی اللّهُ علیه وآله وسلّم( بودند، وجود آن حضرت را تصدیق کردند، به او ایمان آوردند و به مشاهده و یارت آن حضرت نایل نشدند؛ امّا به درجات رفیعی از ایمان رسیدند، همچون اویس قرنی که حضرت رسول را ندید؛ ولی با تصدیق و اعتراف به رسالتش، به فواید زیادی دست یافت. از این رو فایده امام، منحصر در مشاهده او نیست و امام غایب فایده دارد.
»واسقط من ذلک تشفیعهم علی الفرقه الامامیه بان ای ثمرة فی وجود امام لایمکن التوصل الیه واخذ المسایل الدینیه منه؟ فان مجرد المعرفه بامامته و ریاسته و التصدیق بوجوده و رسالته کان مؤمنا حقا وان لم یره مشاهدة کاویس القرنی، فهکذا هیهنا«(50).
________________________________________
1) ملاصدرا، شرح اصول کافی، ج 2، ص 506 )موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی(.
2) همان، ص 507.
3) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 15.
4) به نقل از: حواشی آیت الله حسن زاده آملی بر شرح منظومه سبزواری، ج 2، ص 431.
5) همان، ص 431.
6) شرح اصول کافی، ج 2، ص 502.
7) شرح اصول کافی، ج 1، ص 253.و
8) همان.و
9) ملاصدرا، الاسفار، ج 7، ص 244.
10) شرح اصول کفای، ج 2، ص 504.
11) به نظر می رسد ممکن اشرف که واسطه برای ایجاد اخس می شود باید حدوثاً هم اشرف باشد، در حالی که نظر ملاصدرا این است که همه انسانها حدوثاً مماش اند؛ اما در بقا و استمرار به انواع مختلف تقسیم می گردند و نوع ائمه و انبیا و استمرار و بقا از بقیه انواع ممتاز می گردد لذا باز هم به نظر می رسد اشکل فوق وارد باشد. امّا طبق نظر فخر رازی - که قایل به تعدد و تنوّع انواع انسانی حدوثاً می باشد و اصولاً انسان را حدوثاً و بقاء جنس می داند نو نوع - می توان این مشکل را حل نمود. )فخررازی المطالب العایه، ج 8).
12) حاشیه بر شرح منظومه سبزواری، ج 2، ص 730.
13) شرح اصول کافی، ج 2، ص 468.
14) همان.
15) همان، ص 390
16) حدید، آیة 127.
17) ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج 6، ص 298.
18) شرح اصول کافی، ج 2، ص 465.
19) تفسیر القرآن الکریم، ح 6، ص 298.
20) همان، ص 300.
21) همان.
22) شرح اصول کافی، ج 2، ص 463.
23) شرح اصول کافی، ج 2، ص 463.
24) علی عابدی شاهرودی، مقدّمه بر شرح اصول کافی ملاصدرا.
25) کشف المراد.
26) نهج البلاغه.
27) شرح اصول کافی، ج 2، ص 424.
28) همان، ص 464.
29) همان، ص 516.
30) همان، ص 543.
31) همان، ص 523.
32) اصول کافی، ج
33) تفسیر القرآن الکریم، ج 6، ص 302
34) همان، ص 301.
35) مقدمه بر شرح اصول کافی ملاصدرا، ص 23.
36) شرح اصول کافی، ج 2، ص 45.
37) همان.
38) ملاصدرا، الشواهد الربوبیه؛ مشهد پنجم؛ اشراق نهم.
39) شرح اصول کافی، ج 2، ص 424.
40) همان، ص 612.
41) همان، ص 301.
42) همان، ص 529.
43) تفسیر القرآن الکریم، ج 6، ص 301.
44) الاسفار، ج 8، ص 97.
45) الاسفار، ج 8، ص 107.
46) شرح اصول کافی، ج 2، ص 507.
47) شرح اصول کافی، ج 2،ؤ ص 464.
48) تفسیر القرآن الکریم؛ ج 6، ص 300.
49) شرح اصول کافی، ج 2، ص 507.
50) تغییر القرآن الکریم، ج 6، ص 301.
منبع: تبیان



نوشته های دیگران () نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( پنج شنبه 89/10/16 :: ساعت 4:29 عصر )
»» آسیب شناسی تربیتی مهدویت (2)

آخرالزمان و امام مهدی، علیه‏السلام*
به انگیزه انتشار کتاب «امام‏مهدی، علیه‏السلام، از ولادت تا ظهور» نوشته سید محمدکاظم قزوینی، ترجمه حسین فریدونی
ظهور موعود الهی و منجی بشر متضمن دو عنصر اساسی و به هم پیوسته است: زمان دوران این تحول در رویداد جهانی (آخرالزمان) و وجود شخص منجی و متکفل این امر عظیم (امام مهدی، علیه‏السلام).
«آخرالزمان‏» اصطلاحی است در فرهنگ ادیان بزرگ دنیا، به معنای آخرین دوران حیات بشر و قبل از برپایی قیامت. در فرهنگ اسلامی، آخرالزمان هم دوران نبوت پیامبر اکرم، صلی‏الله‏علیه‏وآله، تا وقوع قیامت را شامل می‏شود و هم دوران غیبت و ظهور مهدی موعود، علیه‏السلام، را. در دوران معاصر، عده‏ای از مفسران و متفکران مسلمان از قبیل: مرحوم علامه طباطبایی، استاد شهید مرتضی مطهری، سید قطب، محمد رشیدرضا، شهید سید محمدباقر صدر و... با اتکا به آیاتی از قرآن کریم (اعراف: 138، انبیاء: 105، صافات: 171 و 172) استخلاف انسان در زمین، فرمانروا شدن نیکوکاران زمین (وراثت صالحان) و پیروزی حق بر باطل را به‏رغم جولان دائمی باطل به عنوان سرنوشت آینده بشر مطرح کرده‏اند و آیات و روایات مربوط به تحولات آخرالزمان را بیانگر نوعی فلسفه تاریخ می‏دانند و به اعتقاد ایشان، عصر آخرالزمان عبارت است از دوران شکوفایی تکامل اجتماعی و طبیعی نوع انسان، چنین آینده‏ای امری است محتوم که مسلمانان باید انتظار آن را داشته باشند و نباید منفعل و دلسرد به «حوادث واقعه‏» بنگرند، بلکه با حالتی پر نشاط و خواهان صلاح جامعه انسانی و آگاه از تحقق اهداف تاریخی انتظار، باید سرشار از امید، آمادگی و کوشش در خور این انتظار مقدس باشند. در چارچوب این برداشت، آخرالزمان قطعه معینی از تاریخ نوع انسان است که او باید در آن حرکت تکاملی تدریجی خود را تا تحقق وعده الهی ادامه دهد. (1) در حالیکه در کتب علمای متقدم همچون «کمال‏الدین‏» شیخ صدوق و «کتاب‏الغیبه‏» شیخ طوسی، رحمة‏الله‏علیه، چنین تفسیری از تاریخ نبوده و تحولات آخرالزمان امری است غیر عادی که در آخرین بخش از زندگی نوع انسان واقع می‏گردد و به تحولات قبلی جامعه انسانی مربوط نمی‏شود. (2)
در نظر متاخران بینا بودن در مورد «نشانه‏های زمان‏» و ارزیابی رخدادها، در پرتو پیشگوییهای آخرالزمانی که در جامعه جریان دارد، ضروری است . کما اینکه بسیاری از اندیشمندان بر این باورند که جامعه انسانی اینک در آخرین مرحله غفلت از «ذات‏» و در اوج تحمل «جوهر مادی‏» و «کمیت منطوی در کثرت‏» قرار دارد، و معتقدند هر چه بشر پیشتر می‏رود; درک جمعی او از خیر و عدل مطلق مفهوم تر و شفاف‏تر می‏گردد.
شناخت «آخرالزمان‏» یا فرجام شناسی (Eschatologie)در ادیان یهود، مسیحیت و زرتشتی نیز حائز اهمیت است.
با عنایت‏به آنچه بیان شد، «آخرالزمان‏» پایان همه چیز نیست، بلکه ترمیم جهان است. گویی جهان ناگهان تعادل خود را باز می‏یابد و به حالت اولیه باز می‏گردد. همه آشفتگیهای ممکن اوجش در آخرالزمان است فقط در صورتی آشفتگی مطلق است که فی نفسه و با دیدی افتراقی ملاحظه شود. ولی چنانچه این بی نظمیها در قبال نظم کل که سرانجام همگی به آن باز می‏گردند، قرار گیرد جنبه منفی خود را از دست می‏دهد و جزو عوامل مقوم و به یک معنی فانی در مرحله ظهور می‏شود.
به تعبیر «رنه گنون‏» در کتاب «آخرالزمان یا عصر سیطره کمیت‏» دوران دجال نهایت ظلم و شر است، ولی امر شر و منحوس ناپایدار و موقت است - هر چند که نمی‏توانست جز آنچه واقعا هست چیز دیگری باشد - و فقط جنبه خیر و سعادت که پایایی و قطعیت دارد و به سامان می‏رسد، به قسمی که محال است‏سرانجام غالب نشود.
نگاهی به دردها و آلام بشر اندیشمند امروز و غربت او در زوال فطرت پاک آدمی چنین می‏نمایاند که در میان همه خواسته‏های ضد و نقیضش، امروز یکی هست که همه در آن مشترکند. همه اقوام و ملل و رژیمهای سیاسی یکصدا خواهان «آزادی‏»اند. آزادی برابر با حضور ضرورت حقیقت در وجود آدمی. «آزادی‏»ای که جوهر انسان مختار است و امکان عروج او را فراهم می‏آورد. آزادی رهایی بخش (4) و مقوم اندیشه و حکمت. رهایی انسانی که می‏خواهد خودش باشد، رها از گناه و رها از شرارت. آزادی اصیل و واقعی که نهفته در اطاعت‏حق است. از این رو دستیابی به سعادت به معنای دستیابی به رحمت و عدالتی است‏که خداوندآن را مقررکرده‏است.
زندگی در جهانی متعالی است که در آن آدمی به کمال حقیقی و واقعی‏اش برسد، و از اندوه و اضطراب پنهان (aneiety) که می‏داند نمی‏تواند امنیت‏حقیقی را با سازمان دادن به زندگی شخصی و اجتماعی به دست آورد. وقایع و مقدراتی وجود دارند که آدمی نمی‏تواند آنها را در زیر قدرت خود بگیرد. نمی‏تواند کارهای خود را دوام بخشد، زندگی‏اش زودگذر است و فرجام آن مرگ. هیچگونه امنیت متاثر از اراده بشر وجود ندارد و دقیقا همین نگرانی اصیل است که باعث می‏شود انسانها با تمام وجود در آرزوی امنیت‏باشند. (5)
چرا امروز که فن آوری و توانایی بشر نسبت‏به قرون گذشته و دهه‏های قبل پیشرفت چشمگیر و غیر قابل مقایسه‏ای نموده است و مباحثی همچون دموکراسی، قانون، حقوق بشر، جامعه مدنی و... بمراتب بیش از گذشته با ابتنای به تحلیلها و فلسفه‏های گوناگون مطرح می‏شود، با این همه در غرب پیشرفته و فرهیخته سخن از هبوط آدمی، ظهور نیست انگاری و بلایا و مصائب جهانی، سر در گمی بی پایان آدمی در ساختار و دستور زبان و واژه‏های کلامی، مجهول انگاری جهان، پیچیدگی روزافزون شناخت هستی و دور از دسترس شدن تدریجی آن، افزایش مستمر تراژدی بشری، حاکمیت روز افزون عقلانیت ابزاری، از دست رفتن آخرین رمق حیات معنوی جهان و تبدیل شدن انسان به توده‏ها (Mass) ، عصر غیبت‏ساحت قدس و فرا رسیدن زمانه شب عالم و... می‏شود؟
آیا در نظم کنونی ارباب و رعیتی مدرن! شوریدگی اندیشه بشری و تلاطم بی وقفه روان او، در بازار پر ازدحام مکاتب فلسفی، روانشناسی، مردم شناسی، جامعه شناسی و... و افزایش سهمگین میل به قدرت و استیلای بر دیگران و تعارضات و مناقشات بی معنا و... و نهایتا سرخوردگی از همه چیز، رو به فزونی نیست؟
شاید تصور شود که مقصود از ظهور حضرت مهدی، علیه‏السلام، پایان همه این آلام در طرفة العین و به یک نگاه و اشاره ایشان است. این البته از توان ایشان به دور نیست; اما شاید تحقق امر صورت دیگری نیز داشته باشد. اگر گفته می‏شود که بسیاری از ابواب علم تا کنون گشوده نشده و به دست امام موعود باز خواهد شد; گشایش این ابواب چه منظری را پیش روی آدمی می‏نهد؟ گسترش «ظهور ولایت‏» در سراسر جهان و استقرار یکپارچه و فراگیر آن چه آثار و برکاتی دارد؟
چه تغییر و تحولی در افکار و اندیشه‏ها و کنشها و واکنشهای فردی و اجتماعی انسان عصر ظهور پیش خواهد آمد؟
آیا در روزگار «ظهور ولایت‏» نمی‏توانیم شاهد درمان اساسی روان آدمی و اعطای «آزادی‏»، «امنیت‏» و «آرامش‏» واقعی باشیم؟
آیا نمی‏توان تصور نمود که مغز شیرین «ایمان‏» و کنه عفن «گناه‏» برملا می‏گردد و هم او، مفاهیم متعالی «زیبایی‏»، «زندگی‏» و حتی «اسلام‏» را نه در قالب الفاظی چند، بلکه با غوطه‏وری در عمق و ذات آنها تبیین می‏کند و شهد «حیات طیبه‏» را در کام تشنه انسانها فرو می‏چکاند و عصر روشنایی را آغاز کرده، سر در گمی او را پایان بخشیده و آغازگر عصر ظهور ساحت قدس و تعالی انسان متکی به ایمان - و نه بی اختیار در امواج توده‏ها و مسیطر بر عقلانیت ابزاری و نه محکوم آن - خواهد بود؟
درباره حضرت مهدی، علیه‏السلام، کتابهای فراوانی در میان مسلمانان نگاشته شده که در برگیرنده موضوعات ذیل‏اند:
آیات و احادیث مربوط به ابعاد مختلف زندگی حضرت، اثبات وجود آن حضرت، بشارات ادیان، ولادت، غیبت، طول عمر، نواب اربعه، راه یافتگان به حضور ایشان، توقیعات مبارکه، ضرورت شناخت ایشان، فلسفه مهدویت، ملاحم و فتن، علائم ظهور، وظایف منتظران، اصحاب و یاران، عصر ظهور، رجعت، ادعیه و نحوه توسل به آن حضرت، اشعار درباره امام عصر (6) و... اما تردیدی نیست که بیشترین و دقیق‏ترین سهم به مؤلفان شیعی اختصاص دارد که با اتکا به معارف اهل بیت، علیهم‏السلام، جزئیات بیشتری را درباره این موعود عظیم و دوران ایشان ارایه می‏نماید.
و اما اینک که در مرحله تحولات وسیع و پیچیده‏ای در سراسر جهان در پرتو نهضتی مبتنی بر انتظار شیعی قرار داریم، سنجش وضعیت و موقعیت، ضرورتهای دیگری را نیز ایجاب می‏کند. زیرا به تشریح نظری، جامعه شناسی و فلسفی موضوع نیازمندیم، هم به صیرورت اعتقاد به مهدویت در میان ادیان الهی و تذکر بر تحریف و غفلتی که صورت گرفته است و به تعبیر قرآنی، «یعرفونه کما یعرفون ابنائهم‏» (7) ، و هم تبیین ضرورت شناخت و بیان مشخصات دقیق امام، علیه‏السلام، و برنامه‏های ایشان و بویژه ارایه ترکیبی از انتظار ظهور با سرنوشت‏بشر زمان غیبت در فرایند عملکرد اجتماعی امروز. باید توجه داشت در این جایگاه بسیار مهم و حساس، باید از راه ترکیب داده‏ها به نحو صحیح و خردورزانه و با پیراستن آن از خرافات و اوهام و قشری‏گری، همراه رویکردی عمیق به اصل مظلوم «ولایت‏» و بویژه درک درست از «غیبت ولی خدا» و اثرات آن در زندگی فردی و اجتماعی، مجموعه‏ای را فراهم آورد که ضمن عرضه مناسب معارف قرآنی و تعالیم و سنت اهل بیت، علیهم‏السلام، ظرافتها و نحوه حفظ ایمان در دوره آخرالزمان و غیبت را نیز مشهود سازد.
کتاب «امام مهدی، علیه‏السلام، از ولادت تا ظهور» با هدف معرفی این وجود عالیقدر به خامه استوار دانشمند فقید و محقق بزرگوار، مرحوم سید محمدکاظم قزوینی در 24 فصل به شیوه‏ای تحقیقی و پر احساس به عربی نگاشته شده و توسط مترجم محترم آقای دکتر «حسین فریدونی‏» به فارسی برگردانده شده است.
کتاب مزبور که از تبویب مناسبی برخوردار است مطالب ارزنده‏ای درباره نام و نسبت‏حضرت مهدی، علیه‏السلام، بشارت به وجود مقدس ایشان، تولد و نهان زیستی کوتاه مدت و نایبان چهارگانه و دیدارکنندگان ایشان در آن ایام، یبت‏بلندمدت و دیدار کنندگان حضرتش در این ایام، طول عمر و علائم ظهور آن وجود مقدس، متمهدیان، نحوه ظهور و استیلای ایشان بر قدرتهای روزگار ظهور، جامعه عصر ظهور، زمامداری و پایان عمر مبارکشان را به خوانندگان ارایه می‏نماید.
کتاب با استفاده از تجربیات کتب قبلی، از منابع ارزنده و دست اولی برخوردار است و به همت ناشر محترم و ذوق و سلیقه وافر ایشان به نحو آراسته و پاکیزه‏ای حروف نگاری و صفحه آرایی شده و با فهرستهای‏متعدد تکمیل گردیده‏است.
از جمله خصوصیات کتاب و روش مؤلف چنین است که تقریبا اکثر احادیث و اخبار مربوط به حضرت مهدی، علیه‏السلام، را آورده و سپس آنها را تحلیل و بعضا تاویل و تفسیر می‏کند. اما کمتر حدیثی را از حیث رجال سند مورد بررسی قرار می‏دهد. هر چند که اتکا بر اخبار، روش اصلی مؤلف محترم است اما نکته در خور توجه آن که در همین چارچوب نیز سعی بر ارایه منطقی روایت و یا تاویل عقلانی آن می‏نماید. در بخش «زندگی جامعه در عصر ظهور» مباحثی مطرح شده است (8) که بعضا از پشتوانه روایی و استدلالی محکم و روشنی برخوردار نیست و بیشتر نظر مؤلف محترم در قالب اما باید توجه داشت علاوه بر آنکه اعتبار و سندیت‏برخی از این روایات قابل تامل است، به تعبیر برخی بزرگان، بسیاری از
‹رس‏ث/››ح .ت‏سا ه‏دش ن‏ایب ،م‏لاسلاه‏یلع ،ن‏امز م‏اما روهظ م‏یلاع ه‏نیمز رد ت‏ایاور ی‏خرب رب اکتا اب ی‏دنچ ب‏لاطم روهظ ی‏اهه‏ناشن ل‏صف رد ح<>ح )8( شرایط و یا علایم ظهور قطعی نیست و بدایی و تغییر یافتنی است. زیرا چه بسا، مردم با توجه به این شرایط خود را در زمان امکان ظهور احساس نکنند در حالیکه توجه مستمر به امام، علیه‏السلام، و درخواست ظهور ایشان به هیچ وجه نباید محدود به شرایط و اوضاع خاص باشد. این امری است که تنها به اراده خدای یکتا بستگی دارد و لذا باید تحقق آن را
از مشیت الهی بی آنکه مانعی در کار باشد، درخواست نمود. از مهمترین مباحث درباره امام عصر، علیه‏السلام، بعد از شناخت آن حضرت، آشنایی با تعهدات و وظایفی است که در قبال ایشان داریم. این تعهد و عمل به آن در عنوان «انتظار» خلاصه می‏شود و درک و تحلیل عمیق آن، بویژه شناخت دوران غیبت - که خود ابتلایی بزرگ برای بشر بوده است - برای هر مؤمنی ضرورت دارد. اما به نظر می‏رسد که موضوع اساسی و مهم «انتظار». بیان وظایف مسلمانان در عصر غیبت از جمله مباحث ناگفته این کتاب است. بر این نکته باید فقدان بحث مهم «ضرورت شناخت مهدی، علیه‏السلام‏» در اوایل کتاب و موضوع «توقیعات مبارکه امام‏» را نیز بیفزاییم.
به هر حال، در مجموع کتاب از روح و طراوت ویژه‏ای برخوردار است که قطعا برخاسته از شیفتگی مؤلف و مترجم محترم به ساحت مقدس امام عصر، علیه‏السلام، است. بدین سبب مطالعه کتاب مزبور برای طالبان معرفت امام غایب، قطعا مفید و سودمند است همانند اثر دیگر مرحوم سید محمدکاظم قزوینی درباره زندگی حضرت فاطمه زهرا، سلام‏الله‏علیها، و شهادت آن بزرگوار به ترجمه همین مترجم محترم قرین معنویت و عرض ارادت به ساحت قدس صمت‏خواهد بود.
پی‏نوشتها:
1. ر. ک: مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ.
2. ر. ک: دائرة‏المعارف بزرگ اسلامی، ج‏2، ص‏134-136.
3. ر. ک: دائرة‏المعارف جهان نوین اسلام (سخذ) ج‏1، ص‏440 تا 442.
4. ر. ک: سوره اعراف(7)، آیه‏157.
5. مجله ارغنون، ش‏5 و6، مقاله عیسی مسیح و اسطوره شناسی، ص‏109 تا139.
6. برای آشنایی بیشتر ر.ک: مهدی‏پور، علی‏اکبر، کتابنامه حضرت مهدی، علیه‏السلام، این کتابنامه مشتمل بر معرفی بیش از 2000 عنوان کتاب مستقل به زبانهای مختلف است که در دو جلد و 801 صفحه منتشر شده است.
7. سوره بقره(2)، آیه‏146.
8. فصل 21، ص‏613 تا 9655. برای آشنایی بیشتر در این زمینه ر. ک: الصدر، محمد، تاریخ، بعدالظهور.
*. مقاله حاضر برگرفته از کتاب ماه، دی‏ماه‏1376 است.
فصلنامه موعود شماره 10
منبع: تبیان



نوشته های دیگران () نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( پنج شنبه 89/10/16 :: ساعت 4:29 عصر )
»» آسیب ها : حصاربندی و حصارشکنی . سلامت : مرزشناسی

آسیب شناسی مهدویت
 برای هر فرهنگ و مجموعه معرفتی ممکن است آفت‏هایی روی دهد که مانع رشد و بالندگی آن فرهنگ باشد فرهنگ دینی نیز گاهی به آفتهایی گرفتار می‏شود که حرکت رو به کمال آن را کُند می‏کند و بحث «آسیب‏شناسی دینی» عهده‏دار شناختن آن آفت‏ها و شیوه مقابله با آنهاست.
 مناسب است در فصل پایانی درباره آن چه به عنوان آسیب‏های فرهنگ ناب مهدوی مطرح می‏شود بحث کنیم تا ضمن آشنایی با آسیب‏ها به راههای خنثی سازی و مقابله با آنها بیندیشیم.
 آسیب‏های فرهنگ مهدویّت، مواردی است که غفلت از آنها موجب سستی اعتقاد مردم و به ویژه جوانان نسبت به اصل وجود امام مهدی‏علیه السلام و یا ابعاد مختلف شناخت آن بزرگوار است و گاهی نیز سبب گرایش به افراد یا مجموعه‏های منحرف می‏گردد. بنابراین آشنایی با این آسیب‏ها، منتظرانِ آن امام بزرگ را از کجروی در اعتقاد و عمل حفظ خواهد کرد.
 ما در اینجا مهمترین آسیب‏های فرهنگ مهدویت را در عنوان‏هایی جدا از یکدیگر مورد بحث قرار می‏دهیم:
برداشت‏های غلط
 از آسیب‏های مهم در فرهنگ مهدویت، تفسیرها و برداشت‏های نادرست از موضوعات این فرهنگ اسلامی است. تحلیل نادرست و ناقص از روایات به دریافت غیر صحیح می‏انجامد که چند نمونه از آن را بیان می‏کنیم.
 1. برداشت غلط از مفهوم «انتظار» سبب شده است که بعضی گمان کنند که چون اصلاح جهان از فسادها به دست امام عصرعلیه السلام خواهد بود ما در برابر تباهی‏ها و ناهنجاری‏ها هیچ وظیفه‏ای نداریم و بلکه ممکن است گفته شود که برای نزدیک شدن ظهور امام مهدی‏علیه السلام باید برای ترویج بدی‏ها و زشتی‏ها در جامعه اقدام کنیم!! این اندیشه نادرست در مقابل دیدگاه قرآن و اهل بیت‏علیهم السلام است که امر به معروف و نهی از منکر را از وظایف حتمی هر مسلمان می‏داند.
 بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) در نقد این دیدگاه فرموده‏اند:
 ما اگر دستمان می‏رسید، قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلم‏ها و جورها را از عالم برداریم تکلیف شرعی ماست. منتهی ما نمی‏توانیم. این که هست این است که حضرت [امام مهدی‏علیه السلام‏] عالم را پر می‏کند از عدالت؛ نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه این که شما دیگر تکلیف ندارید.(1)
 ایشان همچنین در ادامه بیانات خود فرموده‏اند:
 [آیا] ما بر خلاف آیات شریفه قرآن دست از نهی از منکر برداریم؟ دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای این که حضرت بیایند؟!(2)
 لازم به ذکر است که ما در ابتدای بحث «انتظار» درباره معنی صحیح انتظار سخن گفتیم.
 2. بعضی از ظاهر بعضی از روایات اینگونه برداشت کرده‏اند که هر قیامی قبل از قیام امام مهدی‏علیه السلام محکوم و مردود است بنابراین در برابر قیام و انقلاب شکوهمند اسلامی ایران که قیامی بر ضدّ طاغوت و استکبار و در جهت برقراری احکام الهی بوده است موضع نادرستی گرفته‏اند.
 در پاسخ باید گفت که اجرای بسیاری از احکام اسلامی مانند اقامه حدود و قصاص و نیز جهاد با دشمنان و مبارزه فراگیر با فساد جز با تشکیل حکومت اسلامی ممکن نیست، بنابراین تلاش برای برقراری نظام اسلامی کاری پسندیده و مورد قبول است و نهی از قیام در بعضی از روایات به معنی شرکت در قیام‏های باطل که انگیزه الهی ندارد و یا قیام‏هایی که بدون توجه به شرایط و زمینه‏های لازم انجام می‏گیرد و یا حرکت‏هایی که به عنوان قیام مهدوی شروع می‏گردد، می‏باشد. نه اینکه هر انقلاب و حرکتی که در مسیر اصلاح جامعه است مردود شمرده شود.(3)
 3. یکی دیگر از برداشت‏های غلط در فرهنگ مهدویت، نشان دادن چهره خشونت‏آمیز از امام مهدی‏علیه السلام است.
 بر خلاف تصوّر بعضی افراد که می‏اندیشند امام مهدی‏علیه السلام با شمشیر عدالت، دریایی از خون به راه می‏اندازد و بسیاری را از دم تیغ عبور می‏دهد؛ امام عصرعلیه السلام مظهر رأفت و رحمت پروردگار است و مانند پیامبر بزرگوار اسلام‏صلی الله علیه وآله ابتدا همگان را با بیان روشن و دلائل آشکار به اسلام و قرآن می‏خواند و اکثر مردم دعوت آن حضرت را پاسخ می‏دهند و به او می‏پیوندند. بنابراین امام‏علیه السلام تنها با مخالفان سرسخت که آگاهانه از پذیرفتن حق سرباز می‏زنند و جز زبان شمشیر نمی‏فهمند با سلاح برخورد می‏کند.
استعجال ظهور
 یکی دیگر از آسیب‏های جدی در فرهنگ مهدویّت، استعجال ظهور است. استعجال به معنی عجله کردن و خواستن چیزی قبل از رسیدن وقت آن و تحقّق زمینه‏های لازم برای آنست. انسان‏های عجول به خاطر ضعف نفس و کم ظرفیّت بودن، متانت و سکون و آرامش خود را از دست می‏دهند و بدون در نظر گرفتن شرایط، خواهان تحقّق پدیده‏ها هستند.
 در فرهنگ ناب مهدویّت و در برخورد با مسئله انتظار امام غایب، انسانِ منتظر، پیوسته در طلب ظهور است و با تمام وجود و اشتیاق خواستار ظهور است و برای تعجیل امر فرج دعا می‏کند ولی هرگز عجله نمی‏کند و هر چه غیبت به درازا کشد و انتظار، طولانی شود. باز هم صبر و شکیبایی را از کف نمی‏دهد بلکه علیرغم شوق فراوان به ظهور، در برابر اراده پروردگار و خواست او کمال تسلیم را از خود نشان می‏دهد و برای تحقّق همه زمینه‏های لازم برای ظهور می‏کوشد و بردباری می‏کند.
 عبدالرحمن بن کثیر گوید: خدمت امام صادق نشسته بودم که مهرم داخل شد و عرض کرد: قربانت گردم! به من خبر دهید این امری که در انظارش هستیم کی واقع می‏شود؟ امام فرمود: ای مهرم دروغ گفتند وقت گذاران و هلاک شدند شتاب کنندگان و نجات یافتند تسلیم شدگان.(4)
 نهی از عجله و شتاب زدگی در امر ظهور به آن جهت است که به دنبال این پدیده، روحیه یأس و نومیدی در انسانِ منتظر، پیدا می‏شود؛ آرامش و صبوری را از دست می‏دهد و حالت تسلیم او به حالت گله‏مندی و شکایت تبدیل می‏گردد و از تأخیر ظهور بی‏قرار می‏گردد و این بیماری را به دیگران نیز سرایت می‏دهد و گاهی به خاطر استعجال ظهور به حالتِ انکار وجود امام، گرفتار می‏شود.
 گفتنی است که منشأ استعجال ظهور آن است که نمی‏داند ظهور از سنت‏های الهی است و مانند همه سنت‏ها باید پس از تحقق همه شرایط و زمینه‏ها، انجام گیرد و بنابراین برای وقوع آن عجله می‏کند.
تعیین زمان ظهور
 از آسیب‏های فرهنگ مهدویّت آن است که بعضی به دنبال تعیین زمان برای ظهور هستند. در حالی که زمان ظهور بر مردم مخفی است و در روایات پیشوایان دینی از تعیین وقت برای ظهور به شدت نهی شده است و وقت گذاران دروغگو شمرده شده‏اند.
 از امام باقرعلیه السلام سؤال شد، آیا برای ظهور وقت (معینی) است؟
 فرمود:
 آنها که برای ظهور تعیین وقت می‏کنند دروغ می‏گویند. (و سه بار این جمله را تکرار کرد.)(5)
 با این حال بعضی آگاهانه یا ناآگاهانه برای ظهور تعیین وقت می‏کنند که کمترین اثر آن احساس یأس و ناامیدی برای کسانی است که این وعده‏های دروغین را باور کرده‏اند ولی خلاف آن را مشاهده کرده‏اند.
 بنابراین منتظرانِ واقعی باید خود را از دام شیّادان و نیز نادانان حفظ کنند و درباره زمان ظهور تنها منتظر اراده پروردگار باشند.
تطبیق علائم ظهور بر مصادیق خاص‏
 در روایات فراوان نشانه‏هایی برای ظهور امام مهدی‏علیه السلام بیان شده است امّا کیفیت دقیق و خصوصیات آن‏ها روشن نیست و این بستری برای تحلیل‏ها و تفسیرهای شخصی و احتمالی گردیده است. هر چند گاهی بعضی در پی تطبیق علائم ظهور بر پدیده‏های موجود بر می‏آیند و بدینوسیله خبر از نزدیکی ظهور و احتمال قریب‏الوقوع بودن آن می‏دهند.
 این جریان نیز از آسیب‏های فرهنگ مهدویت است که گاهی به یأس و ناامیدی از ظهور می‏انجامد. برای مثال وقتی شخصیّت سفیانی به فردی خاصّ که در فلان منطقه است تفسیر شود و درباره دجّال، تحلیل‏های بی‏دلیل مطرح گردد و به دنبال آن بشارت ظهور در زمانی بسیار نزدیک، به همگان داده شود و پس از طی شدن سالیانی، امام‏علیه السلام ظهور نکند، عدّه‏ای به انحراف و اشتباه گرفتار می‏شوند و در اعتقادات صحیح خود دچار تزلزل و تردید می‏گردند.
طرح مباحث غیرضروری

 در فرهنگ ناب مهدوی معارف فراوانی است که پرداختن به آنها یک ضرورت شمرده می‏شود و نقش اساسی در جهت آگاهی بخشی به شیعیان دارد و برای ترسیم نحوه عملکرد آنها در زمان غیبت بسیار مهم است.
 گاهی افراد و مجموعه‏ها در قالب گفتار و مقاله‏ها و نشریّات و حتی کنفرانس‏ها به بحث‏هایی روی می‏آورند که هیچ ضرورتی برای طرح آنها احساس نمی‏شود و بلکه گاهی سبب ایجاد شبهه‏ها و سؤالات انحرافی در ذهن و اندیشه منتظران می‏گردد.
 برای نمونه پرداختن به بحث «ملاقات با امام زمان» و ترغیب و تشویق فراوان و به شکل افراطی نسبت به این موضوع، پیامدهای ناگواری دارد و سبب ناامیدی و گاهی انکار امام‏علیه السلام می‏گردد. در حالی که آنچه در روایات بر آن تأکید شده است، حرکت در جهت رضایت امام مهدی‏علیه السلام و پیروی از آن حضرت در گفتار و کردار است و بنابراین آنچه مهم است تبیین وظایف منتظران، در عصر غیبت امام است تا اگر توفیق ملاقات با امام دست داد، در حالت رضایتمندی آن بزرگوار باشد.
 پرداختن به مباحثی از قبیل ازدواج حضرت و یا وجود فرزند برای آن بزرگوار و یا محل زندگی حضرت و مانند آن نیز از نمونه‏های بحث‏های غیر ضروری است که بجاست جای خود را به مباحث کاربردی و تأثیرگذار در مسیر زندگی منتظران بدهد. به همین دلیل گفتگو درباره شرایط و زمینه‏های ظهور نیز بر بحث علائم ظهور مقدم است زیرا آشنایی با شرایط ظهور مشتاقان امام را به حرکت در راستای تحقق آن شرایط ترغیب می‏کند.
 این نکته نیز مهم است که در طرح مباحث مهدویّت، جامع‏نگری لازم است. مقصود از جامع نگری آن است که در هنگام گفتگو درباره یک موضوع مجموعه معارف مهدویّت مورد مطالعه قرار گیرد. گاهی بعضی افراد با مطالعه برخی از روایات و بدون در نظر گرفتن روایات دیگر، تحلیل‏های نادرستی از جریان مهدویت بیان می‏کنند. برای مثال با ملاحظه روایاتی که از جنگ طولانی و خونریزی فراوان خبر داده است، چهره بسیار خشنی از امام غایب ترسیم می‏کنند و از روایات دیگر که جلوه‏های محبّت و مهربانی امام مهدی‏علیه السلام را بیان کرده است و سیره و اخلاق او را همانند خلق و خوی جدّ گرامیش پیامبر مکرّم اسلام‏صلی الله علیه وآله معرفی کرده است، غافل می‏مانند. بدیهی است که دقّت در هر دو دسته روایات، این حقیقت را بیان می‏کند که برخورد امام‏علیه السلام با همه انسان‏های حق طلب - چه رسد به شیعیان و دوستداران آن بزرگوار - با دریایی از مهربانی و صفا و صمیمیّت خواهد بود و شمشیر انتقام آن ذخیره الهی تنها بر گرده ستمگران و پیروان آنها فرود خواهد آمد.
 بنابراین گفتگو درباره موضوع مهدویّت صلاحیت علمی کافی می‏خواهد و آنها که چنین صلاحیتی ندارند نباید به این میدان وارد شوند و ورود آنها به این عرصه می‏تواند آسیب‏های جبران ناپذیری به فرهنگ مهدویت وارد کند.
مدّعیان دروغین

 یکی دیگر از آسیب‏های معارف مهدویّت، ظهور مدّعیان دروغین در این جریان مقدّس است. در طول سالیان غیبت امام مهدی‏علیه السلام افرادی به دروغ ادعا کرده‏اند که با آن حضرت، ارتباط خاص دارند و یا از سوی آن بزرگوار، به مقام نیابت خاص رسیده‏اند.
 امام زمان‏علیه السلام در آخرین نامه خود به نایب چهارم، تصریح کردند:
 تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت، کارهایت را سامان ده و درباره جانشینی از خود، به هیچ کس وصیت‏نکن که غیبت کامل فرا رسیده است... و در آینده بعضی از شیعیان من ادعای مشاهده (و ارتباط با من) می‏کنند. آگاه باشید که هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه (آسمانی) ادّعای مشاهده داشته باشد دروغگو است.(6)
 با این بیان روشن، هر شیعه آگاهی وظیفه دارد، مدّعیان ارتباط و نیابت خاص از امام را تکذیب کند و راه نفوذ و سودجوئی این فرصت‏طلبان و دنیا خواهان را ببندد.
 بعضی از این دروغگویان پا را فراتر نهاده و پس از ادّعای نیابت، مدّعی مهدویت شده‏اند و در پی این ادّعای باطل، مکتب و فرقه‏ای انحرافی را بنیان نهاده‏اند و زمینه انحراف اعتقادی عدّه بسیاری را فراهم کرده‏اند(7) که با مطالعه تاریخچه این گروهها روشن می‏شود که بسیاری از آنها با پشتیبانی و حمایت استعمار به وجود آمده و به حیات خود ادامه داده‏اند.
 روشن است که شکل‏گیری فرقه‏ها و گروه‏های منحرف و پیوستن و اعتماد کردن افراد به مدّعیان مهدویّت یا نیابتِ امام عصرعلیه السلام، ریشه در جهل و نادانی آنها دارد. شوق فراوان به دیدار امام‏علیه السلام بدون معرفت و آگاهی کافی نسبت به آن حضرت و غفلت از وجود شیّادان در این عرصه، زمینه ساز ارتباط با مدّعیان دروغینی می‏گردد.
 بنابراین شیعیان منتظر باید با آگاهی کافی از معارف ناب مهدویّت خود را از دام شیّادان و نیرنگ بازان حفظ کنند و با پیروی از علمای متعهد شیعه در مسیر روشن مکتب گام بردارند.
________________________________________
1) صحیفه نور، ج 20، ص 196.
2) همان.
3) برای اطلاع بیشتر درباره این موضوع به کتاب «دادگستر جهان» نوشته «ابراهیم امینی»، ص 254 تا 300 مراجعه شود.
4) کافی ج 2، ص 191.
5) غیبت طوسی، ح 411، ص 426.
6) کمال‏الدین، ج 2، باب 45، ح 45، ص 294.
7) یکی از این فرقه‏های منحرف، فرقه بابیّت است که رهبر آن «علی محمّد باب»، ابتدا ادعای نیابت امام مهدی‏علیه السلام را مطرح کرد و پس از آن مدعی شد که همان مهدی موعود است و در نهایت ادعای پیامبری هم کرد! و این فرقه منحرف زمینه شکل‏گیری مکتب انحرافی بهائیت شد.
منبع: تبیان



نوشته های دیگران () نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( پنج شنبه 89/10/16 :: ساعت 4:29 عصر )
»» آسیب‏شناسی تربیتی مهدویت-1

آسیب ها : حصاربندی و حصارشکنی . سلامت : مرزشناسی
اشاره:
در این محور، آسیب های تربیت دینی، در دو سوی متقابل، حصاربندی و حصارشکنی نامیده شده اند . در حصاربندی، نظر بر این است که خط مشی اساسی برای تربیت دینی افراد، دور نگاه داشتن آنان از بدی و نادرستی است . این شیوه ی قرنطینه سازی، خود، یکی از منشاهای آسیب زاست; زیرا با مانع شدن آنان از مواجهه با بدی و نادرستی، توان مقاومت را در آنان تحلیل می برد . قرنطینه سازی، تنها به صورت موقت و در برخی از مراحل اولیه ی تربیت رواست، اما تبدیل آن به خط مشی اساسی تربیت، در حکم مبدل ساختن آن به یکی از عوامل آسیب زایی است . از سوی دیگر، حصارشکنی و قراردادن افراد در معرض مواجهه با جریان های مختلف فکری و عملی، بدون فراهم آوردن قدرت تحلیل و مقاومت در آنان نیز منشا آسیب زایی است . حالت سلامت در تربیت دینی، مرزشناسی است . مرزشناسی چون یکی از عوامل راهبردی در تربیت دینی است، حاکی از آن است که باید در جریان طبیعی زندگی، در مواجهه با بدی ها و نادرستی ها، توانایی تبیین و تفکیک میان خوبی و بدی یا درستی و نادرستی را به صورت مدلل در افراد فراهم آورد و به این ترتیب، زمینه ی مهار گرایش های آنان به بدی و نادرستی را مهیا کرد . مرزشناسی با تقوای حضور ملازم است، نه با تقوای پرهیز و مصونیت در متن موقعیت را جست وجو می کند، نه مصونیت در قرنطینه را .
با توجه به چارچوب کلی آسیب و سلامت در این محور، به بررسی آن در مورد خاص مهدویت خواهیم پرداخت . بر این اساس، بهره وری از مهدویت در امر تربیت، در دو صورت آسیب زا خواهد بود . هنگامی که فهم ما از این اصل اعتقادی و عمل ما در پرتو آن، به صورت حصاربندی جلوه گر شود و هنگامی که موضع ما در قبال آن به حصارشکنی منجر شود .
در شکل نخست از آسیب زایی، تصور و برداشتی ایستا از مهدویت و انتظار مهدی (عج) وجود دارد . به این معنا که دو صف حق و باطل، هر یک با پیروان خود، برقرارند تا زمانی که ظهور رخ دهد و باطل مضمحل شود . در این فاصله، پیروان حق باید بریده و برکنار از پیروان باطل، انتظار بکشند تا لحظه ی وقوع واقعه فرارسد . در این تصور، دوران غیبت، به مثابه ی اتاق انتظار است که باید در آن، به دور از اهل باطل، نشست و منتظر بود تا صاحب امر بیاید و کار را یکسره کند . تلاش افراد در این جا برای دور نگاه داشتن و مصون داشتن خود و دیگران، از اهل باطل است . پی آمد چنین فهمی از مهدویت، به صورت تربیت قرنطینه ای آشکار می گردد که در آن می کوشند افراد را با کنار کشیدن از معرکه، همراه با انتظاری انفعالی، مصون نگاه دارند .
این پی آمد تربیتی، گونه ای آسیب زا از تربیت را نشان می دهد; زیرا منطق حصاربندی بر آن حاکم است که عبارت از افزایش آسیب پذیری فرد از طریق دور نگاه داشتن وی از مواجهه است . اما این آسیب زایی، خود، از کژفهمی نسبت به مهدویت نشات یافته است . اگر مهدویت، ناظر به غلبه ی نهایی حق بر باطل است، باید این غلبه را در پرتو قانون کلی چالش میان حق و باطل فهم کرد . در چالش با باطل است که حق غالب می گردد: «بلکه حق را بر باطل فرومی افکنیم، پس آن را درهم می شکند، و ناگاه نابود می گردد . وای بر شما از آن چه وصف می کنید» . ( 1 )
در روایات نیز مساله ی مهدویت، نه در قرنطینه، بلکه در فضای باز ، یعنی در عرصه ی مواجهه و چالش میان حق و باطل ترسیم شده است . به تعبیر روایتی که در زیر آمده است، مؤمنان در عصر غیبت، چون ساکنان کشتی اسیر در پنجه ی توفانند که با آن واژگون و زیرورو می گردند . آنان با پرچم های اشتباه انگیز روبه رو خواهند بود و باید چنان بصیرتی داشته باشند که پرچم مهدی (عج) را از پرچم های دروغین بازشناسند . در چنین عرصه ی چالش خیزی است که باید کسی ایمان خویش را محفوظ نگاه دارد; قرنطینه ای در کار نیست . روایت چنین می گوید:
مفضل بن عمر جعفی گوید: شنیدم که شیخ - یعنی امام صادق علیه السلام - می فرمود: «مبادا علنی کنید و شهرت دهید . بدانید به خدا قسم، حتما مدت زمانی از روزگار شما غایب خواهد شد و بی تردید پنهان و گم نام خواهد گردید تا آن جا که گفته شود: آیا او مرده است؟ هلاک شده است؟ در کدامین سرزمین راه می پیماید؟ و بدون شک ، دیدگان مؤمنان بر او خواهد گریست و هم چون واژگون شدن کشتی در امواج دریا، واژگون و زیرورو خواهند گردید . پس هیچ کس رهایی نمی یابد مگر آن کس که خداوند از او پیمان گرفته و ایمان را در دل او، نقش کرده و با روحی از جانب خود تاییدش فرموده باشد . بی تردید، دوازده پرچم اشتباه انگیز که شناخته نمی شود کدام از کدام است، برافراشته خواهد شد . . .» . ( 2 )
در همین سیاق، روایات فراوانی وجود دارد حاکی از این که در دوران غیبت، آزمون های سنگین و دشواری های بسیار رخ خواهد داد .
به طور مثال، در روایتی از جابر جعفی آمده است که می گوید: «به امام باقر علیه السلام گفتم که گشایش در کار شما کی خواهد بود؟ پس فرمود: هیهات! هیهات! گشایش در کار ما رخ نمی دهد تا آن که شما غربال شوید و بار دیگر غربال شوید - و این را سه بار فرمود - تا آن که خدای تعالی، تیرگی را (از شما) زایل کند و شفافیت (در شما) به جای ماند .» ( 3 )
چنان که عبارات مذکور نشان می دهد، دوران غیبت، دوران مواجهه با موقعیت های سخت و آزمون های دشوار است که در نتیجه ی آن، بسیاری غربال خواهند شد; به این معنا که از آزمون سربلند بیرون نخواهند آمد . بنابراین ، تصور آرمیدن در حصاری محفوظ و برکنار ماندن از اصطکاک و مواجهه، تصوری مردود است و در قاموس مهدویت و تربیت مهدوی نیست .
شکل دوم از آسیب زایی، در مقابل حصاربندی، با حصارشکنی آشکار می گردد . در حالی که در حصاربندی، مرزهای آهنین می گذارند، در حصارشکنی، هر مرزی را برمی دارند و بی مرزی را حاکم می کنند . حاصل این امر، بروز التقاطهای ناهم خوان میان اندیشه های حق و باطل است . آسیب زایی حصارشکنی در تربیت دینی این است که درست و نادرست، یک جا خوراک افراد تحت تربیت می شود و این خوراک ناجور، رشدی را سبب نخواهد شد و چه بسا که مسمومیت و هلاک در پی داشته باشد . نمونه ی این بی مرزی و التقاط در عرصه ی مهدویت، آن است که کسانی معتقد شوند «مهدی » اسم خاصی برای فرد معینی نیست، بلکه نمادی کلی برای اشاره به چیرگی نهایی حق و عدالت بر باطل و بیدادگری است و مصداق این نماد می تواند هر کسی باشد .
در روایات مربوط به مهدویت، این گونه حصارشکنی به دیده ی منفی نگریسته شده است . بنابراین، در روایات فراوانی، بر این نکته تاکید شده است که مهدی (عج) نام شخص معینی است . به طور مثال، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: « مهدی مردی از عترت م ن است که به خاطر (برپایی) سنت من می جنگد، چنان که من به خاطر وحی جنگیدم .» ( 4 )
برهمین سیاق، در روایات دیگری، اشاره شده است که مهدی (عج) از فرزندان امام علی علیه السلام، فاطمه زهرا علیها السلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام و هم چنین هر یک از امامان بعدی است . ( 5 )
نه تنها بر این نکته تاکید شده است که باید به «مهدی » چون نام خاص فرد معینی اعتقاد ورزید، که خداوند رسالت حاکمیت بخشیدن به حق و عدالت را به عهده ی وی گذاشته است، بلکه به طور کلی باید در دوران غیبت، دین و آموزه های اصیل آن را بازشناخت و بر آن پای ورزی کرد . این امر نیز نشانگر نادرستی مرزشکنی و برآمیختن حق و باطل در دوران غیبت است . به طور مثال، روایت زیر در این مورد قابل ذکر است:
علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «هنگامی که پنجمین فرزند از امام هفتم ناپدید شود، پس خدا را! خدا را! (مواظب باشید) در دین تان، شما را از آن دور نسازند . صاحب این امر ناگزیر از غیبتی خواهد بود تا کسی که بدین امر قایل است، از آن باز گردد . همانا این آزمایشی از جانب خدا است که خداوند، خلق خود را بدان وسیله می آزماید . . .» . ( 6 )
تعبیر الله الله فی ادیانکم در این روایت، سخنی مؤکد بر اهمیت بازشناسی آموزه های اصیل دینی در دوران غیبت است . بر این اساس، محو کردن مرزهای میان حق و باطل و برهم آمیختن آن ها، یکی از لغزش هایی است که می تواند در خصوص مهدویت رخ دهد .
به این ترتیب، آشکار است که هر دو گونه ی آسیب زایی، یعنی حصاربندی و حصارشکنی، در عرصه ی مهدویت، مردود تلقی شده است . حالت سلامت در این محور از بحث، به دور از هر دو گونه ی مذکور، مرزشناسی است . مرزشناسی با قبول ارتباط، از حصاربندی متفاوت می گردد و با رد التقاط، از حصارشکنی متمایز می شود . مرزشناسی چون یکی از راهبردهای تربیت دینی، مستلزم آن است که فرد در متن موقعیت ها قرار داشته باشد و با بازشناسی مرزهای راستی از ناراستی و درستی از نادرستی، راه خود را بیابد . تربیت در این شکل، به دقت، هم چون آموختن حرکت در یک میدان مین است . مصون رفتن در جاده ی کناره، هنری نمی خواهد و آموزشی نمی طلبد . اما مساله این است که تربیت دینی و مهدوی، جاده ی کناره ندارد، بلکه درست از میدان مین می گذرد و نمی توان از آن کناره گرفت . از سوی دیگر، بی پروا دویدن در این میدان نیز سر بر باد ده است . تنها با آموختن بازشناسی خط عبور، می توان در این میدان حرکت کرد .
هر چند بیرون از قرنطینه بودن و در مواجهه قرار داشتن دشوار است، اما هنگامی که فرد با شناخت مرزها و حدود همراه گردد، توانایی حرکت سالم را خواهد یافت . در روایت مذکور در فوق، ( 7 ) هنگامی که امام صادق علیه السلام اشاره می کند که در دوران غیبت، وضعیت مؤمنان چون افراد یک کشتی واژگون شده، زیرورو می گردد، راوی سخت می هراسد و چاره می طلبد . در ادامه ی روایت، چنین آمده است:
«. . . راوی گوید: پس من گریستم و به حضرت عرض کردم: (در چنین وضعی) ما چه کنیم؟ فرمود: ای اباعبدالله! - و در این حال به پرتو خورشید که به درون خانه و ایوان می تابید، نظر افکند - آیا این خورشید را می بینی؟ عرض کردم: بلی . پس فرمود: مسلما کار ما روشن تر از این خورشید است .» در پاسخ امام، مرزشناسی چون چاره ی کار معرفی شده است . با توجه به زمینه ی سخن که در آن، زیرورو شدن و بروز پرچم های اشتباه برانگیز مطرح شده، پاسخ بیانگر این است که اگر کسی مرزهای حق و باطل را بشناسد و نور را از ظلمت تمیز دهد، به سهولت می تواند راه خود را پیش گیرد و حرکت کند .
با داشتن تصویر درستی از مهدویت، مدلول های درست آن در تربیت نیز معین خواهد گردید . تربیت مهدوی، تربیت برای محیط باز است و از این رو، مستلزم آن است که افراد، توانایی مرزشناسی را کسب کنند و آمادگی مواجهه و رویارویی با اصطکاک های فکری و عملی را بیابند . این مرزشناسی شامل مواردی از این قبیل است: شناخت مهدی (عج) چون شخصی معین، شناخت رسالت وی در برپایی حق و عدالت، شناخت حقانیت آموزه های دین اسلام که وی آن را به جهانیان عرضه خواهد نمود، آشنایی با جریان های فکری مختلف که سودای برقرار ساختن حق و عدالت را در جوامع بشری در سر دارند و توانایی بازشناسی میزان درستی و نادرستی آن ها و توانایی در میان گذاشتن محققانه ی باورهای خود با آن ها .
پیرو مهدی (عج) با تربیت شدن برای زیستن در چنین محیط بازی، از انتظار انفعالی ظهور وی به دور خواهد بود و در اثر ارتباط سازنده با جریان های فکری دیگر، انتظاری پویا را نسبت به ظهور، آشکار خواهد ساخت .
انتظار پویا به معنای فراهم ساختن فعالانه ی زمینه های ظهور است .
________________________________________
1 . بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق و لکم الویل مماتصفون .» انبیاء، 18 .
2 . المفضل بن عمر الجعفی قال: سمعت الشیخ - یعنی ابا عبدالله علیه السلام - یقول: «ایاکم و التنویه، اما والله لیغیبن سبتا من دهرکم و لیخملن حتی یقال: مات؟ هلک؟ بای واد سلک؟ و لتدمعن علیه عیون المؤمنین و لیکفان تکفاالسفینه فی امواج البحر فلا ینجو الا من اخذالله میثاقه و کتب فی قلبه الایمان و ایده بروح منه و لترفعن اثنتا عشرة مشتبهة لا یدری ای من ای، قال: فبکیت ثم قلت له: کیف تصنع؟ فقال: یا اباعبدالله - ثم نظر الی شمس داخلة فی الصفه - اتری هذه الشمس؟ فقلت: نعم، فقال: لامرنا ابین من هذه الشمس .» ، غیبت نعمانی (ترجمه غفاری)، صص 218- 219 .
3 . عن جابر الجعفی قال: «قلت لابی جعفر علیه السلام متی یکون فرجکم؟ فقال: هیهات هیهات لا یکون فرجنا حتی تغربلوا ثم تغربلوا یقولها ثلثا حتی یذهب الله تعالی الکدر و یبقی الصفو» . منتخب الاثر، ص 389 .
4 . عن النبی صلی الله علیه و آله انه قال: «المهدی رجل من عترتی یقاتل علی سنتی کما قاتلت انا علی الوحی » . ینابیع المودة، به نقل از: منتخب الاثر، ص 232 .
5 . ر . ک: منتخب الاثر، فصل دوم .
6 . علی بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر علیه السلام انه قال: «اذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فی ادیانکم لایزیلنکم عنها فانه لابد لصاحب هذاالامر من غیبة حتی یرجع عن هذاالامر من کان یقول به، انما هی محنة من الله یمتحن الله بها خلقه . . .» . غیبت نعمانی، صص 219- 210 .
منبع: تبیان



نوشته های دیگران () نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( پنج شنبه 89/10/16 :: ساعت 4:29 عصر )
»» آسیب‌شناسی جهانی‌شدن و جهانی‌سازی با مدل جهانی گرایی مهدویت

آسیب‏شناسی تربیتی مهدویت-1
دکتر خسرو باقری
مقدمه
آسیب‏شناسی تربیتی مهدویت، یکی از مصداق‏های بحث عام‏تری است که از آن، به عنوان آسیب‏شناسی در تربیت دینی یاد شده است . برای توضیح این که مقصود از آسیب‏شناسی تربیتی مهدویت چیست، نخست‏باید به جنبه‏ی تربیتی مهدویت اشاره کرد . اعتقاد به وجود و ظهور امام مهدی (عج)، از جمله‏ی اعتقادات اسلامی و شیعی است و هم‏چون سایر اجزای این اعتقادات، لوازم تربیتی معینی بر آن مترتب است . بر این اساس، مهدویت، تنها مساله‏ای اعتقادی نیست، بلکه از بعد تربیتی نیز برخوردار است . هنگامی که ما مشخص می‏کنیم بر اساس متون روایی، اعتقاد به وجود و ظهور مهدی (عج)، ضروری است، مجموعه‏ای دانشی را برای افراد فراهم نموده‏ایم . اما هنگامی که این مجموعه‏ی دانشی، به همراه خود، تحولات هیجانی، عاطفی و عملی معینی را ایجاد می‏کند که ضمن آن، افراد می‏کوشند خود را برای یاوری امام مهدی (عج) مهیا سازند، چهره‏ی تربیتی مهدویت آشکار می‏گردد .
با توجه به جنبه‏ی تربیتی مهدویت، اکنون می‏توان مقصود از آسیب‏شناسی معطوف به آن را مشخص کرد . در این‏جا، آسیب‏شناسی، حاکی از بازشناسی موارد سوءبرداشت‏یا سوءعملکرد در جریان تربیتی مهدویت است . تا جایی که به ذات دین، مشتمل بر مهدویت، مربوط است، نمی‏توان از آسیب و آسیب‏شناسی سخن به میان آورد . اما هنگامی که جریان تربیت دینی، مشتمل بر بعد تربیتی مهدویت، شکل می‏گیرد، امکان ظهور آسیب و بنابراین آسیب‏شناسی فراهم می‏گردد; زیرا در جریان تربیت دینی، دست آدمی گشوده می‏شود و اکنون اوست که باید با فهمی که از دین کسب می‏کند، به عمل روی آورد و زمینه‏ی تحقق برداشت‏های خود را هموار کند . در طی این مسیر است که افق کوتاه دید آدمی، بدفهمی‏ها را در دامن می‏پرورد، چنان‏که دامنه‏ی محدود همت او، بدکرداری‏ها را در پی می‏آورد . از این رو، آسیب‏شناسی تربیتی مهدویت، تلاشی برای بازشناسی این گونه لغزش‏های فکری و عملی در جریان تحقق بخشیدن به بعد تربیتی مهدویت است .
اما چنان‏که اشاره شد، آسیب‏شناسی تربیتی مهدویت، خود، موردی از بحث عام‏تر آسیب‏شناسی تربیت دینی و اسلامی است . به عبارت دیگر، همه‏ی انواع آسیب‏شناسی در تربیت دینی، در هر یک از موارد آن نیز صادق خواهد بود . به این ترتیب، رابطه‏ی آسیب‏شناسی تربیت دینی با آسیب‏شناسی تربیتی مهدویت، رابطه‏ی کلی و جزئی خواهد بود . یعنی آن‏چه به طور کلی در مورد نخست صادق است، به نحو جزئی و مصداقی، در مورد دوم نیز صادق خواهد بود .
بر این اساس، چارچوب آسیب‏شناسی تربیتی مهدویت‏باید بر حسب چارچوب کلی آسیب‏شناسی تربیت دینی و اسلامی صورت‏بندی شود . نگارنده، پیش‏تر در مقاله‏ای تحت عنوان «آسیب و سلامت در تربیت دینی‏» ، چارچوبی کلی برای بحث پیشنهاد کرده است . (1)
در نوشتار حاضر، با مبنا قرار دادن چارچوب مذکور، در مورد خاص مهدویت‏به بحث از آسیب‏شناسی تربیتی خواهیم پرداخت . در چارچوب مبنایی، آسیب‏شناسی تربیت دینی، در هفت محور تنظیم شده است . در هر یک از این محورها، دو سوی لغزش و آسیب و یک حد میانه، به منزله‏ی شاخص سلامت مطرح گردیده است . در این‏جا، فهرست محورهای مذکور ذکر می‏گردد و در متن مقاله، با اشاره‏ای کوتاه در توضیح هر یک، مستنداتی در خصوص بحث اصلی این نوشتار یعنی مهدویت‏به دست داده خواهد شد .
محورهای اصلی آسیب‏شناسی تربیت دینی به قرار زیر است:
1 . آسیب‏ها: حصاربندی و حصارشکنی; سلامت: مرزشناسی .
2 . آسیب‏ها: کمال‏گرایی (غیرواقع‏گرا) و سهل‏انگاری; سلامت: سهل‏گیری .
3 . آسیب‏ها: گسست و دنباله‏روی; سلامت: هدایت .
4 . آسیب‏ها: مرید پروری و تک‏روی; سلامت: امامت .
5 . آسیب‏ها: قشری‏گری و عقل‏گرایی; سلامت: عقل‏ورزی .
6 . آسیب‏ها: خرافه‏پردازی و راززدایی; سلامت: حق‏باوری .
7 . آسیب‏ها: انحصارگرایی و کثرت‏گرایی; سلامت: حقیقت‏گرایی مرتبتی .
محور اول - آسیب‏ها حصاربندی و حصارشکنی; سلامت: مرزشناسی
اشاره: در این محور، آسیب‏های تربیت دینی، در دو سوی متقابل، حصاربندی و حصارشکنی نامیده شده‏اند . در حصاربندی، نظر بر این است که خط مشی اساسی برای تربیت دینی افراد، دور نگاه‏داشتن آنان از بدی و نادرستی است . این شیوه‏ی قرنطینه‏سازی، خود، یکی از منشاهای آسیب‏زاست; زیرا با مانع شدن آنان از مواجهه با بدی و نادرستی، توان مقاومت را در آنان تحلیل می‏برد . قرنطینه‏سازی، تنها به صورت موقت و در برخی از مراحل اولیه‏ی تربیت رواست، اما تبدیل آن به خط مشی اساسی تربیت، در حکم مبدل ساختن آن به یکی از عوامل آسیب‏زایی است . از سوی دیگر، حصارشکنی و قراردادن افراد در معرض مواجهه با جریان‏های مختلف فکری و عملی، بدون فراهم آوردن قدرت تحلیل و مقاومت در آنان نیز منشا آسیب‏زایی است . حالت‏سلامت در تربیت دینی، مرزشناسی است . مرزشناسی چون یکی از عوامل راهبردی در تربیت دینی است، حاکی از آن است که باید در جریان طبیعی زندگی، در مواجهه با بدی‏ها و نادرستی‏ها، توانایی تبیین و تفکیک میان خوبی و بدی یا درستی و نادرستی را به صورت مدلل در افراد فراهم آورد و به این ترتیب، زمینه‏ی مهار گرایش‏های آنان به بدی و نادرستی را مهیا کرد . مرزشناسی با تقوای حضور ملازم است، نه با تقوای پرهیز و مصونیت در متن موقعیت را جست‏وجو می‏کند، نه مصونیت در قرنطینه را .
با توجه به چارچوب کلی آسیب و سلامت در این محور، به بررسی آن در مورد خاص مهدویت‏خواهیم پرداخت . بر این اساس، بهره‏وری از مهدویت در امر تربیت، در دو صورت آسیب‏زا خواهد بود . هنگامی که فهم ما از این اصل اعتقادی و عمل ما در پرتو آن، به صورت حصاربندی جلوه‏گر شود و هنگامی که موضع ما در قبال آن به حصارشکنی منجر شود .
در شکل نخست از آسیب‏زایی، تصور و برداشتی ایستا از مهدویت و انتظار مهدی (عج) وجود دارد . به این معنا که دو صف حق و باطل، هر یک با پیروان خود، برقرارند تا زمانی که ظهور رخ دهد و باطل مضمحل شود . در این فاصله، پیروان حق باید بریده و برکنار از پیروان باطل، "انتظار" بکشند تا لحظه‏ی وقوع واقعه فرارسد . در این تصور، دوران غیبت، به مثابه‏ی "اتاق انتظار" است که باید در آن، به دور از اهل باطل، نشست و منتظر بود تا صاحب امر بیاید و کار را یکسره کند . تلاش افراد در این‏جا برای دور نگاه‏داشتن و مصون داشتن خود و دیگران، از اهل باطل است . پی‏آمد چنین فهمی از مهدویت، به صورت تربیت قرنطینه‏ای آشکار می‏گردد که در آن می‏کوشند افراد را با کنار کشیدن از معرکه، همراه با انتظاری انفعالی، مصون نگاه دارند .
این پی‏آمد تربیتی، گونه‏ای آسیب‏زا از تربیت را نشان می‏دهد; زیرا منطق حصاربندی بر آن حاکم است که عبارت از افزایش آسیب‏پذیری فرد از طریق دور نگاه‏داشتن وی از مواجهه است . اما این آسیب‏زایی، خود، از کژفهمی نسبت‏به مهدویت نشات یافته است . اگر مهدویت، ناظر به غلبه‏ی نهایی حق بر باطل است، باید این غلبه را در پرتو قانون کلی چالش میان حق و باطل فهم کرد . در چالش با باطل است که حق غالب می‏گردد: «بلکه حق را بر باطل فرومی‏افکنیم، پس آن را درهم می‏شکند، و ناگاه نابود می‏گردد . وای بر شما از آن‏چه وصف می‏کنید» . (2)
در روایات نیز مساله‏ی مهدویت، نه در قرنطینه، بلکه در فضای باز، یعنی در عرصه‏ی مواجهه و چالش میان حق و باطل ترسیم شده است . به تعبیر روایتی که در زیر آمده‏است، مؤمنان در عصر غیبت، چون ساکنان کشتی اسیر در پنجه‏ی توفانند که با آن واژگون و زیرورو می‏گردند . آنان با پرچم‏های اشتباه‏انگیز روبه‏رو خواهند بود و باید چنان بصیرتی داشته باشند که پرچم مهدی (عج) را از پرچم‏های دروغین بازشناسند . در چنین عرصه‏ی چالش‏خیزی است که باید کسی ایمان خویش را محفوظ نگاه دارد; قرنطینه‏ای در کار نیست . روایت چنین می‏گوید:
مفضل بن عمر جعفی گوید: شنیدم که شیخ - یعنی امام صادق علیه السلام - می‏فرمود: «مبادا علنی کنید و شهرت دهید . بدانید به خدا قسم، حتما مدت زمانی از روزگار شما غایب خواهد شد و بی‏تردید پنهان و گم‏نام خواهد گردید تا آن‏جا که گفته شود: آیا او مرده است؟ هلاک شده است؟ در کدامین سرزمین راه می‏پیماید؟ و بدون شک ، دیدگان مؤمنان بر او خواهد گریست و هم‏چون واژگون شدن کشتی در امواج دریا، واژگون و زیرورو خواهند گردید . پس هیچ‏کس رهایی نمی‏یابد مگر آن‏کس که خداوند از او پیمان گرفته و ایمان را در دل او، نقش کرده و با روحی از جانب خود تاییدش فرموده باشد . بی‏تردید، دوازده پرچم اشتباه‏انگیز که شناخته نمی‏شود کدام از کدام است، برافراشته خواهد شد . . .» . (3)
در همین سیاق، روایات فراوانی وجود دارد حاکی از این که در دوران غیبت، آزمون‏های سنگین و دشواری‏های بسیار رخ خواهد داد . به طور مثال، در روایتی از جابر جعفی آمده است که می‏گوید: «به امام باقر علیه السلام گفتم که گشایش در کار شما کی خواهد بود؟ پس فرمود: هیهات! هیهات! گشایش در کار ما رخ نمی‏دهد تا آن که شما غربال شوید و بار دیگر غربال شوید - و این را سه بار فرمود - تا آن که خدای تعالی، تیرگی را (از شما) زایل کند و شفافیت (در شما) به جای ماند .» (4) چنان که عبارات مذکور نشان می‏دهد، دوران غیبت، دوران مواجهه با موقعیت‏های سخت و آزمون‏های دشوار است که در نتیجه‏ی آن، بسیاری غربال خواهند شد; به این معنا که از آزمون سربلند بیرون نخواهند آمد . بنابراین، تصور آرمیدن در حصاری محفوظ و برکنار ماندن از اصطکاک و مواجهه، تصوری مردود است و در قاموس مهدویت و تربیت مهدوی نیست .
شکل دوم از آسیب‏زایی، در مقابل حصاربندی، با حصارشکنی آشکار می‏گردد . در حالی که در حصاربندی، مرزهای آهنین می‏گذارند، در حصارشکنی، هر مرزی را برمی‏دارند و بی‏مرزی را حاکم می‏کنند . حاصل این امر، بروز التقاطهای ناهم‏خوان میان اندیشه‏های حق و باطل است . آسیب‏زایی حصارشکنی در تربیت دینی این است که درست و نادرست، یک‏جا خوراک افراد تحت تربیت می‏شود و این خوراک ناجور، رشدی را سبب نخواهد شد و چه‏بسا که مسمومیت و هلاک در پی داشته باشد . نمونه‏ی این بی‏مرزی و التقاط در عرصه‏ی مهدویت، آن است که کسانی معتقد شوند «مهدی‏» اسم خاصی برای فرد معینی نیست، بلکه نمادی کلی برای اشاره به چیرگی نهایی حق و عدالت‏بر باطل و بیدادگری است و مصداق این نماد می‏تواند هر کسی باشد .
در روایات مربوط به مهدویت، این گونه حصارشکنی به دیده‏ی منفی نگریسته شده است . بنابراین، در روایات فراوانی، بر این نکته تاکید شده است که مهدی (عج) نام شخص معینی است . به طور مثال، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: «مهدی مردی از عترت من است که به خاطر (برپایی) سنت من می‏جنگد، چنان‏که من به خاطر وحی جنگیدم .» (5) برهمین سیاق، در روایات دیگری، اشاره شده است که مهدی (عج) از فرزندان امام علی علیه السلام، فاطمه زهرا علیها السلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام و هم‏چنین هر یک از امامان بعدی است . (6)
نه تنها بر این نکته تاکید شده است که باید به «مهدی‏» چون نام خاص فرد معینی اعتقاد ورزید، که خداوند رسالت‏حاکمیت‏بخشیدن به حق و عدالت را به عهده‏ی وی گذاشته است، بلکه به طور کلی باید در دوران غیبت، دین و آموزه‏های اصیل آن را بازشناخت و بر آن پای‏ورزی کرد . این امر نیز نشانگر نادرستی مرزشکنی و برآمیختن حق و باطل در دوران غیبت است . به طور مثال، روایت زیر در این مورد قابل ذکر است:
علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «هنگامی که پنجمین فرزند از امام هفتم ناپدید شود، پس خدا را! خدا را! (مواظب باشید) در دین‏تان، شما را از آن دور نسازند . صاحب این امر ناگزیر از غیبتی خواهد بود تا کسی که بدین امر قایل است، از آن باز گردد . همانا این آزمایشی از جانب خدا است که خداوند، خلق خود را بدان وسیله می‏آزماید . . .» . (7)
تعبیر الله الله فی ادیانکم در این روایت، سخنی مؤکد بر اهمیت‏بازشناسی آموزه‏های اصیل دینی در دوران غیبت است . بر این اساس، محو کردن مرزهای میان حق و باطل و برهم‏آمیختن آن‏ها، یکی از لغزش‏هایی است که می‏تواند در خصوص مهدویت رخ دهد .
به این ترتیب، آشکار است که هر دو گونه‏ی آسیب‏زایی، یعنی حصاربندی و حصارشکنی، در عرصه‏ی مهدویت، مردود تلقی شده است . حالت‏سلامت در این محور از بحث، به دور از هر دو گونه‏ی مذکور، مرزشناسی است . مرزشناسی با قبول ارتباط، از حصاربندی متفاوت می‏گردد و با رد التقاط، از حصارشکنی متمایز می‏شود . مرزشناسی چون یکی از راهبردهای تربیت دینی، مستلزم آن است که فرد در متن موقعیت‏ها قرار داشته باشد و با بازشناسی مرزهای راستی از ناراستی و درستی از نادرستی، راه خود را بیابد . تربیت در این شکل، به دقت، هم‏چون آموختن حرکت در یک میدان مین است . مصون رفتن در جاده‏ی کناره، هنری نمی‏خواهد و آموزشی نمی‏طلبد . اما مساله این است که تربیت دینی و مهدوی، جاده‏ی کناره ندارد، بلکه درست از میدان مین می‏گذرد و نمی‏توان از آن کناره گرفت . از سوی دیگر، بی‏پروا دویدن در این میدان نیز سر بر باد ده است . تنها با آموختن بازشناسی خط عبور، می‏توان در این میدان حرکت کرد .
هر چند بیرون از قرنطینه بودن و در مواجهه قرار داشتن دشوار است، اما هنگامی که فرد با شناخت مرزها و حدود همراه گردد، توانایی حرکت‏سالم را خواهد یافت . در روایت مذکور در فوق، (8) هنگامی که امام صادق علیه السلام اشاره می‏کند که در دوران غیبت، وضعیت مؤمنان چون افراد یک کشتی واژگون شده، زیرورو می‏گردد، راوی سخت می‏هراسد و چاره می‏طلبد . در ادامه‏ی روایت، چنین آمده است:
«. . . راوی گوید: پس من گریستم و به حضرت عرض کردم: (در چنین وضعی) ما چه کنیم؟ فرمود: ای اباعبدالله! - و در این حال به پرتو خورشید که به درون خانه و ایوان می‏تابید، نظر افکند - آیا این خورشید را می‏بینی؟ عرض کردم: بلی . پس فرمود: مسلما کار ما روشن‏تر از این خورشید است .»
در پاسخ امام، مرزشناسی چون چاره‏ی کار معرفی شده است . با توجه به زمینه‏ی سخن که در آن، زیرورو شدن و بروز پرچم‏های اشتباه‏برانگیز مطرح شده، پاسخ بیانگر این است که اگر کسی مرزهای حق و باطل را بشناسد و نور را از ظلمت تمیز دهد، به سهولت می‏تواند راه خود را پیش گیرد و حرکت کند .
با داشتن تصویر درستی از مهدویت، مدلول‏های درست آن در تربیت نیز معین خواهد گردید . تربیت مهدوی، تربیت‏برای محیط باز است و از این رو، مستلزم آن است که افراد، توانایی مرزشناسی را کسب کنند و آمادگی مواجهه و رویارویی با اصطکاک‏های فکری و عملی را بیابند . این مرزشناسی شامل مواردی از این قبیل است: شناخت مهدی (عج) چون شخصی معین، شناخت رسالت وی در برپایی حق و عدالت، شناخت‏حقانیت آموزه‏های دین اسلام که وی آن را به جهانیان عرضه خواهد نمود، آشنایی با جریان‏های فکری مختلف که سودای برقرار ساختن حق و عدالت را در جوامع بشری در سر دارند و توانایی بازشناسی میزان درستی و نادرستی آن‏ها و توانایی در میان گذاشتن محققانه‏ی باورهای خود با آن‏ها .
پیرو مهدی (عج) با تربیت‏شدن برای زیستن در چنین محیط بازی، از انتظار انفعالی ظهور وی به دور خواهد بود و در اثر ارتباط سازنده با جریان‏های فکری دیگر، انتظاری پویا را نسبت‏به ظهور، آشکار خواهد ساخت . انتظار پویا به معنای فراهم ساختن فعالانه‏ی زمینه‏های ظهور است .
محور دوم - آسیب‏ها: کمال‏گرایی (غیر واقع‏گرا) و سهل‏انگاری; سلامت: سه
ل‏گیری
اشاره: در این محور، آسیب‏های تربیت دینی، در دو قطب کمال‏گرایی (غیر واقع‏گرا) و سهل‏انگاری قرار دارند . در قطب اول، آسیب‏زایی تربیت دینی ناشی از آن است که آرمان‏های بسیار والای دینی را از افراد تحت‏تربیت طلب می‏کنند، بدون آن که توان و طاقت واقعی آن‏ها را چون معیار حرکت‏به سمت این آرمان‏ها در نظر بگیرند . از این رو، بار سنگین آرمان‏های مذکور، طاقت‏سوز خواهد بود . در قطب دوم، سهل‏انگاری با بی‏اعتنایی به آرمان‏های بلند، چهره‏ی دیگری از آسیب‏زایی را آشکار می‏سازد . سهل‏انگاری، جدیت و تلاش را از عرصه‏ی تربیت می‏زداید و به این ترتیب، حرکت پیشرونده را به پرسه‏زدن تبدیل می‏کند، در حالی که پرسه‏زدن، سازنده و شکل‏دهنده نیست .
حالت‏سلامت در این محور، سهل‏گیری است . سهل‏گیری با کمال‏گرایی (غیرواقع‏گرا) از این جهت متفاوت است که در آن، کمال را برای فرد، در حد وسع وی می‏جویند و از فراتر از آن اغماض می‏کنند . تفاوت آن با سهل‏انگاری نیز در این است که در سهل‏گیری، در هر حال، چشم به سوی آرمان‏ها دارند و حرکت پیشرونده را می‏خواهند . پیامبر اکرم (ص) دین خود را "سهله‏ی سمحه" نامیده و جایگاه خود را در نقطه‏ی سهل‏گیری معین کرده است .
با به کارگیری چارچوب این محور در زمینه‏ی مهدویت، به ترتیب، از دو گونه‏ی آسیب‏زایی، یعنی کمال‏گرایی (غیر واقع‏گرا) و سهل‏انگاری، سخن خواهیم گفت . سپس، حالت‏سلامت را تحت عنوان سهل‏گیری مورد بحث قرار خواهیم داد .
در قطب نخست آسیب، ابتدا باید به این مساله پاسخ گوییم که کمال‏گرایی (غیر واقع‏گرا) چگونه در عرصه‏ی تربیت مهدوی آشکار می‏گردد . زمینه‏ی این امر، آن است که مهدی (عج)، عهده‏دار رسالتی سخت و سترگ است . تلاش گسترده در سطح جهان برای زدودن ظلم و بی‏عدالتی و نشاندن حق و عدالت‏بر اریکه‏ی قدرت، کاری به غایت دشوار است; زیرا مستلزم بازستاندن قدرت از دست مدعیان دروغین و جسور آن خواهد بود . از این رو، امام مهدی (عج) با مقاومت‏های بسیاری روبه‏رو خواهد شد و ناگزیر، جنگی جانکاه در پیش خواهد داشت . این نکته در روایات فراوانی مورد نظر قرار گرفته است . در زیر، به نمونه‏هایی اشاره می‏کنیم:
مفضل بن عمر گوید: «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: نشانه‏ی قائم چیست؟ فرمود: آن‏گاه روزگار گردش کند و گویند: او مرده یا هلاک شده؟ در کدامین سرزمین می‏گردد (به‏سر می‏برد) ؟ عرض کردم: فدایت‏شوم، سپس چه خواهد شد؟ فرمود: ظهور نمی‏کند مگر با شمشیر» . (9)
هم‏چنین، ابوبصیر گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می‏فرمود: «. . . شمشیر بر گردن خویش حمایل می‏سازد، هشت ماه به شدت مبارزه می‏کند تا این‏که خدا راضی شود . . .» . (10)
در پیش بودن این مسؤولیت‏سنگین و خطیر برای مهدی (عج)، کار را برای پیروان وی نیز دشوار خواهد ساخت . خداوند چنین مقدر نکرده است که آن حضرت، این رسالت را به تنهایی و تنها با مدد غیبی به انجام برساند، بلکه نظر بر آن بوده است که بشر در گیرودار این رخداد عظیم، خود نیز تحول یابد و در تعیین سرنوشت تاریخی خویش، نقش‏آفرینی کند . به هر روی، کسانی خواهند توانست‏خود را برای این یاوری آماده کنند که ظرفیتی عظیم در خویش سراغ گیرند . به همین دلیل، صفات برجسته‏ای برای یاوران مهدی (عج) ذکر شده است، چنان‏که در روایتی در وصف شجاعت آنان آمده است: «و مردانی که گویی دل‏های‏شان پاره‏های پولاد است . . .» . (11) هم‏چنین، در روایتی، ابوالجارود به نقل از امام باقر علیه السلام گوید: آن حضرت به من فرمود: «. . . چون شنیدید ظهور کرده است، نزد او بروید، اگر چه کشان کشان بر روی برف و یخ باشد .» (12) این بیان حاکی از آن است که یاران امام، چنان نستوه‏اند که اگر لازم باشد خود را به این نحو نیز به وی برسانند، به آن مبادرت خواهند کرد .
در نظر بودن چنین غایت‏بلندی در مساله‏ی مهدویت، زمینه‏ساز آسیب تربیتی کمال‏گرایی (غیر واقع‏گرا) می‏گردد . این آسیب چنین آشکار می‏گردد که مربیان، بدون توجه به وسع فهمی و عملی افراد، آنان را از همان ابتدا به فتح این قله‏ی عظیم فرابخوانند . آسیب این گونه کمال‏گرایی، به صورت اعراض کلی فرد از مقصد و مقصود آشکار می‏گردد و این در جریان تربیت، نقض غرض خواهد بود; زیرا فراخواندن افراد به کمال، برای آن است که آنان از وضعیت کنونی خویش، به سوی نقطه‏ای فراتر حرکت کنند . اما هنگامی که این امر به صورت غیرواقع‏بینانه صورت گیرد، فرد را از اصل حرکت منصرف می‏سازد . مربی باید بداند که هر کسی برای آن ساخته نشده است که بتواند یاور خاص مهدی (عج) باشد و نمی‏توان همگان را در این حرکت، به قله نشاند و با این حال، چنین نیست که این گونه افراد، جایی در کاروان بلنددامنه‏ی نصرت مهدی (عج) نداشته باشند .
در قطب دوم و در نقطه‏ی مقابل کمال‏گرایی، سهل‏انگاری قرار دارد . سهل‏انگاری در قلمرو مهدویت، به این نحو آشکار می‏گردد که جایی برای آن در ذهن و ضمیر فرد فراهم نیاید و به تبع آن، نقشی برای آن در تحول شخصیتی وی وجود نداشته باشد . به عبارت دیگر، در این قطب، مساله‏ی مهدویت در منظومه‏ی تربیت دینی، به کنج تغافل یا غفلت می‏افتد و هیچ نقشی برای آن در جریان تربیت دینی در نظر گرفته نمی‏شود .
در پاره‏ای از روایات به این نکته اشاره شده است که چگونه برخی از مردم، مساله‏ی مهدویت را به بوته‏ی فراموشی و غفلت می‏سپارند، به نحوی که به وقت ظهور وی، شگفت زده می‏شوند . به طور مثال، حماد بن عبدالکریم گوید: «در محضر امام صادق علیه السلام از حضرت قائم (عج) یاد شد . پس آن حضرت فرمود: بدانید که هرگاه او قیام کند، حتما مردم می‏گویند: این چگونه ممکن است؟ در حالی که چندین و چند سال است که استخوان‏های او نیز پوسیده است .» (13)
آسیب‏زایی سهل‏انگاری در این است که نقش تربیتی آرمان‏ها را با سبک‏گرفتن یا فراموش کردن آن‏ها از میان برمی‏دارد . هر آرمانی، متناسب با ویژگی‏های خود، قابلیت معینی را در افراد شکل می‏دهد . سهل‏انگاری نسبت‏به هر آرمانی، سهم تربیتی معینی را از عرصه‏ی تربیت‏خارج می‏سازد . مهدویت‏یکی از زنده‏ترین و پویاترین آرمان‏های دینی است; زیرا افراد را در ارتباط با رخدادی قرار می‏دهد که در پیش است و با توجه به این که وقت آن نامعین است، هر آن ممکن است واقع شود . رخدادهای مربوط به آینده، از توانایی ویژه‏ای برای آماده‏سازی افراد برخوردارند . مهدویت در میان این گونه رخدادهای مربوط به آینده، یکی از برجسته‏ترین آن‏هاست; زیرا در عرصه‏ی وسیعی، یعنی در پهنه‏ی حیات بشری، رخ می‏دهد و در حکم برآیندی برای درازای بلند تاریخ آدمی و چون نقطه‏ی روشنی در پایان آن است . سهل‏انگاری نسبت‏به مهدویت در تربیت دینی، به منزله‏ی از دست نهادن این تاثیر عظیم تحول‏بخش در شخصیت افراد است .
در نقطه‏ی میان دو قطب آسیب‏زای مذکور، حالت‏سلامت عبارت از سهل‏گیری است . سهل‏گیری از معایب هر دو قطب کمال‏گرایی (غیر واقع‏گرا) و سهل‏انگاری به دور است; زیرا در عین حال که در آن، به کمال نظر هست، وسع فرد نادیده گرفته نمی‏شود و در عین حال که در آن، سهولت در کار است، غفلت در میان نیست .
در تربیت مهدوی باید سهل‏گیری را چون یکی از شاخص‏ها در نظر گرفت . در سهل‏گیری، باید نخست‏به حدود وسع فهمی و عملی فرد توجه یافت و آن‏گاه با نظر به این حدود، حرکت وی را تسهیل کرد . امام علی علیه السلام در حدیثی طولانی که در آن از مهدی (عج) یاد کرده است، خطاب به حذیفه بن الیمان فرمود: «ای حذیفه! با مردم آن‏چه را نمی‏دانند (نمی‏فهمند) نگو; که سرکشی کنند و کفر ورزند . همانا پاره‏ای از دانش‏ها سخت و گران‏بار است که اگر کوه‏ها آن‏را بر دوش کشند، از بردن آن ناتوانند . . .» . (14)
در این سخن، توجه به وسع فهمی و دانشی افراد، مورد تاکید قرار گرفته و به صراحت اظهار شده که نادیده گرفتن آن، موجب اعراض و بلکه کفرورزی خواهد گردید . به تبع وسع فهمی، وسع عملی و حد طاقت افراد در به دوش کشیدن تکالیف نیز باید مورد توجه قرار گیرد . قابل ذکر است که حتی در یاوران نزدیک مهدی (عج)، برخی وسع و اقت‏بیشتری از دیگران نشان می‏دهند، اما به هر روی، هر کدام متناسب با وسع خویش، عمل می‏کنند . در حدیثی که پیش‏تر در وصف یاران مهدی (عج) ذکر شد، این تعبیر نیز آمده است: «در میان آنان، مردانی هستند که شب را نمی‏خسبند و در نمازی که می‏گزارند، چونان زنبور، زمزمه‏ای بر لب دارند . شب را با برپایی نماز، صبح می‏کنند و روز را با فرماندهی سپاه‏شان سپری می‏کنند . راهبان شب و شیران روزند .» (15)
سید محمد صدر در شرح این بخش از روایت می‏گوید که این ظرفیت عظیم، یعنی عبادت در شب و رزم در روز، تنها در برخی از یاران مهدی (عج) وجود دارد . سایرین، تنها به جهاد و رزم واجب روزانه‏ای که به عهده دارند، می‏پردازند و به سبب خستگی، برپایی نماز شب را که مستحب است، ترک می‏کنند; زیرا ظرفیت آن‏ها در حدی نیست که بتوانند عبادت و جهاد، هر دو را به دوش بکشند . بنابراین، یاران مهدی (عج) دو دسته‏اند; کسانی که به تهجد می‏پردازند و کسانی که به تهجد نمی‏پردازند . هر چند هر دو دسته، در اقدام به جهاد و رزم، مشابه یکدیگرند . همین تقسیم در یاران رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز وجود داشت . چنان‏که در قرآن به این نکته اشاره شده است: «در حقیقت، پروردگارت می‏داند که تو و گروهی از کسانی که با تواند، نزدیک به دوسوم از شب یا نصف آن یا یک سوم آن را به [نماز] برمی‏خیزید . . .» . (16) یاران پیامبر، هر چند همگی در شجاعت و تحمل آزار قریش، مشابه بودند، اما تنها گروهی از آنان، یعنی مسلمانان قبل از هجرت، به همراه ایشان به تهجد می‏پرداختند . (17)
توجه به وسع افراد در عرصه‏ی فهم و عمل، به منزله‏ی حفظ حرکت مستمر آنان در طریق تربیت و تحول است . چه‏بسا رعایت وسع یک فرد ضعیف، موجب شود که وی، به سهم خویش، در راه مهیا شدن برای ظهور مهدی (عج) گام بردارد، اما بی‏توجهی به وسع فردی متوسط و خوب، وی را از راه به در برد .
منابع:
1 . قرآن کریم، ترجمه‏ی محمد مهدی فولادوند، انتشارات سازمان پژوهش و برنامه‏ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش، 1378 .
2 . باقری، خسرو; آسیب و سلامت در تربیت دینی، عرضه شده در همایش آسیب‏شناسی تربیت دینی، وزارت آموزش و پرورش، 1380 .
3 . صافی گلپایگانی، لطف‏الله; منتخب الاثر فی الامام الاثنی عشر، قم، مؤسسة السیدة المعصومة، 1421 ه . ق .
4 . الصدر، السید محمد; تاریخ مابعدالظهور، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1412 ه . ق .
5 . نعمانی، محمد; غیبت، ترجمه: جواد غفاری، تهران، کتاب‏خانه‏ی صدوق، بازار سرای اردیبهشت، 1363 ه . ش .
پی‏نوشت‏ها:
1. این مقاله در همایش آسیب‏شناسی تربیت دینی وزارت آموزش و پرورش عرضه گردیده است .
2. بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق و لکم الویل مماتصفون .» انبیاء، 18 .
3. المفضل بن عمر الجعفی قال: سمعت الشیخ - یعنی ابا عبدالله علیه السلام - یقول: «ایاکم و التنویه، اما والله لیغیبن سبتا من دهرکم و لیخملن حتی یقال: مات؟ هلک؟ بای واد سلک؟ و لتدمعن علیه عیون المؤمنین و لیکفان تکفاالسفینه فی امواج البحر فلا ینجو الا من اخذالله میثاقه و کتب فی قلبه الایمان و ایده بروح منه و لترفعن اثنتا عشرة مشتبهة لا یدری ای من ای، قال: فبکیت ثم قلت له: کیف تصنع؟ فقال: یا اباعبدالله - ثم نظر الی شمس داخلة فی الصفه - اتری هذه الشمس؟ فقلت: نعم، فقال: لامرنا ابین من هذه الشمس .» ، غیبت نعمانی (ترجمه غفاری)، صص 218- 219 .
4. عن جابر الجعفی قال: «قلت لابی جعفر علیه السلام متی یکون فرجکم؟ فقال: هیهات هیهات لا یکون فرجنا حتی تغربلوا ثم تغربلوا یقولها ثلثا حتی یذهب الله تعالی الکدر و یبقی الصفو» . منتخب الاثر، ص 389 .
5. عن النبی صلی الله علیه و آله انه قال: «المهدی رجل من عترتی یقاتل علی سنتی کما قاتلت انا علی الوحی‏» . ینابیع المودة، به نقل از: منتخب‏الاثر، ص 232 .
6. ر . ک: منتخب الاثر، فصل دوم .
7. علی‏بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر علیه السلام انه قال: «اذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فی ادیانکم لایزیلنکم عنها فانه لابد لصاحب هذاالامر من غیبة حتی یرجع عن هذاالامر من کان یقول به، انما هی محنة من‏الله یمتحن الله بها خلقه . . .» . غیبت نعمانی، صص 219- 210 .
8. ر . ک: پاورقی 3 .
9. مفضل بن عمر قال: «قلت لابی عبدالله علیه السلام: ما علامة القائم؟ قال، اذا استدار الفلک، فقیل: مات او هلک؟ فی ای واد سلک؟ قلت: جعلت فداک ثم یکون ماذا؟ قال : لایظهر الا بالسیف‏» . نعمانی، ص 225 .
10. عن ابی بصیر قال: سعمت ابا جعفر الباقر علیه السلام یقول: «. . . ویضع السیف علی عاتقه ثمانیة اشهر هرجا هرجا حتی یرضی الله . . .» . نعمانی، ص 239 .
11. فضیل بن یسار عن ابی عبدالله علیه السلام فی حدیث قال: «و رجال کان قلوبهم زبر الحدید . . .» . بحارالانوار، ج 13، ص 180، به نقل از: تاریخ ما بعدالظهور، صدر، صص 348- 349 .
12. عن ابی‏الجارود عن ابی جعفر علیه السلام قال: قال لی: «. . . اذا سمعتم به فاتوه و لو حبوا علی الثلج‏» . نعمانی، ص 222 .
13. زائدة بن قدامة عن بعض رجاله عن ابی عبدالله علیه السلام قال: «ان القائم اذا قام یقول الناس: انی ذلک؟ و قد بلیت عظامه‏» . غیبت نعمانی، صص‏222- 223 .
14. عمرو بن سعد عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام انه قال یوما لحذیفة بن الیمان: «یا حذیفة لاتحدث الناس بما لایعلمون فیطغوا و یکفروا، ان من العلم صعبا شدیدا محمله لو حملته الجبال عجزت عن حمله، ان علمنا اهل البیت‏سینکر و تقتل رواته . . .» . غیبت نعمانی، ص‏203 .
15. و رجال کان قلوبهم زبر الحدید، لایشوبها شک فی ذات الله، اشد من الجمر، لو حملوا علی الجبال لازالوها، لا یقصدون برایة بلدة الا اخربوها . کان علی خیولهم العقبان . یتمسحون بسرج الامام علیه السلام یطلبون بذلک البرکة . و یحفون به یقونه بانفسهم فی الحروب و یکفونه ما یرید . فیهم رجال لاینامون اللیل لهم دوی فی صلاتهم کدوی النحل، یبتون قیاما علی اطرافهم و یصبحون علی خیولهم، رهبان باللیل لیوث بالنهار .» بحارالانوار، ج 13، ص 180، به نقل از: تاریخ ما بعدالظهور، صص 348- 349 .
16. ان ربک یعلم انک تقوم ادنی من ثلثی اللیل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذین معک . . .» مزمل، 20 .
17. تاریخ مابعدالظهور، صص 351- 352 .
منبع: تبیان



نوشته های دیگران () نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( پنج شنبه 89/10/16 :: ساعت 4:29 عصر )
»» بایسته‏های تبلیغ فرهنگ مهدوی قسمت سوم

آسیبشناسی تربیتی مهدویت
مقدمه
آسیب‏شناسی تربیتی مهدویت، یکی از مصداق‏های بحث عام‏تری است که از آن، به عنوان آسیب‏شناسی در تربیت دینی یاد شده است . برای توضیح این که مقصود از آسیب‏شناسی تربیتی مهدویت چیست، نخست‏باید به جنبه‏ی تربیتی مهدویت اشاره کرد . اعتقاد به وجود و ظهور امام مهدی (عج)، از جمله‏ی اعتقادات اسلامی و شیعی است و هم‏چون سایر اجزای این اعتقادات، لوازم تربیتی معینی بر آن مترتب است . بر این اساس، مهدویت، تنها مساله‏ای اعتقادی نیست، بلکه از بعد تربیتی نیز برخوردار است . هنگامی که ما مشخص می‏کنیم بر اساس متون روایی، اعتقاد به وجود و ظهور مهدی (عج)، ضروری است، مجموعه‏ای دانشی را برای افراد فراهم نموده‏ایم . اما هنگامی که این مجموعه‏ی دانشی، به همراه خود، تحولات هیجانی، عاطفی و عملی معینی را ایجاد می‏کند که ضمن آن، افراد می‏کوشند خود را برای یاوری امام مهدی (عج) مهیا سازند، چهره‏ی تربیتی مهدویت آشکار می‏گردد .
با توجه به جنبه‏ی تربیتی مهدویت، اکنون می‏توان مقصود از آسیب‏شناسی معطوف به آن را مشخص کرد . در این‏جا، آسیب‏شناسی، حاکی از بازشناسی موارد سوءبرداشت‏یا سوءعملکرد در جریان تربیتی مهدویت است . تا جایی که به ذات دین، مشتمل بر مهدویت، مربوط است، نمی‏توان از آسیب و آسیب‏شناسی سخن به میان آورد . اما هنگامی که جریان تربیت دینی، مشتمل بر بعد تربیتی مهدویت، شکل می‏گیرد، امکان ظهور آسیب و بنابراین آسیب‏شناسی فراهم می‏گردد; زیرا در جریان تربیت دینی، دست آدمی گشوده می‏شود و اکنون اوست که باید با فهمی که از دین کسب می‏کند، به عمل روی آورد و زمینه‏ی تحقق برداشت‏های خود را هموار کند . در طی این مسیر است که افق کوتاه دید آدمی، بدفهمی‏ها را در دامن می‏پرورد، چنان‏که دامنه‏ی محدود همت او، بدکرداری‏ها را در پی می‏آورد . از این رو، آسیب‏شناسی تربیتی مهدویت، تلاشی برای بازشناسی این گونه لغزش‏های فکری و عملی در جریان تحقق بخشیدن به بعد تربیتی مهدویت است .
اما چنان‏که اشاره شد، آسیب‏شناسی تربیتی مهدویت، خود، موردی از بحث عام‏تر آسیب‏شناسی تربیت دینی و اسلامی است . به عبارت دیگر، همه‏ی انواع آسیب‏شناسی در تربیت دینی، در هر یک از موارد آن نیز صادق خواهد بود . به این ترتیب، رابطه‏ی آسیب‏شناسی تربیت دینی با آسیب‏شناسی تربیتی مهدویت، رابطه‏ی کلی و جزئی خواهد بود . یعنی آن‏چه به طور کلی در مورد نخست صادق است، به نحو جزئی و مصداقی، در مورد دوم نیز صادق خواهد بود .
بر این اساس، چارچوب آسیب‏شناسی تربیتی مهدویت‏باید بر حسب چارچوب کلی آسیب‏شناسی تربیت دینی و اسلامی صورت‏بندی شود . نگارنده، پیش‏تر در مقاله‏ای تحت عنوان «آسیب و سلامت در تربیت دینی‏» ، چارچوبی کلی برای بحث پیشنهاد کرده است .[1]
در نوشتار حاضر، با مبنا قرار دادن چارچوب مذکور، در مورد خاص مهدویت‏به بحث از آسیب‏شناسی تربیتی خواهیم پرداخت . در چارچوب مبنایی، آسیب‏شناسی تربیت دینی، در هفت محور تنظیم شده است . در هر یک از این محورها، دو سوی لغزش و آسیب و یک حد میانه، به منزله‏ی شاخص سلامت مطرح گردیده است . در این‏جا، فهرست محورهای مذکور ذکر می‏گردد و در متن مقاله، با اشاره‏ای کوتاه در توضیح هر یک، مستنداتی در خصوص بحث اصلی این نوشتار یعنی مهدویت‏به دست داده خواهد شد .
محورهای اصلی آسیب‏شناسی تربیت دینی به قرار زیر است:
1 . آسیب‏ها: حصاربندی و حصارشکنی; سلامت: مرزشناسی .
2 . آسیب‏ها: کمال‏گرایی (غیرواقع‏گرا) و سهل‏انگاری; سلامت: سهل‏گیری .
3 . آسیب‏ها: گسست و دنباله‏روی; سلامت: هدایت .
4 . آسیب‏ها: مرید پروری و تک‏روی; سلامت: امامت .
5 . آسیب‏ها: قشری‏گری و عقل‏گرایی; سلامت: عقل‏ورزی .
6 . آسیب‏ها: خرافه‏پردازی و راززدایی; سلامت: حق‏باوری .
7 . آسیب‏ها: انحصارگرایی و کثرت‏گرایی; سلامت: حقیقت‏گرایی مرتبتی .
محور اول - آسیب‏ها حصاربندی و حصارشکنی; سلامت: مرزشناسی
اشاره: در این محور، آسیب‏های تربیت دینی، در دو سوی متقابل، حصاربندی و حصارشکنی نامیده شده‏اند . در حصاربندی، نظر بر این است که خط مشی اساسی برای تربیت دینی افراد، دور نگاه‏داشتن آنان از بدی و نادرستی است . این شیوه‏ی قرنطینه‏سازی، خود، یکی از منشاهای آسیب‏زاست; زیرا با مانع شدن آنان از مواجهه با بدی و نادرستی، توان مقاومت را در آنان تحلیل می‏برد . قرنطینه‏سازی، تنها به صورت موقت و در برخی از مراحل اولیه‏ی تربیت رواست، اما تبدیل آن به خط مشی اساسی تربیت، در حکم مبدل ساختن آن به یکی از عوامل آسیب‏زایی است . از سوی دیگر، حصارشکنی و قراردادن افراد در معرض مواجهه با جریان‏های مختلف فکری و عملی، بدون فراهم آوردن قدرت تحلیل و مقاومت در آنان نیز منشا آسیب‏زایی است . حالت‏سلامت در تربیت دینی، مرزشناسی است . مرزشناسی چون یکی از عوامل راهبردی در تربیت دینی است، حاکی از آن است که باید در جریان طبیعی زندگی، در مواجهه با بدی‏ها و نادرستی‏ها، توانایی تبیین و تفکیک میان خوبی و بدی یا درستی و نادرستی را به صورت مدلل در افراد فراهم آورد و به این ترتیب، زمینه‏ی مهار گرایش‏های آنان به بدی و نادرستی را مهیا کرد . مرزشناسی با تقوای حضور ملازم است، نه با تقوای پرهیز و مصونیت در متن موقعیت را جست‏وجو می‏کند، نه مصونیت در قرنطینه را .
با توجه به چارچوب کلی آسیب و سلامت در این محور، به بررسی آن در مورد خاص مهدویت‏خواهیم پرداخت . بر این اساس، بهره‏وری از مهدویت در امر تربیت، در دو صورت آسیب‏زا خواهد بود . هنگامی که فهم ما از این اصل اعتقادی و عمل ما در پرتو آن، به صورت حصاربندی جلوه‏گر شود و هنگامی که موضع ما در قبال آن به حصارشکنی منجر شود .
در شکل نخست از آسیب‏زایی، تصور و برداشتی ایستا از مهدویت و انتظار مهدی (عج) وجود دارد . به این معنا که دو صف حق و باطل، هر یک با پیروان خود، برقرارند تا زمانی که ظهور رخ دهد و باطل مضمحل شود . در این فاصله، پیروان حق باید بریده و برکنار از پیروان باطل، "انتظار" بکشند تا لحظه‏ی وقوع واقعه فرارسد . در این تصور، دوران غیبت، به مثابه‏ی "اتاق انتظار" است که باید در آن، به دور از اهل باطل، نشست و منتظر بود تا صاحب امر بیاید و کار را یکسره کند . تلاش افراد در این‏جا برای دور نگاه‏داشتن و مصون داشتن خود و دیگران، از اهل باطل است . پی‏آمد چنین فهمی از مهدویت، به صورت تربیت قرنطینه‏ای آشکار می‏گردد که در آن می‏کوشند افراد را با کنار کشیدن از معرکه، همراه با انتظاری انفعالی، مصون نگاه دارند .
این پی‏آمد تربیتی، گونه‏ای آسیب‏زا از تربیت را نشان می‏دهد; زیرا منطق حصاربندی بر آن حاکم است که عبارت از افزایش آسیب‏پذیری فرد از طریق دور نگاه‏داشتن وی از مواجهه است . اما این آسیب‏زایی، خود، از کژفهمی نسبت‏به مهدویت نشات یافته است . اگر مهدویت، ناظر به غلبه‏ی نهایی حق بر باطل است، باید این غلبه را در پرتو قانون کلی چالش میان حق و باطل فهم کرد . در چالش با باطل است که حق غالب می‏گردد: «بلکه حق را بر باطل فرومی‏افکنیم، پس آن را درهم می‏شکند، و ناگاه نابود می‏گردد . وای بر شما از آن‏چه وصف می‏کنید» . [2]
در روایات نیز مساله‏ی مهدویت، نه در قرنطینه، بلکه در فضای باز، یعنی در عرصه‏ی مواجهه و چالش میان حق و باطل ترسیم شده است . به تعبیر روایتی که در زیر آمده‏است، مؤمنان در عصر غیبت، چون ساکنان کشتی اسیر در پنجه‏ی توفانند که با آن واژگون و زیرورو می‏گردند . آنان با پرچم‏های اشتباه‏انگیز روبه‏رو خواهند بود و باید چنان بصیرتی داشته باشند که پرچم مهدی (عج) را از پرچم‏های دروغین بازشناسند . در چنین عرصه‏ی چالش‏خیزی است که باید کسی ایمان خویش را محفوظ نگاه دارد; قرنطینه‏ای در کار نیست . روایت چنین می‏گوید:
مفضل بن عمر جعفی گوید: شنیدم که شیخ - یعنی امام صادق علیه السلام - می‏فرمود: «مبادا علنی کنید و شهرت دهید . بدانید به خدا قسم، حتما مدت زمانی از روزگار شما غایب خواهد شد و بی‏تردید پنهان و گم‏نام خواهد گردید تا آن‏جا که گفته شود: آیا او مرده است؟ هلاک شده است؟ در کدامین سرزمین راه می‏پیماید؟ و بدون شک ، دیدگان مؤمنان بر او خواهد گریست و هم‏چون واژگون شدن کشتی در امواج دریا، واژگون و زیرورو خواهند گردید . پس هیچ‏کس رهایی نمی‏یابد مگر آن‏کس که خداوند از او پیمان گرفته و ایمان را در دل او، نقش کرده و با روحی از جانب خود تاییدش فرموده باشد . بی‏تردید، دوازده پرچم اشتباه‏انگیز که شناخته نمی‏شود کدام از کدام است، برافراشته خواهد شد . . .» . [3]
در همین سیاق، روایات فراوانی وجود دارد حاکی از این که در دوران غیبت، آزمون‏های سنگین و دشواری‏های بسیار رخ خواهد داد . به طور مثال، در روایتی از جابر جعفی آمده است که می‏گوید: «به امام باقر علیه السلام گفتم که گشایش در کار شما کی خواهد بود؟ پس فرمود: هیهات! هیهات! گشایش در کار ما رخ نمی‏دهد تا آن که شما غربال شوید و بار دیگر غربال شوید - و این را سه بار فرمود - تا آن که خدای تعالی، تیرگی را (از شما) زایل کند و شفافیت (در شما) به جای ماند .» [4]چنان که عبارات مذکور نشان می‏دهد، دوران غیبت، دوران مواجهه با موقعیت‏های سخت و آزمون‏های دشوار است که در نتیجه‏ی آن، بسیاری غربال خواهند شد; به این معنا که از آزمون سربلند بیرون نخواهند آمد . بنابراین، تصور آرمیدن در حصاری محفوظ و برکنار ماندن از اصطکاک و مواجهه، تصوری مردود است و در قاموس مهدویت و تربیت مهدوی نیست . 
شکل دوم از آسیب‏زایی، در مقابل حصاربندی، با حصارشکنی آشکار می‏گردد . در حالی که در حصاربندی، مرزهای آهنین می‏گذارند، در حصارشکنی، هر مرزی را برمی‏دارند و بی‏مرزی را حاکم می‏کنند . حاصل این امر، بروز التقاطهای ناهم‏خوان میان اندیشه‏های حق و باطل است . آسیب‏زایی حصارشکنی در تربیت دینی این است که درست و نادرست، یک‏جا خوراک افراد تحت تربیت می‏شود و این خوراک ناجور، رشدی را سبب نخواهد شد و چه‏بسا که مسمومیت و هلاک در پی داشته باشد . نمونه‏ی این بی‏مرزی و التقاط در عرصه‏ی مهدویت، آن است که کسانی معتقد شوند «مهدی‏» اسم خاصی برای فرد معینی نیست، بلکه نمادی کلی برای اشاره به چیرگی نهایی حق و عدالت‏بر باطل و بیدادگری است و مصداق این نماد می‏تواند هر کسی باشد .
در روایات مربوط به مهدویت، این گونه حصارشکنی به دیده‏ی منفی نگریسته شده است . بنابراین، در روایات فراوانی، بر این نکته تاکید شده است که مهدی (عج) نام شخص معینی است . به طور مثال، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: «مهدی مردی از عترت من است که به خاطر (برپایی) سنت من می‏جنگد، چنان‏که من به خاطر وحی جنگیدم .» [5]برهمین سیاق، در روایات دیگری، اشاره شده است که مهدی (عج) از فرزندان امام علی علیه السلام، فاطمه زهرا علیها السلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام و هم‏چنین هر یک از امامان بعدی است . [6]
نه تنها بر این نکته تاکید شده است که باید به «مهدی‏» چون نام خاص فرد معینی اعتقاد ورزید، که خداوند رسالت‏حاکمیت‏بخشیدن به حق و عدالت را به عهده‏ی وی گذاشته است، بلکه به طور کلی باید در دوران غیبت، دین و آموزه‏های اصیل آن را بازشناخت و بر آن پای‏ورزی کرد . این امر نیز نشانگر نادرستی مرزشکنی و برآمیختن حق و باطل در دوران غیبت است . به طور مثال، روایت زیر در این مورد قابل ذکر است:
علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «هنگامی که پنجمین فرزند از امام هفتم ناپدید شود، پس خدا را! خدا را! (مواظب باشید) در دین‏تان، شما را از آن دور نسازند . صاحب این امر ناگزیر از غیبتی خواهد بود تا کسی که بدین امر قایل است، از آن باز گردد . همانا این آزمایشی از جانب خدا است که خداوند، خلق خود را بدان وسیله می‏آزماید . . .» . [7]
تعبیر الله الله فی ادیانکم در این روایت، سخنی مؤکد بر اهمیت‏بازشناسی آموزه‏های اصیل دینی در دوران غیبت است . بر این اساس، محو کردن مرزهای میان حق و باطل و برهم‏آمیختن آن‏ها، یکی از لغزش‏هایی است که می‏تواند در خصوص مهدویت رخ دهد .
به این ترتیب، آشکار است که هر دو گونه‏ی آسیب‏زایی، یعنی حصاربندی و حصارشکنی، در عرصه‏ی مهدویت، مردود تلقی شده است . حالت‏سلامت در این محور از بحث، به دور از هر دو گونه‏ی مذکور، مرزشناسی است . مرزشناسی با قبول ارتباط، از حصاربندی متفاوت می‏گردد و با رد التقاط، از حصارشکنی متمایز می‏شود . مرزشناسی چون یکی از راهبردهای تربیت دینی، مستلزم آن است که فرد در متن موقعیت‏ها قرار داشته باشد و با بازشناسی مرزهای راستی از ناراستی و درستی از نادرستی، راه خود را بیابد . تربیت در این شکل، به دقت، هم‏چون آموختن حرکت در یک میدان مین است . مصون رفتن در جاده‏ی کناره، هنری نمی‏خواهد و آموزشی نمی‏طلبد . اما مساله این است که تربیت دینی و مهدوی، جاده‏ی کناره ندارد، بلکه درست از میدان مین می‏گذرد و نمی‏توان از آن کناره گرفت . از سوی دیگر، بی‏پروا دویدن در این میدان نیز سر بر باد ده است . تنها با آموختن بازشناسی خط عبور، می‏توان در این میدان حرکت کرد .
هر چند بیرون از قرنطینه بودن و در مواجهه قرار داشتن دشوار است، اما هنگامی که فرد با شناخت مرزها و حدود همراه گردد، توانایی حرکت‏سالم را خواهد یافت . در روایت مذکور در فوق، [8] هنگامی که امام صادق علیه السلام اشاره می‏کند که در دوران غیبت، وضعیت مؤمنان چون افراد یک کشتی واژگون شده، زیرورو می‏گردد، راوی سخت می‏هراسد و چاره می‏طلبد . در ادامه‏ی روایت، چنین آمده است:
«. . . راوی گوید: پس من گریستم و به حضرت عرض کردم: (در چنین وضعی) ما چه کنیم؟ فرمود: ای اباعبدالله! - و در این حال به پرتو خورشید که به درون خانه و ایوان می‏تابید، نظر افکند - آیا این خورشید را می‏بینی؟ عرض کردم: بلی . پس فرمود: مسلما کار ما روشن‏تر از این خورشید است .»
در پاسخ امام، مرزشناسی چون چاره‏ی کار معرفی شده است . با توجه به زمینه‏ی سخن که در آن، زیرورو شدن و بروز پرچم‏های اشتباه‏برانگیز مطرح شده، پاسخ بیانگر این است که اگر کسی مرزهای حق و باطل را بشناسد و نور را از ظلمت تمیز دهد، به سهولت می‏تواند راه خود را پیش گیرد و حرکت کند .
با داشتن تصویر درستی از مهدویت، مدلول‏های درست آن در تربیت نیز معین خواهد گردید . تربیت مهدوی، تربیت‏برای محیط باز است و از این رو، مستلزم آن است که افراد، توانایی مرزشناسی را کسب کنند و آمادگی مواجهه و رویارویی با اصطکاک‏های فکری و عملی را بیابند . این مرزشناسی شامل مواردی از این قبیل است: شناخت مهدی (عج) چون شخصی معین، شناخت رسالت وی در برپایی حق و عدالت، شناخت‏حقانیت آموزه‏های دین اسلام که وی آن را به جهانیان عرضه خواهد نمود، آشنایی با جریان‏های فکری مختلف که سودای برقرار ساختن حق و عدالت را در جوامع بشری در سر دارند و توانایی بازشناسی میزان درستی و نادرستی آن‏ها و توانایی در میان گذاشتن محققانه‏ی باورهای خود با آن‏ها .
پیرو مهدی (عج) با تربیت‏شدن برای زیستن در چنین محیط بازی، از انتظار انفعالی ظهور وی به دور خواهد بود و در اثر ارتباط سازنده با جریان‏های فکری دیگر، انتظاری پویا را نسبت‏به ظهور، آشکار خواهد ساخت . انتظار پویا به معنای فراهم ساختن فعالانه‏ی زمینه‏های ظهور است .
محور دوم - آسیب‏ها: کمال‏گرایی (غیر واقع‏گرا) و سهل‏انگاری, سلامت
اشاره:
در این محور، آسیب‏های تربیت دینی، در دو قطب کمال‏گرایی (غیر واقع‏گرا) و سهل‏انگاری قرار دارند . در قطب اول، آسیب‏زایی تربیت دینی ناشی از آن است که آرمان‏های بسیار والای دینی را از افراد تحت‏تربیت طلب می‏کنند، بدون آن که توان و طاقت واقعی آن‏ها را چون معیار حرکت‏به سمت این آرمان‏ها در نظر بگیرند . از این رو، بار سنگین آرمان‏های مذکور، طاقت‏سوز خواهد بود . در قطب دوم، سهل‏انگاری با بی‏اعتنایی به آرمان‏های بلند، چهره‏ی دیگری از آسیب‏زایی را آشکار می‏سازد . سهل‏انگاری، جدیت و تلاش را از عرصه‏ی تربیت می‏زداید و به این ترتیب، حرکت پیشرونده را به پرسه‏زدن تبدیل می‏کند، در حالی که پرسه‏زدن، سازنده و شکل‏دهنده نیست .
حالت‏سلامت در این محور، سهل‏گیری است . سهل‏گیری با کمال‏گرایی (غیرواقع‏گرا) از این جهت متفاوت است که در آن، کمال را برای فرد، در حد وسع وی می‏جویند و از فراتر از آن اغماض می‏کنند . تفاوت آن با سهل‏انگاری نیز در این است که در سهل‏گیری، در هر حال، چشم به سوی آرمان‏ها دارند و حرکت پیشرونده را می‏خواهند . پیامبر اکرم (ص) دین خود را "سهله‏ی سمحه" نامیده و جایگاه خود را در نقطه‏ی سهل‏گیری معین کرده است .
با به کارگیری چارچوب این محور در زمینه‏ی مهدویت، به ترتیب، از دو گونه‏ی آسیب‏زایی، یعنی کمال‏گرایی (غیر واقع‏گرا) و سهل‏انگاری، سخن خواهیم گفت . سپس، حالت‏سلامت را تحت عنوان سهل‏گیری مورد بحث قرار خواهیم داد .
در قطب نخست آسیب، ابتدا باید به این مساله پاسخ گوییم که کمال‏گرایی (غیر واقع‏گرا) چگونه در عرصه‏ی تربیت مهدوی آشکار می‏گردد . زمینه‏ی این امر، آن است که مهدی (عج)، عهده‏دار رسالتی سخت و سترگ است . تلاش گسترده در سطح جهان برای زدودن ظلم و بی‏عدالتی و نشاندن حق و عدالت‏بر اریکه‏ی قدرت، کاری به غایت دشوار است; زیرا مستلزم بازستاندن قدرت از دست مدعیان دروغین و جسور آن خواهد بود . از این رو، امام مهدی (عج) با مقاومت‏های بسیاری روبه‏رو خواهد شد و ناگزیر، جنگی جانکاه در پیش خواهد داشت . این نکته در روایات فراوانی مورد نظر قرار گرفته است . در زیر، به نمونه‏هایی اشاره می‏کنیم:
مفضل بن عمر گوید: «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: نشانه‏ی قائم چیست؟ فرمود: آن‏گاه روزگار گردش کند و گویند: او مرده یا هلاک شده؟ در کدامین سرزمین می‏گردد (به‏سر می‏برد) ؟ عرض کردم: فدایت‏شوم، سپس چه خواهد شد؟ فرمود: ظهور نمی‏کند مگر با شمشیر» . [9]
هم‏چنین، ابوبصیر گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می‏فرمود: «. . . شمشیر بر گردن خویش حمایل می‏سازد، هشت ماه به شدت مبارزه می‏کند تا این‏که خدا راضی شود . . .» . [10]
در پیش بودن این مسؤولیت‏سنگین و خطیر برای مهدی (عج)، کار را برای پیروان وی نیز دشوار خواهد ساخت . خداوند چنین مقدر نکرده است که آن حضرت، این رسالت را به تنهایی و تنها با مدد غیبی به انجام برساند، بلکه نظر بر آن بوده است که بشر در گیرودار این رخداد عظیم، خود نیز تحول یابد و در تعیین سرنوشت تاریخی خویش، نقش‏آفرینی کند . به هر روی، کسانی خواهند توانست‏خود را برای این یاوری آماده کنند که ظرفیتی عظیم در خویش سراغ گیرند . به همین دلیل، صفات برجسته‏ای برای یاوران مهدی (عج) ذکر شده است، چنان‏که در روایتی در وصف شجاعت آنان آمده است: «و مردانی که گویی دل‏های‏شان پاره‏های پولاد است . . .» . [11]هم‏چنین، در روایتی، ابوالجارود به نقل از امام باقر علیه السلام گوید: آن حضرت به من فرمود: «. . . چون شنیدید ظهور کرده است، نزد او بروید، اگر چه کشان کشان بر روی برف و یخ باشد .» [12]این بیان حاکی از آن است که یاران امام، چنان نستوه‏اند که اگر لازم باشد خود را به این نحو نیز به وی برسانند، به آن مبادرت خواهند کرد .
در نظر بودن چنین غایت‏بلندی در مساله‏ی مهدویت، زمینه‏ساز آسیب تربیتی کمال‏گرایی (غیر واقع‏گرا) می‏گردد . این آسیب چنین آشکار می‏گردد که مربیان، بدون توجه به وسع فهمی و عملی افراد، آنان را از همان ابتدا به فتح این قله‏ی عظیم فرابخوانند . آسیب این گونه کمال‏گرایی، به صورت اعراض کلی فرد از مقصد و مقصود آشکار می‏گردد و این در جریان تربیت، نقض غرض خواهد بود; زیرا فراخواندن افراد به کمال، برای آن است که آنان از وضعیت کنونی خویش، به سوی نقطه‏ای فراتر حرکت کنند . اما هنگامی که این امر به صورت غیرواقع‏بینانه صورت گیرد، فرد را از اصل حرکت منصرف می‏سازد . مربی باید بداند که هر کسی برای آن ساخته نشده است که بتواند یاور خاص مهدی (عج) باشد و نمی‏توان همگان را در این حرکت، به قله نشاند و با این حال، چنین نیست که این گونه افراد، جایی در کاروان بلنددامنه‏ی نصرت مهدی (عج) نداشته باشند .
در قطب دوم و در نقطه‏ی مقابل کمال‏گرایی، سهل‏انگاری قرار دارد . سهل‏انگاری در قلمرو مهدویت، به این نحو آشکار می‏گردد که جایی برای آن در ذهن و ضمیر فرد فراهم نیاید و به تبع آن، نقشی برای آن در تحول شخصیتی وی وجود نداشته باشد . به عبارت دیگر، در این قطب، مساله‏ی مهدویت در منظومه‏ی تربیت دینی، به کنج تغافل یا غفلت می‏افتد و هیچ نقشی برای آن در جریان تربیت دینی در نظر گرفته نمی‏شود .
در پاره‏ای از روایات به این نکته اشاره شده است که چگونه برخی از مردم، مساله‏ی مهدویت را به بوته‏ی فراموشی و غفلت می‏سپارند، به نحوی که به وقت ظهور وی، شگفت زده می‏شوند . به طور مثال، حماد بن عبدالکریم گوید: «در محضر امام صادق علیه السلام از حضرت قائم (عج) یاد شد . پس آن حضرت فرمود: بدانید که هرگاه او قیام کند، حتما مردم می‏گویند: این چگونه ممکن است؟ در حالی که چندین و چند سال است که استخوان‏های او نیز پوسیده است .» [13]
آسیب‏زایی سهل‏انگاری در این است که نقش تربیتی آرمان‏ها را با سبک‏گرفتن یا فراموش کردن آن‏ها از میان برمی‏دارد . هر آرمانی، متناسب با ویژگی‏های خود، قابلیت معینی را در افراد شکل می‏دهد . سهل‏انگاری نسبت‏به هر آرمانی، سهم تربیتی معینی را از عرصه‏ی تربیت‏خارج می‏سازد . مهدویت‏یکی از زنده‏ترین و پویاترین آرمان‏های دینی است; زیرا افراد را در ارتباط با رخدادی قرار می‏دهد که در پیش است و با توجه به این که وقت آن نامعین است، هر آن ممکن است واقع شود . رخدادهای مربوط به آینده، از توانایی ویژه‏ای برای آماده‏سازی افراد برخوردارند . مهدویت در میان این گونه رخدادهای مربوط به آینده، یکی از برجسته‏ترین آن‏هاست; زیرا در عرصه‏ی وسیعی، یعنی در پهنه‏ی حیات بشری، رخ می‏دهد و در حکم برآیندی برای درازای بلند تاریخ آدمی و چون نقطه‏ی روشنی در پایان آن است . سهل‏انگاری نسبت‏به مهدویت در تربیت دینی، به منزله‏ی از دست نهادن این تاثیر عظیم تحول‏بخش در شخصیت افراد است .
در نقطه‏ی میان دو قطب آسیب‏زای مذکور، حالت‏سلامت عبارت از سهل‏گیری است . سهل‏گیری از معایب هر دو قطب کمال‏گرایی (غیر واقع‏گرا) و سهل‏انگاری به دور است; زیرا در عین حال که در آن، به کمال نظر هست، وسع فرد نادیده گرفته نمی‏شود و در عین حال که در آن، سهولت در کار است، غفلت در میان نیست .
در تربیت مهدوی باید سهل‏گیری را چون یکی از شاخص‏ها در نظر گرفت . در سهل‏گیری، باید نخست‏به حدود وسع فهمی و عملی فرد توجه یافت و آن‏گاه با نظر به این حدود، حرکت وی را تسهیل کرد . امام علی علیه السلام در حدیثی طولانی که در آن از مهدی (عج) یاد کرده است، خطاب به حذیفه بن الیمان فرمود: «ای حذیفه! با مردم آن‏چه را نمی‏دانند (نمی‏فهمند) نگو; که سرکشی کنند و کفر ورزند . همانا پاره‏ای از دانش‏ها سخت و گران‏بار است که اگر کوه‏ها آن‏را بر دوش کشند، از بردن آن ناتوانند . . .» . [14]
در این سخن، توجه به وسع فهمی و دانشی افراد، مورد تاکید قرار گرفته و به صراحت اظهار شده که نادیده گرفتن آن، موجب اعراض و بلکه کفرورزی خواهد گردید . به تبع وسع فهمی، وسع عملی و حد طاقت افراد در به دوش کشیدن تکالیف نیز باید مورد توجه قرار گیرد . قابل ذکر است که حتی در یاوران نزدیک مهدی (عج)، برخی وسع و اقت‏بیشتری از دیگران نشان می‏دهند، اما به هر روی، هر کدام متناسب با وسع خویش، عمل می‏کنند . در حدیثی که پیش‏تر در وصف یاران مهدی (عج) ذکر شد، این تعبیر نیز آمده است: «در میان آنان، مردانی هستند که شب را نمی‏خسبند و در نمازی که می‏گزارند، چونان زنبور، زمزمه‏ای بر لب دارند . شب را با برپایی نماز، صبح می‏کنند و روز را با فرماندهی سپاه‏شان سپری می‏کنند . راهبان شب و شیران روزند .» [15]
سید محمد صدر در شرح این بخش از روایت می‏گوید که این ظرفیت عظیم، یعنی عبادت در شب و رزم در روز، تنها در برخی از یاران مهدی (عج) وجود دارد . سایرین، تنها به جهاد و رزم واجب روزانه‏ای که به عهده دارند، می‏پردازند و به سبب خستگی، برپایی نماز شب را که مستحب است، ترک می‏کنند; زیرا ظرفیت آن‏ها در حدی نیست که بتوانند عبادت و جهاد، هر دو را به دوش بکشند . بنابراین، یاران مهدی (عج) دو دسته‏اند; کسانی که به تهجد می‏پردازند و کسانی که به تهجد نمی‏پردازند . هر چند هر دو دسته، در اقدام به جهاد و رزم، مشابه یکدیگرند . همین تقسیم در یاران رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز وجود داشت . چنان‏که در قرآن به این نکته اشاره شده است: «در حقیقت، پروردگارت می‏داند که تو و گروهی از کسانی که با تواند، نزدیک به دوسوم از شب یا نصف آن یا یک سوم آن را به [نماز] برمی‏خیزید . . .» . [16]یاران پیامبر، هر چند همگی در شجاعت و تحمل آزار قریش، مشابه بودند، اما تنها گروهی از آنان، یعنی مسلمانان قبل از هجرت، به همراه ایشان به تهجد می‏پرداختند . [17]
توجه به وسع افراد در عرصه‏ی فهم و عمل، به منزله‏ی حفظ حرکت مستمر آنان در طریق تربیت و تحول است . چه‏بسا رعایت وسع یک فرد ضعیف، موجب شود که وی، به سهم خویش، در راه مهیا شدن برای ظهور مهدی (عج) گام بردارد، اما بی‏توجهی به وسع فردی متوسط و خوب، وی را از راه به در برد .
منابع
1 . قرآن کریم، ترجمه‏ی محمد مهدی فولادوند، انتشارات سازمان پژوهش و برنامه‏ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش، 1378 .
2 . باقری، خسرو; آسیب و سلامت در تربیت دینی، عرضه شده در همایش آسیب‏شناسی تربیت دینی، وزارت آموزش و پرورش، 1380 .
3 . صافی گلپایگانی، لطف‏الله; منتخب الاثر فی الامام الاثنی عشر، قم، مؤسسة السیدة المعصومة، 1421 ه . ق .
4 . الصدر، السید محمد; تاریخ مابعدالظهور، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1412 ه . ق .
5 . نعمانی، محمد; غیبت، ترجمه: جواد غفاری، تهران، کتاب‏خانه‏ی صدوق، بازار سرای اردیبهشت، 1363 ه . ش .
________________________________________
[1] . این مقاله در همایش آسیب‏شناسی تربیت دینی وزارت آموزش و پرورش عرضه گردیده است .
[2] . بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق و لکم الویل مماتصفون .» انبیاء، 18 .
[3] . المفضل بن عمر الجعفی قال: سمعت الشیخ - یعنی ابا عبدالله علیه السلام - یقول: «ایاکم و التنویه، اما والله لیغیبن سبتا من دهرکم و لیخملن حتی یقال: مات؟ هلک؟ بای واد سلک؟ و لتدمعن علیه عیون المؤمنین و لیکفان تکفاالسفینه فی امواج البحر فلا ینجو الا من اخذالله میثاقه و کتب فی قلبه الایمان و ایده بروح منه و لترفعن اثنتا عشرة مشتبهة لا یدری ای من ای، قال: فبکیت ثم قلت له: کیف تصنع؟ فقال: یا اباعبدالله - ثم نظر الی شمس داخلة فی الصفه - اتری هذه الشمس؟ فقلت: نعم، فقال: لامرنا ابین من هذه الشمس .» ، غیبت نعمانی (ترجمه غفاری)، صص 218- 219 .
[4] . عن جابر الجعفی قال: «قلت لابی جعفر علیه السلام متی یکون فرجکم؟ فقال: هیهات هیهات لا یکون فرجنا حتی تغربلوا ثم تغربلوا یقولها ثلثا حتی یذهب الله تعالی الکدر و یبقی الصفو» . منتخب الاثر، ص 389 .
[5] . عن النبی صلی الله علیه و آله انه قال: «المهدی رجل من عترتی یقاتل علی سنتی کما قاتلت انا علی الوحی‏» . ینابیع المودة، به نقل از: منتخب‏الاثر، ص 232 .
[6] . ر . ک: منتخب الاثر، فصل دوم .
[7] . علی‏بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر علیه السلام انه قال: «اذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فی ادیانکم لایزیلنکم عنها فانه لابد لصاحب هذاالامر من غیبة حتی یرجع عن هذاالامر من کان یقول به، انما هی محنة من‏الله یمتحن الله بها خلقه . . .» . غیبت نعمانی، صص 219- 210 .
[8] . ر . ک: پاورقی 3 .
[9] . مفضل بن عمر قال: «قلت لابی عبدالله علیه السلام: ما علامة القائم؟ قال، اذا استدار الفلک، فقیل: مات او هلک؟ فی ای واد سلک؟ قلت: جعلت فداک ثم یکون ماذا؟ قال : لایظهر الا بالسیف‏» . نعمانی، ص 225 .
[10] . عن ابی بصیر قال: سعمت ابا جعفر الباقر علیه السلام یقول: «. . . ویضع السیف علی عاتقه ثمانیة اشهر هرجا هرجا حتی یرضی الله . . .» . نعمانی، ص 239 .
[11] . فضیل بن یسار عن ابی عبدالله علیه السلام فی حدیث قال: «و رجال کان قلوبهم زبر الحدید . . .» . بحارالانوار، ج 13، ص 180، به نقل از: تاریخ ما بعدالظهور، صدر، صص 348- 349 .
[12] . عن ابی‏الجارود عن ابی جعفر علیه السلام قال: قال لی: «. . . اذا سمعتم به فاتوه و لو حبوا علی الثلج‏» . نعمانی، ص 222 .
[13] . زائدة بن قدامة عن بعض رجاله عن ابی عبدالله علیه السلام قال: «ان القائم اذا قام یقول الناس: انی ذلک؟ و قد بلیت عظامه‏» . غیبت نعمانی، صص‏222- 223 .
[14] . عمرو بن سعد عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام انه قال یوما لحذیفة بن الیمان: «یا حذیفة لاتحدث الناس بما لایعلمون فیطغوا و یکفروا، ان من العلم صعبا شدیدا محمله لو حملته الجبال عجزت عن حمله، ان علمنا اهل البیت‏سینکر و تقتل رواته . . .» . غیبت نعمانی، ص‏203 .
[15] . و رجال کان قلوبهم زبر الحدید، لایشوبها شک فی ذات الله، اشد من الجمر، لو حملوا علی الجبال لازالوها، لا یقصدون برایة بلدة الا اخربوها . کان علی خیولهم العقبان . یتمسحون بسرج الامام علیه السلام یطلبون بذلک البرکة . و یحفون به یقونه بانفسهم فی الحروب و یکفونه ما یرید . فیهم رجال لاینامون اللیل لهم دوی فی صلاتهم کدوی النحل، یبتون قیاما علی اطرافهم و یصبحون علی خیولهم، رهبان باللیل لیوث بالنهار .» بحارالانوار، ج 13، ص 180، به نقل از: تاریخ ما بعدالظهور، صص 348- 349 .
[16] . ان ربک یعلم انک تقوم ادنی من ثلثی اللیل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذین معک . . .» مزمل، 20 .
[17] . تاریخ مابعدالظهور، صص 351- 352 .
منبع: تبیان



نوشته های دیگران () نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( پنج شنبه 89/10/16 :: ساعت 4:29 عصر )
»» بایسته‏های تبلیغ فرهنگ مهدوی

بایسته‏های تبلیغ فرهنگ مهدوی قسمت سوم
اشاره :
در قسمتهای پیشین این سلسله مقالات مهم‏ترین نکاتی را که مبلغان و مروجان فرهنگ مهدوی در فعالیتهای تبلیغی و ترویجی خود باید مورد توجه قرار دهند، به دو دسته بایسته‏های عملی و نظری تقسیم و از «گسترش و تعمیق ارتباط معنوی با امام عصر(ع)» به عنوان مهم‏ترین بایسته عملی و از «شناخت همه‏جانبه فرهنگ مهدوی» به عنوان نخستین بایسته نظری یاد کردیم. در این قسمت از مقاله به بررسی برخی دیگر از بایسته‏های نظری می‏پردازیم.
2. توجه به جایگاه و شأن رفیع امام عصر(ع)
امام مهدی(ع) عصاره خلقت، خاتم اوصیا و وارث همه انبیا و اولیای پیشین است، چنان‏که در یکی از زیارات حضرت صاحب‏الامر(ع) خطاب به ایشان عرض می‏کنیم:
السلام علی وارث الأنبیاء و خاتم الأوصیاء... المنتهی إلیه مواریث الأنبیاء و لدیه موجود آثار الأصفیاء.1
سلام بر وارث پیامبران و خاتم اوصیا... آن‏که میراث تمام پیامبران بدو رسیده و آثار همه برگزیدگان در نزد او موجود است.
آن حضرت چنان مقامی در نزد پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) دارند که خطاب به ایشان از تعبیر «پدر و مادرم به فدای او» استفاده کرده‏اند، از جمله در روایات زیر که از پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) نقل شده، آمده است:
بأبی و أمّی سمیّی و شبیهی و شبیه موسی بن عمران، علیه جیوب (جلابیب) النور یتوقّد من شعاع القدس.2
پدر و مادرم به فدای او که همنام من، شبیه من و شبیه موسی بن عمران است، بر او جامه‏هایی از نور است که از پرتو قدس روشنایی می‏گیرد.
بأبی ابن خیرة الإماء... .3
پدرم به فدای فرزند بهترین کنیزان... .
امام راحل نیز در بیان جایگاه و شأن بی‏مانند امام مهدی(ع) در عالم هستی می‏فرماید:
من نمی‏توانم اسم رهبر روی ایشان بگذارم، بزرگ‏تر از این است. نمی‏توانم بگویم که شخص اول است، برای اینکه دومی در کار نیست. ایشان را نمی‏توانیم با هیچ تعبیری تعبیر کنیم، الّا همین که مهدی موعود(ع) است.4
با توجه به همین مقام و مرتبت رفیع امام عصر(ع) است که در روایات، به کلمات و عبارتهای خاصی برای عرض سلام و ارادت به پیشگاه آن حضرت سفارش شده است. از جمله در روایتی که از امام محمد باقر(ع) نقل شده، می‏خوانیم:
من أدرک منکم قائمنا فلیقل حین یراه «السلام علیکم یا أهل بیت النبوة و معدن العلم و موضع الرسالة».5
هر کس از شما که قائم ما(ع) را دریابد، پس باید به هنگام دیدار با او بگوید: «سلام بر شما ای خاندان نبوت و معدن علم و جایگاه رسالت».
در روایت دیگری کیفیت سلام دادن مردم به آن حضرت در زمان ظهور چنین بیان شده است.
لایسلّم علیه مسلّم إلّا قال: «السلام علیک یا بقیة اللّه‏ فی أرضه».6
هیچ سلام دهنده‏ای بر آن حضرت سلام نمی‏دهد، مگر این‏که می‏گوید: «سلام بر تو ای باقی‏مانده خدا در زمین».
مطالعه سیره و اقوال علما و بزرگان نیز نشان می‏دهد که آنها نهایت ادب و احترام را نسبت به حضرت صاحب‏الامر(ع) رعایت و از هر سخن و عملی که در آن اندک شائبه بی‏توجهی به جایگاه و شأن آن حضرت وجود داشت، پرهیز می‏کردند. در این‏باره حکایت زیر که از مرجع عالیقدر حضرت آیة‏اللّه‏العظمی صافی گلپایگانی در زمینه ادب و احترام حضرت آیة‏اللّه‏العظمی بروجردی نسبت به امام عصر(ع) نقل شده، بسیار خواندنی است:
یک روز در منزلشان مجلسی بود، در آن مجلس شخصی با صدای بلند گفت: برای سلامتی امام زمان و آیة‏اللّه‏ بروجردی، صلوات! در همان حال، ایشان که در حیاط قدم می‏زد. با شتاب و ناراحتی به طرف در بیرونی آمد و با عصا محکم به در زد، به‏طوری که آقایانی که در بیرون بودند، ترسیدند که نکند اتفاقی افتاده باشد. چندین نفر به طرف در اندرونی رفتند که ببینند چه خبر است؟ آیة‏اللّه‏ بروجردی گفتند: «این که بود که اسم مرا در کنار نام مبارک امام زمان(ع) آورد؟ این مرد را بیرون کنید و به خانه راهش ندهید.7
براساس آنچه گفته شد، بر همه مبلغان فرهنگ مهدوی، اعم از نویسندگان، سخنرانان، شاعران، مدیحه‏سرایان و... لازم است که در نوشته‏ها، گفته‏ها، سرودها و به تعبیر عام‏تر در کلیه فعالیتهای تبلیغی و ترویجی خود، نکات زیر را مورد توجه جدی قرار دهند.
1ـ2. خودداری از به‏کار بردن کلمات و تعابیری که شایسته جایگاه و شأن رفیع امام عصر(ع) نیست؛
2ـ2. رعایت نهایت ادب و احترام به هنگام بر زبان راندن نام آن حضرت و یاد کردن از ایشان؛
3ـ2. ذکر سلام و صلوات پس از نام بردن از آن حضرت و برخاستن به هنگام بیان نام خاص ایشان.
3. پرهیز از طرح مطالب سست، واهی و بی‏اساس
مروری اجمالی بر صدها کتاب روایی، کلامی، تاریخی و... که محققان و دانشمندان شیعه و اهل سنت از سالها پیش از تولد و غیبت امام دوازدهم تا کنون در این باره نگاشته‏اند8 و نگاهی گذرا به حدود شش‏هزار روایتی که از پیامبر اکرم(ص) و ائمه اهل بیت(ع) در زمینه موضوعات مختلف مرتبط با امام عصر(ع) وارد شده،9 نشان می‏دهد که اعتقاد به امام مهدی(ع) به عنوان آخرین حجت الهی و منجی آخرالزمان، در معارف اسلامی از چنان مبانی و پایه‏های عقلی و نقلی استوار و خلل‏ناپذیری برخوردار است که راه هرگونه انکار و تردید را بر مخالفان این اندیشه می‏بندد و مدافعان این اندیشه را نیز از دست یازیدن به مطالب سست، واهی، خیالی و خواب و رؤیاهای بی‏اساس برای اثبات حقانیت این اندیشه بی‏نیاز می‏سازد.
حضرت آیت‏اللّه‏العظمی فاضل لنکرانی در پیامی به «دومین جشنواره برترینهای فرهنگ مهدویت» در این زمینه می‏فرماید:
در اینجا تذکر این نکته را لازم می‏بینم که در این وادی اهل فکر و تحقیق باید معارف را به صورت ناب و خالص و به دور از هرگونه حشو و زواید در اختیار مردم قرار دهند. باید از بیان امور سست و واهی و چه بسا کذب که اساس اعتقاد مردم را متزلزل می‏کند اجتناب نمایند. در تثبیت حقیقت امامت هیچ نیازی به بیان رؤیاهای کاذبه و حوادث غیر صحیح نیست. باید در منابر از جذبه‏های واقعی ولایت و آثار و کرامتهای مسلّم الثبوت و حقیقی آن استفاده نمایند و به بیان دیگر باید به دنبال تحکیم عقاید باشیم و نه فقط برانگیختن احساسات، که آن امری است غیر پایدار و گذرا.10
تکیه بر مطالب سست و بی‏بنیادی چون خواب و رؤیا برای ترویج و تبلیغ فرهنگ مهدوی، نه تنها مردم را همواره در سطحی نازل از ایمان و آگاهی قرار می‏دهد، بلکه اعتقاد و باور آنها را نیز بسیار شکننده و آسیب‏پذیر می‏سازد؛ زیرا مردمی که تنها با بیان یک خواب و رؤیا جذب موضوع مهدویت می‏شوند، با وقوع اندک خدشه‏ای در این نقلها دچار تزلزل و سردرگمی می‏گردند.
با عنایت به مطالب یاد شده بر همگان لازم است که در تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدویت و انتظار، به نحو شایسته‏ای به نکات زیر توجه کنند:
1ـ3. تلاش در جهت دفاع عقلانی از اندیشه مهدویت و انتظار و تبیین هر چه بهتر و دقیق‏تر مبانی این اندیشه؛
2ـ3. دقت و مراقبت کامل در نقل مطالب و مباحث مهدوی، به ویژه حکایتهای مربوط به تشرفات، و توجه به منابع و مستندات مطالب و مباحث نقل شده؛
3ـ3. پرهیز از مطرح ساختن خواب و رؤیاهایی که پایه و اساس محکم و متقنی ندارند، هر چند بسیار جذاب و اثرگذار باشند.
4. گشودن زوایای جدید در طرح مباحث مهدوی
فراگیر شدن شور و شوق انتظار در جامعه ما و گرایش گروههای مختلف اجتماعی به ویژه اقشار فرهیخته و تحصیل‏کرده به مباحث مهدوی، ضرورت پرداختن عالمانه و متناسب با خواست و نیاز گروه‏ها و اقشار مختلف اجتماعی به این مباحث را دو چندان ساخته و رسالت مراکز، نهادها و گروه‏های فعال در این حوزه را سنگین‏تر نموده است. بدیهی است که در شرایط حاضر نمی‏توان تنها با طرح مطالب و مباحث سنتی مهدویت آن هم در قالبها و اشکالی که پیش از این مرسوم بوده، نیاز روز افزون جامعه به این مباحث را پاسخ داد. از این رو بر مبلغان فرهنگ مهدوی لازم است که با گشودن زوایای جدید در طرح مباحث مهدوی و پرداختن به موضوعات مختلف اجتماعی از منظر فرهنگ انتظار، ارائه این‏گونه مطالب و مباحث را هم از نظر محتوا و هم از نظر قالب دچار تحول سازند.
امروزه می‏توان از منظر علوم مختلف انسانی، از جمله جامعه‏شناسی، روان‏شناسی، علوم سیاسی، اقتصاد و حتی از منظر هنرهای تصویری چون سینما به ارائه مباحث مهدوی پرداخت و با طرح موضوعات و مسائل جدیدی که تا کنون در این حوزه مطرح نبوده توجه مخاطبان را جلب نمود. موضوعات و مسائلی چون آینده جهان و جهان آینده، اقتصاد جهانی، عدالت اجتماعی، حکومت جهانی، جهانی شدن، آثار روانی و تربیتی انتظار، آسیب‏شناسی اجتماعی انتظار، منجی‏گرایی در سینما و... .
البته ورود به این حوزه نیازمند دقت، ژرف‏نگری و احاطه به مباحث مهدوی از یک سو و علم و اطلاع کافی از مبانی علوم موردنظر از سوی دیگر است و لذا لازم است کانونها و مجامع مهدوی که قصد ورود به این حوزه را دارند، پیش ازهر اقدامی با کارشناسان شناخته شده و مورد اطمینان مشورت نمایند، تا خدای نخواسته به دام التقاط یا ابتذال گرفتار نشوند.
5 . توجه به آفتها و آسیبهای اندیشه مهدویت
اندیشه مهدویت و انتظار نیز چون هر اندیشه و آرمانی آفتها و آسیبهایی دارد که اگر به آنها توجه نشود و به‏موقع برای برطرف ساختن آنها اقدام نگردد می‏تواند آثار منفی و مخربی داشته باشد. البته این آسیبها می‏تواند در هر زمان متفاوت از زمان دیگر باشد و از این رو مقابله با آنها نیازمند آسیب‏شناسی مستمر و روزآمد از سوی عالمان زمان‏شناس و مراکز فرهنگی و تحقیقاتی حوزوی و دانشگاهی است.
به نظر می‏رسد در حال حاضر فرهنگ مهدوی در جامعه ما با آسیبهای مختلفی روبروست که می‏توان آنها را در ذیل دو عنوان کلی دسته‏بندی کرد: 1. عوام‏زدگی و سطحی‏نگری؛ 2. روشنفکر زدگی و تأویل‏گرایی.
امروزه شاهد هستیم که گروهی از نویسندگان، سخنرانان و گردانندگان محافل و مجالس مذهبی برای جلب توجه عوام و جذب هر چه بیشتر آنها به موضوع مهدویت، با به فراموشی سپردن فلسفه واقعی انتظار و کارکردهای اجتماعی آن، مردم را صرفا به نقل خواب و رؤیا و حکایتهای ضعیف و بی‏اساس مشغول داشته و با بستن باب هرگونه تعقل و تدبر در معارف مهدوی، برداشتهای سطحی خود از روایات را ملاک تحلیل و بررسی پدیده ظهور قرار داده‏اند.
سخنرانیها و آثار مکتوبی که از سوی این گروه ارائه می‏شوند، مخاطبان جوان خود را از رسالت سنگینی که در برابر حجت خدا، حضرت صاحب‏الامر(ع) و مسئولیت بزرگی که در برابر اجتماع خود دارند، غافل ساخته و آنان را به این اندیشه وامی‏دارد که تنها باید در خلوت خود در جست‏وجوی امام غائب بود و تلاش کرد که با به دست آوردن ادعیه، توسلات و ختوماتی راهی برای تشرف خدمت آن حضرت پیدا کرد. قطعا اگر این قبیل افراد به آرزوی خود دست نیابند و راهی برای ملاقات با امامشان پیدا نکنند دچار دل‏زدگی و ناامیدی می‏شوند.
خطر دیگری که این قبیل سخنرانیها و آثار دارد این است که اعتقاد به مهدویت را در نزد کسانی که هنوز به حقایق شیعه و عمق اندیشه مهدویت پی نبرده‏اند، اعتقادی موهوم و آمیخته با خرافه جلوه می‏دهد.
گروهی دیگر از نویسندگان و سخنرانان که همه جهان پیرامون خود را تنها با عینک مدرنیسم می‏بینند و همه حقایق هستی را با ملاک علوم تجربی و انسانی غربی تجزیه و تحلیل می‏کنند، به ارائه برداشتهای روشنفکرانه از قیام و انقلاب مهدی پرداخته و شاخصه‏های دموکراسی لیبرال را ملاکی برای ارزیابی حکومت امام عصر(ع) قرار داده‏اند. این گروه تلاش می‏کنند که روایات مربوط به ظهور و حوادث پس از آن را به گونه‏ای تأویل و تفسیر کنند که با چارچوبهای به‏ظاهر علمی پذیرفته شده از سوی آنها هیچ تفاوتی نداشته باشد.
آثاری که براساس دیدگاههای این گروه عرضه می‏شوند، از یک سو اندیشه مهدویت و انتظار را در اذهان مخاطبان خود در حد یک اندیشه اجتماعی، چون دیگر اندیشه‏های اجتماعی، که چه بسا در آن جای چون و چرا و نقض و ابرام نیز وجود دارد، تنزل داده و رفته رفته جوانان را نسبت به حتمیت و قطعیت واقعه ظهور و کارآمدی آن دچار تردید می‏کند. و از سوی دیگر این اندیشه را از همه پشتوانه‏های غیبی و الهی خود تهی ساخته و امام مهدی(ع) را در قالب رهبر یک جنبش اجتماعی که چون هر رهبر اجتماعی دیگر گرفتار سازوکارهای پذیرفته شده جوامع بشری است، مجسم می‏سازد.
چنان‏که گفته شد هر یک از این دو دیدگاه آثار و پیامدهای مخربی برای اندیشه مهدویت و انتظار داشته و لطمات جبران‏ناپذیری به کارکردها و آثار این اندیشه وارد می‏سازد و از این رو لازم است که مبلغان و مروجان فرهنگ مهدوی با درایت و تیزبینی از غلبه این قبیل دیدگاهها بر فعالیتهای خود جلوگیری و با آثار زیانبار آنها مقابله کنند.
6. پرهیز از درآمیختن فعالیتهای مهدوی با اغراض جناحی و گروهی
در سالهای اخیر با گسترش فعالیتهای مهدوی در جامعه، خیل وسیعی از مردم، از گروهها و اقشار مختلف اجتماعی و با گرایشها و تمایلات متفاوت سیاسی، بیش از پیش به فرهنگ مهدویت و انتظار روی آورده و به حضرت مهدی(ع) به عنوان پایان‏بخش همه ناامیدیها و نامرادیها و آخرین ذخیره شیعه برای رهایی همه جهان از تیرگیها و پلیدیها دل بسته‏اند. از این رو بر همه مراکز، مؤسسات، هیأتهای مذهبی و کانونهایی که به فعالیتهای مهدوی مشغولند، لازم است که در فعالیتهای خود تنها رضایت حضرت صاحب‏الامر(ع) را در نظر داشته باشند و از درآمیختن این موضوع با هرگونه اغراض و گرایشهای جناحی و گروهی خودداری کنند؛ زیرا در این شرایط هر حرکتی که در جهت کسب منافع جناحی و گروهی و بهره‏برداری سیاسی و حزبی از این گرایش ناب و خالص مردمی صورت گیرد، موجب از دست رفتن آخرین امید مردم، بدبین شدن آنها به فعالیتهای مهدوی و در نتیجه پراکنده شدن آنها از پیرامون مهم‏ترین محور وحدت امت اسلامی می‏شود که این خود خطایی جبران‏ناپذیر و گناهی نابخشودنی است.
7. رعایت اخلاص در عمل و پیراسته داشتن نیت
کلیه فعالیتهایی که با هدف احیا، گسترش و تعمیق فرهنگ مهدویت در جامعه صورت می‏گیرد از مصادیق بارز «انتظار فرج» و در نتیجه از جمله عبادات، بلکه از شایسته‏ترین آنها، به شمار می‏آید11، از این رو در این‏گونه فعالیتها چون هر عبادتی دیگر، نیت و اخلاص شرط اساسی بوده و بدون نیت خالصانه این فعالیتها هیچ ثمری برای انجام دهندگان آنها نخواهد داشت.
اما انجام فعالیت تبلیغی و ترویجی خالصانه برای امام عصر(ع) مستلزم درک چند مطلب اساسی است که در اینجا برخی از آنها را یادآور می‏شویم:
1. مدیون بودن همه ما نسبت به امام عصر(ع):
استمرار هستی و بقای همه ما بسته به وجود آخرین حجت الهی است؛ چرا که به فرموده امام باقر(ع):
لو بقیت الأرض یوما بلا إمام منّا لساخت بأهلها.12
اگر زمین یک روز بدون امامی از ما بماند اهلش را در خود فرو می‏برد.
و همه نعمتها و خیرات و برکاتی که در عالم هستی نصیب ما می‏شود، به واسطه امام عصر(ع) و به طفیل هستی ایشان است. چنان‏که در «دعای عدیله» می‏خوانیم:
ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الأرض والسماء.13
به بقای او دنیا باقی است و به برکت وجود او مردم روزی داده می‏شوند و به واسطه وجود اوست که زمین و آسمان پابرجاست.
از این رو می‏توان گفت که همه ما در زندگی خود مدیون و وامدار امام عصر(ع) هستیم و ایشان نسبت به همه ما حق حیات دارند و به همین دلیل اگر موفق شویم که قدمی در راه ترویج و تبلیغ نام و یاد آن حضرت برداریم جز ادای بخش بسیار ناچیزی از دین خود نسبت به ایشان کاری انجام نداده‏ایم.
2. خدمت به امام عصر(ع) افتخار همه اولیاء و بزرگان:
امام مهدی(ع) چنان جایگاه رفیعی در عالم هستی دارند که حتی ائمه معصومین(ع) خدمت به ایشان را افتخار خود دانسته و آرزو می‏کردند که خداوند توفیق خدمت به آن حضرت را نصیبشان فرماید. چنان‏که وقتی از امام صادق(ع) می‏پرسند که: «آیا قائم به دنیا آمده است؟» می‏فرماید:
لا، ولو أدرکته لخدمته أیّام حیاتی.14
خیر، اما اگر او را درک کنم همه روزهای زندگی‏ام خدمتگزارش خواهم بود.
با توجه به این موضوع کسی که توفیق خدمت به آرمانها و اهداف فرهنگ مهدوی را به دست می‏آورد، نه تنها منتی بر امام عصر(ع) ندارد، بلکه باید خدا را به خاطر توفیقی که نصیب او کرده شکر کند.
3. جاری شدن برکت در زندگی خدمتگزاران به امام عصر(ع):
بدون تردید هرگونه فعالیتی که با هدف ترویج معارف اهل بیت(ع)، گسترش فرهنگ امامت و ولایت در جامعه و تعمیق عشق و ارادت مردم به خاندان رسالت صورت گیرد مورد رضایت حضرت حق بوده و موجب نزول خیرات و برکات در زندگی انسان می‏شود.
با نگاهی اجمالی به زندگی کسانی که عمر خود را وقف خدمت به اهل بیت(ع) نموده و در این راه از استعدادها، تواناییها و امکانات مادی و معنوی خود حداکثر استفاده را کرده‏اند، نشان می‏دهد که این‏گونه افراد در زندگی خود از توفیقها و برکتهای الهی بیشتری برخوردار شده و در فعالیتهای فردی و اجتماعی خود شاهد رشد و توسعه بیشتری بوده‏اند. رمز این مسئله نیز روشن است؛ چرا که به اعتقاد ما هرکس در راه امیر مؤمنان علی(ع) و خاندان او قدم بردارد و آنها را در حد توان خود، یاری نماید، مشمول این دعای پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) نسبت به یاری دهندگان اهل بیت عصمت و طهارت خواهد شد که:
أللّهمّ أنصر من نصره و اخذل من خذله.15
خدایا یاری کن هر کس که او (علی(ع)) را یاری کند و خوار کن هر کس که او را خوار کند. أللّهمّ أنصره وانتصر به لدینک وانصر به أولیائک و أولیائه و شیعته واجعلنا منهم... و انصر ناصریه و اخذل خاذلیه.16
خدایا او را (مهدی(ع)) یاری کن به وسیله او دینت را، دوستانت را، دوستان او را و شیعیان و یاران او را یاری کن و ما را از ایشان قرار بده... و هرکس که او را یاری می‏کند یاری ده و هر کس که او را خوار می‏کند خوار کن.
توجه به نکات یاد شده، مبلغ و مروج فرهنگ مهدوی را از هرگونه انگیزه و غرضی جز کسب رضایت حضرت ولی‏عصر(ع) و ادای وظیفه به ساحت مقدس آن حضرت فارغ می‏سازد و به او یاری می‏دهد که با نیت خالصانه، به دور از هرگونه انگیزه مادی و بدون توجه به مدح و ذم این و آن به فعالیت در این حوزه بپردازد.
8. توجه دیدگاهها و نظرات مراجع عظام تقلید
در طول تاریخ پر فراز و نشیب شیعه افراطها و تفریطهای فراوانی در موضوع مهدویت صورت گرفته و جریانهای انحرافی بسیاری در این زمینه شکل گرفته‏اند. اما در همه این زمانها جریان قدرتمند فقاهت و مرجعیت شیعه به عنوان یکی از اصلی‏ترین شاخصهای خط تعادل در اندیشه شیعی با همه این انحرافها و کج‏اندیشی‏های مقابله کرده و همواره مبلغ و مروج اندیشه ناب برگرفته شده از تعالیم معصومین(ع) بوده است. از این رو بر گروهها و تشکلهای فعال در حوزه مباحث مهدوی لازم است که برای در امان ماندن از هرگونه افراط و تفریط در فعالیتهای خود، همواره دیدگاهها و نظرات مراجع عالیقدر تقلید و بزرگان حوزه علمیه را مدنظر داشته باشند و از انجام هر نوع فعالیت مغایر با اندیشه و دیدگاههای ایشان پرهیز کنند؛ چرا که براساس فرمایش امام عصر(ع) آنها حجت برهمه ما هستند:
... و أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانّهم حجتی علیکم و أنا حجة‏اللّه‏ علیهم.17
... و اما در رویدادهایی که [برای شما] پیش می‏آید به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ چرا که آنها حجت بر شما هستند و من حجت خدا برایشان هستم.
9. توجه به کارکردهای مجالس و مراسم مهدوی
جشنها و مراسمی که به نام امام عصر(ع) و برای بزرگداشت یاد ایشان برپا می‏شوند، فرصت مناسبی برای تجدید پیمان با آن امام، یادآوری تکالیف و رسالتهای ما نسبت به آن حضرت، ترویج فرهنگ انتظار و آماده‏سازی جامعه برای ظهور یگانه منجی عالم بشریت است. اما متأسفانه در سالهای اخیر بسیاری از این جشنها و مراسم کارکرد اصلی خود را از دست داده و به مجالسی خنثی، بی‏محتوا و گاه ضد انتظار و مروج سکون و رکود تبدیل شده‏اند. حتی در مواردی دیده شده است که در این جشنها و مراسم اعمالی صورت می‏گیرد که خلاف شرع آشکار و برخلاف خواسته حضرت بقیة‏اللّه‏ الاعظم، ارواحنا له الفداء، است. اعمالی چون پخش موسیقیهای مبتذل، اختلاط زن و مرد، اسراف و تبذیر، اجرای نمایشهای سخیف و بی‏محتوا و... .
در این شرایط وظیفه گروهها و تشکلهای فعال در حوزه فرهنگ مهدوی دو چندان شده و بر آنها لازم است که ضمن تلاش برای حفظ کارکرد اصلی مجالس و مراسم مهدوی از هر عملی که بر خلاف احترام و قداست این‏گونه مراسم و مغایر با خواسته‏های امام عصر(ع) است جلوگیری نمایند.
توجه به بیانات حضرت آیة‏اللّه‏العظمی صافی گلپایگانی که خطاب به دومین همایش «مهدویت؛ جهان آینده و استراتژی انتظار» صادر شده در این زمینه راهگشاست. ایشان می‏فرماید:
از این برنامه‏ها که به عنوان جشن و مجالس چراغانی، شادباش، مدیحه‏سرایی، سخنرانی و همایش برگزار می‏شود، باید در جهت اهداف عالی آن وجود مقدس و حجة‏اللّه‏ یگانه زمان، بهره‏برداری شود و پیرامون شخصیت منحصر به فرد آن ولیّ خدا و ابعاد و اطراف و خصائص مأموریت بزرگی که بر عهده آن حضرت است و در حقیقت مکمل بعثت همه انبیا و رسالات آسمانی است، تبلیغ کنند که همه این برنامه‏ها موجب خشنودی و رضایت خاطر آن حضرت است و نیز همگان را از کارها و اعمالی که باعث نگرانی و رنجش خاطر آن حضرت می‏شود، برحذر نمایند.18
با امید به این‏که خداوند متعال به همه ما توفیق فعالیت تبلیغی مهدوی، همراه با معرفت و خلوص کامل و به دور از هرگونه افراط و تفریط عطا فرماید.
________________________________________
1 .شیخ عباس قمی ، مفاتیح‏الجنان، زیارت حضرت صاحب‏الامر به نقل از سیدبن طاووس.
2 .محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج36، ص337، ح200.
3 .همان، ج51، ص121.
4 .صحیفه نور (مجموعه رهنمودهای امام خمینی، قدس‏سره)، ج12، ص208-209.
5 .بحارالانوار، ج52، ص331، ح5.
6 .همان، ج24، ص212.
7 .روزنامه جمهوری اسلامی، ویژه بزرگداشت آیة‏اللّه‏ بروجردی و شیخ شلتوت.
8 .تنها در کتاب الذریعه مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی افزون بر چهل کتاب و رساله با عنوان «الغیبة» معرفی شده که از سوی فقها، متکلمان و محدثان بزرگ شیعه در طی قرون متمادی به رشته تحریر درآمده است. در کتابنامه‏هایی هم که در سالهای اخیر به چاپ رسیده نزدیک به دو هزار کتاب که در زمینه مباحث مهدوی نوشته شده‏اند معرفی شده است. ر.ک: علی‏اکبر مهدی‏پور، کتابنامه امام مهدی(ع).
9 .در کتاب منتخب‏الاثر حضرت آیة‏اللّه‏ صافی گلپایگانی، نزدیک به شش هزار روایات از طریق شیعه و اهل سنت در زمینه مباحث مختلف مرتبط با امام مهدی(ع) نقل شده است.
10.مجله موعود، سال ششم، ش32، تیر 1381.
11.«أفضل العبادة إنتظار الفرج.» شیخ صدوق، کمال‏الدین و تمام‏النعمة، ج2، ص377، ح1.
12.بحارالانوار، ج23، ص37، ح64.
13.شیخ عباس قمی، مفاتیح‏الجنان، دعای عدیله.
14.محمدبن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبة، ص245؛ بحارالانوار ج51، ص148، ح22. شایان ذکر است که در برخی از کتابها این روایت به امام حسین(ع) استناد داده شده که ظاهرا صحیح نباشد.
15.بحارالانوار، ج37، ص126، ح24.
16.مفاتیح‏الجنان، زیارت آل‏یاسین.
17.ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، کمال‏الدین و تمام‏النعمة، ج2، ص483، ح4.
18.مجله موعود، سال هفتم، شماره 40، آذر و دی 1382.
منبع: تبیان



نوشته های دیگران () نویسنده متن فوق: » حسن زارع ( پنج شنبه 89/10/16 :: ساعت 4:29 عصر )
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آشنایی اجمالی با امام زمان(عج)
آشنایی اجمالی با امام زمان(عج)
محتوای فیلم موهن علیه پیامبر چیست؟
انصار و یاران منجی موعود
نگاهی گذرا به برخی ویژگیهای دوران پس از ظهور
نشانههای حتمی خیلی وقت است که اتفاق افتاده!
رهیافتی به فلسفة قیام حسینی و پیوند آن با انقلاب مهدوی
از انتظار تا اجتهاد
آینده منتظر
انتظار و سازندگی اجتماعی
[عناوین آرشیوشده]

قالب وبلاگ


>> بازدید امروز: 8
>> بازدید دیروز: 29
>> مجموع بازدیدها: 418315

» درباره من

مهدویت

» پیوندهای روزانه

پایه نگهدارنده موبایل
درسهای از قران [1]
سحا مارکت [1]
گنجینه ابزار طراحی اسلامی و مذهبی [3]
کانون مهدویت دانشکده اصول دین دزفول [43]
ائمه اطهارسلام الله علیها [4]
یا غیاث المستغیثین [12]
قرآن معجزه ای جاوید و درسهای از قرآن [15]
کاملترین بانک طرح توجیهی و اقتصادی [2]
شغل, استخدام, کاریابی [19]
جنبش وبلاگی حمایت از مسلمانان مظلوم میانمار [7]
جنبش وبلاگی حمایت از مسلمانان مظلوم میانمار [6]
اولوالالباب ( صاحبان خرد ناب ) [4]
ترتیل صوتی کل قرآن با صدای استاد منشاوی [18]
مرکز توسعه وبلاگهای دینی خراسان جنوبی [8]
[آرشیو(15)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
انتظار خورشید[2] . زمینه‌سازی برای ظهور؛ آرمان انقلاب اسلامی[2] . آشنایی اجمالی با امام زمان(عج)[2] . خانه مهدى (عج) کجاست؟[2] . راه امام خمینی (رحمه الله) طریق نجات از ظلمات آخر الزمانی[2] . رهیافتی به فلسفة قیام حسینی و پیوند آن با انقلاب مهدوی . آسیب شناسى مهدویت . خانه مهدى (عج) کجاست؟ 2 . خبرگزاری فارس . دوازدهمین پیشوای معصوم . آغاز عصر غیبت . آیا جهان، آینده ای هم دارد؟ . آینده منتظر . آینده و جهانی شدن در جامعه مهدوی . از انتظار تا اجتهاد . اصول جامعه مهدوی . امام مهدی(ع) مظهر کمال علم و دانش بیست و هفت حرف (بیست و هفت . امام مهدى(عج) پیام‏آور عدالت . سازندگی اجتماعی . شعری برای مسلمانان میانمار که مظلومانه کشته می‌شوند . صدقه برای وجود مقدس ولی‌عصر(ع) . صلوات و دعا برای فرج آل محمد (ص) . ضرورت طرح مباحث مهدویّت . ضرورت طرح مباحث مهدویّت2 . علیه پیامبر . فرج بعد از شدت . فرهنگ انتظار . فیلم موهن علیه پیامبر . فیلمسازان آمریکایی مهدویت را نشانه گرفته اند . مبارزه با نسل کشی در میانمار . محتوای فیلم موهن . محتوای فیلم موهن علیه پیامبر چیست . معجزه اراده ها در تحقق ظهور . مهدویت . مهدویت در کلام امام محمد باقر علیه السلام بیشترین روایات و اخب . مهدویت و فرقه هاى انحرافى . مهدویت و فرقه هاى انحرافى 2 . نشانه‌های حتمی خیلی وقت است که اتفاق افتاده! . نگاهی گذرا به برخی ویژگی‌های دوران پس از ظهور . واکنش حزب حرکت ناسیونالیست ترکیه به کشتار مسلمانان در میانمار . وجود امام مهدى علیه السلام از دیدگاه عقل امام مهدی (ع) . ولایت امام مهدى علیه السلام امام مهدی (ع) . ویژگیهاى تبلیغى قرآن درباره موعود آخرالزمان . کارکردهای انتظار برای فرد منتظر . کرامات امام زمان (عج) در جبهه‌ها . انتظار عاشورایی . انتظار و چشم انداز آینده . انتظار و سازندگی اجتماعی . انصار و یاران منجی موعود . او هم از من انتظار دارد . برکت انتظار شکوفایی . جنبش وبلاگی . جنبش وبلاگی مبارزه با نسل کشی در میانمار . جهانی سازی مهدوی و مخالفانش . چگونگى غیبت امام زمان (ع) . چهل حدیث گهربار منتخب . حالا میانمار، ضجه‌ای آشنا می‌زند . حضرت مهدی ـ علیه السلام . حضرت مهدى (عجّ) در نگاه سبط اکبر(ع) . حکومت آینده‌ی جهان .
» آرشیو مطالب
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
تیر 91
دی 89
اسفند 88
تیر 88
خرداد 88
اردیبهشت 88
فروردین 88
مرداد 91

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
عاشق آسمونی
حقیقت در دنیای مجازی
لحظه های آبی( دلسروده های فضل ا... قاسمی)
آزاد
دل نوشته ها
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سایت تبیان
هادرباد شناسی (روستایی در شرق شهرستان بیرجند)
ماهساچ
•°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
چانه
قران
پوشاک مردانه و زنانه، لباس های روز آقایان و خانم ها
کارواش خانگی همه کاره جت مینی
هسته گیر آلبالو
سیب خیال
آنلاین گلچین
خرید آنلاین=تخفیف
اسپایکا
میرسالار
سورپرایز
برلیان
****شهرستان بجنورد****
مشاور
بامیلو
روانشناسی آیناز
وبلاگ بایدهلو باشد
سلحشوران
یادداشتها و برداشتها
farzad almasi
.: شهر عشق :.
جهاد ادامه دارد...
سامع سوم
عکس های زیبا و دیدنی از دنیای پرندگان
ابـــــــــــــــــــــــــــــــــــــرار
گیاهان دارویی
مدرسه ابتدایی پسرانه غیر دولتی امام هادی (ع) سبزوار
مجموعه بیانات رهبر معظم
منتظر شما
فروش نرم افزار آموزشی و راهنمای تحصیل و تست زن
عمو همه چی دان
فتو بلاگ
پرسش مهر
ســـــــــرزمـــــــیـــن آهــــــن
کارون
کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
نوری چایی_بیجار
روان شناسی psycology
تبادل نظر
وای ندیدید شما ا!!!!!!!

مجموعه مقالات رایانه MOGHALAT COMPUTER
چرا اینجوری؟
عدالت جویان نسل بیدار
مقالات روان شناسی
کودکان استثنایی
جدیدترین یوزر پسورد آنتی ویروس nod32- Kaspersky - Avira
یوزر آنتی ویروس و مسابقات تبیان و راسخون و قرآنی
شناختی
روان شناسی کودکان استثنایی
عشق سرخ
نور الهی
مذهب عشق
حجت الاسلام و المسلمین استاد عبدالکریم عابدینی
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
حفاظ
روان شناسی و اتیسم
گوناگون و زیبا
زندگی یعنی فریناز
عکس
حیاتی تازه
* امام مبین *
کتابخانه دیجیتال روانشناسی
جنبش قطره سرگشته
پایگاه اطلاع رسانی قاین نیوز
دکتر علی حاجی ستوده
کتاب الکترونیکی
کافه تـــــــــرانزیت
کشکول
روان شناسی
جدیدترین یوزر پسورد آنتی ویروس nod32- Kaspersky - Avira
انا مجنون الحسین
عوامل پیشرفت ،راه‌های پیشرفت و موانع پیشرفت چیست ؟ عکس جالب
مریم
mled.parsiblog.com
اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای
حـــقـیــقـت کده
.: بادکنک سبز :.
نحن اقرب من حبل الورید
اگه احمدی نژاد 50 کیلو وزن داره 45 کیلوش جیگره
دکتر علی حاجی ستوده
فرزندان افغانستان
طوفان در پرانتز
عکس پرنسس خشگله
پرسش مهر 10
پارس دانلود
سوپر لینکستان لیندا
هر چی که بخواهی هست
مقالات اختلالات رفتاری و روانی...
آرامش و اختلالات و مشکلات
جکستان . عکاسخانه
راهی دیار عشق
نرم افزار زبان های خارجی انگلیسی آلمانی فرانسوی عربی اسپانیایی
جستجو کردی نبود کلیک کن اینجا هست؟!!!!
کلاهبردران، معرفی کلاهبرداران و شیادان و شگردها و شماره تلفن شان
فرهنگی وهنری ودانشجویی ودوست یابی وتجاری واقتصادی وعلمی وشعر
فانوس
در تمنای وصال
مشاوره و مقالات روانشناسی
عکس و پیامک و دانلود بازی و نرم افزار
دل بارانی
فیلم، کارتون، سریال، موسیقی، پاپ، ایرانی
نرم افزارهای، مالی، اداری حسابداری، انبارداری،
لوازم بهداشتی آرایشی،عطر ، آدکلن ، لوازم لاغری و کرم
نرم افزارهای، بازی، سرگرمی،حادثه ای، اتومبیلرانی،فکری، ورزشی
هتل دانلود
سکوت نیمه شب
کالای بیستِ بیست در فروشگاه بیست وای بیست
کوچک های بزرگ
دهکده مجازی ...
دختر غریب ، پایگاه عکس های جدید
سانسور سریال افسانه جومونگ
گرانترین فروشگاه، بهترین خرید بهترین یادگاری
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
چگونه خدمتگذار خوبی باشیم
رویای معین
عکاسخانه
عکس های توپ گلها همه آفتاب گردانند
آرامش و مشکلات زندگی ؟؟؟؟
پیچیدگی سکوت
متفاوت
دستنوشته های بی بی ریحانه
**** نـو ر و ز*****
فرهنگی هنری، عکس، مدل لباس، مانتو، ژاکت، سارافون دخترانه و زنانه
روان شناسی
جای دستمال کاغذی ماشین
هایپرمارکت
نمونه سوالات دروس پیش دانشگاهی و متوسطه کلیه رشته ها
چالش
پد ضد عرق Underarm shild
بیتوته
آموزش ساخت جعبه هدیه، آموزش گل سازی، گل بلندر
شمع سازی و چشم های متحرک زیبا و فانتزی
روان شناسی مثبت گرا
دیجی فروش
دیجی مارکت
با یِ لبخند ملیح
رومیزی ترمه گل
جغجغه‌
دیجی بازار
گل بهشتی
دیجی بازار
از ماست که برماست
سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنیdr.sokhani stamp
تاپروانه شدن"""
روان شناسی * 心理学 * psychology
ما تا آخرایستاده ایم

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان













طراح قالب