مهدویت در اندیشه متفکر شهید مرتضی مطهری
بسم الله الرحمن الرحیم
محمد اباذری
بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود
مقدمه
دوازدهم اردیبهشت یادآور از دست دادن عالمی وارسته، مجاهدی خستگیناپذیر، عارفی واصل فقیهی توانمند، مفسری بزرگ و اندیشمندی است که با شهادت خود جهان اسلام را داغدار نمود.
حکیم فرزانهای که «عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کجرویها و انحرافات مبارزهای سرسختانه نمود. شخصیتی که در اسلامشناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود». [1
و به فرموده امام راحل - اعلی اللّه مقام الشریف - «در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمهای وارد شد که هیچ چیز، جایگزین آن نیست». [2] .
از ویژگیهای مهم استاد شهید مرتضی مطهری - قدس سره - به بیان اسوه و مقتدای او یعنی امام راحل - قدس سره - این بود که «با قلمی روان و فکری توانا در تحلیل مسایل اسلامی و توضیح حقایق فلسفی با زبان مردم و بیقلق و اضطراب به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت و آثار قلم و زبان او بیاستثنا آموزنده و روانبخش است». [3] .
یکی از موضوعات مهم و اساسی اسلام تفکر و اندیشه مهدویت است. این موضوع مورد عنایت و توجه خاص این متفکر اندیشمند قرار گرفته و با نگاهی نو، شگرف، عمیق و عالمانه وارد این عرصه شده است و در مناسبتهای گوناگون آن را از زوایای مختلف مورد بحث قرار داده است.
این اندیشه که با نوید قرآن [4] درباره غلبه قطعی صالحان و متقیان، کوتاه شدن دست تبهکاران و جباران برای همیشه و آیندهای درخشان و سعادتمندانه برای بشریت، در میان امت اسلام پدید آمد، پیوسته مورد توجه آنان بود؛ به گونهای که پیش از تولد حضرت مهدی (ع) دهها کتاب در این زمینه نوشته شده و اصحاب پیوسته با سؤالاتی مثل «متی الفرج؟» و مانند آن؛ از تحقق و ویژگیهای این مژده آسمانی پرس و جو میکردند.
استاد شهید دربارهِ این اندیشه ناب میفرماید:
این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلی نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است که طبق بسیاری از نظریهها و فرضیهها فوق العاده تاریک و ابتر است... [5] .
راسل در کتاب امیدهای نو میگوید: امروز دیگر غالب دانشمندان امیدشان را از بشریت قطع کرده و معتقدند که علم به جایی رسیده است که عن قریب بشر به دست علم نابود خواهد شد و میگوید: یکی از این افراد انیشتین است او معتقد است بشر با گوری که به دست خود کنده است یک گام بیشتر فاصله ندارد!. [6] .
امّا ما مسلمین خوشوقتیم که بر خلاف این همه بدبینیها که در دنیای غرب برای بشریت به وجود آمده ما به آینده بشریت خوشبین هستیم. که یک حکومت عادل جهانی بر مبنای ایمان، خداپرستی و خداشناسی و بر مبنای حکومت قران به وجود میآید. [7] .
به راستی آیا این پیشرفت شگفتانگیز صنعت و تکنولوژی توانسته است به تمام خواستههای جسمی، روحی، فردی و اجتماعی بشر پاسخ کافی بدهد و آرامش و سعادت را برای او به ارمغان آورد و او را از ماورای طبیعت و امدادهای غیبی، بینیاز کند؟ ایشان در کتاب امدادهای غیبی به نقد این تفکر میپردازد و مینویسد:
این خیال، خیال باطلی است. خطراتی که به اصطلاح در عصر علم و دانش برای بشریت است از خطرات عصرهای پیشین بیشتر و عظیمتر است... و این پیشرفت علمی، او را مغرورتر و غرایز حیوانی او را افروختهتر نموده است و به همین جهت خود علم و فنّ، امروز به صورت بزرگترین دشمن بشر در آمده است. [8] .
وضعیت آینده بشریت مسئلهای است که سالهاست فکر بشر را به طور جدی به خود مشغول کرده است. ظلم فراگیر و بیعدالتی مسابقه تسلیحاتی با تولید روزافزون سلاحهای مرگبار اتمی، هستهای، میکروبی، شیمیایی و... آینده را در هالهای از ابهام فرو برده و یأس و ناامیدی جامعه جهانی را در بر گرفته است. با این که نظریههای متفاوت و ناامید کنندهای از طرف نظریه پردازان مطرح میگردد، ولی اسلام از همان ابتدا با قاطعیت تمام، به عنوان وعدهای الهی از آیندهای بسیار روشن و درخشان خبر میدهد که با تکامل فکری و عقلی بشر، جامعهای کامل و پاک به نام «جامعه مهدوی» در ابعاد جهانی تشکیل خواهد شد. جامعهای که در آن از ستم و جنگ و ستیز هیچ اثری نخواهد بود و عصر زندگی واقعی بشر در آن زمان رقم میخورد.
مشخصهها و ویژگیهای جامعه مهدوی
این عالم وارسته با بهره گرفتن از آیات و روایات در بحث عدل کلّی در ابتدا به قطعیت آن اشاره میکند و میفرماید:
از قرآن مجید استفاده میشود که همه پیامبران الهی - صلوات اللّه علیهم اجمعین - که از طرف خدای متعال مبعوث شدهاند، برای دو هدف اساسی بوده است:
1. برقراری ارتباط صحیح میان بنده و خالق یعنی توحید که در کلمه «لااله الا اللّه» خلاصه میشود.
2. برقراری روابط حسنه و صالحه میان افراد بشر بر اساس عدالت و صلح و صفا و تعاون و احساس و عاطفه و خدمت بنابراین، مسئله برقراری عدالت آن هم با مقیاس بشریت هدف اصلی و عمومی همه انبیا (ع) بوده است و مسئله عدالت یک آرزو و خیال نیست یک واقعیتی است که دنیا به سوی آن پیش میرود یعنی سنت الهی است و خدا عدالت را در نهایت امر، بر دنیا حاکم خواهد نمود.
سپس با بهره گرفتن از روایات به ترسیم «جامعه مهدی» میپردازد و مینویسد:
رسول گرامی اسلام (ص) میفرماید: [9] «المهدی یُبعثُ علی اختلافٍ من الناس و الزلازل؛ مهدی (ع) در یک شرایطی میآید که اختلاف در میان بشر شدید و زلزلهها برقرار است» (مقصود زلزلههای ناشی از مواد زیر زمین نیست). اصلاً زمین به دست بشر تکان میخورد و خطر بشریت را تهدید میکند که زمین نیست و نابود شود. «فیملا الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً؛ بعد از آن که پیمانه ظلم و جور پر شد دنیا را پر از عدل و داد میکند».
«یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض؛ از او هم خدای آسمان راضی است و هم خلق آسمان و مردم روی زمین» بعد فرمود: «یُقَسٍّم المال صِحاحاً؛ ثروت را به طور عادلانه و بالسویه تقسیم مینماید» «و یملا قلوب امه محمد غِنیً ویَسعُهم عدلُه، خداوند متعال دل امت اسلام را مملوّ از غنا میکند»؛ یعنی خیال نکن غنا و ثروت، تنها همان ثروت مادّی است. دلها غنی میشود فقرها و نیازها و حقارتها و بیچارگیها و کینهها و حسادتها همه از دلها بیرون کشیده میشود.
سپس ایشان وضعیت قبل از ظهور و بعد از ظهور را در بیان حضرت علی (ع) دنبال میکند.
وضعیت قبل از ظهور
امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه میفرماید:
«حتی تقوم الحرب بکم علی ساقٍ بادیاً نواجذها مملؤهٌ اخلافُها حُلواً رضاعُها علقماً عاقبتُها» [10] پیش بینی میکند که قبل از ظهور حضرت مهدی (ع) آشوب عجیب و جنگهای بسیار مهیب و خطرناکی در دنیا هست.
میفرماید: «جنگ روی پای خودش میایستد، دندانهای خودش را نشان میدهد. مثل یک درندهای که دندان نشان میدهد، شیر پستان خودش را نشان میدهد»؛یعنی آن ستیزه جویان و آتش افروزان جنگ نگاه میکنند میبینند این پستان جنگ خوب شیر میدهد یعنی به نفعشان کار میکند، اما نمیدانند که عاقبت این جنگ به ضرر خودشان است. «حلواً رضاعُها؛ دوشیدنش خیلی شیرین است»، اما «علقماً عاقبتُها، عاقبتش فوق العاده تلخ است».
«اَلا و فی غدٍ وسیاتی غدٌ بما لاتعرفون، بدانید که فردا آبستن چیزهایی است که هیچ پیشبینی نمیکنید، ولی بدانید هست و فردا با خود خواهد آورد».
وضعیت بعد از ظهور
«یاخذ الوالی من غیرها عمالها علی مساوی اعمالها»؛ اول کاری که آن والی الهی میکند این است که عُمّال و حُکّام را یکیک میگیرد، اعوان خودش را اصلاح میکند و دنیا اصلاح میشود؛ «و تُخرِج له الارضُ افالیذَ کبدها؛ زمین پارههای جگر خود را بیرون میدهد.»؛ یعنی زمین هر موهبتی که در خودش دارد از هر معدنی و استعدادی که شما تصور بکنید را بیرون میدهد. هر چه تا امروز مضایقه نموده بیرون میدهد. «و تُلقی الیه سِلماً مقالیدها؛ زمین میآید مثل یک غلام در حالی که تسلیم است کلیدهای خودش را در اختیار او قرار میدهد»؛ یعنی دیگر سرّی در طبیعت نمیماند مگر این که به دست او کشف میشود. «فیُریکم کیف عدل السیره؛ آن وقت او به شما نشان خواهد داد که عدالت واقعی یعنی چه؟» نشان خواهد داد که این همه که دم از اعلامیه حقوق بشر و آزادی میزنند همهاش دروغ است. این همه که دم از صلح میزنند همهاش دروغ و نفاق و جو فروشی و گندم نمایی بود. «یُحیی میّت الکتاب والسنه؛ قوانین کتاب و سنت را که متروک مانده و به حسب ظاهر مرده و از میان رفته است را زنده خواهد کرد» و نیز فرمود «اذا قام القائم حکم بالعدل» [11] اصلاً حضرت یک لقبی دارد مخصوص به خود که از مفهوم قیام گرفته شده است آن که در جهان قیام میکند «القائم». اصلاً ما حضرت مهدی (ع) را با قیام و عدالت میشناسیم.
«و ارتفع فی ایامه الجور؛ جور و ظلمی دیگر در کار نیست». «و امنت به السُبُل؛ همه راهها، راههای زمینی دریایی، هوایی امن میشود». چون منشأ این ناامنیها، ناراحتیها و بیعدالتیها است، وقتی که عدالت برقرار شود چون فطرت بشر فطرت عدالت است؛ دلیل ندارد که ناامنی وجود داشته باشد. «و اخرجت الارض برکاتها؛ و زمین تمام برکات خودش را بیرون میآورد». «ولایجد الرجل منکم یومئذ موضعاً لصدقته و برّه، و هو قوله تعالی و العاقبه للمتقین» آیا میدانید ناراحتی مردم آن وقت، چیست؟ ناراحتی مردم فقط این است که اگر بخواهند یک صدقهای بدهند و یک کمکی به کسی بکنند یک نفر (مستحق) پیدا نمیشود یک فقیر روی زمین پیدا نخواهد شد. [12] .
ضرورت تحقق چنین جامعهای
نکته بسیار مهمی که در اندیشه شهید مطهری درباره مهدویت درخشش دارد، ضرورت و قطعیت تحقق جامعه مهدوی از منظر حکمت الهی است. از دیدگاه ایشان:
مهدویت یک فلسفه بزرگ جهانی است؛ چون اسلام یک دین جهانی است؛ چون تشیع به معنای واقعیاش یک امر جهانی است. وقتی قرآن میفرماید: (و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون) [13] صحبت از زمین است؛ نه صحبت از این منطقه و آن منطقه و این قوم و آن نژاد.
اولاً: امیدواری به آینده است که دنیا در آینده نابود نمیشود زندگی سعادتمندانه بشر آن است که در آینده است.
دوّم: آن دوره، دوره عقل و عدالت است. شما میبینید یک فرد سه دوره کلی دارد: دوره کودکانه که دوره بازی و افکار کودکانه است؛ دوره جوانی که دوره خشم و شهوت است و دوره عاقله مردی و پیری که دوره پختگی و استفاده از تجربیات، دوره دور بودن از احساسات و دوره حکومت عقل است. اجتماع بشری نیز همین است؛ باید سه دوره را طی کند؛ یک دوره، دوره اساطیر و افسانهها و به تعبیر قران دوره جاهلیت. دوره دوم، دوره علم است، ولی علم و جوانی، دوره حکومت خشم و شهوت، محور گردش زمان ما یا خشم است یا شهوت. آیا دورهای نخواهد آمد که آن دوره حکومت، نه حکومت اساطیر باشد و نه حکومت خشم و شهوت؟ دورهای که واقعاً معرفت و عدالت، صلح و صفا و انسانیت و معنویت، حکومت کند؟ مگر میشود که خداوند این عالم را خلق کرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفریده باشد، بعد بشر دوره بلوغ خود نرسیده یک مرتبه تمام بشر را زیر و رو کند! [14] .
در این جا دو سؤال مهم و اساسی وجود دارد که برای تبیین بحث باید جواب متقن و کافی به این دو سؤال داده شود:
1. آیا قضایای تاریخی قابل پیشبینی است؟ به عبارت دیگر آیا میتوان آیندهنگری نمود یا صرفاً اطلاع از آن از مبدا غیب امکان دارد؟
2. آیا سیر حرکت و تحولات کنونی بشر به سوی تحقق چنین جامعه عدالت محور جهانی پیش میرود یا امر به گونه دیگری است؟
قانونمندی تاریخ
در پاسخ سؤال اول باید گفت: بحث از چیستی تاریخ یکی از شاخههای مهم علم تاریخ است که با عنوان فلسفه تاریخ توسط صاحب نظران مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. برخی از تاریخ شناسان جریانهای تاریخی را یک امور اتفاقی و تصادفی و طبعاً غیرقابل پیشبینی میدانند که تحت هیچ ضابطهای قرار نمیگیرد و با بررسی تحولات تاریخی نمیتوان آینده نگری کرد.
در مقابل، نظریه دقیق و عمیق دیگری است که تاریخ را کاملاً قانونمند میداند؛ قواعد و ضوابطی بر آن حاکم است که با بررسی سلسله جریانات و تحولات تاریخی میتوان آینده را ترسیم نمود.
یکی از مباحثی که بسیار عالمانه و دقیق و عمیق توسط شهید مرتضی مطهری مورد بحث قرار گرفته است، بحث قانونمندی تاریخ است.
ایشان پس از طرح بحث چیستی تاریخ و جامعه و نقل دیدگاههای گوناگون و نقد آنها، این دیدگاه که جامعه به نوبه خود مستقل از افراد، طبیعت و شخصیت دارد و دارای خصلت، سنت، قاعده و ضابطه میباشد را میپذیرد و گوید:
تاریخ آن گاه فلسفه دارد و آن گاه تحت ضابطه و قاعده در میآید و آن گاه موضوع تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت و قابل درس آموزی است، که جامعه از خود طبیعت و شخصیت داشته باشد وگرنه جز زندگی افراد چیزی وجود ندارد و اگر درس و عبرتی باشد درسهای فردی از زندگی افراد است نه درسهای جمعی از زندگی اقوام و ملل.
او سپس به اثبات این دیدگاه از منظر قرآن مجید پرداخته و میگوید:
قران کریم لااقل در بخشی از عبرت آموزیهای خود، زندگی اقوام و امتها را به عنوان مایه تنبّه برای اقوام دیگر مطرح میکند. قران مکرر در تعبیرات خود موضوع حیات و مدت و اجل اقوام و امتها را طرح کرده است.
مثلاً میگوید: (و لکل امه اجل فاذا جاء اجلهم لایستأخرون ساعه و لایستقدمون) [15] «زندگی هر امتی را پایانی است، پس هرگاه پایان عمرشان فرا رسد نه ساعتی دیرتر بپایند و نه ساعتی زودتر فانی شوند».
قران کریم این گمان را که ارادهای گزافکار و مشیّتی بیقاعده و بیحساب سرنوشتهای تاریخی را دگرگون میسازد به شدت نفی میکند و تصریح مینماید که قاعدهای ثابت و تغییرناپذیر بر سرنوشتهای اقوام حاکم است. [16] .
و مردم میتوانند با استفاده از سنن جاریه الهی در تاریخ، سرنوشت خویش را نیک یا بد بگردانند [17] از این رو، در عین آن که تاریخ با یک سلسله نوامیس قطعی و لایتخلف اداره میشود، نقش انسان و آزادی و اختیار او به هیچ وجه محو نمیگردد. [18] .
تکامل تاریخ و جامعه واحد جهانی
درباره سؤال دوم؛ یعنی ترسیم جهت و مسیر تحولات جهانی که وابسته به سؤال اول است، ایشان این بحث را با عنوان تکامل تاریخ و سیر آن به سوی تحقق جامعه واحد جهانی مطرح میکند و میفرماید:
بدیهی است بنا بر نظریه اصالت فطرت و این که وجود اجتماعی انسان و زندگی اجتماعی او و بالاخره روحی جمعی جامعه وسیلهای است که فطرت نوع انسان برای وصول به کمال نهایی خود انتخاب کرده است.
باید گفت جامعهها و تمدنها و فرهنگها به سوی یگانه شدن، متحدالشکل شدن و در نهایت امر، در یکدیگر ادغام شدن سیر میکنند و آینده جوامع انسانی جامعه جهانی واحدِ تکامل یافتهای است که در آن همه ارزشهای امکانی انسانیت به فعلیت میرسد. و انسان به کمال حقیقی و سعادت واقعی خود و بالاخره انسانیت اصیل خود خواهد رسید. از نظر قرآن این مطلب مسلم است که حکومت نهایی، حکومت حق و نابود شدن یکسره باطل است و عاقبت از تقوا و متقیان است.
سپس، از سخن استاد خود مرحوم علامه طباطبایی - قدس سره - بهره میگیرد که در تفسیر گرانسنگ المیزان این چنین مینگارد:
کاوش عمیق در احوال کاینات نشان میدهد که که انسان نیز به عنوان جزیی از کائنات در آینده به غایت و کمال خود خواهد رسید. آن چه که در قران آمده است که استقرار اسلام در جهان امری شدنی و لابدّ منه است تعبیر دیگری است، از این مطلب که انسان به کمال تام خود خواهد رسید.
قران آن جا که میفرماید (من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی اللّه بقومٍ یحبهم و یحبونه)؛ یعنی فرضاً شما از دین برگردید، خداوند متعال قوم دیگر را به جای شما برای ابلاغ این دین به بشریت و مستقر ساختن این دین خواهد آورد - در حقیقت میخواهد ضرورت خلقت و پایان کار انسان را بیان نماید». [19] و [20] .
انتظار
حال که به حکم عقل و نقل غلبه حق بر باطل و عدالت بر ظلم قطعی است و سیر و روند تاریخ به سوی جامعه جهانی واحدِ تکامل یافته به پیش میرود؛ وظیفه ما چیست؟ آیا ما باید در انتظار تحقق چنین امری باشیم یا خیر؟ آیا مردم نقشی در تسریع این حرکت یا تأخیر آن دارند؟ به عبارت دیگر وظیفه مردم چیست؟
شهید مطهری که با قلم روان و بیان شیوای خود در عرصههای مختلف، به تبیین حقایق و معارف ناب اسلام پرداخته است، دربارهِ انتظار میفرماید:
اصل انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرانی استنتاج میشود و آن اصل «حرمت یأس از روحاللّه» است. مردم مؤمنِ به عنایات الهی، هرگز و در هیچ شرایطی امید خویش را از دست نمیدهند و تسلیم یأس و ناامیدی و بیهودهگرایی نمیگردند. چیزی که هست این انتظار فرج و این «عدم یأس از روح اللّه» در مورد یک عنایت عمومی و بشری است؛ نه شخصی یا گروهی و به علاوه توام است با نویدهای خاص و مشخص که به آن قطعیت داده است. [21] .
اما آن چه که مهم است، این است که یکی از ضربههایی که در طول تاریخ بر اسلام ضربات جبران ناپذیری را وارد ساخته است، تحریف برخی از ارزشها مثل ولایت، محبت، زهد و... است که انتظار فرج هم از این دست برد در امان نبوده و با تحریف و تفسیر نادرست آن به بیتفاوتی و پرهیز از هرگونه اقدام اصلاحی و تعطیل امر به معروف و نهی از منکر و حتی دامن زدن به فساد برای تسریع و تعجیل ظهور حضرت، ضربههای جبران ناپذیری بر اسلام وارد شده است.
استاد شهید که به بیان امام راحل یکی از ویژگیهای ایشان این بود که با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه نمود، در این راستا به تبیین حقیقت انتظار میپردازد و با بیان معنای صحیح آن به نقد دیدگاه مقابل پرداخته و مینویسد:
انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به آینده دو گونه است:
انتظاری که سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور است، نیروآفرین و تحرکبخش است؛ بهگونهای که میتواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده میشود.
و انتظاری که گناه است، ویرانگر است، اسارت بخش است، فلج کننده است و نوعی «اباحیگری» باید محسوب گردد.
این دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود (ع) است و این دو نوع برداشت به نوبه خود از دو نوع بینش درباره تحولات و انقلابات تاریخی ناشی میشود.
سپس در نقد انتظار ویرانگر میگوید:
انتظار ویرانگر
برداشت قشری از مردم از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود (ع) این است که صرفاً ماهیت انفجاری دارد. فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیضها و اختناقها و حقکشیها و تباهیها ناشی میشود. نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است؛ آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یکهتاز میدان گردد، جز نیروی باطل نیرویی حکومت نکند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ میدهد و دست غیب برای نجات حقیقت - نه اهل حقیقت زیرا حقیقت طرفداری ندارد - از آستین بیرون میآید علی هذا هر اصلاحی محکوم است؛ زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست، دست غیب ظاهر نمیشود. بر عکس هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حقکشی هر پلیدیای به حکم این که مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع میکند، رواست؛ زیرا «الغایات تُبَرّر المبادی؛ هدفها وسیلههای نامشروع را مشروع میکنند». پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است.
این جاست که گناه هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کامجویی است و هم کمک به انقلاب مقدس نهایی.
این جاست که این شعر مصداق واقعی خود را مییابد:
• در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
• طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
این گروه طبعاً به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی بغض و عداوت مینگرند؛ زیرا آنان را از تأخیر اندازان ظهور و قیام مهدی موعود (عج) میشمارند. بر عکس اگر خود هم اهل گناه نباشند، در عمق ضمیر و اندیشه با نوعی رضایت به گناهکاران و عاملان فساد مینگرند؛ زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم مینمایند.
این نوع برداشت از آن جهت که با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهیها را به عنوان مقدمه یک انفجار مقدس، موجه و مطلوب میشمارد، باید «شبه دیالکتیکی» خوانده شود، با این تفاوت که در تفکر دیالکتیکی با اصلاحات از آن جهت مخالفت میشود و تشدید نابسامانیها از آن جهت اجازه داده میشود که شکاف وسیعتر شود و مبارزه پیگیرتر و داغتر گردد، ولی این تفکر عامیانه فاقد این مزیت است. فقط به فساد و تباهی فتوا میدهد که خود به خود منجر به نتیجه مطلوب بشود. این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی و این نوع انتظار فرج، که منجر به نوعی تعطیل در حدود و مقررات اسلامی میشود و نوعی «اباحیگری» باید شمرده شود، به هیچ وجه با موازین اسلامی و قرآنی وفق نمیدهد.
انتظار حقیقی و وظیفه منتظران
آن عده از آیات قران کریم - که همچنانکه گفتیم ریشه این اندیشه است و در روایات اسلامی بدانها استناد شده است - در جهت عکس برداشت بالاست. از این آیات استفاده میشود که ظهور مهدی موعود حلقهای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آیاتی که بدانها در روایات استناد شده است، نشان میدهد که مهدی موعود (عج) مظهر نویدی است که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است؛ مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است: (وعداللّه الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً) [22] «خداوند به مؤمنان و شایسته کاران شما وعده داده است که آنان را جانشینان زمین قرار دهد؛ همچنانکه پیشینیان را قرار داد، دینی که برای آنها پسندیده است را مستقر سازد، دوران خوف آنان را تبدیل به دوران امنیت نماید - دشمنان آنان را نابود سازد -، بدون ترس و واهمه خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خدا را گردن ننهند و چیزی را در عبادت یا طاعت شریک حق نسازند».
ظهور مهدی موعود منّتی است بر مستضعفان و خوار شمرده شدگان، وسیلهای است برای پیشوا و مقتدا شدن آنان و مقدمهای است برای وراثت آنها خلافت الهی را در روی زمین: (و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین) [23] ظهور مهدی موعود، تحقق بخش وعدهای است که خداوند متعال از قدیمترین زمانها در کتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است که زمین از آنِ آنان است و پایان تنها به متقیان تعلق دارد. [24] .
حدیث معروفی که میفرماید: «یملا اللّه به الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً» نیز، شاهد مدعای ماست نه مدعای آن گروه. در این حدیث نیز تکیه بر روی ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است که مستلزم وجود گروه مظلوم است و میرساند که قیام مهدی برای حمایت مظلومانی است که استحقاق حمایت دارند. بدیهی است که اگر گفته شده بود «یملا اللّه به الارض ایماناً و توحیداً و صلاحاً بعد ما ملئت کفراً و شرکاً و فساداً»، مستلزم این نبود که لزوماً گروهی مستحق حمایت وجود داشته باشند. در آن صورت استنباط میشد که قیام مهدی موعود برای نجات حقِ از دست رفته و صفر رسیده است؛ نه برای گروه. اهل حق ولو به صورت یک اقلیت.
در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است که به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق میشوند. بدیهی است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمیشوند و به قول معروف از پای بوته هیزم سبز نمیشوند. معلوم میشود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد زمینههایی عالی وجود دارد که چنین گروه زبده را پرورش میدهد. این خود میرساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلکه فرضاً اگر اهل حق از نظر کمیت قابل توجه نباشند از نظر کیفیت ارزندهترین اهل ایماناند و در ردیف یاران سیدالشهدا (ع).
از نظر روایات اسلامی در مقدمه قیام و ظهور امام، یک سلسله قیامهای دیگر از طرف اهل حق صورت میگیرد، آن چه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است، نمونهای از این سلسله قیامهاست. این جریانها نیز ابتدا به ساکن و بدون زمینه قبلی رخ نمیدهد.
در برخی از روایات اسلامی سخن از دولتی است از اهل حق که تا قیام مهدی (عج) ادامه پیدا میکند و چنان که میدانیم بعضی از علمای شیعه که به برخی از دولتهای شیعی معاصر خود حسن ظن داشتهاند، احتمال دادهاند که دولت حقی که تا قیام مهدی موعود ادامه خواهد یافت، همان سلسله دولتی باشد. این احتمال هر چند ناشی از ضعف اطلاعات اجتماعی و عدم بینش صحیح آنان نسبت به اوضاع سیاسی زمان خود بوده اما حکایتگر این است که استنباط این شخصیتها از مجموع آیات و اخبار و احادیث مهدی این نبوده که جناح حق و عدل و ایمان باید یکسر، درهم بشکند و نابود شود و اثری از صالحان و متقیان باقی نماند تا دولت مهدی ظاهر شود، بلکه آن را به صورت پیروزی جناح صلاح و عدل و تقوا بر جناح فساد و ظلم و بیبند و باری تلقی میکردهاند.
از مجموع آیات و روایات استنباط میشود که قیام مهدی موعود (عج) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزه حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است.
مهدی موعود تحقق بخش ایده آل همه انبیا و اولیا (ع) و مردان مبارز در راه حق است. [25] .
مباحث دیگری دربارهِ موضوع مهدویت در آثار ایشان به چشم میخورد که به خاطر طولانی شدن مقاله از تفصیل آنها خودداری میشود و تنها به دو مورد از این مباحث اشاره میشود:
مدعیان مهدویت
داستان ادعای مهدویت یا نسبت دادن آن به اشخاصی دیگر که از ناحیه دشمنان جاه طلب و سودجو یا دوستان جاهل و نادان در طول تاریخ و در مناطق مختلف مطرح شده است، از نگاه ایشان مورد توجه قرار گرفته است، ایشان میفرماید:
چون چنین نویدی در کلمات پیغمبر اکرم (ص) بوده است، احیاناً از آن سوء استفادههایی شده است و این خود دلیل بر این است که چنین خبری در میان مسلمین از زبان پیغمبرشان پخش و منتشر بوده است و اگر نبود آن سوء استفادهها نمیشد.
یعنی وجود این ادعاها بهترین دلیل بر صدق اصل این نوید است.
سپس برای روشن شدن اذهان مردم به ذکر نمونههایی از آن میپردازد مثل:
قیام مختار و اعتقاد به مهدی بودن محمد حنفیه و این که خود را نایب خاص او میدانست؛
قیام نفس زکیه و اعتقاد به مهدویت؛
نیرنگ منصور عباسی در این که نام فرزندش را به همین جهت مهدی گذاشت؛
مدعیان مهدویت در میان اهل تسنن مثل مهدی سودانی در سودان و قادیانیها در هند و همینطور نسبت دادن مهدویت به برخی از ائمه (ع) یا برخی از فرزندان آنها مثل نسبت دادن آن به اسماعیل فرزند امام جعفر صادق (ع) و نمونههایی دیگر....
سپس میفرماید:
اینها همه نشان میدهد که زمینه مهدی امت در میان مسلمین به قدری قطعی بوده است که جای شک و تردیدی نیست. [26] .
طول عمر حضرت
ایشان در فرازی از تحلیل علمی خود نسبت به طول عمر حضرت میفرماید:
این یک امر عادی و طبیعی است و بشر امروز دنبال آن است که با یک دواها و یک فرمولهایی عمر بشر را افزایش دهد. همیشه خدای متعال نشان داده است که وقتی وضع دنیا به یک مراحلی میرسد، مثل این که دستی از غیب بیرون میآید و یک تحول ناگهانی رخ میدهد و یک وضعی پیش میآید که با قانون طبیعت (که تا آن روز شناخته شده) اصلاً قابل پیشبینی نیست. بنابراین، اصلاً این موضوع جای بحث ندارد. [27] .
به امید آن که هر چه زودتر خداوند متعال بر قامت رعنای امام زمان (ع) لباس زیبای فرج را بپوشاند و شاهد تحقق اهداف همه انبیا و اولیا (ع) باشیم که برای تحقق هر چه زودتر این امر نیاز هر چه بیشتر به سربازان آگاه و روشنفکر و فداکاری مثل مرحوم شهید مرتضی مطهری است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
________________________________________
[1] فرازهایی از پیامهای امام خمینی رحمه اللّه علیه به مناسبت شهادت آیه اللّه مطهری.
[2] فرازهایی از پیامهای امام خمینی رحمه اللّه علیه به مناسبت شهادت آیه اللّه مطهری.
[3] فرازهایی از پیامهای امام خمینی رحمه اللّه علیه به مناسبت شهادت آیه اللّه مطهری.
[4] توبه: 33، انبیاء: 105، قصص: 5، اعراف: 128، نور: 55.
[5] مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی (ع) از دیدگاه فلسفه تاریخ، انتشارات صدرا، تیر 1382، چ 25، ص 13 و 14.
[6] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 18، ص 165 (کتاب سیری در سیره ائمه اطهار (ع)، بحث عدل کلّی).
[7] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 18، ص 165 (کتاب سیری در سیره ائمه اطهار (ع)، بحث عدل کلّی).
[8] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 3، ص 356. (کتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر بحث مهدویت در اسلام).
[9] بحارالانوار، ج 5، ص 81 و 92.
[10] نهجالبلاغه، خطبه 138.
[11] بحارالانوار، ج 52، باب 27، ح 83، ص 338؛ ارشاد شیخ مفید، باب 40، فصل 5، ح 7.
[12] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 18، صص 165 - 151 (کتاب سیری در سیره ائمه اطهار (ع) بحث عدل کلّی)؛ نظیر این بحث در مجموعه آثار، ج 3، ص 358 (کتاب امدادهای غیبی بحث آینده بشریت) آمده است.
[13] انبیاء: 105.
[14] مجموعه آثار، ج 18، ص 180. (کتاب سیره در سیره ائمه اطهار (ع) بحث مهدی موعود ع).
[15] اعراف: 134.
[16] فاطر: 34.
[17] رعد: 11.
[18] قیام و انقلاب امام مهدی (ع)، صص 15-19 و 48-50.
[19] المیزان، ج 4، ص 132، ذیل آیه 200 سوره مبارکه آل عمران.
[20] مجموعه آثار، ج 2، ص 358 به بعد (کتاب مقدمهای بر جهان بینی اسلامی بحث جامعه و تاریخ).
[21] قیام و انقلاب امام مهدی (ع)، ص 14.
[22] نور: 55.
[23] قصص: 5.
[24] انبیاء: 105 و اعراف: 128.
[25] شهید مطهری، قیام و انقلاب مهدی (ع) از دیدگاه فلسفه تاریخ، انتشارات صدرا، 1382، چ 25. صص 14 و 15 و 51 - 59 همین بحث در مجموعهِ آثار 18/178 کتاب سیری در سیره ائمه اطهار (ع) تحت عنوان انحراف در شرط ظهور مطرح شده است
[26] ر.ک: مجموعه آثار، ج 18، صص 61-65، 171-177، (کتاب سیری در سیره ائمه اطهار (ع)).
[27] مجموعه آثار، ج 18، ص 160 (کتاب سیری در سیره ائمه (ع)، بحث عدل کلی).
منبع: تبیان
مهدویت و زندگی سیاسی معاصر اسلامی
نویسنده :دکتر غلامرضا بهروزلک
عنوان مقاله :
زندگی معاصر اسلامی و چگونگی تنظیم آن از دغدغه های اندیشمندان مختلف اسلامی است. دیدگاهها و نظریه های مختلفی در این باره مطرح شده است. آنچه در پی می آید تلاشی است برای تبیین زندگی سیاسی امروزی بر اساس آموزه آینده نگرانه اعتقاد به منجی موعود و مهدویت مواجهه مسلمانان با دنیای مدرن غرب سبب گسترش آموزه جدایی دین از سیاست در جوامع اسلامی گشته است که برخی را به دیدگاه تفکیک دین از سیاست سوق داده است. همچنین دیدگاههایی نیز به صورت سنتی درجوامع اسلامی و بویژه در جوامع شیعی وجود داشته است که بر دوگانگی وضعیت مدینه فاضله و عصر مهدوی با عصر حاضر تأکید می کردند. این مقاله در صدد است با نشان دادن وجود اشتراک اعتقادی بین دیدگاههای آینده نگر و ادیان آسمانی بر وجه مشترک آنها تأکید نموده و با تمسک بر ویژگی دینی جامعه موعود، بر ضرورت تنظیم زندگی سیاسی دینی و احیای حکومت و جامعه دینی در عصر حاضر تأکید نماید.
(و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین)
طرح مسأله
آموزه ظهور منجی موعود یکی از آموزه های مشترک و فراگیر ادیان آسمانی است. ظهور منجی موعود تحقق بخش آرمان دیرپای بشری برای زندگی در یک مدینه فاضله می باشد. هر چند چنین آرمانی تاکنون محقق نشده است، اما مؤمنان همواره در راستای تعالیم پیامبران خود چشم به راه آن بوده اند. هر چند انتظار تحقق چنین جامعهای به طول انجامیده است، با این حال این آموزه از آرمانهای تغییرنیافته و پایدار انسان در طول قرنها و از مسلمات اعتقادی ادیان آسمانی می باشد. به رغم اختلافها، تشکیک ها و تردیدهایی که در طول تاریخ در باب آموزه های دینی صورت گرفته است، چنین اعتقادی از جمله اعتقادات تردید ناپذیر دینی باقی مانده است. با فرض انسجام درونی دیدگاههای دینی چنین ویژگی می تواند به گونه ای در بازسازی و تأیید دیگر آموزههای دینی مورد تردید قرار گرفته مفید واقع شود.
مسأله حایز اهمیت این است که آموزه نجات و منجی گرایی به عنوان یک آرمان مشترک بشری تا چه میزان می تواند در تنظیم زندگی امروز جوامع مورد استفاده قرار گیرد؟ آیا می توان با استعانت از این آموزه ابهامات موجود در چگونگی تنظیم زندگی سیاسی امروزی را نیز حل نمود؟ آیا می توان با تمسک به آن، نوعی همگرایی و وحدت عمل و نظر را بین پیروان ادیان آسمانی در عصر پیش از تحقق مدینه فاضله جستجو کرد؟ آیا می توانیم با همکیشان مسلمان خود که در برخی ابعاد زندگی سیاسی- اجتماعی اختلاف نظر داریم، بر اساس تأمل مشترک در این آموزه ها به نقاط اشتراک بیشتر و مطمئن تری دست بیابیم؟
دغدغه و مسأله اصلی در این بحث بر سر قابلیت و چگونگی کاربرد آینده شناسی در زندگی سیاسی حال است. با توجه به چشم انداز اجمالی آینده که بر اساس اصول و آموزه های دینی ترسیم می شود، ویژگیهای کلان زندگی آینده بشری بر اساس آموزه مهدویت و ظهور منجی موعود تاحدودی روشن است. البته ابهامات و اختلاف نظرهایی در چگونگی و کیفیت عصر ظهور و مدینه فاضله مورد نظر ادیان وجود دارد، اما می توان ویژگیهای کلان زندگی آینده را با استعانت از مسلمات اعتقادی ادیان و نیز اصول کلامی فلسفی استخراج نمود. با تمسک به این دیدگاههای مشترک و بازتابانیدن آنها بر وضعیت عصر حاضر می توان به تفاهم در چگونگی تنظیم زندگی سیاسی امروز خود دست بیابیم.
کاربرد دیگر این بحث به آسیب شناسی وضعیت امروز جوامع بشری و بویژه جوامع اسلامی در پرتو آرمان مدینه فاضله آتی بر می گردد. از این حیث ما می توانیم وضعیت فعلی خود را سنجه زده و میزان تناسب و سازگاری آن را با وضعیت آرمانی مشخص سازیم. می توانیم معین سازیم ما از وضعیت آرمانی تا چه میزان فاصله داریم و در نهایت برای کم کردن فاصله و اختلاف وضعیت امروز خود با وضعیت آرمانی بکوشیم.
پیوند دیدگاههای مشترک آینده نگرانه را با وضعیت حاضر می توان از چهار سطح مختلف موردبررسی قرار داد: نخست در سطح بین کل مکاتب و دیدگاههای آینده نگر که به طرح ایدههایی در باب آینده می پردازند. این سطح بین ادیان ( اعم از ادیان بشری و آسمانی) و مکاتب و فسلفههای آینده نگر مشترک است. سطح دوم، آموزه های مشترک آینده نگرانه بین ادیان آسمانی است. سطح سوم، آموزه های مشترک موعودگرایانه بین مذاهب اسلامی است. در نهایت سطح چهارم، سطح درون مذهبی است و به دیدگاههای موجود در درون یک فرقه یا مذهب اعتقادی مربوط می شود. در این سطح می توان با استعانت از دیدگاههای مشترک آینده نگرانه در یک مذهب اعتقادی، به ایجاد همگرایی بیشتر در بین پیروان آن مذهب در باب زندگی سیاسی امروز پرداخت و برخی از ابهامات موجود را برطرف کرد.
به رغم کاربرد این بحثها در سطوح مختلف ذکر شده، مسأله اصلی و مهمتر برای ما زندگی و وضعیت امروز جوامع اسلامی است. هر چند جستجوی اشتراکات با دیگر ادیان و نیز حتی با دیگر مکاتب و فلسفه های آینده نگر می تواند چشم انداز همگرایی بیشتری را بین ما و دیگران ایجاد کند، اما پرداختن به وضعیت امروز جوامع اسلامی و تمرکز بر آن میتواند ما را در ارائه راه حلهای مناسب جهت برون رفت از وضع نامطلوب موجود جهان اسلام مدد رساند. از این جهت بحث حاضر در واقع بحث وضعیت فعلی و امروز ما می باشد که از منظر آینده نگری به آن می پردازیم. از چنین منظری ما به جای جستجو در ناکجاآبادها و غوطه ور شدن در اشتیاق آینده، با مسائل و مشکلات امروز خود درگیر می شویم و به درمان و رفع آسیب های آن می پردازیم. چنین بحثی به بیان دیگر جستجوی خویشتن و هویت مورد تهاجم قرار گرفته امروز جوامع اسلامی نیز می باشد که در تهاجم و شبیخون های فکری و فرهنگی غرب مدرن دچار خود فراموشی و بحران هویت شده است. شاید تمسک به برخی از آرمانهای محفوظ مانده و دست نخورده بتواند ما را به (خویشتن) خود متوجه ساخته و از وضعیت از خود بیگانگی فعلی نجات دهد. از این رو در بحث حاضر صرفاً بحثی اجمالی در دو سطح نخست مطرح نموده و عمدتاً بر سطوح سوم و چهارم تمرکز خواهیم کرد. البته دو سطح اخیر به نوعی پیوندهای بیشتری با یکدیگر دارند و از این حیث به شفافیت همدیگر کمک می رسانند. فرضیه این تحقیق آن است که جستجوی این مشترکات میتواند به لحاظ نظری در استقرار زندگی سیاسی دینی بویژه در جهان اسلام و مقابله جویی با تهاجم سکولاریسم غربی به جهان اسلام کمک نماید.
بررسی مشترکات دیدگاههای آیندهنگر بین ادیان و مکاتب بشری
انسانها به استناد منابع تاریخی و آثار باستان شناسی از دیر باز و از هنگام عصر اسطوره ای در انتظار ظهور یک منجی بوده اند. منجی در نگاه اساطیری غالبا با حرکت ادواری تاریخ پیوند مییافت و پس از پایان یک دوره محنت بار، سرانجام با ظهور خود بار دیگر عصر زرین گذشته را تجدید میکرد.1
در دوران مدرن برخی از فلسفه های آینده نگر بر اساس آموزه پیشرفت آینده نویدبخشی را برای انسان پیش بینی می کردند. در بحث حاضر که در صدد یافتن وجوه اشتراک بین نظریه های آینده نگر می باشد، نمی توان چنین اشتراکی را در تمامی این نظریه ها یافت. نظریه های آینده نگر دوران مدرن عمدتا در دو دسته نظریه های سوسیالیستی- مارکسیستی و نظریه های لیبرالیستی عرضه شدهاند. هر چند جامعه کمون ثانوی در اندیشه مارکس تجلی جامعه آرمانی است که نیازهای انسانها تأمین و هرگونه ظلم و تعدی به حقوق انسانها برطرف میگردد و مدینه فاضله کمونیستی محقق می شود، اما به دلیل نگرش ماتریالیستی نظریه های مارکسیستی وجه اشتراک عمده ای را نمی توان بین آنها و ادیان یافت. اما در مقابل میتوان در برخی از نظریه های لیبرالیستی دیدگاههایی را یافت که با الهام از آموزههای مسیحی دیدگاهی را عرضه کرده اند که در برخی از وجوه با نگرش آینده نگر ادیان مشترک است. عمده ترین فیلسوف و نظریه پرداز دوران مدرن که می توان دیدگاه آینده نگرانه او را با ادیان در برخی از وجوه مشترک دانست، فیلسوف آلمانی ایمانوئل کانت ( 1724-1804م ) می باشد.
کانت با تمرکز بر خرد بشری و خیر اخلاقی در نظریه سیاسی خود، آینده بشر را از منظر اخلاقی مورد توجه قرار داده است. او در رساله ای با عنوان ( معنای کلی تاریخ در غایت جهان وطنی) به وضعیت آینده بشری می پردازد.2 در این رساله کانت در تداوم ایده های خود در سنجش خرد ناب دستیابی به کامل ترین (سازمان مدنی عادلانه) را که در آن عدل به نحو همگانی بر پا داشته شده و آزادی به نحو بیشترین حد ممکن مطابق قانون وجود داشته باشد، یعنی جامعه مدنی را بزرگترین مسأله برای انسان اعلام می کند. از نظر کانت هر چند موانعی بر سر راه تحقق کامل این جامعه وجود داشته است، اما نوع انسان آنقدر باقی می ماند تا در روابط سیاسی خود سازمان مدنی کامل و عادلانه ای را تحقق بخشد و این امر در واقع به منزله غایت پنهان طبیعت برای تحقق خرد است که بدون آن باید جهان طبیعت فاقد عقل را غایتمند و در مقابل موجود واجد عقل را فاقد غایت شمرد.3
بر اساس دیدگاه کانت سرانجام بشر به مدینه فاضله خود نایل می شود. مدینه فاضله او که همان تحقق کامل جامعه مدنی است، با دیدگاه ادیان در وجوهی مشترک است. عمده ترین وجوه اشتراک را میتوان در دو ویژگی (اخلاقی بودن) این مدینه و (تحقق عدالت) در آن دانست. بر خلاف دیگر نظریه های مدرن که دغدغه ای نسبت به اخلاقی بودن و فضیلت ندارند، کانت خیر اخلاقی و نیز فضیلت را در کانون نظریه سیاسی خود قرار می دهد.4 بدیهی است که دو ویژگی فوق از مهمترین ویژگیهای جامعه آرمانی مورد نظر ادیان به شمار می روند و می توان آنها را از وجوه بارز اشتراک بین دیدگاههای آینده نگر کانت و ادیان دانست. البته تفاوتهای اساسی نیز بین دیدگاه کانت و ادیان و بویژه در خود این ویژگیهای مذکور وجود دارد. تفسیر کانت از این دو مفهوم و مبانی آن با دیدگاه ادیان تفاوت جدی دارد. به عنوان بنیادی ترین وجه تمایز باید توجه داشت که در حالی که از نظر ادیان نیل به چنین جامعهای بر اساس رهنمودهای منجی آسمانی صورت می پذیرد، کانت آنها را محصول کمال عقل بشری و به تعبیر دقیق تر محصول بلوغ عقلی انسان که مظهر تام روشنگری نیز می باشد،5 میداند.در دیدگاه کانت زندگی امروز شکل ناقصی از وضعیت آینده است. از این رو آینده برآیند سیر تکاملی وضعیت انسان مدرن می باشد که با گذر از فرایند روشنگری به بلوغ نهایی خود میرسد. در فلسفه کانت ارتباط وثیقی بین حال و آینده وجود دارد و می توان وضع مطلوب حال را در چهره آینده نگریست. بر اساس نگرش کانت حدواسط ماهوی بین این دو دوره وجود ندارد و هردو زمان می بایست به لحاظ ویژگیها و ماهیت خود جامعه مبتنی بر خیر اخلاقی باشند. تنها وجه تمایز آنها میزان نیل به مقصود اصلی بوده و در نتیجه به میزان کمال حاصله در هر دوره ای برمیگردد. چنین ویژگی در بحث ما نیز حایز اهمیت است. کانت عملا پیوند حال و آینده را مطرح کرده است و می توان در دیدگاه او وضعیت انعکاسی را بین حال و آینده مشاهده کرد. اگر جامعه آینده جامعه ای مبتنی بر خیر اخلاقی و عدالت است، می بایست در زندگی امروز نیز این اصول را رعایت کرد و در جهت تحکیم و تقویت آنها کوشید.
دیدگاههای مشترک آینده نگر بین ادیان آسمانی
در سطح دوم دیدگاههای مشترک ادیان آسمانی در مورد آینده و تبعات آن برای عصر حاضر مطرح می باشد. در این سطح مشترکات عمده ای را می توان بین ادیان آسمانی در باره آینده یافت و به تبع آن جستجوی اشتراک در وضعیت زندگی حاضر نیز بر اساس آن میسرتر میباشد. در این سطح می توان به ادیان آسمانی زردشتی و یهودیت - مسیحیت اشاره کرد. و سپس می توان آنها را با دیدگاههای اسلامی در سطح سوم مقایسه کرد. با مروری بر آموزه ها و اعتقادات این ادیان میتوان آموزه موعودگرایی و ظهور منجی موعود را در آنها یافت. منجی در این ادیان با اسامی (سوشیانت) یا (سئوشینت) در آئین زردشتی و (مسیح) یا (ماشیح) در یهودیت و مسیحیت نام برده شده است. چنین نامهایی با (مهدی) در اسلام متشابه است و بیانگر آرمان مشترک بین ادیان آسمانی در ظهور منجی موعود است. با نگاهی اجمالی به ویژگیهای منجی در این ادیان می توان اشتراکات آنها را به نحو بهتری بیان نمود.
هر چند در (گاثاها ) که محققان آن را سروده های خود زردشت دانسته اند سوشیانت که معنای لغوی آن (سود رسان) یا (رهاننده) میباشد،6 خود زردشت دانسته شده است، اما در بخشهای دیگر اوستای موجود سوشیانت فردی موعود است که در آینده ظهور می کند. در بخش (یشتها) از سه تن که بر اساس متون متأخر زرتشتی سوشیانت دانسته شده اند، نام برده شده است.7 در بخشهای دیگر از ویژگیها و صفات این منجی سخن رانده شده است. در (زامیاد یشت) چنین آمده است:
(یاران استوت ارت پیروزمند بدر آیند: آنان نیک اندیش، نیک گفتار، نیک کردار، و نیک دیناند و هرگز سخن دروغ بر زبان نیاورند. )8
در جاهای دیگر نیز او پیک اهورا مزدا و دارای فرّکیانی9 دانسته شده است.
در نزد یهودیان و مسیحیان نیز (مسیح) یا (ماشیح) از ویژگیهای مشابهی برخوردار است. در سوره اشعیای نبی در عهد عتیق با اشاره به روز بازگشت و فرج یهود آمده است:
( و در روزی که خداوند شکستگی قوم خود را ببندد و ضرب جراحت ایشان را شفا دهد روشنایی ماه مثل روشنایی آفتاب و روشنایی آفتاب هفت چندان مثل روشنایی هفت روز خواهد بود)10
مهم ترین ویژگیهای مشترک منجی موعود در ادیان سه گانه فوق را که در بحث حاضر نیز حایز اهمیت است، می توان در موارد زیر بر شمرد:
1- تقدیر الهی در پیروزی و حاکم شدن حق و شکست باطل؛
2- نقش رهبری دینی در برقراری وضعیت آرمانی و موعود؛
3- برقراری حکومت دینی به دست منجی موعود و نابودی حکومتهای ظالمانه و ستمگر؛
4- حاکمیت دین بر زندگی انسانها و بسط و گسترش عدالت؛
اصول فوق را می توان از عمده ترین اصول مشترک بین نگرشهای آینده نگرانه ادیان آسمانی فوق دانست.
آیندهنگری در اسلام و ویژگیهای مدینه فاضله موعود در مذاهباسلامی
هر چند نگرشهای آینده نگر ادیان سه گانه پیشین صرفا به بیان کلی ویژگیهای جامعه موعود می پرداخت، اما در دیدگاه اسلامی برخی از جزئیات مدینه فاضله تشریح شده است. در مقاله حاضر نیز دیدگاههای اسلامی به دلیل تعلق آنها به زندگی روزمره ما در جهان اسلام ا ز اهمیت ویژه ای برخوردار است. در ذیل بر اساس دیدگاههای مذاهب اسلامی که عمدتا در دو مذهب شیعی و سنی منعکس شده است، به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت.
پیش از پرداختن به دیدگاههای مذاهب اسلامی به مهدویت لازم است تا نگاهی به آراء مذاهب مختلف اسلامی به مسأله حکومت و دولت داشته باشیم و سپس بر اساس آموزه مهدویت چگونگی نگرش آنها به زندگی سیاسی معاصر اسلامی مورد بررسی قرار گیرد. برای ارائه گزارشی از دیدگاههای مذاهب اسلامی در باره مسأله دولت و حکومت می توان به گزارش خواجه نصیر الدین طوسی در باره آراء مختلف فرق مذاهب اسلامی تمسک نمود.
خواجه نصیر الدین طوسی در قواعد العقاید11 در تلاش برای طبقهبندی دیدگاههای مختلف اسلامی در باب مسأله امامت و رهبری جامعه اسلامی چارچوب مناسبی را در اختیار قرار داده است که در بحث حاضر نیز حایز اهمیت می باشد. وی با تمرکز بر مسأله امامت و رهبری در جامعه اسلامی ابتدا قائلان نظریه های مختلف را به دو دسته قائلان به ضرورت امامت و قائلان به عدم ضرورت آن تقسیم کرده است. قائلان به عدم ضرورت همان خوارج می باشند. قائلان به ضرورت نیز بر دو دسته تقسیم می شوند: گروهی به ضرورت عقلی نصب امام معتقدند. اینها همان عدلیه میباشند که شامل دیدگاه شیعیان و معتزله می گردد. گروه دیگر ضرورت سمعی و شرعی را میپذیرند. اینها نیز اهل حدیث و اشاعره و برخی دیگر از فرق اهل سنت را تشکیل می دهند. البته برخی فرق و گرایشهای شیعی نیز همچون جریان اخباریون چنین اعتقادی دارند. از دیدگاه اینان ضرورت نصب امام صرفاً به دلیل شرعی لازم است. قائلان به ضرورت عقلی بر دو دسته هستند. شیعیان آن را بر خداوند به دلیل لطف واجب می دانند. اما معتزلیان آن را به عنوان یک حکم عقلی صرفاً بر جامعه اسلامی واجب می دانند. البته در این تقسیم بندی می توان کسانی را یافت که برهر دو وجوب شرعی و عقلی معتقد هستند. شیعیان عموماً هم بر دلیل شرعی و هم بر دلیل عقلی برای ضرورت امامت تمسک می کنند.
البته گفته می شود ابوبکر اصم معتزلی همانند خوارج به بی نیازی از امام و عدم ضرورت آن رای داده اند. ابی بکر اصم در موضعی افراطی و شاذ در میان معتزله به امکان الغاء حکومت و دولت و بی نیازی از امام در صورت تامین آن بدون امام رای داده است. او می گوید: (اگر مردم با خودشان انصاف داشته باشند و ظلم و آنچه موجب اقامه حد می شود, از بین برود، مردم از امام بی نیاز میشوند.) 12 او در اینجا برای حکومتی که توسط امام عینیت می یابد، ویژگیهایی قرار داده است که عبارتند از: انصاف و زوال ظلم و نبود آنچه موجب اقامه حد شود. از نظر وی هرگاه این اهداف متحقق شود و مردم از این حکومت و امام بینیاز می شوند.13 اما فراتر از دیدگاههای خوارج و تعداد شاذی از معتزلیان در باره مسأله امامت، می توان اصل ضرورت تشکیل دولت اسلامی را اصلی فراگیر و مشترک در بین تمامی مکاتب اسلامی دانست.
چنین دیدگاههایی در باره دولت اسلامی را میتوان تا دو سده پیش بیانگر تمامی دیدگاههای مسلمانان در باره دولت اسلامی دانست. اما با آشنایی مسلمانان با غرب مدرن و ورود آموزه های دنیای مدرن غربی و تجدد گرایی به جهان اسلام به تدریج نظریه ها و آراء جدیدی نیز با تأثیر پذیری از دنیای مدرن غرب در جهان اسلام مطرح گردید. آموزه سکولاریسم مسیحی با کالون و لوتر در فرایند شکل گیری مدرنیسم غربی یکی از اصول و ارکان اصلی دنیای جدید غرب گشت و حکومت دینی مورد تردید و انکار قرار گرفت. بعدها غرب مدرن این آموزه را نیز در سراسر جهان ترویج نمود. نخستین نمودهای گرایش به این دیدگاه را می توان در پی اقدامات ترکان جوان به رهبری کمال آتا تورک در ترکیه جدید برای الغای خلافت و سپس در نظریه پردازی افرادی چون علی عبد الرازق14 مشاهده نمود. پیش از آشنایی با تجربه غرب ما در جهان اسلام جز گروه شاذ خوارج هیچ جریان مخالف تشکیل حکومت دینی نداریم.
با توجه به پذیرش فراگیر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر پیش از تجدد از سوی مذاهب مختلف اسلامی می توان آموزه مهدویت را نیز بررسی نموده و در نهایت به بررسی وضعیت زندگی سیاسی معاصر اسلامی در پرتو آن پرداخت.
آموزه مهدویت و ظهور فردی از سلاله پاک پیامبر گرامی اسلام (ص) یکی از مسائل اجماعی و اتفاقی مسلمانان می باشد. این آموزه در نزد شیعیان از مسلمات مذهب تشیع است و اهل تسنن نیز به رغم اختلاف با امامیه در باره مسأله جانشینی پیامبر گرامی اسلام، در مسأله مهدویت اتفاق نظر دارند. شیخ عبدالمحسن العباد از علمای وهابی و نیز شیخ عبدالعزیز بن باز عالم برجسته وهابی و مفتی اعظم سعودی بر اصالت اعتقاد ظهور مهدی(عج) از سلاله امام علی(ع) تأکید کرده اند. شیخ محسن العباد در سخنرانی خود در دانشگاه اسلامی مدینه منوره اظهار می دارد:
( از میان مسائل مربوط به آینده که در آخر الزمان هنگام نزول عیسی بن مریم علیه الصلاه و السلام به وقوع می پیوندد ظهور و قیام مردی از خاندان نبوت از فرزندان علی بن ابی طالب (رض) است که نام وی با نام پیامبر (ص) یکسان است و مهدی نامیده میشود که زمامداری مسلمانان را بر عهده میگیرد و عیسی بن مریم پشت سر او نماز میگزارد. این خبر در احادیث متواتر از پیامبر خدا ( ص) مورد قبول تمام امت واقع گشته و اعتقاد بر حجیت آن جز از سوی افرادی شاذ محرز و قطعی گردیده است.) 15
در بحث حاضر نیازی به ذکر تفصیلی روایات مورد تمسک اهل سنت یا شیعیان در باره آینده تاریخ و ظهور مهدی موعود نیست و صرفاً میتوان به گزارشات کلی فوق در باره ظهور مهدی موعود تمسک نمود. آنچه اهمیت اساسی دارد، بحث در باره نسبت زندگی سیاسی امروز در جهان اسلام با اعتقاد به آینده و مهدویت می باشد.
در نگاهی کلان و بر اساس دیدگاههای مسلمانان به آینده می توان نتایج مشترک اعتقادی مسلمانان را (اعم از شیعه و سنی) در باره آینده شناسایی کرد. یکی از این مسلمات اعتقاد به تحقق حکومت جهانی اسلامی به رهبری حضرت مهدی از سلاله پاک پیامبر گرامی اسلام است. چنین حکومتی بر محوریت رهبری دینی استوار است و رهبری دینی در آن نقش اساسی دارد. مبنای چنین حکومتی نیز قوانین شرعی خواهد بود.
حال آنچه در این سطح مطرح می باشد، نسبت دیدگاههای موجود در جهان اسلام با تأکید بر تمامی مذاهب اسلامی با آینده جهان و اعتقاد به مهدویت می باشد. نظریات موجود در جهان اسلام را می توان بر دو گروه کلان تقسیم کرد. گروهی معتقد به حکومت دینی وضرورت تشکیل آن میباشند و بر اساس آن حرکتها و جنبشهای اسلامی متعددی شکل گرفته است. چنین جریانی ریشه در سنت گذشته اسلامی دارند و در صدد احیای سنت اسلامی می باشند. اما گروه دیگر کسانی هستند که بر جدایی دین از سیاست و تأسیس دولت عرفی جدید تأکید می کنند. این گروه عمدتا متأثر از آموزه های غرب مدرن بوده و با الهام گیری از آموزه های عصر جدید غرب به تفسیر و توضیح سنت اسلامی می پردازند. از نگاه این افراد تفسیر سیاسی از دین امری است که در گذشته اسلامی به دلیل تفاسیر نادرست مسلمانان از سنت و سیره پیامبر گرامی اسلام رخ داده است. علی عبدالرازق از پیشگامان چنین جریانی در جهان اسلام در تحلیل مسأله خلافت اسلامی به این نکته اشاره می کند. از نظر وی اسلام دستوری درباره تشکیل حکومت اسلامی یا خلافت نداده است و در نتیجه در عصر الغای خلافت نیز ضرورتی دینی برای احیای خلافت نداریم. آنچه در طول تاریخ خلافت صورت گرفته است، صرفاً بازتاب برداشت نادرست مسلمانان این دوره از سنت اسلامی می باشد.16
در نزد شیعیان نیز ما شاهد ظهور جریانات و دیدگاههایی هستیم که بر آموزه جدایی دین از سیاست معتقدند. از نظر این افراد سیاست امری مربوط به جهان دنیوی است در حالی که دین امری قلبی و باطنی است که دغدغه آن رضایت خالق است و به بعد فردی مربوط می شود. از این حیث دین و سیاست دو مقوله متفاوت بوده و از هم جدا می باشد. در چنین دیدگاهی دین به صورت کامل از امر سیاست جدا می شود.17 البته کسان دیگری نیز هستند که از منظر تفکیک اما با قرائتی متفاوت به زندگی سیاسی امروزی میپردازند. این دیدگاه که به نظریه اشراف دین بر سیاست شناخته میشود، معتقد است دین به ارائه چگونگی تشکیل حکومت و ساختار و الگوی آن نپرداخته است و صرفا به ارشادات و ارائه رهنمودهای کلی در باره زندگی اجتماعی و سیاسی بسنده کرده است. از این منظر ارتباط دین با سیاست ارتباط تفکیکی به معنای نخست نیست و در حد توصیه های اخلاقی - کلان آموزه های دینی در عرصه سیاسی به کار گرفته می شوند.
دیدگاه دیگری را که می توان بویژه در جامعه شیعی یافت نگاهی دو گانه به زندگی امروز و وضعیت آینده است. از این منظر هر چند عصر موعود عصر تحقق حکومت دینی است اما در عصر حاضر به دلیل غیبت امام معصوم (ع) نمیتوان حکومت دینی تشکیل داد. از این منظر که میتوان از آن به نظریه تعلیق حکومت یاد کرد، هرچند عصر حضور امام معصوم ع عصر تحقق حکومت دینی است و می بایست به تأسیس حکومت دینی پرداخت، اما در عصر غیبت به دلیل فراهم نبودن شرایط تأسیس، حکومت دینی تعلیق می یابد.
در نهایت دیدگاه چهارم که در جوامع شیعی و سنی توامان مطرح میباشد، ضرورت تأسیس حکومت دینی است. هم بسیاری از اندیشمندان سنی و هم عالمان شیعی بر ضرورت تأسیس حکومت در عصر پیش از ظهور منجی تأکید کردهاند. البته چگونگی تشکیل حکومت دینی در نزد سنیان با دیدگاه شیعی متفاوت است. در حالی که در نظریه های شیعی ولایت فقیهان در دوران غیبت مورد توجه قرار گرفته است در نظریه های سنی صرفاً بازگشت به مدینه النبی و خلافت راشده مورد توجه می باشد. با ظهور اسلام سیاسی در دو سده اخیر و شتاب آن در اواخر قرن بیستم چنین دیدگاهی در حال بسط و گسترش مجدد در جهان اسلام می باشد.
آنچه در مورد دیدگاههای فوق حایز اهمیت است چگونگی ارتباط آنها با آینده و آموزه مهدویت می باشد. بدون تردید اکثر مسلمانان، چنانکه گذشت آموزه مهدویت و ظهور منجی موعود و تحقق مدینه فاضله اسلامی را همانند دیدگاه غالب ادیان آسمانی می پذیرند. حال بر این اساس پرسشی که مطرح می شود و این نوشتار در صدد بررسی آن بود، میزان تناسب زندگی و عمل سیاسی جامعه اسلامی با عصر ظهور منجی موعود است. از میان دیدگاههایی که در باره وضعیت زندگی سیاسی معاصر اسلامی وجود دارد تنها دیدگاه چهارم است که بیشترین تناسب را با جامعه موعود برخوردار است. دیدگاههای دیگر به نوعی در تناقض و یا در تباین با جامعه مهدوی دارند.
آنچه که از اعتقاد به آموزه مهدویت در جوامع اسلامی می توان بهره برد و در زندگی معاصر اسلامی نیز آن را برجسته کرد، ضرورت تشکیل حکومت دینی میباشد. مومنی که همواره در انتظار تحقق مدینه فاضله اسلامی است میبایست در راستای آن نیز تلاش نماید و همسان با نظام سیاسی عصر موعود به تنظیم زندگی سیاسی خود بپردازد. در غیر این صورت دوگانگی و تضاد در اندیشه و عمل سیاسی اسلامی بسیار بارز خواهد بود و موجب انحطاط جامعه اسلامی خواهد گشت.
بدون تردید دین پیامی آسمانی برای تمام انسانها و در تمامی ادوار می باشد. تفکیک اعتبار احکام آن برای برهه های خاصی یقینا موجب خدشه در امر هدایت دینی خواهد بود. اگر چنانکه از نگاه دینی ضروری است تا جامعه مطلوب بر اساس الگوی دولت دینی اداره شود، پس در نتیجه در زندگی عصر پیش از تحقق مدینه فاضله نیز میبایست چنین الگویی را پیگیری نمود. بدون تردید احیای گرایش به منجی گرایی و مهدویت در جهان در چند دهه اخیر نوید بخش فضایی است که میتوان با ایجاد همگرایی در بین مومنان به تعالیم آسمانی و بویژه در بین مسلمانان پرداخت و اساس جامعه اسلامی را بر آن مبتنی نمود.
ظهور گرایشات تفکیک گرایانه بین دین و سیاست محصول تفکر مدرن غربی بوده است که اینک با نقدها و بحرانهایی که در مدرنیسم غربی بروز نموده است میتوان با بازگشت به سنت دینی - اسلامی و دعوت تمامی معتقدان به عصر ظهور منجی موعود که بر تأسیس حکومت دینی بشارت می دهد و مدینه فاضله دینی را برقرار میسازند، زندگی سیاسی امروزی را نیز سامان داد.
نتیجه گیری
آینده تاریخ از منظرها و دیدگاههای مختلفی مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. عمده مذاهب آینده نگر با نگاهی خوش بینانه آینده تاریخ را عصری مطلوب و تحقق مدینه فاضله میدانند. در این میان توجه به اشتراکات این مکاتب فکری با آموزه منجیگرایی ادیان حایز اهمیت است. چنانکه گذشت در دوران مدرن نیز اندیشمندانی چون کانت بر زندگی اخلاقی تأکید میکردند و جامعه آینده را نیز بر اساس آن به تصویر می کشیدند. در ادیان آسمانی نیز اعتقاد به ظهور منجی موعود نوید بخش جامعهای آرمانی بر اساس الگوهای دینی می باشد. آموزه مهدویت اسلامی نیز که تمامی مسلمانان جهان در آن مشترک هستند بر چنین جامعه ای فرا می خواند. بر اساس چنین آموزه مشترکی می توان بر نوعی همفکری و همکاری بین ادیان و بویژه مسلمانان دعوت نمود تا بر اساس الگوی مدینه فاضله عصر موعود زندگی امروزی خود را نیز سامان دهند. بر این اساس می توان دیدگاههایی را که به نوعی بر تفکیک عرصه دینی از سیاست فرامی خوانند نقد نمود و در راستای سنت اسلامی بر احیای نظام اسلامی در جوامع اسلامی دعوت نمود.
________________________________________
1 . برای بحث در نگرش های اسطوره ای به تاریخ و موعود گرایی نک: میرچیا الیاده، اسطوره بازگشت جاودانه، ترجمه بهمن سرکاراتی، نشر قطره، 1378.
2 . ایمانوئل کانت، (معنای کلی تاریخ در غایت جهان وطنی)، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، در نامه فلسفه، س 2، ش 3، زمستان 1378.
3 . همان.
4 . در مورد نظریه سیاسی کانت نک:
همچنین نک: حسین جمالی و عباس منوچهری،(تأملی بر فلسفه سیاسی کانت)، در نامه مفید، ش 25، بهار 1380.
5 . کانت خود بر پیوند روشنگری با بلوغ آدمی تصریح کرده است. نک: ایمانوئل کانت،(روشنگری چیست؟ در پاسخ یک پرسش)، ترجمه همایون فولادپور،کلک، ش 22، دی ماه 1370.
6 .نک: ابراهیم پورداوود، سوشیانت موعود مزدیسنا، 1927؛ به نقل از سید مجتبی آقایی، پیشین.
7 . اوستا، ترجمه و پژوهش هاشم رضی، تهران، انتشارات بهجت، 1379، فروردین یشت، بند 129. در بررسی سوشیانت و دیدگاه زرتشتی از مقاله زیر بهره گرفته شده است: سید مجتبی آقایی،(در آمدی بر یک نظریه)، در : بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت (مجموعه مقالات سومین اجلاس دو سالانه بررسی ابعاد وجودی حضرت مهدی عج)، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1381، ج 2، صص 115-156.
8 . اوستا، زامیاد یشت، بند 95.
9 . همان، بند 92.
10 . عهد عتیق، بر اساس ترجمه فارسی 1904، فصل اشعیای نبی، سوره 30، آیه 27.
11. خواجه نصیر الدین طوسی، قواعد العقاند، ضمیمه تلخیص المحصل، بیروت دارالاضواء، 1988.
12 . قاضی عبدالجبار معتزلی ، المغنی فی ابواب التوحید والعدل، قسمت اول, ج20, ص48.
به نقل از: محمد العماره، "وجوه سیاسی آزادی در کلام معتزله"، ترجمه سید محمد رضا شریعتمدار، فصلنامه علوم سیاسی، ش 3، زمستان، 1377.
13 . گفته می شود بعدها اصم از این دیدگاه نخست خود برگشته است.
14 . علی عبدالرازق، الاسلام و اصول الحکم، تحقیق محمد عماره، بیروت، موسسه الدراسه و النشر، بی تا.
15 . سید هادی خسرو شاهی ، مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، تهران، انتشارات اطلاعات، 1374، ص 104. لازم به توضیح است که این اثر سخنرانی و توضیحات شیخ عبدالمحسن العباد و شیخ عبد العزیز بن باز و توضیحات آقای خسروشاهی را در بر دارد و از این جهت متن دیدگاه یکی از عالمان وهابی را در باره مهدویت و اعتقاد اهل سنت به آن نشان می دهد.
16. علی عبدالرازق، پیشین،
17 . عبدالکریم سروش به همراه کسان دیگری بر چنین اعتقادی رفته اند. نک: عبدالکریم سروش، فربه تر از ایدئولوژی، (مقاله معنا و مبنای سکولاریسم)،تهران، انتشارات صراط، 1366.
منبع: تبیان
نقش مردم نسبت به موعود آخرالزمان
محمدعلیگرامی در شماره پیشین ، قسمت اول از گفتگو با «آیتالله محمدعلی گرامی» از استادان حوزه علمیه قم و از شاگردان حضرت امام خمینی قدسسره را که در برگیرنده موضوع «غیبتحضرت صاحبالزمان(ع)» و «جایگاه امام معصوم در نسبتبا کل هستی» بود حضور خوانندگان موعود تقدیم کردیم.
موعود: نقش مردم در ایجاد زمینه غیبتحضرت ولی عصر (ع) چگونه است؟ به بیان دیگر آیا عدم حضور امام میان مردم ، معلول عدم آمادگی و شایستگی مردم استیا ریشه در مشیت الهی دارد؟ آیتالله گرامی: قطعا آمادگی مردم دخیل است . باید پیش از هر چیز یک پذیرش عمومی مهیا باشد. عدالت آن بزرگوار، چیزی نیست که حتی گروههایی از خواص مردم تحمل آن را داشته باشند. این ماجرا در تاریخ تکرار شده است. در زمان حکومتحضرت علی(ع) بسیاری از نزدیکان امام از عدالت آن حضرت به سمت معاویه فراری شدند. در روایت است که وقتی حضرت ظهور میکند، خداوند دست ایشان را بر سر مردم میگذارد و عقول آنها را به کمال میرساند.
«اذا قام قائمنا وضعالله یده علی روسالعباد و جمعبها عقولهم و کملتبه احلامهم» (1) معلوم میشود که پیش از ظهور، اندیشهها نارس و ناقص بودهاند.
این نارسایی در عقول برمیگردد به درک مردم از خدا، از هستی، از عدالت و خیلی چیزهای دیگر . معنای دیگری هم برای این حدیث میتوان در نظر گرفت و آن اینکه که هنگام تولد حضرت و زمان شهادت پدر گرامیشان،امامحسن عسکری(ع)، زمانه به هیچ روی آمادگی پذیرش حضرت قائم(ع) را نداشت، هم مردم و هم حکومت صلاحیت درک امام را نداشتند. شاید به خاطر همین بود که بردن اسم حضرت ممنوع بود، برای اینکه اصلا کسی از حاکمان نفهمد که چنین شخصیتی میان شیعیان وجود دارد. اما اگر دلیل عدم ذکر نام ایشان از باب حرمت نهادن به وجود مقدسش باشد، شامل همه مردم از همان ابتدا تا حال میشود. ممکن است کسی بگوید اگر چنین دلیلی دارد، پس چرا ذکر نام پیامبر(ص) جایز است; چون احترام ایشان نیز از واجبات است؟ این برمیگردد به حکومتحضرت مهدی(ع) . حکومتحضرتش، غیراز حکومت پیامبر(ص) است. این یک حکومت دیگری است که به لحاظ شرایط زمانی خاص است.
به هر حال یکی از دلایل عدم جواز ذکر نام حضرت همان تقیه است . حکومت که مخالف بود; مردم هم همه شیعه نبودند ، شیعهها هم گرفتار اختلافات سختی شده بودند. گروههای بسیاری در میان شیعیان بودند که عقاید انحرافی پیدا کرده بودند و فرقه محسوب میشدند. بسیاری از این انشعابات از امام هفتم به بعد بود. اینکه در میان ما رسم است که پس از سلام به سیدالشهداء (ع) به امام رضا(ع) و بعد از آن به امام زمان(ع) سلام میکنند، علتش همان اختلافاتی است که در مورد آنها پدید آمد و ما میخواهیم با چنین سلامهایی در واقع خطمشی عقیدتی - سیاسی خودمان را ترسیم کنیم ; یعنی در عین تولی به آن بزرگواران ، از مخالفان آنان تبری میکنیم و اعلام برائتی است از کسانی که در امامت این سه بزرگوار تردید دارند.
منتها بعدها اوضاع قدری بهتر شد، بخصوص با تشکیل حکومتهای شیعی مثل «آل بویه» و «صفویه»، تشیع پر و بال گرفت و بیش از پیش اظهار وجود کرد. این حکومتها نقش مؤثری در گستردگی و استحکام تشیع در ایران و در دنیا داشتند . البته اینها همه در حد اهتمام به ظواهر بود. چون اگر واقعا به احکام اسلام رعایت وعمل شود ، خیلیها بریده میشوند . شما ببینید در میان احکام اسلامی ، دستوراتی است که واقعا عمل به آنها در حال حاضر سخت است، یعنی برای ما که تا حالا تن به آنها ندادهایم سخت است. مثلا اینکه اگر کسی از سوراخ دیوار به درون خانهای نگاه کند ، صاحبخانه حق دارد چشم او را کور کند، درحال حاضر چقدر قابل پذیرش و عمل است. همانها که میگویند ما درد دین داریم، تا چه اندازه آمادگی عمل به این احکام را دارند. آن وقت میآییم و میگوییم که خیر، این احکام طور دیگری هستند و باید آنها را با زمانه وفق داد. آیا تکالیف ما این است؟ تفسیر دیگری دارند؟ یا ما از واقعیتهای دین خیلی فاصله گرفتهایم؟ مثلا هنوز کسانی هستند که باور ندارند جمع ثروت (فی حد ذاته) منعی ندارد، اینها ممکن استبا تمسک به آیاتی مانند «... کی لایکون دولة بین الاغنیاء منکم» (2) و یا آیه «والذین یکنزون الذهب و الفضه و لاینفقونها فی سبیلالله فبشرهم بعذاب الیم» (3) (آیه کنز) بخواهند خط و مشی دیگری در جامعه ترسیم کنند. اما حقیقت دین چیز دیگری است و ما میخواهیم همه این حقایق را با حال و هوای خودمان مطابق کنیم.
در روایتی که هم نعمانی در کتاب «الغیبة» و هم شیخ صدوق در «اکمالالدین» آن را نقل کردهاند آمده است که: «خداوند پیش از ظهور حکومت را میان گروههای مختلف میگرداند تا کسی مدعی نشود که اگر حکومت و دولت دست ما بود بهتر عمل میکردیم». (4) بنابر مفاد حدیث دیگری «هر قدر که امر نزدیک شود ، تقیه سخت و شدیدتر میشود»; «کلما قرب هذاالامر اشتدت التقیه»، حالا این امر ، ظهور استیا تولد حضرت، اختلاف است .
من پیش از اینها یک روایتی در ذهنم بود که هر چه میگردم ماخذ آن را پیدا نمیکنم. روایت این است: «سیاتی علی الناس زمان لا یستطیع احد ان یقول ربیالله» زمانی بر مردم خواهد رسید که کسی نتواند بگوید پروردگار من خداست. مضمون این روایت آن نیست که وقتی خواهد آمد که کسی یارای استقامت در مسیرالله را ندارد، چون این «سیاتی» نمیخواهد، الان هم کمابیش این طور است . «زمانی خواهد آمد» یعنی وضعیتخاصی است که در برهههایی از زمان مصداق دارد.
راجع به اینکه فساد و جور زمین را چنان میگیرد که از عدالتخبری نخواهد بود، روایت متواتری از سوی شیعه نقل شده است و گروهی از محدثان اهل تسنن هم در کتابهای خود نوشتهاند; منظورم همان حدیث معروف است که میگوید: «فیملاءالارض به قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما» (5) زمانی که دنیا سرشار از ظلم و جور میشود، خداوند به نیرو و وجود مقدس مهدی(ع) ورق را برمیگرداند. معلوم میشود که در آن زمان ارتباط مردم با دین و خدا سستشده است و کسی آشکارا دعوی دیانت نمیکند. آنجا هم که فرمود: «لایستطیع احد ان یقول ربیالله» نه اینکه کسی در خانه خود چنین جراتی ندارد، خیر، یعنی کسی آشکارا و در حضور همگان چنین سخنی بر زبان نمیآورد.
موعود: در اول صحبتهایتان فرمودید خداوند به هنگام ظهور دستحضرت را بر سر مردم میگذارد و بدین وسیله عقلهای آنها کامل میشود، این به چه معناست؟ آیتالله گرامی: این دست ممکن است ، دست قدرت باشد. یعنی امام به مردم رشد فکری میدهد و آنها را برای ظهور آماده میکند و ممکن است ، خداوند شرایط اجتماعی را طوری کند که مردم خودشان بتدریج رشد فکری پیدا کنند.
موعود: اگر این طور باشد، پس همیشه برای ظهور وقت مناسبی است، چون خداوند میتواند هر وقت که بخواهد مردم را آماده کند.
آیتالله گرامی: خیر. این طور نیست . عنایت در عالم طبیعت مجرای طبیعی دارد. ارزش این کار به این است که مردم خودشان آماده بشوند. یعنی بعد از دیدن انواع و اقسام حکومتها و یاس از همه مدعیان عدالت ، چشم به ایشان بدوزند. خداوند که نمیخواهد معجزه کند. اگر بنا بر معجزه باشد، شکل قضایا خیلی فرق میکند. مردم باید بفهمند و آن چنان انتظار ظهور را بکشند که عاشق به انتظار معشوق مینشیند، والا انقلاب نخواهد بود فقط یک قدرتنمایی از سوی خداوند است.
موعود: در دو قرن و نیمی که امامتشیعه در میان مردم حضور داشت، نحوه ارتباط مردم با ایشان و چگونگی حضور امام در جامعه خیلی متفاوت است. یعنی ارتباط بتدریج کم و کمتر میشود. تا آنجا که «مسعودی» نقل میکند: حضرت هادی(ع) حتی با خواص یارانشان از «ورای حجاب» سخن میگفتند. (6) آیا این بدان معناست که هر چه جلوتر میآییم سزاواری مردم برای درک حضور و ملاقات با امام زمان خود کمتر میشده است؟ آیتالله گرامی: تاریخ ما از این جهت فراز و نشیبهای شگفتانگیزی دارد. مثلا در سالهایی که حضرت زینالعابدین(ع)، امام بودند، شمار شیعیان خیلی اندک بود، به طوری که میتوان آنهارا شمرد. به همین خاطر امام سعی میفرمودند خودشان بیرون بیایند، چون اصلا کسی سراغ ایشان نمیرفت. امام این وضعیت اسفبار را با حضور خود در میان مردم جبران میکردند. اینکه نوشتهاند امام سجاد(ع) روزی از بازار عبور میکردند ، دیدند که قصابی سر گوسفندی را میبرد; از او پرسیدند آیا به او آب داده بودی یا نه؟ و یا دیگر حکایتهای که از آن حضرت نقل شده است همه به خاطر این بوده که با گفتگو و حضور فعال در کوچه و بازار مردم را متوجه غفلتخودشان کنند. امام میخواست از طریق یادآوری ماجرای کربلا، مردم را بیدار کنند و بیشتر از این هم در آن زمان ممکن نبود . یک وقتهایی هم دعایی را به کسی تعلیم میدادند تا با زبان دعا معارف شیعی را زنده نگهدارند.
فقط در دوران امامتحضرت امام محمد باقر و امام صادق (ع) قدری گشایش بود. آن هم نه در همه سالهای حیات آن بزرگواران چون همه شنیدهایم که کسی میخواست در مورد مسالهای که برایش پیش آمدهبود از امام استفسار کند، هر چه کرد نتوانستبه امام صادق(ع) دست پیدا کند. آخر مجبور شد در هیات خیارفروش به خانه امام بیاید و مشکل خود را با آن حضرت در میان بگذارد.
غیبتبرای همه امامان ما بوده است ، به این معنا که آن بزرگواران همه در حصر و حبس بودند. بعضی کمتر، بعضی بیشتر. حتی امام رضا(ع) که بظاهر از همه آزادتر بودند، خیلی تقیه میکردند. وقتی به آن حضرت گفتند گروهی از شیعیان شما از قم آمدهاند برای زیارت و ملاقات با شما، امام آنها را دو ماه منتظر نگاهداشت. بعد که خیلی برایشان پیغام دادند که شیعیان شما منتظرند. امام فرمود: این قدر نگویید شیعه ، شیعه ; «انما الشیعة من شایع علیا»; شیعه ، پیرو علی(ع) است . در واقع امام میخواست تحزب را بشکند و از ایجاد این تصور که شیعیان به عنوان یک حزب مشغول فعالیت هستند، جلوگیری کند. چرا که در غیر این صورت گرفتار اذیت و آزار مامون میشدند.
در زمان امام جواد ، امام هادی و امام عسکری: که همگی در زمان خود به ابنالرضا مشهور بودند اوضاع خیلی بدتر شد. اینها همه همان غیبت است .
وقتی هم که ماه مهدی(ع) به برج امامت رسید، امام با غیبت صغرا زمینه را برای غیبت طولانی خود آماده کردند. این غیبتهای پی در پی به علتبیظرفیتی و نالایقی مردم بود.
موعود: اگر بپذیریم که حضور و غیبت امام(ع) در جامعه رابطه مستقیم با شایستگیهای مردم دارد، برای آماده سازی و ایجاد زمینه مساعد جهت ظهور حضرت ، چه باید کرد؟ آیتالله گرامی: این مساله هم مثل هر مساله دیگر نیاز به دو نوع تمرین دارد: فکری و عملی . تمرین عملی ، با تبلیغ عدالت اسلامی و شناساندن حقیقت دین صورت میپذیرد. این تصور غلطی است که بعضی فکر کردهاند آمادگی برای ظهور یعنی آوردن چند سلاح گرم و سرد به خانه! تبلیغ و آمادگی برای ظهور، آراسته شدن به عدالت و دادگستری است. همه باید این نوع آمادگی را پیدا کنند; یعنی خودشان را به عدل و قسط بیارایند، از مردم عادی گرفته تا سران مملکت . اینکه میبینیم امام راحل بعد از رحلت فقط یک خانه کوچک در قم داشتند، معلوم میشود که ایشان خودشان را برای ظهور آماده کرده بودند. سرباز امام زمان بودن، سنخیت میخواهد ; سنخیت و هماهنگی با امام در عدالت و گرنه تهیه سلاح که از هر کسی ساخته است.
«سید قطب» در کتاب «عدالت اجتماعی در اسلام» نقل میکند که کسی امام علی(ع) را در یکی از مناطق ییلاقی کوفه دید که از سرما میلرزد. بعد به امام گفت: چرا لباس پشمی نمیپوشید؟ حضرت فرمود: ندارم . گفت: شما که رئیس مملکت پهناور اسلامی هستید و همه سرمایههای کشور در اختیار شماست. امام فرمود: در اختیار من هست ولی مال من نیست. امام در زمان ظهورشان از مردم توقع عدالت دارند. کسی فکر نکند که امام مثلا فقط از مردم میخواهد که میگساری نکنند. اینکه کار مهمی نیست. امام از همه میخواهند حلال و حرام را رعایت کنند، هر کسی به حق خود قانع باشد و....
یکی از دوستان ما میگفت که کسی در حضور یکی از مراجع گفت: خدا کند که امام زمان(ع) زودتر ظهور کند. آن مرجع بزرگوار گفت: آقا بیایند چه میشود؟ گفت: وضع ما بهتر از این میشود. فرمودند: از کجا معلوم که وضع تو بهتر میشود. تو خیال میکنی وقتی امام تشریف بیاورند، تو را میکنند مرجع و صاحب رساله و اعتبار؟ ممکن استبه شما بگویند برو خیابانها را جارو کن!
به هر حال آنچه مسلم است این است که با تشریف فرمایی امام زمان(ع) هر کسی در مکان و جایگاه شایسته خود مینشیند و این برای خیلیها سختخواهد بود. به خاطر همین مهمترین فعالیتبرای آمادهسازی و ایجاد زمینه برای ظهور حضرتش ، عادت دادن عوام و خواص به عدل است. چون مردمی که به عدالت تن ندهند، تحمل حکومت مهدی(ع) بر آنها سختخواهد بود.
مسلمانها یک بار امتحان خود را در زمان حکومت عدل علی(ع) ، پس دادهاند. ما هنوز دقیقا نمیفهمیم که چرا علی(ع) آهن گداخته را به دست عقیل نزدیک کرد. حداقل من نمیفهم . عقیل واقعا نیازمند بود، حضرت میتوانستیک کاری برای او بکند، دست کم میگفت: برادر! مرا ببخش ، ندارم . چرا آهن گداخته را به رخ او کشید؟ چون اینها را نمیفهمیم میافتیم به جان سند روایات; یک جوری روایت را انکار میکنیم.
امیرالمؤمنین(ع) در عهدنامه مالک میفرماید: «مالک ! خواص را دور خودت جمع نکن. عوام را بگیر» (7) . اینها فرازهایی از تاریخ ما هستند که باید آینده را با آنها روشن کرد. عادل بودن و به مردم درس عدالت دادن کار هرکسی نیست . غیر از مراتب علمی است که هر کس با چند سال زحمت و مطالعه بدان دستبیابد. من از سالهایی که خدمت امام میرسیدم برای درس، خاطرهای دارم که به نظر من خیلی غیر عادی بود. خدا رحمت کند حضرت امام را ، ایشان در مسجد اعظم قم درس فقه میگفتند. گوشه مسجد چند تا طلبه هم با صدای بلند مباحثه میکردند. شاگردان امام دائما به آنها تذکر میدادند و گاهی هم اعتراض میکردند. امام بر آشفت و گفت: «به آنها چه کار دارید؟ اگر آنها از ما زودتر آمده باشند، ما نمیتوانیم مانع مباحثه آنها بشویم». این برای ما غیرمعمول بود. چون یک طرف امام بود و طرف دیگر چند تا طلبه ساده و بیاسم و رسم. منظور اینکه باید تمرین عملی داشت و تمرین عملی نزدیک شدن به عدل است.
یکی از کسانی که در این مقام خیلی آمادگی زیاد و وجود با برکتی داشت، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری بود. ایشان خیلی موفق بود. من توفیق آن بزرگوار را در اخلاص و توسلش به اهل بیت(ع) میدانم. میگویند وقتی سامرا مشرف بودند، شبهای تاسوعا و عاشورا خودش طلبهها را جمع میکرد، میرفت میان آنهاسینه میزد، و مثل هر شیعه ساده و بیپیرایهای عزاداری میکرد. قم هم که بودند شبیه همین کارها را داشتند. در مورد آقای بروجردی من خودم یادم هست که ایشان از مدرسه فیضیه ، جلوی عزاداران به راه میافتادند و از طرف دارالشفا میآمدند داخل صحن آستانه. مرحوم حاج شیخ ، شهریه طلبههای ایرانی را از طرف مرحوم میرزای شیرازی میدادند. سرمایه زیادی بود. با این وجود در همه این مدت یک عبا برای خودشان نخریدند و همیشه با همان عبای پاره سر درس حاضر میشدند. این یعنی همان تمرین عملی که عرض میکردم.
اما تمرین فکری ، با خواندن زیارتنامههایی مانند «جامعه کبیره» «دعای ندبه» و «عهدنامه» است. نباید میان جملات زیارات ، حرف دیگری زد ، تصنیف خواند و یا سخنرانی کرد. چون آن تمرین فکری لازم را بر هم میزند . سند این دعاها محتوای آنهاست. اینها از باب «قضایا فیاساتها معها» است ، یعنی نیازی به سند ندارند.
آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلتباید از وی رو متاب انتظار فرج یک تمرین فکری است. اگر نگوییم متواتر ، دست کم مستفیض است که «افضل اعمال امتی، انتظار الفرج من الله عزوجل.» (8) در روایت دیگری که اهل سنت هم نقل کردهاند، مسلمانان صدر اسلام وقتی میخواستند از هم جدا بشوند، سوره «والعصر» را میخواندند. الان ما در چنین وقتی به یکدیگر میگوییم خداحافظ، بعضی میگویند «یا علی». ممکن است گروهی بگویند: «به امید دیدار» و ... اما در زمان رسولالله مردم سوره والعصر را برای هم میخواندند;
«والعصر . ان الانسان لفی خسر. الاالذین آمنوا و عملواالصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر».
یعنی الان که از هم جدا میشویم یادمان باشد که مشکلات بسیار است، ما باید همدیگر را به صبر و عمل صالح سفارش کنیم، بیصبر و استقامت راه به جایی نخواهیم برد. انتظار فرج ، باید شعار شیعه باشد. یعنی همواره همدیگر را به انتظار و یادآوری فرج و ظهور امام دعوت کنیم.
چرا پیشینیان ما روزهای جمعه با اسب و سلاح از شهر خارج میشدند. این یک کار نمادین و تمثیلی بود. برای اینکه یادشان نرود که فرج و ظهوری در راه است . حرمت نهادن به مراجع ، همین فلسفه را دارد. ما به این بزرگان احترام میگذاریم ، تکریم میکنیم چون امام اینها را نواب خود خوانده است. حضرت مهدی(ع) خودشان فرمودهاند که در حوادث به اینها مراجعه کنید. احترام به این نایبان ، زمینهای استبرای گردن نهادن در برابر حکومت مهدی(ع) . باید از همین جاها شروع کرد. اینها همان تمرینهای فکری و عملی است که میگفتم.
موعود: تحلیل شما از313 نفری که در رکاب امام هستند چیست؟ آیتالله گرامی: ممکن است منظور از این313 نفر، سران باشند ، نه همه یاران حضرت ، خود ظهور همراه با اعجازهایی است . نه اینکه همه وسایل از غیب آماده میشود. اما ظهور حضرت با عجایب و غرایبی توام خواهدبود. غیر از ظهور خیلی چیزهای دیگر که مربوط به ایشان میشود، معجزه است. خود تولد حضرت همین طور بود. در کتاب «الکامل» ابناثیر و «تاریخ عرب و روم » به قلم فضلیوف روسی که دکتر شعیره ترجمه کرده، آمده است که در سالهای 244 تا 248 ق جنگهایی بین سپاه اسلام و روم شرقی (بیزانس) در گرفت. در آن سالها امام عسکری(ع) شانزده ساله بودند. امام هادی(ع) ایشان را به خواهرشان ، حکیمه خاتون ، سپردند. امام زمان (روحی فداه) سال 255 تولد یافتند. این تاریخها کاملا با هم همخوانی دارند. هانری کربن هم در کتاب «امام المنتظر» اینها را میگوید، و از مادر حضرت «نرگس خاتون» به شاهزاده رومی یاد میکند، بعد هم همه قصه را همان طور که همه شنیدهایم میگوید. ببینید اینها قابل پیشبینی و تحلیل نیست. یک تقدیری در کار است که یک خانم از بیزانس بیاید عربستان ، آنجا با یکی از فرزندان رسول خدا7 ازدواج بکند و ... تقدیر چه بوده و چرا این طور شده است؟ ما نمیدانیم. منظورم این است که حیات ، غیبت و ظهور حضرت همهاش غیر عادی است و این ذخیره الهی کاملا از طرف خداوند اداره میشوند.
یکی از مراجع معاصر در سال1343 یا 1344 به بنده فرمودند: امام به زودی ظهور میکنند.من عرض کردم: ولی بسیاری از علایم هنوز دیده نشده است. ایشان فرمودند: همه این علایم ممکن است ظرف دو سه ماه ظاهر شوند. یعنی این امکان و احتمال است که به طور جهشی همه علایم تحقق بیابد و یا ممکن است همان روال طبیعی و تدریجی خود را طی کند. به هر حال انسان کاملی که زندگی ، تولد و همه آنچه به ایشان مربوط استبا اعجاز و خرق عادت توام بوده ، ظهورشان نیز ممکن استبه همین منوال باشد.
موعود: در روایات علایم بسیاری برای ظهور ذکر شده ، اما تطبیق آنها همیشه مساله است. ما بسیاری از اتفاقات زمان خودمان را به علامت ظهور تفسیر میکنیم . اما باید ابتدا یک معیار و دستگاه معرفتی برای این تطبیقها به وجود آورد.
آیتالله گرامی: در تطبیق علایم باید خیلی وسواس داشت. تعیین مصداق قطعی برای علایم کار آسانی نیست. خیلی از این تعیین مصداقها ، همراه با گرایشهای فکری، سیاسی است. همین روایت «رجل من اهل قم یدعواالناس الی الحق ...» (9) را تا به حال بر بسیاری از بزرگان تطبیق کردهاند. یک وقتی میگفتند منظور نواب صفوی است . گاهی با آقای بروجردی تطبیق میکردند و اخیرا هم آن را مرحوم امام تطبیق کردهاند. نمیتوان در تعیین مصداق قاطعانه سخن گفت .
کسروی در کتاب خود که درباره مشروطه است میگوید: در تهران طرفداران استبداد و مشروطه خواهان میتینگهایی داشتند و هر کدام در آن گردهماییها از روایات و آیات برای استحکام و تبلیغ خود استفاده میکردند.
موعود: از وظایف شیعیان در عصر غیبتبگویید.
آیتالله گرامی: مهمترین وظیفه همان عمل به فرموده امام(ع) است: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجةالله علیهم» (10) در هر مسالهای باید رفتسراغ مراجع. احترام به آنان ، احترام به ولی عصر (ع) است.
امام در مکاتبهای که با «اسحاق بن یعقوب» دارند، میفرمایند: در «حوادث واقعه» به ایشان (مراجع و روات احادیث) مراجعه کنید. بعضی گفتهاند ، مراد امام از حوادث واقعه ، روابط سیاسی است. حوادث سیاسی ، جزیی از مسایل دینی ماست. اگر منظور از سیاست ، اداره کشور به نحو شرعی و دینی است، این سیاست، عین دیانت است ، سیاستی که ما آن را نفی میکنیم ، دغلبازیهای سیاستمداران بیدین است.
بنابراین اساسیترین وظیفه مسلمانان در عصر غیبت ، ایجاد پیوند و ارتباط با نایبان حضرت است. حتی تکریم و احترام این بزرگان ، موجب بخشودگی گناهان میشود. چون احترام به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) چنین ارمغانی دارد. در سوره حجرات میخوانیم:
«ان الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله اولئکالذین امتحنالله قلوبهم للتقوی لهم مغفرة و اجر عظیم» (11) کسانی که پیش پیامبر خدا صدایشان را فرو میکشند، همان کسانی هستند که خدا دلهایشان را برای پرهیزگاری امتحان کرده است آنان را آمرزش و پاداشی بزرگ است.
این آیه در مورد احترام به پیغمبر(ص) است. احترام به مراجع هم به نوعی احترام و حرمت نهادن به پیامبر(ص) است. هر قدر که مراجعه به ایشان بیشتر باشد، در واقع امام زمان(ع) مرکزیت و محوریتبیشتری در جامعه پیدا میکنند.
یک وظیفه مهم دیگر ما، ذکر دائم تاریخ مربوط به حضرت است. این وضعیتخوبی نیست که مردم - حتی اهل علم - اطلاعات دقیق و گستردهای راجع به ایشان ندارند. ما باید حتی از نواب ایشان هم کاملا آگاه باشیم . اسمهایشان ، سیره ، تاریخشان و ... هر چیزی که به نحوی با حضرت مربوط میشود باید مورد مطالعه و دقت قرار بگیرد. از علمای بزرگی که با دعای امام متولد شدهاند ، مانند شیخ صدوق تا وقایع مربوط به مسجد جمکران . مثلا اینکه چرا شبهای چهارشنبه مردم به جمکران میروند؟ اینها همه یک ریشههایی دارد که به اندیشه مهدویت کمک میکند. طریقه ارتباط با حضرت ، افرادی که به حضورشان شرفیاب شدند و عنایتخاصه ایشان به برخی از بزرگان در گذشته و حال ، همه باید مورد توجه قرار گیرند.
موعود: اگر کسی مدعی ملاقات با حضرت ولی عصر (ع) شد، وظیفه ما در رابطه با او چیست ؟ آیا اصلا ملاقات باحضرت در زمان غیبت ممکن است؟ اگر امکان دارد. شیعیان برای درک حضور ایشان چه باید بکنند؟ آیتالله گرامی: مساله ملاقات با حضرتشان مثل ماجرای احضار روح نیست که برخی معتقد به حرمت آن باشند و بعضی هم مانند حضرت امام قدسسره آن را سحر بدانند. یعنی این طور نیست که بشود با ورد و کلمات مخصوص حضور ایشان را درک کرد. حضرت بر همه اشراف دارند. در یکی از دعاها میخوانیم که «بیمنه رزق الوری» (12) به یمن وجود ایشان است که به موجودات روزی میرسد. «وراء» یعنی همه آفریدگان ، اختصاصی به موجودات طبیعت، مسلمانان و یا شیعیان ندارد «رزق» هم اعم از رزق مادی و معنوی استحتی جبرئیل هم روزیخوار ایشان است. و از برکت وجودایشان استفاده میکند . بنابراین ملاقات با حضرت به عنوان یک «رزق معنوی» با عنایت و توجه ایشان صورت میگیرد و صلحا، اولیا و وابستگان میتوانند دیده به دیدار ایشان بگشایند. هر کسی به اندازه شایستگی خود به نوعی ایشان را میبیند. کسی ممکن است ایشان را ببیند اما نشناسد، کسی دیگر میبیند و میشناسد ، بعضیها هم نمیتوانند با چشم سر ببینند، باید چشمهایشان را روی هم بگذارند تا بتوانند، تمثال ایشان را نظاره کنند. بعضی ممکن است که ایشان را ببینند، اما فقط حس میکنند، که این شخص از اهل بیت است و نفهمند که خود آقاست . گاهی افراد بسیار معمولی و ساده محضر امام را درک میکنند . همه کم و بیش شنیدهایم که چه کسانی به شرف ملاقات با امام زمان نایل شدهاند. بعضی از این ملاقات کنندگان ، خیلی انسانهای ساده و معمولی هستند.
من خودم در نوشتههای مرحوم حاج عبدالحسین حائری دیدم که نوشتهاند یک روز رفتم در مغازه عطاری بوی خوشی به مشاممخورد، خیلی بوی عجیبی بود. نگاهی به عطار کردم و پیش خودم گفتم که این بو نمیتواند طبیعی باشد. عطار به من اشاره کرد که ساکتباش و بمان . وقتی همه مشتریها رفتند، به من گفت امروز آقا اینجا تشریف داشتند.
باید لیاقتحضور داشت ، با ورد و الفاظ پی در پی نمیشود به چنین سعادتی نایل شد.
دیدن روی تو را دیده جان بین باید وین کجامرتبه چشم جهانبین مناستمیگویند اویس قرنی هرگز پیغمبر را ندید اما چهره حضرت را بخوبی توصیف میکرد. اما روایتی که میگوید مدعیان ملاقات را تکذیب کنید، به نظر میرسد که منظور ترتیب اثر ندادن است. نه اینکه دروغ است ، نه، شما طوری عمل کنید که اگر دروغ بود، از عقیده شما سوء استفاده نشود، ما میبینیم و میدانیم که خیلیها از این طریق دکان باز کردند و از مردم معتقد و علاقهمند به امام سوءاستفادهها کردند. اما:
تا نباشد راست کی باشد دروغ؟ آن دروغ از راست میگیرد فروغ ما هیچ وقت نمیتوانیم منکر ارتباط کسانی مانند سید بحرالعلوم با امام بشویم . روایت ناظر به این معناست که شما ترتیب اثر ندهید; اگر راستباشد ، فضیلتی استبرای ملاقات کننده، و اگر دروغ باشد، وقتی شما اعتنا نکرده باشید، مفسدهای به بار نمیآورد.
موعود: بنابراین براحتی نمیتوان هر ادعایی را در این رابطه پذیرفت. چون همانطور که فرمودید ملاقات موقوف به لیاقت است.
آیتالله گرامی: همین طور است . چنین ادعایی از کسی مانند شیخ مفید و یا بحرالعلوم پذیرفته است. اما نباید سادهلوحانه هر ادعایی را پذیرفت و گردن نهاد. ما میدانیم که آدمی مانند مثلا حاج شیخ عبدالکریم حائری آدمی نبود که بخواهد ریا کند یا دکان باز کند، اگر ایشان بگوید که من امام را ملاقات کردهام، چه دلیلی برای انکار میماند.
مرحوم حاج آقا بزرگ حائری از قول پدرشان (حاج شیخ) نقل میکنند که استاد ما مرحوم حاج سید محمد فشارکی در قضیه تنباکو خیلی به مرحوم میرزا فشار میآوردند، یعنی از ایشان میخواستند که هر چه زودتر فتوای تحریم را اعلام کنند. یک بار هم با کمال احترام از ایشان میخواهند که جدا از ارتباط استاد و شاگرد ، بتوانند حرفشان را بیپرده بزنند. بعد میگویند: من فکر میکنم شما از ناصرالدین شاه میترسید که اقدامی نمیکنید. چون قضیه تنباکو مدتی طول کشید. ظاهرا مرحوم میرزا در فکر هماهنگی با همه علمای بلاد بودند، که یک وقت کسی خلاف نظر ایشان اقدامی نکند و فتوا نشکند. مرحوم میرزا به مرحوم فشارکی فرمودند: من از چیزی نمیترسم. اما میخواستم با نظر مبارک امام عمل کنم، به خاطر همین سه روز روزه گرفتم و امروز رفتم در سرداب سامرا و این را آوردم. حالا معلوم نیست که منظورشان این بود که فتوا به دستخط امام بوده ، یا ایشان املا فرمودهاند و میرزا نوشته است.
اینگونه عوالم است که طلبگی را مقدس و شیرین میکند و گرنه درس و بحث که ارزش این حرفها را ندارد. بیارتباط و توجه به مقام مقدس حضرت مهدی(ع) از این همه درس و مباحثات، چیزی جز اتلاف عمر نصیب کسی نمیشود.
از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم خداوند همه ما را در غیبت و ظهور مهدی(ع) لایق سربازی و فداکاری در راه اهداف مقدسشان بگرداند.
موعود: از حضور عالمانه و صبورانه شما در این گفتگو کمال سپاس و امتنان را داریم.
آیتالله گرامی: برای شما و نشریه موعود آرزوی موفقیت میکنم.
________________________________________
1. کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، 1365، ج 1، ص 25 ، ح 21، دارالکتبالاسلامیة، تهران، الصدوق ، ابوجعفر محمدبنعلی بنالحسین، کمالالدین و تمامالنعمة، ج2، ص 675، دارالکتبالاسلامیة، تهران ، 1395 ق.
2. سوره حشر، آیه7
3. سوره توبه ، آیه 34
4. متن روایت چنین است: «مایکون هذاالامرحتی لا یبقی صنف من الناس الا و قد ولوامن الناس، حتی لایقول قائل: انا لو ولینا لعدلنا، ثم یقوم القائم بالحق و العدل» ، النعمانی ، محمدبنابراهیم، الغیبه، ص 274 ، ح53، مکتبةالصدوق، تهران.
5. الصدوق ، ابوجعفرمحمدبن علی بن الحسین ، همان ، ج 1 ، ص257.
6. ر.ک: المسعودی ، علی بن حسین، اثباتالوصیة، چاپسنگی، ص 262.
7. ر. ک: ، فیض الاسلام ، سیدعلی نقی ، ترجمه و شرح نهجالبلاغه ، نامه53 ، ص996.
8. المجلسی ، مولی محمدباقر، بحارالانوار، ج 52 ، ص 128، مؤسسه وفا، بیروت ،1403 ق .
9. المجلسی ، مولی محمدباقر، همان ، ج 60 ، ص216 ، متن کامل روایت چنین است: «رجل من اهل قم یدعواالناس الی الحق ، یجتمع معه قوم کزیرالحدید، لاتزلهمالریاح العواصف، و لایملونمنالحرب ، و لا بجبنون، و علیالله یتوکلون، والعاقبة للمتقین.» 10.المجلسی ، مولی محمد باقر، همان ، ج53 ، ص 181.
11. سوره حجرات ، آیه3.
12. ر. ک: قمی ، شیخ عباس ، مفاتیحالجنان: دعای عدیله
اثباتالوصیة,علی بن حسین المسعودی,safhe=262
الکافی,الکلینی,دارالکتب الاسلامیة,mahal=تهران,tarikh=1365ش,jeld=1,safhe=25
الغیبه,النعمانی,مکتبة الصدوق,mahal=تهران,safhe=274
ترجمه و شرح نهجالبلاغه,فیض الاسلام,safhe=996
بحارالانوار,علامه مجلسی,مؤسسه وفا,mahal=بیروت,tarikh=1403ق
بحارالانوار,علامه مجلسی,مؤسسه وفا,mahal=بیروت,jeld=60,safhe=216
الکافی,الکلینی,دارالکتب الاسلامیة,mahal=تهران,tarikh=1365,jeld=1,safhe=25
کمال الدین و تمام النعمة,الصدوق,دارالکتب الاسلامیة,mahal=تهران,tarikh=1395ق,jeld=1,safhe=257
کمالالدین و تمامالنعمة,ابوجعفر محمدبنعلی بنالحسین الصدوق,دارالکتب الاسلامیة,mahal=تهران,tarikh=1359ق,jeld=2,safhe=675
بحارالانوار,مجلسی,مؤسسه وفا,mahal=بیروت,tarikh=1403ق,jeld=53,safhe=181
منبع: تبیان
مقدمهای بر آثار تربیتی و روانشناختی انتظار
اشاره:
انتظار در مکتب اسلام، تنها یک رویکرد عاطفی نیست; بلکه رویکردهای معرفتی، اجتماعی، اخلاقی و فردی را نیز شامل میشود . از این روی میتوان، انتظار را همچون منشوری دانست که دارای تجلیات گوناگونی است .
در رویکرد معرفتی به مسئله انتظار، میتوان آثار تربیتی و روان شناختی این پدیده را با نگاهی جدید، مورد بررسی قرار داد; البته در اینجا، تربیتبه معنای گسترده آن مورد نظر است که شامل مقولههای اخلاقی نیز میشود و در بعد روان شناختی نیز، آثار کارکردی آن بیشتر مورد تاکید قرار میگیرد .
در نوشتار حاضر، به عناوینی مانند گسترش امیدهای واقعی، پویایی معطوف به هدف، استقرار وحدت و همبستگی، مراقبت دایمی و سلامت اخلاقی جامعه پرداختهایم .
یادکرد این نکته لازم است که این نوشتار تنها پیش درآمدی بر این مبحث است و امیدواریم که در آینده بتوانیم به صورتی گستردهتر و عمیقتر و فراتر از یک مقاله بدان بپردازیم .
1 . گسترش امیدهای واقعی
امید، محرک انسان برای رویارویی با آینده است . برخی آن را انگیزه و برخی دیگر، آن را نیاز آدمی میدانند; به عقیده مزلو (1) ، یکی از روانشناسان مکتب کمال:
انگیزه آدمی، نیازهای مشترک و فطری است که در سلسله مراتبی از نیرومندترین تا ضعیفترین نیاز، قرار میگیرد . (2)
برای توضیح مطلب میتوان گفت که آدمی، پیوسته و در پی انجام هرکاری، به دنبال غایت و مقصودی مشخص بوده و قبل از اقدام به آن نیز، نیازمند انگیزهای برای آغاز عمل است .
بر این اساس، انسان برای تداوم زندگی و تحمل دشواریهای آن، نیازمند انگیزهای نیرومند است که در پدیده «امید به آینده» تجلی مییابد; آیندهای که به مراتب، عالیتر، زیباتر و بهتر از امروز باشد; این مسئله، به ویژه برای جوانان، دارای اهمیتبیشتری است; زیرا آنان در پرتو «امید به فردایی بهتر» میتوانند به نیروی فراوان خود و شور و نشاط بیپایانشان جهت و معنا بخشند .
البته این مقوله در میان مکاتب دینی و غیر دینی، دارای جایگاه، منزلت و تفسیرهای گوناگونی است; اعتقاد پیروان ادیان به امدادهای غیبی و عنایات عام و خاص الهی، به گونهای منطقی، متضمن پیامدهایی همچون امید به آینده و به تعبیری دیگر، فرج بعد از شدت میشود . در حالی که در مکاتب مادی و بینشهای سکولاریستی جایی برای «امدادهای غیبی» وجود ندارد . حتی در میان پیروان ادیان، نیز این مسئله، دارای جلوههای گوناگونی است . از جمله در چند سال پیش، پاپ، رهبر کاتولیکهای جهان، در اولین کتابی که از او با عنوان عبور از آستانه امید منتشر گردید، به صراحت، ناامیدی خود را از وضعیت اخلاقی و اعتقادی عصر حاضر به ویژه جوانان، اظهار نمود . در اظهارات پاپ، نشانههایی از امید به آینده به چشم نمیخورد . حتی در میان برخی اندیشمندان و متفکران غربی نیز بعضا مسئله «امید» همچون پدیدهای دور از دسترس و بیهوده تلقی میشود . به عنوان مثال، برتراند راسل (3) در گفتاری با عنوان «جهان پر تلاطم» مینویسد:
من در لحظه تاریک (ژوئیه 1961) به نوشتن مشغولم و نمیدانم نژاد بشر آنقدر دوام میکند که نوشته من منتشر یا در صورت انتشار، قرائتشود یا نه . (4)
در مقابل این رویکرد یاسآور و منفی به آینده که در بیشتر مکاتب موجود مشاهده میشود، اندیشهها و رویکردهای امیدوارانه و مثبتگرایی نیز وجود دارد که از مهمترین آنها میتوان به اعتقاد مذهب شیعه در زمینه انتظار امام عصر (ع) اشاره نمود که نه تنها انتظار فرج آن حضرت، پدیدهای معنادار، منطقی و معقول است، بلکه چنین انتظاری، در زمره بزرگترین گشایشها، تلقی میشود (5) . برای توضیح مطلب، اشاره میکنیم که امیدها دوگونهاند: امیدهای واهی و امیدهای واقعی . امیدهای واهی، بیشتر شامل نوعی ایدهآلها، آرمانها و آرزوهای گمشده است که انسان با حاضر کردن آنها در ذهن و درون خویش، به نوعی آرامش خاطر دست مییابد که در صورت تداوم و تقویت آنها، خود به خود زمینه جدا شدن از مسائل و رویدادهای واقعی زندگی و در نتیجه احساس بیگانگی با واقعیات، برای شخص فراهم میگردد .
در مباحث روانشناسی تربیتی، این نوع مواجهه با مسائل، رفتارهای دفاعی نام دارد . از ویژگیهای اینگونه رفتارها، این است که در کوتاه مدت، به شخص، آرامش و امنیت میبخشد ولی در دراز مدت، موجب ناسازگاری با اطرافیان و دنیای خارج میشود .
امیدهای واقعی نقطه مقابل امیدهای واهی است; امیدهایی که دارای پایه و اساسی منطقی و استوارند و ریشه در اعتقادات و باورهای دینی و ارزشهای مبتنی بر وحی الهی دارند و مانند اینها به ظهور حضرت مهدی (ع) و شرایطی که آن حضرت با کومتخویش فراهم میآورند که در اینجا به دو نمونه از این شرایط اشاره میکنیم:
امام حسن مجتبی (ع) از پدر بزرگوارشان نقل میفرمایند:
در دولت مهدی (ع)، درندگان، سازش میکنند; زمین، نباتات خود را خارج میکند; آسمان، برکاتش را فرو میفرستد; گنجهای نهفته در دل زمین برای او آشکار میشود و بین مشرق و مغرب را مالک میشود و خوشا به حال کسی که آن روزگار مسعود را درک کند و دستوراتش را با گوش جان بشنود . (6)
از امام باقر (ع) نیز روایتشده است که فرمودند:
هنگامی که قائم ما (ع) قیام کند، دستشریفش را بر سر بندگان گذارد و خردهای آنها را گرد آورد و رشدهای آنها را کامل گرداند . (7)
از این دو عبارت چنین برداشت میشود که انتظار امام عصر (ع)، موجب گسترش و توسعه امیدهای واقعی در شیعیان و پیروان آن حضرت میشود; امیدهایی که منتظرانش، هرگز در حقیقت و اصالت آنها، تردیدی به خود راه نمیدهند; زیرا چنین امیدهایی از متن باورهای دین، رویش کرده و برخاسته از اعتقاد اصیل و استوار شیعه است .
حال، چنانچه از بعد روانشناختی به مسئله بنگریم، نقش امید را در سلامت روانی، تعیین کننده و محوری خواهیم یافت .
دوآن شولتس (8) مینویسد:
سلامت روانی، پیشنگر است، نه پسنگر، دورنما، چیزی است که شخص امیدوار استبشود نه آنچه پیشتر روی داده است و دگرگونیپذیر نیست . (9)
او میافزاید:
من، نگاهی را که به آینده مینگرد و بر هدفها، آمال و رؤیاهای درازمدت تمرکز مییابد، خوشایند مییابم . البته پیشبینی و برنامهریزی و تلاش برای آینده، از ماندن در رویدادهای گذشته، سالمتر به نظر میرسد . (10)
کانت، طرح مسئله امید را از ویژگیهای هوشمندی آدمی تلقی میکند و مینویسد:
برای هر کس که متنبه و هوشیار باشد و در کار دنیا و حال خود بنگرد، سه سؤال پیش میآید:
نخست، چه میتوانم بدانم؟
دوم اینکه، چه باید بکنم؟
سوم اینکه، چه امید و انتظاری میتوانم داشته باشم؟ (11)
آلپورت، (12) یکی از صاحب نظران علم شخصیت معتقد است:
[اشخاص برخوردار از سلامت روان] فعالانه در پی هدفها و امیدها و رؤیاهای خویشتند، و رهنمون زندگیشان، معناجویی و ایثار و حسن تعهد است . تعقیب هدف، هیچگاه پایان نمیپذیرد . اگر هدفی را باید کنار گذاشت، باید بیدرنگ انگیزه نوینی آفرید . افراد سالم به آینده میاندیشند و در آینده زندگی میکنند . (13)
رویکرد «آیندهگرا» با ویژگی «سلامت روان» از نسبت معقول و منطقی برخوردار است .
چنین نسبتی را در بیان ویکتور فرانکل (14) به روشنی مییابیم:
شخصیتهای سالم، ویژگیهای دیگری هم دارند; به آینده مینگرند و به هدفها و وظایف آتی توجه میکنند . در واقع به چنین هدفهایی نیاز دارند . این ویژگی انسان است که تنها با نگرش به آینده میتواند زندگی کند . (15)
او در ادامه نظریاتش میافزاید:
بدون اعتقاد به آینده، «محمل معنوی» زندگی از میان میرود و روح و جسم به سرعت محکوم به فنا میگردد . باید برای ادامه زندگی دلیلی داشت; در راه هدفی آتی کوشید، وگرنه زندگی معنای خود را از دست میدهد . (16)
به نظر «فرانکل» ، اعتقاد به آینده، هم عامل معنا داشتن زندگی و هم عامل تداوم و استمرار آن است . چنین تعبیری، یک نقطه اوج در میان نظریات روانشناسان در این زمینه است .
انتظار در مکتب شیعه، علاوه بر اینکه، نوعی امید به آینده است، چشم به راه یک رویداد بزرگ و تحول عمیق، بودن است; چرا که طی شدن فاصله میان غیبت و ظهور یک پدیده عادی نیست; بلکه حادثهای به وسعت همه تاریخ بشر است . برای تجسم عظمت آن، اشاره به این نکته کافی است که امام مهدی (ع)، تبلور همه آرمانها و آرزوهای محقق نشده انسان در طول قرون و اعصار گذشته تا کنون است .
بر این اساس، فردای ظهور، فردایی است روشنتر و بهتر از امروز; زیرا همه اختلافها و خصومتها که ناشی از محدودیت اندیشه و نارسایی عقل بشر است، از میان برمیخیزد و در پرتو شکوفایی خرد، جای خود را به عطوفت، رحمت و مناسبات صمیمانه میبخشد .
با تکیه بر این مبانی، دیگر، افسردگی در میان پیروان مکتب انتظار جایی ندارد . در غیر این صورت آدمی، دلیلی برای بهتر بودن فردا ندارد; بنابراین بیشتر در معرض افسردگی و ناامیدی قرار میگیرد . اهمیت این مطلب، زمانی روشنتر میشود که بدانیم افسردگی، به عنوان بیماری قرن، شایعترین و دشوارترین اختلالی است که انسان معاصر با آن مواجه بوده و به شدت از عوارض آن رنجبرده است; چرا که رشتههای امید خود را بریده و گسیخته میبیند .
2 . پویایی معطوف به هدف
زندگی، زمانی با معنا است که جوهر حرکت در آن باشد و به تعبیر دیگر، انسانی که پویا و فعال و پر تحرک است، معنایی برای بودن خویشتن مییابد; زیرا میتواند خود را از سطح رکود و روزمرگی، به مرحله پویایی برساند .
وقتی فرد، به وضعیت موجود راضی نیست و در صدد تحقق شرایط بهتری تلاش میکند، به این معنا است که خود نیز نقشی در آن ایفا میکند و تماشاگر نیست; بلکه ایفاگر وظیفهای خاص است .
دوآن شولتس، در توصیف چنین حالتی مینویسد:
چیزی که به زندگی شور و هیجان میبخشد تعقیب است نه تسخیر، راه است نه مقصد، تلاش است نه کامیابی . (17)
پویایی از دو منظر قابل بررسی است; نخست اینکه انسان پویا به نفی هرگونه بیتفاوتی برمیخیزد و همین امر، زمینهساز نوآوری، خلاقیت و جستوجوی همیشگی امور بدیع است و تاثیر آن نیز رضایت نسبی آدمی از خویشتن و زندگی است; زیرا بخشی از آثار وجودی خویش را شاهد بوده و آنها را باور دارد . دیگر اینکه هرگونه تحرک و پویایی نیز دارای چنین آثاری نخواهد بود; زیرا رکتبدون هدف، عقیم و داشتن هدف بدون حرکت نیز بیمعنا است . از این روی پویایی معطوف به هدف، موردنظر است; زیرا شامل هر دو مؤلفه است .
بنابراین، براساس این مقدمات میتوان گفت که انتظار امام عصر (ع)، در منتظرانش، شامل هر دو مؤلفه «پویایی» و «معطوف به هدف بودن» است; زیرا منتظر به جامعهای میاندیشد که تمامی وعدههای انبیا و اولیا در آن به وقوع خواهد پیوست و از این روی تلاش میکند تا به میزان توانایی و درک مسئولیتخویش، در ساختن چنین جامعهای سهیم باشد . از سوی دیگر، او میداند که برای چه تلاش میکند; انگیزهای آشکار، منطقی، معقول و قابل دفاع دارد; بنابراین تمامی تلاشهای او، معطوف به هدفی والا به نام «انتظار ظهور» میشود و این هدفی معنادار و ارزشمند است .
تجلی اینگونه تلاشها را در فرمایش امام صادق (ع) میبینیم:
هرکس دوست دارد از یاران حضرت قائم (ع) باشد، باید در انتظار او باشد، به نیکویی و پرهیزکاری رفتار نماید; پس اگر او به این حال، پیش از قیام او از دنیا برود، پاداش یاران مهدی را خواهد گرفت; بنابراین بکوشید و جدیت کنید و چشم به راه باشید که بر شما گوارا باد . (18)
برخی از روانشناسان مکتب کمال، نظیر «ویکتور فرانکل» ، معتقدند در وجود انسان، تواناییهایی نهفته است که جز در موقعیتهای خاص، بروز و ظهور نمییابند; موقعیتهایی نظیر برخورد با سختیها و تنگناها که آدمی را به پویایی و تحرک وا میدارد و همین خودانگیزیها، عامل تحقق خویشتن و خود شکوفایی است . رویکردهای او که برگرفته از دوران سخت اسارت در بازداشتگاههای مخوف آلمان نازی است، با زیبایی هر چه تمامتر در کتاب انسان در جستوجوی معنا به تصویر کشیده شده است . (19)
حضرت علی (ع) نیز در نهجالبلاغه به این مطلب اشاره دارد:
و کانی بقائلکم یقول: «اذا کان هذا قوت ابن ابی طالب فقد قعد به الضعف عن قتال الاقران و منازلة الشجعان» الا و ان الشجرة البریة اصلب عودا و الرواتع الخضرة ارق جلودا و النابتات العذیة اقوی وقودا و ابطا خمودا . . . (20)
. . . گویا میشنوم که شخصی از شما میگوید: «اگر غذای فرزند ابوطالب همین است، پس سستی او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان بازمانده است» . آگاه باشید! درختان بیابانی، چوبشان سختتر، و درختان کناره جویبار پوستشان نازکتر است . درختان بیابانی که با باران سیراب میشوند آتش چوبشان شعلهورتر و پردوامتر است . . . 1
در یک جمعبندی، آثار تربیتی انتظار پویا و معطوف به هدف، عبارتند از:
الف) به جریان افتادن نیروهای نهفته و سرمایههای راکد انسان در پرتو دوران سخت انتظار;
ب) پالایش درون و به مرحله خلوص رسیدن به جهت طولانی شدن دوران غیبت;
ج) معنا یافتن زندگی در پرتو پویایی معطوف به هدف، با نگاه تطبیقی به زندگی بدون هدف و فرجام آن که تهی شدن از درون و روزمرگی است;
د) رشد قدرت تحمل در برابر ناملایمات و تنگناها به جهت قداست و عظمت هدف که در انتظار حضرت معنا مییابد;
ه) فراتر رفتن از مرز انسان متعادل و رسیدن به مرحله انسان متعالی;
و) رها شدن از سطح و مرحله رنجهای حقیر مادی و گام نهادن در وادی رنجهای تحمل عظیم معنوی و دغدغههای بزرگ انسانی، همچون رنج انتظاری راستین و طولانی و چشم دوختن به دروازههای روشن ظهور .
3 . استقرار وحدت و همبستگی
چنانچه، انتظار را به عنوان یک آرمان بنگریم، در جنبههای فردی و اجتماعی نیز دارای آثاری خواهد بود . نخست از لحاظ فردی، موجب تمرکز افکار و نیروهای آدمی میشود; زیرا همه آنها، ناظر به یک هدف; یعنی انتظار ظهور هستند و این امر به نوبه خود، موجب وحدت شخصیت او میگردد . در مقابل، میتوان به پراکنده بودن و متفرق بودن تلاشهای انسان اشاره نمود که هیچ نتیجهای در پی نخواهد داشت . این معنا در قرآن کریم چنین آمده است:
هر آینه سعی و کوشش شما پراکنده است . (21)
آلپورت در بیان چنین رابطهای مینویسد:
تلاش برای آینده، به کل شخصیت آدمی، یگانگی و یکپارچگی میبخشد . . . به عبارت دیگر، میتوان با کوشش برای دستیافتن به مقاصد و رسیدن به هدفها، جنبههای شخصیت را یکپارچه ساخت و جامعیتبخشید . (22)
وحدت شخصیت، از هرز رفتن تواناییها و قابلیتها، جلوگیری میکند و زمینه رشد و ظهور قدرتی شگرف و فوقالعاده را فراهم میکند; زیرا چنین وحدتی در درون آدمی، تضادهای درونی را از میان برمیدارد; همان تضادهایی که برخی انسانها را پیوسته رنج داده، توانشان را به شدت میکاهد . در اینجا به نقل مطلبی از «کارن هورنای» (23) میپردازیم . او یکی از روانکاوان همعصر ما است . وی با تالیف معروفترین اثرش به نام تضادهای درونی ما معتقد است که بیشترین عامل اثرگذار بر سلامت روانی اشخاص را باید در پدیده تضادهای درونی آنان جستوجو نمود و چنانچه آنان بتوانند به گونهای بر این تضادها فائق آیند، دیگر موجبی برای اختلال در سلامت روانی آنان وجود نخواهد داشت . (24) وی همچنین به بیان حکایتی از فلسفه و حکمتخاور دور میپردازد:
مریدی از پیرو مرشد خود پرسید: ای حکیم، به من بگو این چه نیرویی است؟ و این چه قدرتی است که در پنجه شیر نهفته است؟
پیر جواب داد: نیروی وحدت با خود . اخلاص و صمیمیت چنین نیرویی ایجاد میکند . در حقیقت، استفاده از تمام نیروهای معنوی یکدل و یکجهت . (25)
از بعد اجتماعی نیز، وحدت قابل تامل است . وجود هدف مشترک در یک ملتیا جامعه، موجب نوعی پیوند، دلبستگی و وحدت میان معتقدان به آن هدف میشود . در میان جامعهای که بزرگترین آرمانش، ظهور امام عصر (ع) است، نوعی همدلی، همنوایی و هماندیشی پدید میآید . چنین هدفی از چند جهت از هدفهای دیگر متمایز است:
1 . این هدف چون در واژه «انتظار» ، معنا مییابد، دارای قداست ویژهای است و هیچ هدف دیگری در معنویت و قداستبه پایه آن نمیرسد; چرا که این یک انتظار معمولی نیست، بلکه طولانیترین انتظار برای ظهور کاملترین انسان عصر است .
2 . چنین هدفی که با مسئله امامت و رهبری حضرت ولی عصر (ع) در عصر ظهور ایشان، ارتباط مییابد، از لحاظ مراتب ارزشی، در اوج اهداف و آرمانهای یک جامعه قرار میگیرد; زیرا هیچ موضوع دیگری به سان این امر، به حیات و بقای جامعه، بستگی پیدا نمیکند; چه، آن که:
به یمن وجود اوست که به خلق، روزی میرسد و زمین و آسمان به وجودش برقرار است و به واسطه او خدا زمین را پر از عدل و داد میکند پس از آنکه پر از بیداد و ستم شده باشد . (26)
وقتی از جایگاه امام (ع) در برپایی جامعهای مبتنی بر عدالت، سخن به میان آید، بیمناسبت نخواهد بود که تا اندازهای چنین جایگاهی، روشن شود .
4 . مراقبت دایمی
یکی از پیامدهای طبیعی و منطقی انتظار، احساس حضور است . منتظر واقعی، با اعتقاد به این که اعمالش، پیوسته در منظر آن عزیز واقع میشود، نسبت میان خود و آن حضرت را در احساس حضور، متجلی میبیند و هر جا که باشد، گویی خود را در خیمه آن حضرت و گوش به فرمان ایشان، احساس میکند و لازمه انتظار حقیقی را، تلاش برای جلب رضایت ایشان میداند; بنابراین برای تحقق این مهم، نه تنها، عمل به واجبات و ترک محرمات را وجهه همتخویش قرار میدهد، بلکه از هر غفلتی نیز پرهیز میکند; همانگونه که استغفار خواص، استغفار از گناه نبوده و نیستبلکه آنان هر غفلتی از یاد خدا و انس با محبوب را برای خود گناهی بزرگ میشمردند و از آن استغفار میکردند .
منتظر، به یاری معرفتخویش، امام (ع) را در غیبت، همچون خورشید پشت ابر دانسته، و او را ناظر بر حالات و نیات خود میداند و چیزی را از دیدگان آن حضرت مخفی نمیپندارد و در چنین موقعیتی است که احساس حضور معنا پیدا میکند .
برای استناد به کلام معصومین (ع) به ذکر دو نمونه بسنده میکنیم:
امام علی (ع) در پاسخ به پرسش یکی از مؤمنان درباره حدود آگاهی و میزان اشراف امام، فرمودند:
هیچ مؤمنی در شرق و غرب زمین از ما غایب نیست . (27)
و امام عصر (ع) در بخشی از توقیع مبارکشان به شیخ مفید (ره) فرمودند:
ما بر آنچه بر شما میگذرد، احاطه علمی داریم و هیچیک از خبرهای شما از ما پوشیده نیست . . . ما نسبتبه رعایتحال شما اهمال نمیکنیم و یاد کردن شما را فراموش نمیکنیم . (28)
او همان بزرگواری است که در زیارت روز جمعهاش میخوانیم:
السلام علیک یا عین الله فی خلقه . (29)
سلام بر تو ای چشم خدا در میان آفریدگانش .
بنابراین با تکیه بر این مبانی، میتوان نتیجه گرفت که آن حضرت بر اوضاع و احوال بندگان خدا آگاه است .
حال باید دید که احساس حضور از جهات تربیتی چه اثراتی دارد؟
یقین داشتن به این مطلب که هیچیک از اعمال ظاهری و نیات باطنی ما از چشمان با نفوذ آن حضرت مخفی نمیماند، در مرحله اول، منجر به مراقبت دایمی اخلاقی خواهد شد; زیرا میان «انتظار» و «عمل مورد پذیرش منتظر» ، تلازم منطقی وجود دارد و در غیر این صورت «انتظار» امری بیمعنا خواهد بود .
منتظر، پیوسته مراقب مجموعه گفتارها و رفتارهایش خواهد بود تا موردی بر خلاف رضای محبوبش، از او صادر نشود . و این مسئله در حقیقت، به پالایش درونی و صفای باطنی خواهد انجامید; به گونهای که در پرتو چنین مراقبهای، قابلیت ارتقا مییابد و این امر، خود به خود به تحقق یک هدف اخلاقی منجر میشود . این هدف، ناظر به این است که عامل نظارت و کنترل فرد، باید قبل از هر چیز، جنبه درونی داشته باشد، نه جنبه بیرونی . و این وضعیت درونی که همیشه پایدار و مستمر است، رفتار فرد را درجهت اهداف معینی، جهت میبخشد . در حقیقتباید بگوییم، انضباط اخلاقی و خویشتنداری، چنانچه متکی بر عوامل و پایههای درونی باشد، از استمرار، دوام، عمق و اخلاص ویژهای برخوردار خواهد بود و در صورتی که بر پایهها و عوامل بیرونی، استوار باشد، از برخی آفات عمل همچون تظاهر، ریا و گسیختگی و انقطاع عمل، مصون نخواهد ماند . از این روی در صورتی که بتوانیم وابستگی فرد را به عوامل خارجی کاهش داده، یا آن را قطع کنیم و آن را فقط وابسته به ارزش عمل، رضای حق و تایید امام عصر (ع) بدانیم، یک هدف مهم در تربیت اخلاقی، تحقق یافته است . و ثمره آن، منتظرانی هستند که در نیت و عمل، خالص بوده، هرگز لحظهای از وارسی اعمال خویش غفلت نمیکنند .
در خبر آمده است:
از بزرگی پرسیدند: نفیسترین چیزی که به آسمان بالا رود چیست؟ گفت: اخلاص، پرسیدند: نفیسترین چیزی که از آسمان به زمین فرود میآید چیست؟ گفت: توفیق .
انسانهای تربیتشده و الهی، میدانند که شرط جوانمردی آن است که بدانند وقتی بر سر سفره روزی و نعمت الهی مینشینند، روزیخوار نعمتهایی هستند که خداوند برای آنان به یمن وجود مبارک امام عصر (ع) مقدر فرموده است; زیرا معتقدند:
و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء .
و به برکت (وجود) او به خلق روزی میرسد و به ذات وجودش زمین و آسمان بر جای خود میباشند . (30)
بنابراین چنین افرادی، هرگز به فکرشان خطور نمیکند که عملی بر خلاف رضای آن حضرت که رضای خدا است، انجام دهند آنها دایم در حال مراقبه، مشارطه و محاسبه نفس خویشاند و دارای همان شخصیتی هستند که مورد قبول آن بزرگوار است . و اگر مقام و مرتبه منتظر از این مراتب نیز فراتر رفت و به منزلت اولیای خدا رسید، در آن مرحله، حتی از اندیشه و فکر گناه نیز پرهیز میکند که نیک میداند: استمرار و تداوم اندیشه گناه، مقدمه عمل به گناه است .
5 . سلامت اخلاقی جامعه
از جهات تربیتی و اخلاقی فرد سالم، زمینهساز جامعه سالم و جامعه سالم، عامل تداوم و بقای فرد سالم است و این دو در تعامل با یکدیگرند . بنابراین نوعی التزام منطقی میان سلامت اخلاقی فرد و سلامت اخلاقی جامعه، وجود دارد . گفتنی است که منظور از واژه «سلامت» ، مصونیت دین در سطح فرد و جامعه است .
مصونیت دین، در پرتو تقوا امکانپذیر است . همان عاملی که عمل به آن، یکی از مهمترین وظایف شیعیان و پیروان امام عصر (ع) در زمان غیبت است; (31) زیرا آن حضرت، معنای تقوا است و انتظار منطقی آن است که منتظرانش نیز از نوعی سنخیت نسبی با ایشان برخوردار باشند تا در اظهار محبت و ارادت آنان به آن حضرت، نشانهای از صداقت، مشاهده شود .
از سوی دیگر، در راس فرمایشهای معصومین (ع) سفارش به تقوا به چشم میخورد:
قسم به خدا، شما بر دین خدا و فرشتگان او هستید; پس ما را نسبتبه این امر (دینداری خودتان) به وسیله ورع و اجتهاد یاری نمایید . (32)
هم ایشان در سفارش دیگری میافزایند:
بر شماست رعایت کردن ورع، به درستی که ورع، آن دینی است که ما ملتزم به آن هستیم و خدا را به وسیله آن بندگی میکنیم و همین را از اهل ولایت و محبتخود انتظار داریم . ما را به خاطر شفاعت کردن به سختی و زحمت نیندازید . (33)
سیری کوتاه در حالات و زندگی نواب خاص آن حضرت بیانگر این واقعیت است که همه آن بزرگواران، اهل تقوا و پرهیزکاری بودند و یگانه زمان خویش . همچنین، گذری بر زندگینامه افراد سعادتمندی که در دوران غیبت، به دیدار آن حضرت مشرف شدهاند، مؤید همین معناست که آنان نیز در خصیصه تقوا و پاکی نیت، از بهترینهای دوران خود بودهاند .
علاوه بر اینها در حدیثی از امام حسن عسکری (ع) آمده است:
هر کدام از فقها (مراجع تقلید) که نگهدارنده نفس خود و حافظ دین خود و مخالف هوی و هوس خود و مطیع فرمان پروردگارش باشد، بر عوام است که از وی تقلید کنند . (34)
در این فرمایش حضرت، مشاهده میشود که یکی از شرایط مرجعیت، خویشتنداری و صیانت نفس و به عبارت دیگر، پرهیز از تبعیت هوای نفس یا تقوای الهی است .
براساس این مقدمات ورع و تقوا و خویشتنداری در بحث انتظار آن حضرت و ارادت صادقانه به ایشان، نقشی محوری دارد; به این معنا که منتظران حقیقی، دارای خصیصه تقوا هستند و نیز پدیده «انتظار» در فرد و جامعه منتظر، به گونهای منطقی، تقوا میآفریند و فرد و جامعه، هر دو را به جانب سلامت اخلاقی، سوق میدهد . چنین نتیجهای را میتوان، به شکل زیر صورتبندی منطقی بخشید:
منتظر حقیقی، نیک میداند که محبتبه امام عصر (ع) شرط لازم است ولی شرط کافی، تبعیت و جلب رضایت آن حضرت است و جلب رضایت ایشان، تحقق خواستههای آن بزرگوار، از جمله رعایت «تقوای الهی» است; بنابراین به میزان عشق و ارادت خویش به آن عزیز، در جهت رشد و تقوا و خویشتنداری میکوشد . از این روی، انسان منتظر، انسانی است متخلق که صفت تقوا در اوج صفات دیگر وی، جای گرفته است . او همچنین با درک مسئولیت اجتماعی، نسبتبه اصلاح جامعه، در حد توان خود تلاش میکند و هرگز تسلیم یاس و روزمرگی نمیشود . توضیح این مطلب ضروری است که منتظر حقیقی، انحرافات اجتماعی را تحمل نمیکند و بر ضد آن میشورد .
کلام پیامبر اکرم (ص) مؤید همین معنا است:
هر کس از شما که کار زشتی را (در جامعه) دید، قطعا با عمل خود به آن اعتراض کند; و اگر قدرت آن را ندارد، با زبان خود به آن اعتراض کند; و اگر قدرت آن را ندارد، با قلب خود به آن اعتراض نماید (یعنی نسبتبه آن بیاعتنایی کند) و این (کراهت و اعتراض قبلی) پایینترین درجه ایمان است . (35)
خانواده نیز که واحد بنیادین جامعه است، در زمان انتظار، در معرض تحولی اساسی، واقع میشود; زیرا فرد فرد خانواده منتظر، سعی در ایجاد و بهبود یک نظام متعادل و بالنده مینمایند و روابطشان، برمبنای درک و شناختحقوق متقابل فرد و خانواده، تنظیم میشود . بدیهی است در چنین محیطی، عشق، محبت، صمیمیت و تفاهم حاکم است و چنین خانوادههایی، توانایی ایجاد جامعهای سالم و صالح را خواهند داشت .
________________________________________
× این مقاله برگرفته از مجموعه سخنرانیهای گفتمان سوم مهدویت است که به همت «مؤسسه فرهنگی انتظار نور» تهیه و عرضه شده است .
1. (1970-1908) 1. Maslow, Abraham Harold.
2 . دوآنشولتس، روانشناسی کمال، ترجمه گیتی خوشدل، ص115 .
(1969-1872) 3. Bertrand Arthur William Russel.
4 . برتراند راسل، آیا بشر آیندهای هم دارد؟ ، ترجمه م منصور، ص238 .
5 . ر . ک: علیاکبر مهدیپور، چهل حدیث غیبت، ص 50; بحارالانوار، ج52 ، ص122، ح4 .
6 . بحارالانوار، ج52 ، ص 280 .
7 . همان، ج 52، ص 328 .
8. Doan Shults
9 روانشناسی کمال، ترجمه گیتی خوشدل، ص43 .
10 . محمدعلی فروغی، سیر حکمت در اروپا، ج 2، ص 253 .
11. (1970-1908) Gordon Willard Allport.
12 . روانشناسی کمال، ص 25 .
13. Victor Frankle
14 . همان، ص 210 .
15 . همان، ص 210 و 211 .
16 . همان، ص 44 .
17 . بحارالانوار، ج52، ص 140، ح 50; نعمانی، الغیبة، ص200، ح 16 .
18 . ویکتور فرانکل، انسان در جستوجوی معنا، ترجمه دکترمیلانی .
19 . نهجالبلاغه، صبحی صالح، ص 418 .
20 . نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه 45، ص 554 .
21 . سوره لیل (92) آیه 4 .
22 . روانشناسی کمال، ص 19 و 20 .
(1970-1908) 23. Karen Horney.
24 . ترجمه محمد جعفر مصفا، ص 29 .
25 . همان، ص 139 .
26 . مفاتیحالجنان، (نشر فیض)، ص128 .
27 . سید محمد بنیهاشمی، معرفت امام عصر (ع)، ص300 .
28 . طبرسی، احتجاج، ج2، ص495 .
29 . مفاتیح الجنان، بخشی از زیارت حضرت امام زمان (ع) در روز جمعه .
30 . مفاتیحالجنان، بخشی از دعای عدیله
31 . سید محمد بنیهاشمی، معرفت امام عصر (ع)، ص 310 .
32 . شیخ حر عاملی وسائل الشیعه، ج 15، ص 247، ح 20410 .
33 . همان، ص 248، ح20411 .
34 . همان، ج 27، ص131، ح 33401 .
35 . همان، ج 16، ص134، ح21173 .
منبع: تبیان
ظهور صغرا و بایستهها
یکم. امامت، خورشید حیات بخشی است (1) که شیعه با اعتقاد به آن گره خورده و راه خویش را در تاریخ آغاز کرده و از اسلام خلفا و کج راههها و بی راههها جدا نموده است. تولد، حیات، بالندگی و بقای شیعه در گرو این حقیقتبزرگ قرآنی (2) و یادگار سترگ پیامبر صلی الله علیه و آله است. رسول بزرگ اسلام آنقدر که بر این امر عظیم سفارش میفرمود، به هیچ یک از امور دیگر سفارش نمیفرمود (3) و آنقدر که برای این مهم از نخستین روزهای دعوت علنی تا آخرین لحظات عمر مبارک خویش، در بستر بیماری گام بر میداشت و اقدام میکرد، برای هیچ کار دیگری اهتمام نمیورزید و زمینه سازی نمیکرد.
امامت، قلب تپنده شیعه و چراغ راه تشیع در گردبادهای حوادث و ایام است. امامت، رمز وحدت و رکن اساسی دین و سرمایه عظیم تشیع است. امامت چراغ هدایت، کشتی نجات و امانتخدا بر روی زمین است. میتوان آن را پذیرفت و به عزت و فوز و فلاح رسید و میتوان از آن چشم پوشید و در ذلت، ضلالت و تحیر فردی و اجتماعی روزگار گذراند. (4)
دوم. در میان امامان شیعه، امام دوازدهم از ویژگیها و امتیازهای خاصی برخوردار است. او تنها کسی است که تمامی جهان را از عدل و داد سرشار خواهد ساخت; همان گونه که از ظلم و بیداد پر شده است. او کسی است که پیامبر صلی الله علیه و آله و همه امامان، از سالیان دور، آمدن او را بشارت میدادند و با یاد او و دولت او، خود و شیعیان را آرامش میبخشیدند. او کسی است که بینی تمامی گردنکشان را به خاک خواهد مالید و اسلام را فرا گیر خواهد ساخت و بر جای جای این عالم گلبانگ «لا اله الا الله، محمد رسول الله» را طنین انداز خواهد ساخت و بر این کره خاکی حکومت واحد جهانی اسلام را بنیان خواهد نهاد.
سوم. امامتخاستگاه انقلاب اسلامی ایران است. رابطه امامتبا انقلاب، رابطه «والد» و «ما ولد» (5) و رابطه ریشه با برگ است. ریشه برگ را میزاید و برگ ریشه را نیرو میبخشد. انقلاب ایران همچنان که بر خاسته از اعتقاد به امامت است، امروز زمینه ساز قیام و حکومت امام مهدی (عج) است. نقش رهبری پیامبر گونه امام راحل (ره) و نقش عنصر معنویت و فقاهت و نیابت از سوی امام زمان (عج) و در نتیجه ولایت پذیری مردم در پیروزی انقلاب، بر کسی پوشیده نیست.
در حقیقت، راز رهایی ایران از یوغ بیگانه و کارآمدی و بقای نظام، باز شدن گرههای کور در لحظات سرنوشتساز در تمامی سالهای پس از انقلاب، از جنگ و صلح گرفته تا بسیاری از تهاجمات و اغتشاشات و براندازیها، در گرو حمایت از مقام منیع ولایت است. به یاد دارم در یکی از سفرهای حج، در گفتوگویی که با یکی از متفکران مصری در مسجد النبی صلی الله علیه و آله داشتم، وی با اشاره به همین نکته، میگفت: رمز اساسی پیروزی شما رهبری امام خمینی (ره) است و اگر ما هم از چنین رهبری برخوردار بودیم، در مصر انقلاب میکردیم. و من افزودم: آری، اگر مردم ما و اعتقادات ما را هم میداشتید!
چهارم. با ولی بودن آثاری دارد و پشت کردن به او غرامتی. کسی که با امام نور نباشد، گرفتار امام نار میشود و این، سنتی است الاهی. به شهادت قرآن، کسانی که از موسی علیه السلام بریدند و پس از رؤیت آن همه معجزه و رهایی از چنگال فرعون و حاکمیتبر سرنوشتخود; «و جعلکم ملوکا» ، در برابر تنها خواسته او بهانه آوردند و عذر تراشیدند و در حقیقت از پذیرش ولایت او سر باز زدند و با نیشخند و تمسخر گفتند: «فاذهب انت وربک فقاتلا انا هیهنا قاعدون» ، به محرومیت; «محرمة علیهم» و حیرت و سرگردانی; «یتیهون فی الارض» گرفتار شدند و این سنتخداست.
امام حسین علیه السلام هم در صحرای تفتیده کربلا همین سنت الاهی را فریاد میکرد و هشدار داد که اگر به امام نور پشت کنید، اسیر امام نار میشوید و بر شما کسانی حاکم خواهند شد (حجاجها) که پست و زبونتان خواهند ساخت. فاطمه علیها السلام هم میفرمود: با علی علیه السلام بودن همه چیز است و بی علی علیه السلام بودن هیچ; یعنی پذیرش حاکمیت معاویه، یزید، خلفای عباسی، صدام و... .
پنجم. هر متاعی به مقدار اهمیتش در معرض خطر و هجمه بیشتری است. امروز ولایت تنها سد استواری است که فرا روی تمامی قدرتها ایستاده است. از اینرو شیاطین همه توان خود را، در داخل و خارج، به مقابله و رویارویی با آن فرا خواندهاند و از هیچ کاری و به راستی از هیچ کاری دریغ ندارند; از شایعات بیاساس گرفته تا ایجاد شبهات و تفکیک ولایت فقهی و علمی، تا انکار تولد امام مهدی (عج)، تا راه اندازی بوقهای مزدور (رادیو بهاییت)، تا تصویب بودجههای بیست میلیون دلاری و... .
این نوع هجومهای خشن، به عمد یا به غیر عمد، در رسانههای داخل و خارج، آدمی را به این فکر میاندازد که طرحی هماهنگ و منسجم در دست اجرا است; به گونهای که هر یک دیگری را کامل میکند. البته این هجمه، تاریخی کهن در اسلام و ایران دارد. قدرت امامت تا آنجا است که به اعتراف دشمن، شیعه با کربلا و یاد حسین علیه السلام انقلاب میکند و با انتظار و نام امام مهدی (عج) آن را حفظ میکند (نگاه سرخ و نگاه سبز) . (6)
ایجاد برخی از فرقههای انحرافی چون بهائیت، سوغات استعمارگر پیر در خاموش کردن همین آتشفشان مهدویت است.
ششم. در برابر هجومهای خشن و وحشیانهای که در قالبهای نو و کهنه عرضه میشود، باید به ابزار روز مسلح شد که چشم در برابر چشم و گوش در برابر گوش. (7)
با توجه به اهمیت مقوله مهدویت و نقش آن در اعتقاد مردم و حفظ و رشد و بالندگی نظام، باید به بسط فرهنگ مهدویتبا استفاده از همه فرصتها و ظرفیتهای جامعه، با بهرهوری از راه کارهای مناسب و ارائه عرصههای جدید پژوهش، پرداخت همان گونه که باید به جلوگیری از سوء استفادهها و آسیب شناسی آن نیز پرداخت تا از نفوذ افکار مسموم پیشگیری کرد.
این رسالت رسالتی همگانی است و در انحصار هیچ گروه و سازمان خاصی نیست و اگر گروهی عهده دار آن میشود تا این امر خطیر را سامان بخشد، تکلیف را از دوش دیگران بر نمیدارد، بلکه وظیفه همکاری را هم بر تکلیف پیشین آنان میافزاید.
باید این گوهر گرانبها و این آتشفشان مهدویت هر دم افروختهتر گردد و این میسور نیست، مگر با یک بسیج همگانی و مدیریتی متمرکز و تربیت نیروهای متخصص و مبلغ. باید مربیانی کارآ، روزآمد و وارسته از حوزویان و دانشگاهیان تربیت کرد و در عرصه آموزش، پژوهش، هنر و ادبیات، کاری جدی کرد و طرحی نو درانداخت. ناگفته نماند که کارهای بزرگ به همان اندازه که مهم و سترگند; از حساسیت و شکنندگی خاصی هم برخوردارند. کارهایی از این نوع، سرعت و دقت را با هم میطلبد.
هفتم. چنان که غیبت امام زمان (عج) صغرا و کبرا دارد، ظهور آن حضرت هم میتواند صغرا و کبرا داشته باشد و انقلاب اسلامی ایران را میتوان نماد ظهور صغرا و زمینه ساز ظهور خود آن امام همام دانست. پیش از انقلاب اسلامی ایران پذیرش یک حکومت دینی و فراگیر به رهبری امام عصر (عج) برای بسیاری بعید مینمود; اما امروز این مهم هیچ دور از واقع نیست. از این رو میتوان انقلاب اسلامی ایران را مظهر ظهور صغرا و بستری برای تحقق و اتصال به قیام کبرای آن حضرت دانست; ان شاء الله.
این عصر همان گونه که بشارتهایی دارد، تکالیف و وظایفی را هم با خود در پی دارد; وظایفی بیشتر و سنگینتر از آن چه در گذشته بود. با حاکمیت دین در ایران و تشکیل حکومت دینی، عرصههای جدیدی رخ مینماید که کاری بس جدی را میطلبد.
هشتم. چنانچه به اشاره گذشت کارهای بزرگ، بسیجی همگانی با مدیریتی واحد، جامع و فراجناحی میطلبد. بدون یک مرکزیت و مدیریت توانمند، با بازوهای مشورتی و کارآمد از دلسوزان و مدیران ارشد نظام، گسترش فرهنگ مهدویت در داخل و خارج ممکن نیست. این مدیریت، باید با استفاده از تمامی امکانات و ابزارهای موجود و با اتخاذ راه کارهای مناسب، به گسترش فرهنگ مهدویت و تربیت نیرو و پاسخ گویی به نیازها و سؤالها و شبههها و حمایت از گروههای فعال این عرصه بپردازد.
این مرکز با اهداف و برنامه ریزی دقیق و روشن کردن راه کارها و اولویتها و طرح عرصههای جدید پژوهشی، میتواند گامهای بلند و مؤثری در این زمینه بردارد. آنچه در ذیل میآید طرحی است پیشنهادی و گامی است در مسیر، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
اهداف
1. گسترش و تعمیق فرهنگ مهدویت در داخل و خارج;
2. بسیج افراد و نهادهای جامعه و استفاده از تمامی ظرفیتها، امکانات، ابزارهای موجود (سخنرانی، مداحی، کتاب، مطبوعات، ادبیات و هنر و ...) در جهت تبیین و تعمیق هر چه بیشتر فرهنگ مهدویت;
3. پاسخ به نیازهای فکری و اعتقادی گروههای مختلف جامعه، به ویژه نسل جوان و دانشگاهیان;
4. پاسخگویی به شبهات و مقابله با افکار و تبلیغات انحرافی و خرافی درباره مهدویت;
5. تربیت متخصصان و مبلغان ورزیده;
6. شناسایی، ساماندهی و اطلاعرسانی نهادها و افرادی که در مقوله مهدویت تلاش میکنند.
امکانات
مساجد، مهدیهها و تکایا و جلسات محلی، صدا و سیما، مطبوعات، کتابهای درسی، حوزهها، آموزش و پرورش، دانشگاهها، اینترنت، همایشها، زمینهها و کمکهای مردمی، سخنرانان، مداحان و... .
راهکارها (8)
1. ایجاد مرکزی فرهنگی (آموزشی، پژوهشی، تبلیغی) با مدیریتی واحد و شورایی متشکل از نماینده رهبری، نخبگان و فرهیختگان، برخی از مدیران نظام که به گونهای با این امر مرتبطند (حوزه علمیه، سازمان تبلیغات، سازمان فرهنگ و ارتباطات، آموزش و پرورش، وزارت ارشاد، صدا و سیما، نهاد رهبری در دانشگاهها، امور مساجد، عقیدتی سپاه و ارتش و ...) ;
2. ایجاد دانشکدههای مستقل یا گرایشهای تخصصی در برخی رشتههای مناسب دانشگاهی و تاسیس مراکز آموزشی تخصصی در حوزههای خواهران و برادران;
3. جذب و تربیت مربیان مهدویت از میان طلاب، دانشجویان و معلمان در دورههای آموزشی ویژه یا بلند مدت، جهت اداره جلسات محلی و سخنرانی در سطح دبیرستانها، مساجد، مهدیهها و مراکز مورد نیاز;
4. فعال کردن صدا و سیما در رابطه با فرهنگ مهدویت و تهیه برنامههای آموزشی - علمی (به صورت مستمر و منظم با استفاده از اساتید مجرب) و هنری (فیلم، نمایشنامه و ...) جهت پخش در سطح داخل و خارج;
5. اولویتبخشیدن به کارهای فرهنگی ویژهحضرت در تمامی مراکز و معاونتهای فرهنگی و اماکنی که متعلق به آن حضرت است; به ویژه مسجد مقدس جمکران;
6. تشویق و حمایت از کارهای ادبی و هنری ویژه حضرت.
(داستان، شعر، فیلم داستانی و مستند، نمایش نامه، طراحی، نقاشی، سرود و...)
7. راه اندازی یک شبکه اینترنتی فعال و ارتباط با مؤسسات علمی - پژوهشی ویژه حضرت در داخل و خارج;
8. برپایی همایشها و نشستهای علمی در سطح داخلی و خارجی;
9. حمایت از تشکلهای مردمی، که در جهت گسترش فرهنگ مهدویت تلاش میکنند;
10. ترویج و احیای دعای ندبه در مساجد و مهدیهها به شکل مناسب;
11. بررسی کارشناسانه کتابهای درسی، دانشگاهی و حوزوی و اصلاح آنها در زمینه فرهنگ مهدویت;
12. برقراری جلسات هفتگی یا ماهیانه در سطح شهرها و محلهها به وسیله مربیان و مبلغان ویژه آن حضرت;
13. تهیه مجلات و کتابهای ویژه حضرت برای سطوح مختلف، بخصوص نسل جوان.
14. ترجمه کتابها و مقالات مناسب در فرهنگ مهدویت از فارسی به زبانهای زنده دنیا و بالعکس;
15. برگزاری همایش برترینهای مهدویت (کتاب، مجله، مقاله، فیلم، نمایشنامه، طراحی، نقاشی، خطاطی، سرود و ...) ;
16.ایجاد کتابخانههای مستقل فرهنگ مهدویتیا اختصاص بخشی از کتابخانهها به کتابهای ویژه آن حضرت;
17. ایجاد مرکزی جهت پاسخگویی به سؤالات و شبهات مهدویت (مکتوب و شفاهی) ;
18. غنی سازی و جهتدهی اشعار و مداحیها در مورد آن حضرت;
19. به اقتراح گذاشتن برخی مباحث مهم و اساسی در مقوله مهدویت، در سطح داخلی و خارجی و اعطای جوایز ویژه;
20. برگزاری مسابقات کتابخوانی در سطوح مختلف جامعه;
21. ایجاد کانونهایی با نام پیشنهادی «انتظار» در حوزهها، دانشگاهها، مدارس، مساجد و مراکز عقیدتی;
عرصههای پژوهش
الف. کلامی، اعتقادی
1. ولایت (مفهوم، مبنا، اقسام و...) و امامت (اهمیت، دلایل عقلی و نقلی، مبانی، ویژگیها، شؤون، راه انتخاب، شبهات و ...) به عنوان یکی از مهمترین مبانی اعتقادی در مقوله مهدویت;
2. اثبات تولد و وجود حضرت (بررسی ادله نقلی و عقلی) ;
3. اصالت مهدویت (ادیان و مهدویت) ;
4. مهدویت از نگاه آیات و روایات;
5. بررسی تفاوت دیدگاه اهل تشیع و تسنن در مقوله مهدویت (مهدی نوعی یا شخصی) و اثبات دیدگاه تشیع;
6. ویژگیها و امتیازهای امام مهدی (عج) نسبتبه سایر معصومین علیهم السلام;
7. علت و حکمت غیبت امام مهدی (عج) و بررسی سنت غیبت در میان دیگر انبیای الهی;
8. آثار و فواید وجودی حضرت در عصر غیبت (بررسی دیدگاههای فلسفی، عرفانی و روایی و فعالیتها و نوع روابط و برکات و عنایات حضرت) ;
9. امکان رؤیتحضرت (آیا بر درخواست رؤیتحضرت مستندی هست؟) ;
10. وظایف و مسؤولیتهای شیعه در عصر غیبت;
11. انتظار (مفهوم، ریشهها، آثار، آداب) ;
12. طول عمر حضرت;
13. زمینهها، علایم و شرایط ظهور;
14. حوادث و رخدادهای هنگام ظهور حضرت;
15. رجعت و مدت حیات و حکومتحضرت;
16. دین در عصر ظهور;
17. جهان در عصر ظهور;
18. آینده جهان و فرجام انسان;
19. آداب توسل، زیارت و ارتباط معنوی با حضرت;
20. مهدویت و مسائل کلامی نوظهور (قرائتهای مختلف از دین، سکولاریسم، پلورالیسم، انتظار از دین، مدرنیته و...) .
ب. تاریخی (تحلیلی - نقلی)
1. شخصیتحضرت (ولادت، امامت، غیبت صغرا، غیبت کبرا) ;
2. بررسی شرایط تاریخی و وضعیتسیاسی - اجتماعی و فکری عصر غیبت در آستانه غیبت صغرا;
3. تمهیدات ائمه، به ویژه عسکریین علیهما السلام برای ورود شیعه به این عصر;
4. آغاز غیبت و چگونگی آن;
5. نواب اربعه، وظایف و نقش آنان در عصر غیبت صغرا;
6. بررسی سازمان وکالت در عصر غیبت صغرا (پیدایش، فرآیند تکاملی، نقش، وظایف، صفات و ویژگیها، روش مبارزاتی، مناطق تحت نفوذ، وکلای دروغین و خائن) ;
7. وضعیت فکری و سیاسی - اجتماعی شیعه در عصر غیبت صغرا;
8. بررسی وضعیت جهان اسلام و شیعه (دولتها، نهضتها، حرکتهای علمی و مبارزات علما، دورانهای مرجعیت و...) در عصر غیبت کبرا;
9. قیامهایی که با استفاده از نام ایشان در طول تاریخ علیه ظلم و استبداد صورت گرفته است;
10. مدعیان مهدویت و نیابت;
11. ابعاد و شیوههای مبارزاتی دشمنان در رابطه با مقوله مهدویت در طول تاریخ;
12. بررسی اقوام منتظر (قبل و بعد از ظهور منتظر) از منظر تاریخ و قرآن به همراه درسها و عبرتها (یهود در انتظار موسی علیه السلام و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله) ;
13. بررسی مهدویت از نگاه فلسفه تاریخ;
14. بررسی اماکن و مقامهای زیارتی منتسب به حضرت (در ایران و دیگر جاها) ;
15. کرامات حضرت مهدی (عج) .
ج. روانشناختی، تربیتی و اخلاقی
1. بررسی آثار روانشناختی، تربیتی و اخلاقی اعتقاد به امام زنده (با آن اوصاف و شؤون مخصوص) که بر رفتار انسانها و جوامع نظارت دارد و نجوا و ارتباط قلبی، توسل و استغاثه به آن حضرت همواره و در همه جا ممکن است;
2. مبانی تربیتی و اخلاقی در حکومت مهدوی;
3. نقش انتظار در روان، تربیت و اخلاق انسان منتظر;
4. بررسی نقش و وظایف نهادهای تربیتی (خانواده، مدرسه، دانشگاه و...) درباره حضرت;
5. سیمای منتظران و ترسیم الگوی انسان منتظر;
6. ویژگیها و صفات یاران امام مهدی (عج) و راه رسیدن به آنها;
7. آسیب شناسی روان شناختی، تربیتی و اخلاقی مهدویت، به ویژه بر اساس دیدگاههای نادرست;
8. آسیبشناسی تربیت دینی در عصر غیبت;
9. بررسی روشهای مناسب ایجاد انس و علاقه در کودکان، نوجوانان و جوانان سبتبه حضرت.
د: سیاسی و اجتماعی
الف) عصر غیبت
1. سیره حضرت در عصر غیبت;
2. مسئولیتهای امام، شیعیان و مسلمین جهان در تحقق حکومت عدل جهانی امام مهدی (عج) ;
3. نقش حضرت در حراست از شیعیان (نامه به شیخ مفید، شیعیان بحرین، انقلاب اسلامی ایران) ;
4. حکومتحضرت احتیاج به چه زمینهها و یاران و تشکیلات و مراحلی دارد که باید در عصر غیبت فراهم شود؟ این نیازها چگونه و به وسیله چه کسانی باید فراهم شود؟ ;
5. وضعیتشیعه در عصر غیبت (ولایت فقیه) ;
6. ولایت فقیه زمینه ساز حکومت جهانی مهدوی;
7. بررسی نقش و وظایف نهادهای اجتماعی و حکومتی پیرامون مقوله مهدویت;
8. نقش انتظار در اندیشه سیاسی شیعی پس از غیبت و به حرکت وا داشتن و رهایی ملتهای مسلمان از یوغ سلطهگران;
9. ابعاد و شیوههای مبارزاتی دشمنان در رابطه با مقوله مهدویت در عصر معاصر; (9)
10. حکم قیام و انقلاب پیش از ظهور حضرت;
11. روشهای مبارزاتی شیعیان در جوامع تحتسلطه و جهان در عصر غیبت;
12. رسالت انقلاب اسلامی ایران در فراهم ساختن زمینههای ظهور و حکومت جهانی مهدوی;
13. نقش ایرانیان، مصریها، لبنانیها و عراقیها در ظهور حضرت (از منظر روایات) ;
14. نقش جوانان و بانوان در ظهور حضرت (از منظر روایات) ;
15. ترسیم حقیقت جامعه منتظر و مؤلفههای آن و تبیین شرایط رشد و گسترش آن;
16. نوع رابطه تشکیلاتی در عصر غیبت;
17. موانع قیام حضرت در عصر غیبت;
18. شناسایی زمینههای ظهور حضرت در جهان معاصر;
19. بررسی ویژگیهای حکومت مهدوی و صفات کارگزاران او جهت الگو دهی به کارگزاران حکومتهای دینی در عصر غیبت; (10)
20. حکومتحضرت الگوی حکومتهای دینی در عصر غیبت;
21. ارتباط عاشورا و انتظار، حسین علیه السلام و مهدی (عج) ;
22. دشواریهای حفظ دین (از منظر روایات) و آسیبشناسی آن در عصر غیبت;
23. روشهای تبلیغ فرهنگ مهدویت در جامعه و جهان معاصر;
24. معرفی، نقد و بررسی عملکرد گروهها و اشخاص فعال در رابطه با حضرت مهدی (عج) (انجمن حجتیه و...) .
ب) عصر ظهور
1. حکومت جهانی حضرت (ضرورت، امکان، شکل، ساختار، مبانی، ویژگیها و...) ;
2. ترسیمی روشن از حکومت جهانی حضرت;
3. نقش دین و قوانین الهی در حکومت جهانی مهدوی;
4. علل و عوامل پیروزی حضرت و فروپاشی قدرتهای استکباری در هنگام قیام امام مهدی (عج) ;
5. جایگاه حکومتحضرت در دهکده جهانی، نظام نوین و دنیای ارتباطات;
6. توسعه و مشارکتسیاسی، تمرکز قوا، قدرت، جامعه مدنی، خشونت و مدارا و ... در نظام سیاسی مهدوی;
7. شاخصهها و صفات مدیران و کارگزاران در حکومتحضرت;
8. تفاوت مدینه فاضله اسلامی با دیگر مدینههای فاضله;
9. نوع رابطه تشکیلاتی و ولایی در عصر ظهور;
10. مسیح علیه السلام و مهدی (عج) ;
11. مهدی (عج) و یهود;
12. بررسی علل و عوامل مخالفت و روی گردانی برخی از منتظران حضرت از آن حضرت در هنگام ظهور;
13. سیره حضرت در عصر ظهور (تربیتی، فکری، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، مدیریتی، حقوقی، قضایی و جزایی) .
ه) اقتصادی
1. مؤلفههای نظام اقتصادی در عصر ظهور;
2. نظام اقتصادی حکومت امام زمان (عج) الگوی حکومت دینی در عصر غیبت;
3. توزیع ثروت و فقر زدایی در عصر ظهور، الگوی حکومت دینی در عصر غیبت; (11)
4. رشد تکنولوژی، صنعت و فنآوری در عصر ظهور;
5. الگوی مصرف در عصر ظهور;
6. توسعه اقتصادی در عصر ظهور;
7. منابع مالی حکومت مهدوی.
و) ادبی و هنری
1. تعریف، نقش، جایگاه، ویژگیها و رسالت هنر و هنرمند در عصر انتظار و ظهور;
2. تدوین زندگینامه منتظران واقعی و حکایات انتظار و تشرفات حقیقی در عصر غیبت;
3. تدوین فیلم نامهها و نمایشنامهها در مقوله مهدویت (حقیقت و آثار انتظار، زندگی ایده آل، نقش حضرت در حفظ شیعیان «داستان انار و حفظ شیعیان بحرین» ، برخی تشرفات حقیقی، انتظار یهود برای پیامبر اسلام و کفر آنان و تطبیق آن بر برخی از مدعیان انتظار امام مهدی علیه السلام، و...) ;
4. سرودن اشعاری حکمتآمیز درباره حضرت و انتظار راستین;
5. نقاشی و طراحی در مقوله مهدویت (انتظار، قیام، انقلاب اسلامی ایران زمینهساز انقلاب جهانی حضرت، پیوند بعثت، غدیر و کربلا با انتظار، و...) ;
6. بررسی عناصر داستانی با محوریت انتظار، نقد و بررسی داستانهایی که درباره آن حضرت نوشته شده است;
7. تهیه داستانها و اشعار مناسب (بر اساس معیارهای داستان نویسی، روانشناختی و تربیتی) در مقوله مهدویت، برای گروه سنی کودک، نوجوان و جوان;
8. روشهای گسترش، تبلیغ و تبیین فرهنگ مهدویتبا بهرهگیری از ادبیات و هنر;
9. امام مهدی علیه السلام در آثار شاعران و ادیبان شیعی و سنی;
10. منجی در ادبیات و هنر جهانی.
ز) سؤالات و شبهات
1. ریشه یابی، طبقهبندی و پاسخگویی به سؤالات و شبهات قدیم و جدید در مقوله مهدویت. (آیا روایات تولد امام زمان (عج) سند ندارد؟ آیا کودک پنجساله میتواند امام باشد؟ آیا امام، همسر و فرزند دارد؟ آیا مهدی نوعی استیا شخصی؟ نقش امام غائب چیست؟ آیا بهتر نبود حضرت در زمانی مناسب به دنیا میآمد؟ چرا زمان ظهور مشخص نشده است؟ آیا داستان جزیره خضرا صحت دارد؟ و ...)
ح) فرقههای انحرافی (معرفی، نقد و بررسی آنها)
شیخیه، بابیه، بهائیه و... .
ط) احادیث، ادعیه و زیارات
1. بررسی احادیث مهدویت (سندی و دلالی) ;
2. بررسی، شرح و تفسیر دعاها و زیارات ائمه علیهم السلام در مورد آن حضرت;
3. گردآوری، شرح و تفسیر آثار امام مهدی (عج) . (زیارت، ادعیه، توقیعات و سخنان) .
ی) منابع
1. تصحیح و گردآوری مناسب منابع روایی;
2. تبویب و تدوین جدیدی از روایات مربوط به حضرت، بر اساس یک سیر منطقی یا نیازهای روز;
3. تدوین و تحلیل موضوعی روایات.
ک) منجیشناسی تطبیقی
1. اسلام و یهودیت;
2. اسلام و مسیحیت;
3. اسلام و دیگر ادیان (هندی، بودایی و...) ;
4. اسلام و مکاتب;
5. شیعه و اهل سنت;
6. شیعه اثنی عشری با دیگر فرقههای شیعی غیر اثنی عشری (کیسانیه، زیدیه، اسماعیلیه، غلاة) .
ل) کتابشناسی
1. فهرست نویسی کتابهای مهدویت (همه کتابها به همه زبانها) ;
2. کتابشناسی تفصیلی مهدویت;
3. کتابشناسی موضوعی مهدویت.
1) الامام کالشمس» (امام رضا علیه السلام) ; کافی، ج 1، ص 200; تحفالعقول، ص438.
2) مائده، 3.
3) ولم یناد بشیء ما نودی بالولایة» (امام باقر علیه السلام) ; وسایلالشیعة، ج1، ص10، ح10.
4) مائده، 25; خطبه امام حسین علیه السلام در روز عاشورا و بخشی از خطبه حضرت زهرا علیها السلام در مسجد مدینه.
5) و والد وما ولد» بلد، 3.
6) ر.ک: گفت و گو با دکتر حسن بلخاری، مجله موعود، شمارههای 25 و 26.
7) ان النفس بالنفس و العین بالعین و الانف بالانف و الاذن بالاذن...; مائده، 45.
8) راهکارها و اولویتها، برخاسته از بررسی فرصتها و تهدیدهای موجود در جامعه و جهان و اتخاذ راهبردهای مناسب است.
9) این موضوع به جهت اهمیت و صبغه تاریخی در موضوعات تاریخی نیز آورده شد.
10) قسمت اول این موضوع، در موضوعات عصر ظهور نیز آمده است. آن چه که اینجا بر آن تاکید میشود، الگو بودن آن برای حکومتهای دینی در عصر غیبت است.
11) گرچه این موضوع یکی از زیر مجموعههای موضوع شماره 1 است. اما به جهت اهمیت الگو بودن آن برای عصر غیبت، به صورت مستقل نیز آورده شد.
منبع: تبیان
مهدی
واژهِ مهدی (هدایت شده از سوی خداوند)به شخصیتی معادشناختی دلالت دارد که حضور او پیش از آخرالزمان منجر به ایجاد عصر عدالت و ایمان واقعی خواهد شد. ریشهِ این واژه را نمیتوان در قرآن یافت و در واقع اصلاً در آن ذکر نشده است،(1) اما لقب بسیار محترمانهای بوده که مسلمانان در صدر اسلام برای پیامبر و چهار خلیفهِ اول به کار میبردند.(2) کاربرد این واژه به وسیله شیعیان بیشتر گسترش یافت و آن را در مورد محمد بن حنفیه (پسر امام علی) که قیامی را در سال 685 م به راه انداخت به کار بردند.(3) بعدها شیعه این "هدایت شده به حق" را تقدیس نموده و مرگ او را انکار کردند و معتقد شدند که او از نظرها نهان است.(4) حوادث دیگری از این قبیل در تاریخ شیعه وجود دارد - امام دوازدهم محمد بن حسن عسکری را که در سال 878 م از نظرها نهان شد،(5) مهدی نامیدند - در نتیجه اعتقاد به یک ناجی مسیحیا (مهدی منتظر) به وجود آمد که روزی بازخواهد گشت تا از آرمان طرفداران خود حمایت کند.
اگرچه مهدویت نقشی اساسی در اعتقادات شیعه داشته، در اسلام سنّی از چنین اقبالی برخوردار نبوده است؛(6) در میان اهل سنت تکیه بر اجماع علما و اعتقاد به توان جامعه جهت اصلاح خود، به لحاظ نظری ضرورت اعتقاد به چنین شخصیتی را نفی میکند. اما این مفهوم طی ناآرامیهای سیاسی قرون اولیه، در اعتقاد عمومی اهل سنت نفوذ بهسزایی داشت. مدّعیان گوناگون مهدویت در تأیید ادعاهای خود به تعداد بسیار زیاد و فزایندهای از احادیث پیامبر دربارهِ مهدی اشاره میکردند. پارهای از مطالب مشترک این احادیث عبارتند از: مهدی از خاندان پیامبر خواهد بود. همنام پیامبر است، و پدر او نیز همنام پدر پیامبر است (یعنی نام او محمد بن عبدالله خواهد بود)،(7) زمانی ظهور خواهد کرد که جهان در بدترین وضعیت خود باشد؛ در زمان حکومت او نعمتهای طبیعت فراوان خواهد شد. او عدالت را منتشر خواهد ساخت، دین را احیا میکند و دشمنان اسلام را نابود مینماید؛ ظهور او با علایم معجزه آسایی همراه خواهد بود. او فردی سخاوتمند خواهد بود و ثروت را [بین همگان] تقسیم خواهد کرد. احادیث مذکور در بسیاری از مسایل با هم اختلاف دارند؛ در نتیجه قابلیت انطباق وسیعی دارند.(8) به طور کلی، دیدگاه اهل سنت در خصوص مهدویت در مقایسه با دیدگاه شیعه که بر تجسم خداوند(9) استوار است، بیشتر ناظر به کسی است که احیاگر دین است؛ کسی که برای تصدی مسند قدرت برگزیده میشود نه اینکه صرفاً از غیبت بازگردد. عوامل مهم گسترش اندیشه مهدویت، آثار علمای مختلف صوفی، از جمله عالم بانفوذ، ابن عربی (متوفای 1240 م) بوده است.(10)
مؤید اقبال عمومی به اندیشه مهدویت، فراوانیِ تعداد مدعیان این عنوان در تاریخ اسلام است. محمد عبیدالله (متوفای 934 م)، نخستین خلیفهِ فاطمی، با استفاده از انتظارات مردم از مهدی و احساسات شیعه، در شمال آفریقا به قدرت رسید. او با ظاهر شدن در جبل مسا واقع در مغرب - که در آن زمان محل موعود ظهور مهدی تلقی میشد(11) - مدعی شد که از نوادگان دختر پیامبر، فاطمه، است و اظهار داشت که برادر امام غایب، امام دوازدهم، است. بنیانگذار جنبش اصلاحطلب موحّدون در قرن دوازدهم، محمد بن تومَرت (متوفای 1130 م) نیز مدعی شد که مهدی است و از نوادگان امام علی است. به طور خاص، با فرا رسیدن قرن سیزدهم هجری قمری (1875 - 1883 م)، که به دلیل اهمیت فراوان مسیحایی آن، مردم، مدتهای مدید در انتظار فرا رسیدن آن بودند، اعتقاد به مهدویت افزایش یافت. در این دوران، حداقل سه رهبر جنبشهای اصلاح طلب در غرب آفریقا؛ - شیخ عثمان دن فودیو1 از سوکوتو2، شیخ احمدو باری3 از ماسینا4 و حاج عمر تال5 از امپراطوری توکلور6 - از گرایشهای مردم به مهدویت برای آغاز جهاد خود بهره گرفتند. انتظار آمدن مهدی از شرق، موج مهاجران غرب آفریقا را به سمت نیل گسیل داشت و این امر قیام و موفقیت مهدی محمد احمد سودانی (متوفای 1885 م) را تسهیل کرد. [به زندگینامهِ دن فودیو و عمر تال مراجعه کنید.] در این میان، چند مهدی در مصر ظهور کرد که منجر به قیام علیه اشغال فرانسه و نیز حکومت دولت مصر گردید. تا پایان قرن نوزدهم، قیام تحت عنوان مهدویت علیه امپریالیسم اروپا امری تقریباً عادی بود که برای مثال در هند، الجزایر، سنگال، غنا، و نیجریه رخ داد. آنچه در تمام این نهضتها مشترک بود، این تصور بود که فساد، آرمانهای اسلامی را در بر گرفته است و سلطهِ سیاسی و فرهنگی غرب نابکارانه [در میان مسلمین] نفوذ کرده است. اخیراً، همین تفکر، عامل تصرف مسجدالحرام در مکه در سال 1979 به وسیلهِ مهدی عربستان سعودی بود؛ انتقاد شیعه از "نظم نوین جهانی" به رهبری امریکا نیز با واژههای مربوط به مهدویت عنوان شده است. با توجه به قدرت برانگیزندهِ مهدویت و شرایط انعطافپذیر ظهور مهدی، میتوان انتظار داشت هر جا که تصور شود منافع اسلام در خطر است، ادعای مهدویت مطرح گردد.
[به معادشناسی؛ (Eschatology) مسیحاباوری (Messianism)، احیا (Revival) و تجدید (Renewal) نیز مراجعه کنید.]
کتابنامه
1. هالت، پی. ام.7 "منجیگرایی در اسلام و تحقق پیشگویی." در پیشگویی و منجیگرایی، با ویرایش آن ویلیامز8، صص. 347 - 337. لندن، 1980. (مروری بر مهدی سودانی در بافت اندیشه مهدویت اسلامی).
2. ابن خلدون، مقدمه. 3 جلدی. ترجمه` فرانتس روزنتال.9 نیویورک، 1985؛ عالم عرب بررسی کلاسیک فلسفه` تاریخ و جامعهشناسی، از آفریقای شمالی، 1377. فصل 3 حاوی بحث مهمی در خصوص دیدگاههای عمومی مسلمانان درباره مهدی است، که در آن بر نفوذ صوفی و شیعه نیز تأکید شده است.
ساشادینا، اِی، اِی.10 مهدویت در اسلام: اندیشه مهدویت در شیعهِ دوازده امامی. آلبانی. نیویورک. 1981. کاملترین مطالعات جدید درباره اندیشهِ مهدویت در اسلام، یا تأکید بر عقاید شیعه و نیز بررسی گسترش این اندیشه در اسلامِ اهل سنت.
رابرت اس. کرامر(Robert S. Kramer)
1Shaykh usman dan fodio .
2 Sokoto ..
3. Shaykh Ahmadu Bari.
4. Masina.
5. ". Al-. H a.j.j Umar Tal. "
6. Tukolor.
7. Holt, P. M.
8. Ann Williams.
9. Franz Rosenthal.
10 Sachedina, A. A..
1) با نگاهی گذرا به معجم مفهرس قرآن کریم روشن میشود که ریشه` (مهدی) (واژگان هدایت) بیش از 300 بار در قرآن آمده است، به ویژه در مورد امامان هدایتگر [انبیاء/ 73 ؛ سجده/ 24].
2) استعمال عنوان (مهدی) در مورد رسول اکرم(ص) و خلفای چهارگانه هرگز معهود نبود.
3) محمد حنفیه فرزند برومند امیرمؤمنان(ع)، هرگز ادعای امامت و مهدویت نکرد، و هرگز به مختار دستور قیام نداد [انساب الاشراف بلاذری، ج 5، ص 218 ] و هنگامی که مطلع شد که مختار ادعا کرده که از سوی او اعزام شده، از او تبرّی جست. [الملل والنحل، ج 1، ص 149] فقط اقلیت کیسانیه به او این عنوان را دادند، در حالی که او از آنها بیزار بود. [الکیسانیّه فی التاریخ والادب، ص 123] آنها نیز در قرن دوم به کلی منقرض شدند. [الفصول المختاره، ج 2، ص 305].
4) این مطلب را نمیشود به شیعه نسبت داد، بلکه عقیدهِ اقلیت ناچیزی به نام کیسانیه بود.
5) این تاریخ دقیق نیست، زیر تولد آن حضرت به سال 869 م. ، آغاز امامتش سال 874 م. و آغاز غیبت کبری به سال 941 م. میباشد و سال 878م. با هیچ کدام منطبق نمیباشد.
6) اگرچه عقیده به مهدی موعود در میان اهل سنت در حدّ شیعیان نیست، ولی در حدّ تعبیر نویسنده نیز نمیباشد، تا کنون بیش از 200 کتاب مستقل از علمای عامه درباره حضرت مهدی(ع) منتشر شده است. ر.ک: کتابنامهِ حضرت مهدی(عج) ج 1 و 2.
7) حافظ گنجی شافعی تصریح کرده که جملهِ : (اسم ابیه اسم ابی) در روایات صحیحه نیامده و آن را (زایده) افزوده و او همیشه در احادیث دستبرد میزد. [البیان فی اخبار صاحب الزّمان، ص 27].
8) مهدی(ع) از نظر شیعه (مهدی شخصی) است نه (نوعی) ، و هرگز با فرد دیگری جز فرزند امام حسن عسکری(ع) قابل انطباق نیست. بسیاری از محققان اهل سنت نیز تصریح کردهاند که مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری است و در تاریخ 15 شعبان 255 هجری متولد شده است. ر.ک: میلاد نور، از علی اکبر مهدی پور.
9) منظور نویسنده از عبارت (تجسم خداوند) معلوم نشد.
10) با وجود احادیث بیشماری در مورد حضرت مهدی(ع) در مجامع حدیثی اهل سنت نمیتوان ابن عربیها را از عوامل گسترش اندیشه` مهدویّت بر شمرد، به عنوان مثال تنها در کتاب (مسند احمد حنبل) پیشوای حنابله، که 15 سال پیش از میلاد حضرت مهدی(عج) در گذشته، 136 حدیث درباره مهدویت موجود است. رک: احادیث المهدی من مسند احمد بن حنبل، صص 34 - 76.
11) منظور نویسنده از این جمله روشن نیست، اصولاَ بین اعتقاد به مهدویّت و کوه (مسا) در (مغرب) چه رابطهای متصوّر است؟.
مترجم: بهروز جندقی
منبع: تبیان
فیلمسازان آمریکایی مهدویت را نشانه گرفته اند
با توجه به اینکه فرمودید غرب پی برده که جوهره تفکّر شیعی بحث مهدویت است، چه اقداماتی را در مقابله با آن در عرصه های مختلف انجام داده است؟
بگذارید برای جواب به این سؤال بسیار مهمتان من مقداری به عقب برگردم. مهدویت از کی برای غرب یک دغدغه شد. اولاً، این نکته را خدمتتان عرض کنم بعد از مسأله ظهور صفویه در ایران و اوجگیری اهداف استعماری غرب نسبت به شرق و اینکه ایران را می خواست دروازه هند بکند، مسأله مذهب ما هم برای آنها جدّی شد، عثمانی سنی بود و ما شیعه و آنها هم از این استفاده کردند. آنجا به طور جدّی وارد شناخت مبانی مذهبی ما شدند که از آن برای خود استفاده کنند.
یکی از مواردی که اینها به آن پی بردند مسأله «باب بودن» بود. یعنی آنها متوجه شدند که ما در اعتقادات اسلامی یک منجی داریم که زمانی ظهور می کند و لذا سعی کردند که از این موضوع برای رسیدن به اهداف سلطه جویانه خود استفاده کنند. اینکه شما می بینید «مستر همفر» در کتاب خاطراتش ذکر می کند که چطور ما محمدعلی باب را انداختیم در این فضا و گفتیم تو بابی و امام زمانی به نحوی نشان می دهد که غرب نسبت به تأثیر و اوج حضور این اندیشه در تمدن اسلامی شناخت پیدا کرده است، این را داشته باشید تا بعد برویم سراغ امام مهدی سودانی. آن کسی که در سودان حدود 100، 120 سال پیش قیام کرد و تحت عنوان مهدی درجهان مطرح شد.
این باز بُعد دوم بود و کتبی که صهیونیستها بعد از آن نوشتند که مشهورترینش «چهارپر» است که سعی کرده مهدویت را در ذهن جهانیان بشکند. یعنی مسأله، مسأله دامنه داری است و بعد از آن شما بیائید سراغ مرکز شیعه شناسی استراسبرگ فرانسه که البته آنها امام جعفر صادق، علیه السلام، را مبنا قرار داده اند، این مصداقهای جزئی را دارم عرض می کنم و می خواهم این نکته را بگویم که برای غرب شناخت محورهای اسلام و بویژه شیعه خیلی مطرح است. شما می دانید غربیها از ایران و عراق خیلی ایمن نبودند. کشورهای عربی را با دست نشانده ها توانستند تحت سیطره خود دربیاورند، امّا اینجا را نه.
در جریان فتوایی که داده شد و مسلمانها ریختند به سفارت روسیه در ایران همه را به قتل رساندند صرف اینکه به ناموس ایران تجاوز شده بود و پشت سرش دیدند پشت همه این جریانات یک آخوندی نشسته و دوتا جمله نوشته. اهل سنت با چنین فضایی آشنا نبود که حکم جهاد داده بشود، اینها فهمیدند یک قشری در این وسط وجود دارد که قدرت بسیار عظیمی دارد، بعد در مسأله تحریم تنباکو هم این را دیدند. اینها نکات مهمی است که در نگاه غرب نسبت به شناخت مفاهیم محوری شیعه نقش داشت.
قبل از انقلاب اسلامی و فیلم «نوسترآداموس» هم اینها فعالیتهایی در این راستا انجام داده بودند. منتهی مسأله مهدویت پس از پیروزی انقلاب ایران برای اینها مطرح شد. این فیلم مربوط به سالهای 80 و 81 میلادی است. در فیلم هم ذکر می شود که در سال گذشته ولی جهان در سال 81 با این فیلم آشنا شد. اینها وقتی با انقلاب اسلامی روبرو شدند به تصریح خودشان غافلگیر شدند. رئیس سازمان سیا این نکته را در حرفهایش گفته بود. از این جهت شما می بینید خیلی خام در این فیلم با این مسأله برخورد می کنند. این فیلم را «اورسون ولز»ی که فوق العاده معتبر بود در جهان سینما و بنا به اعتبارش هم او را برداشتند مفسر اشعار نوسترآداموسش کردند اسکار هم به او دادند که یهودی هم هست و فیلم «همشهری کِین» را ساخته بود، در 23 سالگی. خیلی ساده برخورد می کند، می گوید 600 میلیون مسلمان در خاورمیانه جمع شده اند ثروت عظیمی دارند و برای صلح جهانی خطرناکند. شما احساس نمی کنید که باید این حرف را برای مخاطبت جا بیندازی که مسلمان چون به ارزشهای نهفته
«مستر همفر» در کتاب خاطراتش ذکر می کند که چطور ما محمدعلی باب را انداختیم در این فضا و گفتیم تو بابی و امام زمانی به نحوی نشان می دهد که غرب نسبت به تأثیر و اوج حضور این اندیشه در تمدن اسلامی شناخت پیدا کرده است
خودش پی برده و ثروت دارد الزاما خطر است؟ یعنی هر که ارزشش را بفهمد و ثروت داشته باشد برای صلح جهانی خطر است؟ خیلی رو برخورد کرده است، چون خیلی سراسیمه می خواهند امواج انقلاب اسلامی را تخریب کنند و تصویر و تفسیر بدی از آن ارائه بدهند و آمدند روی مسأله مهدویت، چون بالاخره آنها پی برده بودند که باید روی این نظریه کار بشود.
«هایزر» و همراهانش که در اوج انقلاب اسلامی در سال 57 به ایران آمده بودند و قرار بود همان 19 بهمن مدرسه رفاه، مسجد دانشگاه تهران را که اکثر شخصیتها در آنجا بودند و فیضیه را بزنند، امّا امام با این استراتژی که «بگویید این حکم از من نیست»، توانست این مسأله را مهار کند و بعد آمدند سراسیمه وارد عمل شدند که این هم قابل بررسی است. باید روی آن تحقیق بکنیم. قبل از انقلاب هم بود، بعد از انقلاب هم سراسیمه آن فیلم را ساختند، بعد وقتی در جنگ نقش محوری امام زمان، علیه السلام، مطرح شد. عین کلام امام این است که فرمانده اصلی جنگ امام زمان، علیه السلام، هستند. مسأله بسیار فراتر رفت برای غربیها که آن کنفرانس خیلی کلاسیک و سطح بالای تل آویو را گذاشتند.
من مجموعه گفتارهایی که پیرامون امام زمان، علیه السلام، را درحد توان خودم در این کنفرانس ارائه شده، جمع آوری کرده ام. در کتاب «تهاجم فرهنگی» خودم آورده ام که برنارد لوئیس این را می گوید. چون مضمون مقالاتش به دستم رسیده است. دیدم چقدر مسأله امام زمان، علیه السلام، برای اینها مهم است. بعد بازی کامپیوتری «یا مهدی» ساخته شد، مقالات مختلفی نوشته شد، فیلمهای مختلفی ساخته شد، منتهی از دهه 90 آمدند سبک کار را عوض کردند. خیلی جالب است اگر به این نکته توجه شود. دیدند اگر بیایند امام زمان شیعیان را نفی کنند به نحو دیگری اثباتش کرده اند، چون در جهان این اتفاق وجود دارد که چیزی را غرب نفی کند، حتما یک ارزشی دارد. افکار عمومی جهان این زیرکی را هم دارند و درعین حال که این کار انجام شود به نحوی تبلیغ هم هست. لذا عوض شد و در دهه 90 در فیلمهایی مثل «صهیون»، «آرماگدون» یک بعد اثباتی برای آن طرف مطرح شد به جای بعد تخریبی این طرف. ولی باز با این حال در سال 1997 برای اینکه مسأله نوسترآداموس فراموش نشود چون در این فیلم گفته شده بود، هرچند خود نوسترآداموس عدد نیاورده و صور فلکی را گفته که تکرارپذیرند و زمان دقیقی برای این مسأله مشخص نکرده و نمی توانسته هم مشخص کند، چون اگر شارلاتان بوده که قطعا نمی توانسته و اگر نه «کذب الوقّاتون». اصلاً نمی توانسته عدد بگوید. اینها گذاشتند برای اینکه امواج انقلاب اسلامی را در جهان تخریب کنند و برای اینکه فراموش نشود که گفته بودند سال 99.
در سال 97 «گاسپار وان برگر»، Next war (جنگ بعدی) را نوشت و بخشی از آن را اختصاص داد به اینکه در سال 99 شخصی در ایران به قدرت می رسد، به اسم «محمد منتظری» که اسم اصلی امام زمان، علیه السلام، است و منتظری هم از انتظار گرفته شده و هیچ ارتباطی با «شهید محمد منتظری» حزب جمهوری اسلامی ندارد. (در فیلم نوسترآداموس هم می گوید مردی که نام آخرین پیامبر را برخود دارد دوشنبه را برای تعطیل برخواهد گزید). می گوید ایشان به قدرت می رسد و دانشمندان ناراضی هسته ای شوروی را فرا می خواند و می گوید من به شما دلار می دهم اسلحه بسازید، اینها می آیند یک اسلحه می سازند به اسم «ذوالفقار». کافی است شما سکانس اولیه فیلم The sold of Islam ـ 1986، BBC را ببینید که ذوالفقار می آید کره زمین را متلاشی می کند. اول چهار قسمت این فیلم این صحنه بود که من در برنامه های تصویری دانشگاهی خودم از آن استفاده می کنم. ذوالفقار آزمایش می شود و نتیجه مثبت است، وقتی نتیجه مثبت می شود، رئیس جمهور فرضی ایران به امریکا می گوید خلیج فارس را خالی کنید، آمریکا چون ارزیابی درستی ندارد. خالی می کند. نیروهای ایرانی می روند به سمت سرزمینهای غربی که صلیبی ذکر می کند.
قصه پرتی است مشخص هم بود که می خواهد قضیه نوسترآداموس را که 17، 18 سال از آن گذشته و در ذهنها فراموش شده، زنده کند. شما می گوئید قصه ای نوشته شده است و وهم است و... امّا اینها سناریو می سازند و مبنای برخورد سیاسی خودشان را این سناریو خودساخته قرار می دهند.
خبر این است در تاریخ 9 دسامبر 1998 (18 آذر 77) نیویورک تایمز، روزنامه مشهور آمریکایی، خبر داده که: «عده ای از دانشمندان انستیتو بیوتکنولوژی روسیه به خدمت ایران درآمده اند... و عده ای دیگر در روسیه برای تولید سلاحهای میکروبی همکاری می کنند. فردی به نام مهدی رضایت مشاور علمی رئیس جمهور ایران، یکی از فعالان ایرانی در این زمینه است». این در حالی است که آقای خاتمی مطقا مشاوری به اسم مهدی رضایت ندارد. جالب این است که این خبر را نیویورک تایمز می دهد (می خواهم بگویم پشت پرده صهیونیسم دارد همه چیز را به هم وصل می کند). بعد دولت آمریکا به استناد خبر نیویورک تایمز بیانیه می دهد و از تلاشهای تسلیحاتی ایران ابراز نگرانی می کند، اینها دارند اینجوری در این فضا کار می کنند.
ما در تهران به بچه هایی برخورد کرده ایم که «یا مهدی» و «اللّه اکبر» به گوششان خورده احساس نفرت به آنها دست داده است؛ چرا؟ چون خوب دارد جوانان ما را تربیت می کند. آخر غرب از امام زمان ما چه اطلاعی دارد که می آید و بازی «یا مهدی» را می سازد. شما در نیویورک بگوئید: Persia Gulf ifero را می خواهم. می گوید: What do you mea? ، منظورت چیست؟ شما بفرمایید «یا مهدی» بازی در اختیارتان قرار می گیرد. این دارد تربیت می کند.
من در کتاب مباحث جدیدم که البته در «تهاجم فرهنگی» ذکر نکرده ام گفته ام که الان تربیت دارد جای تهاجم را می گیرد و همه اینها بیانگر آگاهی از نقش محوری مهدویت در 200 سال گذشته در تکوین حرکتهای اجتماعی و سیاسی در متن شیعه است. من بجد عرض می کنم که غرب هرجا پا گذاشته تأثیر را دیده که انقلاب اسلامی اوجش بود، لذا الان روی تخریب مفهوم مهدویت در جهان کار می کند، از یک طرف مهدویت ما را می کوبد، از یک طرف دارد مهدویت تخیلّی خودش را ترویج می دهد، ماتریکس می سازد و Zioرا. جالب است بدانید که الان در استرالیا دارند همزمان قسمت دوم و سوم ماتریکس را می سازند. سال آینده که به بازار خواهد آمد ببینید چقدر استعاره های صهیونیستی و مهدویت در آن نقش دارد.
کتبی صهیونیستها نوشتند که مشهورترینش «چهارپر» است که سعی کرده مهدویت را در ذهن جهانیان بشکند. یعنی مسأله، مسأله دامنه داری است و بعد از آن شما بیائید سراغ مرکز شیعه شناسی استراسبرگ فرانسه
پس ظاهرا حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس چندان ربطی به صدام و عراق و کویت ندارد؟
بله، حضور دائمی خودش را با «یامهدی» کنترل می کند. به نکته خیلی مهمی اشاره کردید، این سبب شد من نکته خیلی مهمتری را عرض کنم. کسانی که این مصاحبه را می خوانند اصلاً اینجور برداشت نکنند که یک فضای مذهبی خاص دارد تمامی ابعاد سیاسی جهان را براساس دیدگاههای مذهبی اش تفسیر می کند. واقعا این نیست. من حاضرم با افرادی که در این قلمرو می گویند نظریات خاصی را داریم تحمیل می کنیم به بحث بنشینم. چرا من به نیویورک تایمز و فیلمهای هالیوود و «یامهدی» استناد کردم؟ می خواهم بگویم براساس مجموعه تحقیقات داریم این نظریات را ذکر می کنیم. صرفا از یک دیدگاه مذهبی یا سیاسی خاص نیست.
برای این نکته جالب شما من اشاره می کنم به جریان قیام 1979 مکه، من متأسفانه اسم شخصی را که با اسم مهدی در مسجدالحرام قیام کرد در ذهنم نیست. اصلاً موصاد به یاری فهد آمد، سه روز اصلاً مکه و مدینه در دست اینها بود و اینها ذکر کردند که ما با اسم امام زمان داریم قیام می کنیم. شما این مسأله را داشته باشید. انقلاب اسلامی ایران پیروز شد و دقیقا مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی چنین اتفاقی در مکه و مدینه می افتد. می دانید که مکه و مدینه مرکز جهان اسلام هستند. (در پرانتز هم این نکته مهم را عرض کنم که هیچ فکر کرده اید چرا تخریب مجسمه بودا با حج مسلمین همگام و همزمان شد؟ خیلی مهم است. همچنان که رسانه های ما روی جشن کریسمس در جهان توجه دارند یک اتفاق مهم جهانی دارد می افتد. یک میلیون مسلمان دارند جمع می شوند مکه، طبیعی است که رسانه ها زوم می کنند، خبر ارائه می دهند، فیلم تهیه می کنند. جالب است بدانید روزنامه های ایران هفته پیش در ایّام عید قربان تصویری را از مسجدالحرام در صفحه اول خودشان چاپ کردند و خیلی هم زیبا بود و از رویتر بود. همزمان با انعکاس این عظمت اسلامی در مکه و مدینه تلویزیون CNN فیلم پخش می کند که دارند با آر.پی.جی مجسمه بودا را می زنند. اینها همزمانی اش واقعا مسأله دار است و دارد آن را خنثی می کند). در فیلم نوسترآداموس هم عظمت مسلمین را در مکه و مدینه نشان می دهد. اینها سمبل وحدت عظمت و قدرت و هویت ما هستند و غرب می داند که هر اتفاقی می افتد از آنجاست، این یک مسأله.
قیامی که در مکه رُخ می داد و متأثر از انقلاب اسلامی ایران بود. برای غرب خیلی مهم بود، برای غرب می توانست این موضوع اینجور باشد که مکه می تواند مرکز خیلی مسائل باشد. ضمن اینکه می دانیم امام زمان، علیه السلام، قیامشان را از آنجا شروع می کند.
آنچه که شما فرمودید کاملاً درست است. او می خواهد اولاً نیروی نظامی اش یک سد بین ایران و عربستان باشد. سیاست خارجی غرب در خلیج فارس این است که نگذارد بین این دو قدرت ائتلاف استراتژیک صورت بگیرد؛ از یک طرف هم نمی خواهد تنازع باشد چون خیلی ها طرف ایران را می گیرند و او مشروعیتش را ازدست می دهد و تنازع به نفع ماست. چون افکار عمومی دنیای اسلام با ماست و اگر این افکار عمومی مواجه بشوند که دشمن ایران عربستان است، خادم الحرمین مشروعیت خود را در دنیای اسلام ازدست می دهد لذا شما نقشه را اینطور ببینید که این نیروها حائل بین مکه و مدینه هستند، با ایران، ایرانی که پیام انقلابی دارد و آنجایی که مشروعیت مذهبی دارد البته حرمین، نه حاکمانش و طبیعی است که در چنین فضایی می آیند در اینجا نیرو پیاده می کنند.
نکته دیگری هم هست، امام در سال 1359 سخنرانی داشتند، در آن سخنرانی که پیرامون نیمه شعبان بود، فرمودند: «در تمام بشر کسی نبوده الا مهدی موعود، سلام اللّه علیه، که خدای تبارک و تعالی ذخیره کرده است برای بشر. هریک از انبیاء که آمده اند برای اجرای عدالت آمده اند و مقصدشان این بود که در همه جهان عدالت را اجرا کنند. لکن موفق نشدند بعد از انبیا و اولیای بزرگ از پدران حضرت موعود کسی نبوده است که عدالت را اجرا بکند و این یک موجودی است که ذخیره شده است برای همچنین مطلبی». این سخنرانی وقتی پخش شد اولین جایی که در کشورهای عربی انعکاس داشت «الرأی العام» بود در کویت.
پس از آن 40 مقاله یا فتوا صادر شد مبنی بر تکفیر حضرت امام به سه دلیل که مثلاً ایشان معتقد شده پیامبران عاجزند، توانایی امام زمان، علیه السلام، فوق قدرت است. و تکمیل شریعت، پس شریعت ناقص است و ایشان می آیند و شریعت را تکمیل می کنند. غرب از اینجا هم پی برد که مسأله مهدویت چیز بسیار خوبی است برای آنها که بتوانند مسأله ایجاد کنند.
مجموع این برنامه ها به گونه ای نشان می دهد غرب واقعا دارد روی این مسأله کار می کند و حداقل یکی از اهداف استراتژیک حضور در خلیج فارس ـ که من یقین دارم ـ این است.
میزان پذیرش جهانی نسبت به بحث مهدویت چگونه است؟
آفرین. این سؤال است. وقتی من در هند می بینم «گوتمه» را طلب می کنند، زرتشتیها که معتقدند دنیا دارد تمام می شود، زمان ظهور «سوشیانت» دارد می آید، در یهود و مسیحیت هم این مسأله بسیار بالاست. پس انگیزه ها و پتانسیل و پذیرش جهانی وجود دارد. لازم هم نیست که ما بگوئیم شما بیایید جای مسیح امام زمان ما را بشناسید، بلکه امام زمان، علیه السلام، را جوری مطرح کنید که مسیح زیرمجموعه اش بشود و بتواند به تمام نیازها پاسخ بدهد. اتفاقا اگر بتوانید در اینترنت سایت بزنید و با جهان وارد مذاکره بشوید، ببینید چقدر برایتان مطلب می آید.
مجله نیوزویک (News week)، 23 آگوست 1999، گزارش ویژه دارد و یک جمله بسیار مهم What must be doe?(چه باید کرد؟) انسان به بحران رسیده و انسانی که به بحران برسد ناخودآگاه چشمش به آسمان است و آینده.
رسالت شناساندن امام زمان، امام حسین و امام علی، علیه السلام، به جهان کم از شناسایی آنها توسط خود ما نیست. منتهی نوع بیان بسیار مهم است.
رسانه های ما در برابر این مسأله چه کار می توانند بکنند؟
اولاً این کاری که شما کردید و مجله نیوزویک
(News week)، 23 آگوست 1999، گزارش ویژه دارد و یک جمله بسیار مهم
What must be doe?(چه باید کرد؟) انسان به بحران رسیده و انسانی که به بحران برسد ناخودآگاه چشمش به آسمان است و آینده.
ان شاءاللّه خود امام زمان، علیه السلام، هم اجرش را بدهند، امیدوارم مسؤولان ما هم اهمیت این قضیه را احساس کرده باشند، باید سیستمی در رسانه های ما داشته باشد از کانال خود شما هم باشد. یک چیزی را مقابل خودتان نباید بگویم و پشت سرتان گفته ام، دورادور کارتان را دارم تعقیب می کنم، در کار شما صداقت و خلوص خاصی است، یعنی دنبال نام و نان نیستید، این را آدم منصف متوجه می شود. اگر بودید دنبال خیلی کارها می شد رفت. بستر کار هم همین است. سرمایه ما شیعیان این است، باید کمک بشود.
شما با همین فضا فعلاً قضیه را پیش ببرید، بعد یک نماینده از صدا و سیما، یک نماینده از سازمان تبلیغات اسلامی و وزارت ارشاد و حوزه هنری و دیگر جاهایی که درگیر این مسأله اند بیایند و برای آنها جا بیندازیم، چرا غرب ماتریکس، آرماگدون و روز استقلال را می سازد، صد تا فیلم می توانم معرفی کنم که اینها دارند روی آینده کار می کنند. اگر دارند کار می کنند یعنی مهم است. وقتی دارند «یا مهدی» را می سازند یعنی برایش مهم است. دقیقا ما معادل آن کار، کار ارزشی و اثباتی بکنیم. این نیاز به یک تیم تخصصی دارد. ولی مهمتر از تیم، جا افتادن ضرورت کار است. یعنی این کار ضرورتش هنوز برای آقایان تعریف شده نیست و پی نبرده اند. حالا نمی دانم کوتاهی ما بوده، آقایان وقت ندارند و به روزمرگی افتاده اند.
چطور در این زمان که غرب مردم را به غیر فطریات عادت داده می توان چنین مطالبی را عرضه کرد؟
در بررسیهایی که کرده ام روشن شده که امروز دنیا به خستگی رسیده، یکی از ویژگیهای لذت جسمی این است که انسان پس از مدتی به خستگی می رسد. اینکه خود غربیها و شرقیها داد می زنند چه باید کرد؟ (What must be doe) و یا اینکه وقتی در امریکا اعلام می شود که می خواهیم تظاهرات کنیم برای اینکه خدا برگردد، اینقدر استقبال می شود یعنی پذیرش وجود دارد. درست است که غرب دارد تمایل به دنیا را در وجود آنها نهادینه می کند امّا اینها وقتی با خودشان خلوت می کنند، می فهمند که دارند خطا می کنند و این یک زمینه به شما می دهد، امّا برمی گردیم به این طرف قضیه. لذا باز تکیه می کنم که زمینه هست. امّا این طرف چطور عمل کنند آن مهم است. شما قرآن را نگاه کنید قرآن می خواهد در سوره بقره منافق را شرح بدهد، شناخت منافق ساده نیست، مؤمن ساده است چون نور درون به بیرون می زند، کافر هم شناختش ساده است به قول عوام قیافه اش تابلو می شود، انسان تا نگاه می کند متوجه می شود. امّا منافق به صورت نور است و سیرت نار. قرآن می خواهد شرح بدهد می داند مشکل است، لذا می گوید:
مثلهم کمثل الذی استوقد نارا.1
سه مرحله آمد پایین «مثل»، «ک»، «مثل» و آن را بصری می کند در دانشگاه هنر الان دارم این را می گویم، می گوید:
أو کصیّب من السماء.2
این زبان قرآن است که ما باید آن را کشف کنیم.
ما می توانیم از این سیستمها استفاده کنیم. مثلاً ازدواج پدر بزرگوارشان با نرجس خاتون، اصلاً مغفول عنه است. می دانید از آن چه رمانی می شود ساخت؟ فیلم امام علی واقعا تأثیر گذاشت، برخی کشورها تقاضای خریدش را کرده اند، چرا ولایت عشق اینطور نیست، چون در امام علی پرداخت شده بود، امّا اینجا دارد روایت می شود و برخورد خطی است. ما داریم، ولی باید روی این کار شود.
________________________________________
1-
2- سوره بقره (2)، آیه 17: «مَثَلشان، مَثَل آن کسی است که آتشی افروخت، چون پیرامونش را روشن ساخت، خدا روشنایی از آنان بازگرفت و نابینا در تاریکی رهایشان کرد.»
منبع: تبیان
مبانی کلامی مهدویت
آیت الله جعفر سبحانی
الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی خیر خلقه و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین و ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون .
از تاسیس چنین گروه و مؤسسهای برای شناخت امام زمان (عج) بسیار خوشحال و مسرورم . خداوند به آن کسی که این اندیشه را مطرح و این جمع را دعوت و مقدمات کار را فراهم کرده، در دو جهان توفیق دهد . شما میدانید که امروز هجوم بر مسالهی امام زمان (عج) بیش از هر زمانی است; چون انقلاب به نام ولایت فقیه انجام شده و ولایت فقیه هم شعبهای از ولایت امام زمان (عج) است . پس دشمنان به فکر افتادند به جای این که با ولایت فقیه مبارزه کنند و این شاخه را بزنند، ریشه را بزنند . به هر حال، اگرچه این هجومها ضرر دارد، ولی دارای فوایدی نیز خواهد بود; زیرا سبب میشود ما در اصول عقاید خودمان بیشتر کار کنیم . یعنی همین طور که در فقه بیشتر کار کردهایم و تا حدی فقه را شسته و رفته مطرح میکنیم، میتوانیم عقاید را هم به صورت شسته و رفته مطرح کنیم . در میان پرانتز بد نیست این تاریخچهها را از ما بشنوید . ما میمیریم و اینها شنیده نمیشود . شیخ مهدی حکمی یکی از علمای پایین شهر قم بود . او پسری داشت که طلبه بود که هم بحث آقای بدلا بود . بالاخره از بیوت علم هم کسانی مصداق این آیه میشوند که:
یخرج المیت من الحی .
او در سال 1322 شمسی کتابی به نام اسرار هزار ساله نوشت . این کتاب در آن زمان خیلی صدا کرد و علمای تهران و شهرستان خواهان جواب دادن به آن شدند . چند نفر جواب نوشتند . در میان آنها، جواب امام مرغوب بود و آن را انتخاب کردند . بعد آن طرف، به امام پیغام داده بود . خود حضرت امام خمینیقدس سره به من فرمود، که وی به من پیغام داد که من به این شبهات معتقد نبودم، ولی جوانها اینها را مطرح میکردند . من هم دیدم که شما [روحانیت] عکس العملی نشان نمیدهید، اینها را نوشتم و چاپ کردم تا شما حرکتی کنید و جواب اینها را تهیه کنید . [حالا این عذر بوده یا نبوده، معلوم نیست]، همین سبب شد که کشف الاسرار مقداری از شبهات را حل کرد . یعنی اگر آن کتاب نبود، کشف اسرار نبود . بالاخره آفرینش شیطان، مایهی تکامل ماست . دشمن، مایهی تکامل است . اگر در شهر یک داروخانه باشد، پیشرفتی در آن نیست . اما اگر دو داروخانه باشد، رقابت هست . بالاخره این کتابها سبب میشود که ما در مسایل عقیدتی بیشتر کار کنیم و فکر و مطالعه داشته باشیم . استادی داشتم به نام مرحوم آیتالله حاج محمد حسین خیابانی . ایشان به نقل از استادش، مرحوم شریعت اصفهانی (که استاد مرحوم آقای بروجردی هم بود) گفت:
«ما باید بکوشیم همان گونه که اخبار فقه منقح شده است، اخبار عقاید را هم منقح کنیم، زیرا در میان اینها اسرائیلیات، مسیحیات، مجوسیات و روایات غلات هست».
این مساله یکی از آرزوهای آن مرد بزرگ بود . بنابراین از اینکه آقایان در میان عقاید، این بخش مهم را به عهده گرفتهاند، تشکر میکنم . این جلسه هم یک نوع تقدیری است از آقایان . برگردیم به مبانی کلامی مهدویت . ما همه را نمیگوییم . مقداری را میگوییم، بقیه هم برای فرصتی دیگر بماند .
مبانی کلامی مهدویت گاهی مبانی نقلی و گاهی مبانی عقلی است . مبانی نقلی به دو قسم از روایات برمیگردد; یک قسم احادیثی است که روی اثنی عشر تکیه میکند . اهل سنت این روایات را خیلی خوب نقل کردهاند . نمیگوییم بهتر از ما ولی خیلی خوب نقل کردهاند . مسلم نیشابوری در جلد پنجم صحیح خودش; باب الامارة این روایات را به خوبی آورده است . البته بخاری هم آورده است . من این روایات را در کتاب اضواء علی عقاید الشیعة الامامیة آوردهام .
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از وجود دوازده خلیفه خبر میدهد و تعبیراتش این است: لا یزال الاسلام عزیزا [1] در جای دیگر دارد: لا یزال هذا الدین عزیزا منیعا . [2] در جای دیگر دارد: لا یزال الدین قائما [3] . در جای دیگر میگوید: لا یزال امر امتی صالحا: [4] یا: لا یزال امر هذه الامة ظاهرا حتی یمضی فیهم اثنی عشر امیرا من قریش [5] حتی در جایی دیگر میگوید: یلیهم اثنی عشر خلیفة کلهم من قریش و ان عددهم کعدد نقباء بنی اسرائیل . [6] دوازده خلیفه، صفات و علایمی دارند . علایمشان این است که: لایزال الاسلام عزیزا، منیعا، قائما، صالحا . این دوازده خلیفه چه کسانیاند؟ ظاهر این است که دوازده خلیفه بعد از پیغمبر باید پشتسرهم بیاید . در «تاریخ الخلفا» این ها نقل شده است .
پرسش: روایت نمیگوید آنان پشتسر هم هستند؟
پاسخ: برعکس، در روایت آمدهاست: کم یملک من هذه الامة من خلیفة؟ فقال عبدالله بن مسعود . ما سئلنی عنها احد منذ قدمت العراق قبلک . ثم قال: نعم و قد سئلنا رسولالله، فقال: اثنی عشر کعدة نقباء بنی اسرائیل [7] . نقبای بنی اسراییل مسلسل و پشتسر هم بودند. علاوه بر این تشبیه، اگر بین این خلفا فاصلهی زمانی بود، حضرت به آن اشاره میکرد . ظاهر این است که ایشان گفته است: من دوازده نفر را برای دوازده نسل وضع کردهام . یعنی نسل متصل مثل نقبای بنی اسراییل . منفصل بودن، یک چیز غیر عادی است . اگر چنین بود، حضرت به آن اشاره میکرد میفرمود . همه قبول دارند که متصل است، ولی متحیرند که این ها را چگونه تطبیق کنند . [مثلا]، زمان خلافت معتصم عباسی خلفا از دوازده نفر بیشتر بودند . عجیب اینکه سیوطی چهار نفر را میگوید و بعد به یزید میرسد و میگوید نمیشود . بعد در معاویه هم تردید میکند . بعد بچههای عبدالملک و دو سه نفر از بنی عباس را میآورد . در حالی که ما میدانیم هیچ کدام از این صفات در آن ها نبوده است . اساسا آن ها این صفات را نداشتند . ما باید دوازده نفری را پیدا کنیم که پشتسر هم بیایند به عدد نقبای بنی اسراییل و عزت و مناعت و عظمت داشته باشند . در تاریخ، جز این دوازده نفر پشتسر هم و مسلسل، کسی نبوده است . ما باید این دوازده نفر را از غیر این ها بشناسیم . این یکی از مبانی کلامی نقلی است . مبنای کلامی نقلی دیگر روایاتی است که به طور مشخص دربارهی خود حضرت مهدی (عج) مطرح شده است . بنابراین، در مبانی کلامی منقول دو قسم روایات است; یک قسم اثنی عشر استبا این صفاتی که گفتیم . این در روایات اهل سنتبود . اما در روایات شیعه، نام حضرت را هم برده است . از جمله در حدیث جابر . اکنون بهترین کتاب دربارهی ائمهی اثنی عشر، توسط اخوی آقای آل طه نوشته شده و جامعهی مدرسین چاپ کرده است . قبل از ایشان، شیخ حر عاملی کتابی به نام المعجزات و اثبات الهداة دارد که در آن جا هم ائمهی اثنی عشر موجود است . ولی ایشان خیلی بهتر جمع کرده است . این مجموعه، روایات متواتر است . محال است که مردم بنشینند و به دروغ چنین روایاتی را جمع کنند . بنابراین، یک مبنای کار، کتب حدیثی اهل سنت و روایات ما است . از نظر اهل سنت، اسمش نیست ولی از نظر اهل شیعه هست . چنانکه در این باب، روایات متعددی است فقط روایت مشهوری که از جابر نقل شده، یک مشکل تاریخی دارد که باید حل کنیم چون جابر در سال 76 ه . ق فوت کرده و امام باقر علیه السلام بعد از سال 94 ه . ق به امامت رسیده است . باید گفت ظاهرا در ذکر دوران روایت، اشتباه شده است . آنجا علی بن حسین علیه السلام است و اسمش امام باقر علیه السلام آمده است . یا اینکه حضرت باقر علیه السلام است، ولی در زمان امامتش نیست .
پرسش: کدام حدیث را میفرمایید؟
پاسخ: همان حدیثی که میگوید جابر در کوچههای مدینه میگذشت و به امام باقر علیه السلام برخورد کرد و به آن حضرت گفت: یا محمد بن علی! پیغمبر صلی الله علیه و آله گفته است که به شما سلام برسانم و لوحی را به آن حضرت داد . این مساله مقداری، مشکل تاریخی دارد . نمیگویم این قابل حل نیست; چون شما که در این وادی هستید، باید این را حل کنید، چون این ماجرا در دوران امام علی بن حسین علیه السلام است و شایسته است که جابر این مساله را با علی بن حسین علیه السلام در میان بگذارد نه با امام باقر علیه السلام . این لوح را باید به امام زمانش نشان دهد نه به فرزند امامی که بعدها امام خواهد شد . پس، نه رؤیت را منکریم، نه سلامش را، ولی این لوح را باید به علی بن حسین علیه السلام نشان میداد . حالا این با تحقیق به دست میآید .
یک سری روایات به طور مشخص دربارهی حضرت مهدی (عج) آمده است: «لولم یبق من الدنیا» . [8] مجموعهی روایتهای مربوط به حضرت مهدی (عج) یا به نام استیا به صفات است . ولی در روایات اثنی عشر، کلی است . اما مبانی کلامی عقلانی، شما میدانید که عقل نمیتواند هیچ وقت فرد مشخصی را برساند . ما نمیتوانیم، روی فرد برهان عقلی اقامه کنیم . برهان عقلی روی کلی اقامه میشود . پس قهرا باید فرد آن را پیدا کرد . یکی از مبانی برهان عقلی این است که نبوت و امامت، یک فیض معنوی است . از نظر کلیمیان، با مرگ موسی این فیض و ارتباط بشر با عالم بالا قطع شده است . بعد از فوت موسی وحیای نیست . در جامعه فردی نیست که بین خدا و بشر مستقیما رابط باشد . در مقابل، مسیحیها گفتهاند که این فیض تا زمان حضرت مسیح علیه السلام باقی است . البته منظور ما از مسیحیان، پروتستانها هستند; چون کاتولیکها، مسیح را خدا میدانند . پروتستانها میگویند این ارتباط بشر از نظر وحی باقی بوده، ولی با به دار آویختن مسیح قطع شده است . مسلمانان هم میگویند که این فیض تا وجود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله باقی است . اهل سنت میگویند که این فیض معنوی که در لباس نبوت و امامتبود، با فوت پیغمبر صلی الله علیه و آله قطع شد . پس ارتباط بشر با عالم بالا قطع شد .
حال سؤال این است که مگر خلف بدتر از سلف است؟ آیا خلف از نظر کمالات، از سلف، کمتر است؟ چرا خدا چنین فیضی را به آنها داده، اما این فیض را به ما نداده است؟ مگر ما از آنها کمتر هستیم؟ شیعهی امامیه این مشکل را حل کرده است . ارتباط به صورت نبوت نیست، که رسالت، تکالیف و دین جدیدی باشد . بلکه فیض الهی به واسطهی انسان کاملی بر قرار است و از طریق این انسان کامل به بشر میرسد، و امروزه آن واسطه حضرت حجت (عج) است . مرحوم علامه طباطباییقدس سره این برهان را از فرد مسیحی به نام پروفسور کربن نقل کرده است که با ایشان مناظره میکرد و هر پانزده روز به تهران میرفت . این مطلب یادم نیست در نوشتهها باشد، ولی به طور شفاهی از ایشان برای ما نقل کردند و خیلی از این بیان لذت میبرد . البته در اینجا شلوغ نشود که بگویند: پس شما میگویید که خاتمیت نیست . نه خاتمیت هست، ولی نبوت مختومه است . بلکه جامع امامت در نبوت هم وجود دارد . منتها باید انسان کاملی، رابط باشد که بتواند بشرهایی را تربیت کند، به عقیدهی شیعه، رابطه به وسیلهی او باقی است، ولی به عقیدهی آنها، مختومه است . اهل سنت و کسانی که منکر وجود چنین امامی هستند، در مقابل این سؤال ماندهاند: که چرا خلف، باید از این فیض محروم باشد، در حالیکه خلف از سلف کمتر نیست؟ مسلما کمالاتی که الان خلف دارد، هیچ وقتبنی اسراییل و قوم شعیب و نوح و هود نداشتهاند . ما میگوییم این کمالی که در امت اسلامی هست، باقی است، لیک نه در لباس نبوت و رسالت، بلکه در لباس امامت .
برهان عقلی، شخص امام زمان علیه السلام را ثابت نمیکند، بلکه روی کلی کار میکند . بنابراین، امامتبعد از حضرت مهدی علیه السلام، دورهی جدیدی دارد . این بنای خوبی است، ولی به شرط اینکه انسان عارفی باشد که اینها را بچشد . خیلیها عرفان و فلسفه را میخوانند و میگویند، اما نچشیدهاند . اگر انسانی باشد که اینها را چشیده باشد و ارتباط انسان با خدا را بداند و مقام امام را در جامعه درک کند، خیلی حرف است .
پرسش: حضرت ادریس و عیسی علیهم السلام که نمردهاند، آیا واسطهی فیض نیستند؟
دربارهی حضرت ادریس علیه السلام، ما هیچ دلیلی برای حیاتش نداریم . حضرت مسیح علیه السلام هم در جامعه نیست: رفعه الله الیه . [9] ما کسی را میخواهیم که در جامعه باشد . خضر، نبی نبود، ولی انسان صالحی بود . اما اینکه خضر هم الان زنده است، قطعی نیست . البته منافاتی ندارد دو تا باشد، ولی بر وجودشان، قطع نداریم . شما این متن را در المیزان مطالعه بفرمایید: در تفسیر آیهی قال انی جاعلک لناس اماما . [10] میگوید: این طور نیست که امام زمان علیه السلام فقط به درد آن زمان بخورد و الآن لازم نباشد . در حالی که الآن هم فیض امام از نظر افاضهی قلوب و هدایت رساندن کمتر از آن زمان نیست . پس منظور این نیست که ایشان را فقط برای آن زمان نگاه داشتهایم . الآن از او استفاده نمیکنیم . در روایات واژهای به نام ابدال هست . به آنها که تربیتیافتهی همین امام هستند، ابدال میگوییم . آنها کسانی هستند که تحت تربیتحضرت هستند . حضرت در قلوبشان، تصرف میکند و ارواحشان را تکامل میبخشد . آنها با امام در ارتباط هستند . البته هر کسی که بگوید من با امام مربوطم، دروغ است . ارتباط با امام زمان علیه السلام به این آسانی نیست که در این کتابها به عنوان ملاقات با امام زمان علیه السلام مینویسند . اینها درست نیست . اما ابدال درست است; شخصیتهایی که تحت تصرف و هدایتند .
در روایت دارد که کمیل در عراق بود، ولی حضرت در او تصرف میکرد . ام سلمه میگوید: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله دربارهی کمیل با علی علیه السلام بسیار سخن میگفت که ما چنین صحابهای در آینده خواهیم داشت . البته باید بگویم نباید فریب هر مدعی را خورد . کسانی که به این مقام برسند، کتوم هستند و به کسی نمیگویند . این کارها که جلسهای تشکیل دهیم و جایی را برای آقا امام زمان علیه السلام خالی بگذاریم و . . . درویشی است . اینها را باور نکنید . شما برهانی و عقلانی باشید . چند نفر به جماران آمده بودند که: آقا! ما با حضرت ارتباطی داریم و اجازه بدهید که ما با امام ملاقات بکنیم . ایشان گفته بود: من کتابی دارم که گم شده است . جای آن را از ایشان بپرسید . آنها هم رفتند و دیگر نیامدند . من فکر میکنم که دیوان ایشان بوده است . امام دیوانی داشت . حال چه کسی برده بود، معلوم نیست . پس به این زودی باور نکنید . البته پاکدامنهای بسیاری هستند که ملاقات میکنند .
در هر حال، چرا خدا این فیض را به سلف داد، ولی به خلف نداد تا انسان کاملی در میان جامعه باشد و این جامعه را تربیت الهی و معنوی کند . آیا بودن در چنین فیضی بهتر استیا خیر، نبودنش بهتر است؟ مسلما بودنش بهتر است . چرا آن را به آل موسی دادی، به آل فرعون دادی، ولی به ما ندادی؟ حال آنکه در میان ما، شیخ الرئیس است . شیخ اشراق است . میرداماد است . فقها و بزرگان هستند .
پرسش: آیا با تکامل علم، ما به چنین چیزی نیاز داریم؟
پاسخ: علم در مسایل صنعتی پیشرفت کرده، ولی علم در الهیات عقب رفتهاست . اگر الهیات مسیحی را ببینید، میفهمید که با الهیات ما قابل قیاس نیست . شما فکر میکنید الهیات در فرانسه پیش رفته است؟ بله، از نظر فرشبافی، صنعت، هواپیما و . . . پیشرفت کردند، ولی از نظر معنویت پیشرفت نکردند .
برهان دوم دربارهی امام زمان علیه السلام، قاعدهی لطف است . این غیر از اولیاست . اولی این بود که وجود امام زمان علیه السلام فیضی است که در میان سلف بوده است، پس چرا در خلف نباشد؟ چه شد که برای آن چنان موجوداتی، چنان کمالی بفرستد، ولی برای ما نفرستد شما چهطور آن گل خوشبو را به آنها دادید، ولی به ما ندادید .
در واقع، این منع فیض است . علت میخواهد . آیا ما نالایقیم؟ نالایق نیستیم؟ شایستگی ما اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست . پس بفرمایید این با عدل الهی یا با لطف الهی سازگار نیست .
پرسش: آیا نمیشود گفت که ما الآن از هدایت الهی بی نیازیم؟
پاسخ: اگر از هدایتهای الهی بینیاز بودیم، پس این همه اختلاف چیست؟ بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله هیچ فرعی وجود ندارد که در آن، اختلاف نباشد . اگر نیازی نبود، باید وحدت کلمه بود . در حالی که روز به روز دایرهی اختلافات بیشتر میشود . این معنا باید طوری باشد که بشر بگوید من آنقدر به تکامل رسیدهام که به هدایت الهی نیازی ندارم . بقیهاش را با عقل میروم . البته ما نمیگوییم که وجود امام، علت تامهی رفع اختلاف است . طرف هم باید قابلیت داشته باشد . آنها که نادان و متعصبند و امام را زندانی میکردند، در این میان، تقصیر صاحب خانه چیست؟ آنچه از نظر عقل باید در اختیار بشر بگذارد، گذاشتهاست . مثل این است که من دبیرستانی، بیمارستانی، طبیبی، معلمی ساختهام ولی بچهها از آن بهرهای نمیبرند . هر چه هست از قامت ناساز بیاندام ماست .
و اما برهان لطف از زمان مرحوم کلینی قدس سره و صدوق قدس سره به این طرف نقل است . مرحوم شیخ اسدالله تستری کتابی به نام کشف القناع عن حجیة الاجماع دارد که سنگی چاپ شدهاست . در آنجا برهان لطف را مفصل بحث میکند . عصارهی آن را در جلد سوم کتاب المحصول آوردهام . دیگر کتابها مانند بحار و کتابهای کلامی هم این بحث را دارند . ولی تستری دقیق و جامع بحث کرده است، به گونهای که قبل و بعد از آن، چنین جامع ندیدهام .
قاعدهی لطف ایجاب میکند که در میان جامعهی ما، امامی باشد که محور حق و باطل بوده و جامعه را از خطای مطلق باز بدارد . از همین رو، میگوییم اجماع حجت است . قاعدهی لطف به این معناست که رییسی در میان مردم باشد و رییسی که نمیتواند نسبتبه جامعه، بیتفاوت باشد . اگر همهی آنها بر بتپرستی جمع شوند و او حرف نزند یا برای شرک جمع شوند و حرف نزند، میگویند قاعدهی لطف تمام نیست . اصل معنا این است که باید در میان جامعه، یک انسان کامل و رییس مطلقی باشد و مراقب جمعیت، باشد که اینها به طور مطلق، گمراه نشوند . همین اندازه که بر گناه و خلاف و باطل، اجماع نکنند، برای ما کافی است . اگر تفصیل آن را بخواهید، در کشف القناع عن حجتیة الاجماع است که دوازده برهان برای قاعدهی لطف آورده است . اگر مختصر آنها را میخواهید، در جلد سوم المحصول است .
عقل میگوید: امکان این برای خدا هست و هیچ مانعی هم ندارد . از همین طریق، اجماع را حجت دانسته است . راه مبانی کلامی مهدویت از این طریق و این معنا ایجاب میکند که در هر زمانی باید امامی وجود داشته باشد; چون اختلاف بشر همیشگی است . حال که اختلاف بشر همیشگی است، باید یک میزان الحق و الباطل باشد که دست کم اجماع بر باطل نکنند . و اگر پیغمبر اکرم فرموده: لا تجتمع امتی علی الضلال، اگر صحیح باشد برای همین است . در واقع یک نفر کاملی در میان ما هست که نگذارد .
حال به یک مبنای کلامی منقول [11] دیگر میپردازیم که میتواند در مهدویت نوعی، مفید واقع شود . گرچه مهدویت نوعی از نظر ما باطل است و ما معتقدیم مهدویت در شخص حضرت مهدی (عج) مجسم است . آن مبنا این است که ما در قرآن میبینیم که خدا، دو نوع ولی در میان مردم دارد; ولی ظاهر و ولی مخفی . چنان این ولی، مخفی بوده که حتی نبی رسمی، آن را نمیشناخته است . داستان سوره کهف را بنگرید . البته ما خضر را نمیگوییم; چون خضر در قرآن نیست . مصاحب موسی را میگوییم . آنجا میبینیم که حضرت موسی عرض میکند: پروردگارا! یک نفر برای من برسان که من از او بهره بگیرم . وقتی موسی خدمت او میرسد، میگوید: من آمدهام، علی ان تعلمن مما علمت رشدا [12] بیکار هم نبوده است . فقط برای بعد هم ذخیره نشده است، در همان زمان هم فعالیت داشته است . شاید او دو سه ساعتبیشتر با حضرت موسی نبوده، ولی در همین دو سه ساعت، خدمات عظیمی برای جامعه کرده است . کشتی را نجات داد . البته جوری سوراخ کرد که صاحب کشتی ندید . اگر دیده بود که نمیگذاشت تصرفی کند . این کشتی هم خالی نبود; چون کشتیای که میخواهد راه بیافتد، خالی نیست . زورقهایی بود که میرفت . او به گونهای سوراخ میکند که آب میگیرد، ولی غرق نمیکند . بین سوراخ کردن تا اینکه ملک ببیند، چند کیلومتر بعد فاصله داشته است . میخواسته آب بالا بیاید و ملک کشتی را ببیند که پر از آب است و بگوید: این به چه درد میخورد، ولش کن . این چه ولی غایبی است که موسی هم نمیشناسد . مسالهی کشتن آن پسر که از حیطهی فکر ما بیرون است . آخر چگونه قصاص قبل از جنایت ممکن است؟ البته ما به همهی اینها جواب گفتهایم . در این هم تصرفی کرد و موسی هم متحیر شد که: شما آدم میکشی؟
اقتلت نفسا زکیة بغیر نفس لقد جئتشیئا نکرا . [13]
از نظر موسی که آن مقام را نداشته، مشکل است . دیوار را ساخت:
تحته کنز فاراد ربک ان یبلغ اشدهما . . . الی آخر . [14]
در تاریخ انبیا، دو نوع ولی بوده; ولی ظاهر و ولی غایب . ما ندیدیم یک سنی به این ولایت اشکال کند . و حالا آیا این مساله دلیل بر افضلیت مصاحب موسی بر موسی ستیا اینکه موسی افضل است، اما آن ولی یک ولایتخاص داشته است؟ کلمهای امام امیرالمومنین علی علیه السلام در نهج البلاغه دارد به این مضمون:
اللهم لا تخلوا الارض من قائم لله بحجة اما ظاهرا مشهودا او خائفا مغمورا . [15]
کلام حضرت معلوم میکند که این یک چیز استمراری بوده است . حالا قرآن یکی را برای ما خبر داده است که همان داستان مصاحب موسی باشد . چه مانعی دارد که الآن حضرت مهدی جزء اولیاء باشد مانند مصاحب موسی . بیکار هم نیست، بلکه شب و روز کار میکند .
در آخر، یک قصهی کوچکی برای شما بگویم . ما در تهران مرکزی به نام دارالتحفیظ القرآن الکریم داریم . من دیدم در شیعه، یک نقیصهای هست . آمدیم در سال 1350، این دارالتحفیظ را در خیابان ایران، پشت مجلس فعلی تاسیس کردیم . 18 تا قاری را تربیت کرده بودم که الان قاریهای معروفی شدهاند . سال 1356 گفتیم که اینها را برای عمره به مکه ببریم . حدود دو یا سه جزء قرآن را حفظ کرده بودند . از عبدالباسط و منشاوی، تقلید میکردند . من هم گفتم حالا که میروم عمره یک مقدار کتاب ببرم . کتابهایی با قطع کوچک را در چمدانم جمع کردم . این 18 نفر را هم همراه خود برده بودم که اینها را ببریم تا در مکه و مدینه و مدرسه و تلویزیون و رادیو، قرآن بخوانند . زمان شاه بود و روابط هم آن موقع بد نبود . به جده رسیدیم و هواپیما بالا بود . گفتم: من بروم پایین، این کتابها را از ما میگیرند . همان جا گفتم: یا رب المهدی! خودت کتابهای ما را نجات بده . آمدیم و من به هر کدام از این بچهها گفتم: چمدانها را ببرید از آن گمرک رد شوید . همه رد شدند و من این طرف مانده بودم . همه تعجب میکردند که چرا آقا نمیآید ما را سوار ماشین کند و ببرد؟ من دیدم که دیگر باید این چمدانها را ببرم . کشیدم و آوردم روی سکو گذاشتم . میخواستم باز کنم که مامور که گچی در دست داشت (برای ضربدر زدن به عنوان علامت کنترل) گفت: این دیده شده است . ضربدر را ببین . دیدم روی چمدان، ضربدر خورده است . این را کس دیگر دیده، دو سه نفر مامور کنترل بودند . این تصرفات هست، چه از جانب خود حضرت یا ابدال و دوستان حضرت .
اینها همان مبانی است که تا اینجا عرض کردیم . بله، ممکن استیک امام ظاهری باشد، ولی غایبی هم باشد . مانعی ندارد . من این را فقط برای این آوردم که گاهی، نبی هم ولی غایب را نمیشناسد و در جامعه اثر میگذارد . پس مبانی نقلی ما دو تا شد، با این تکملهای که در آخر گفتیم تا یک مقدار برای آقایان شیرینتر باشد .
نکتهای در پایان عرض کنیم و بحث مبانی در این مجلس تمام شود، مسالهی غایت است . جهان برای چه خلق شده است؟ فعل خدا بیغایت نیست . این را به آن مبانی عقلانی امام زمان (عج) اضافه میکنیم که در واقع بیان سوم خواهد شد . اشاعره معتقدند که افعال خدا غایت ندارد; چون اگر غایت داشته باشد، محتاج میشود که برای غایت، آن کار را انجام دهد . ولی معتزله و امامیه معتقدند که فعل خدا بدون غایت نمیتواند باشد . اگر بدون غایتباشد، عبث لازم میآید . افحسبتم انما خلقناکم عبثا . [16] اشتباه اشاعره این است که خیال میکنند غرض به فاعل بر میگردد . ولی نمیدانند که گاهی غرض عاید بر فاعل نیست . غرض، غرض خود فعل است . فعلش بیغرض نیست، نه اینکه خود خدا غرضی داشته باشد . فرق استبین اینکه بگوییم خدا غرض دارد; چون آن وقت تکامل لازم میآید و نقص دارد . یک موقع میگوییم: فعلش عبث نیست . بشر را آفریده است تا از نطفه به کمال برساند و این کمال، غرض فعل است نه غرض فاعل . آقایان چون فلسفه خواندهاند، میدانند که اگر غرض به فاعل برگردد، نشانهی نقص فاعل است . اما اگر به فعل برگردد این نقص نیست . ما که در خدا قائل به اغراض هستیم، میگوییم: غرض، غرض فعل است نه فاعل . لیخرج الفعل من العبثیة . این جهان برای که آفریده شده؟ این جهان برای حیوانات درنده، کمالی نیست . مسلما کمال باید یک کمال عقلانی باشد که فاعل آن فعل، خدا باشد و آن را درک کند . خلاصه، یک موجود کاملی باشد . فعلا این موجود کامل در روی زمین، بشر است . البته همهی بشر نمیتوانند غرض خدا باشند; چون بین این بشر، افراد غاصب و درنده خیلی است . مثلا صدام . آیا میتوانیم بگوییم که غرض از فعل خدا، صدام است؟ ناچار باید بگوییم جهان برای انسان کامل خلق شدهاست . انسان کامل هم مراتب دارد . هم ممکن است مرتبهی ضعیفهاش، هدف باشد . هم ممکن است مرتبهی قویهاش . ولی اگر مرتبهی قویهاش ممکن است، چرا خلق نکند؟ منتها اگر دنیا با غایتباشد و فعل خدا غایتی باشد، باید این جهان در دامن خود، انسان کاملی را پرورش دهد; چون جهان برای او خلق شده است . اگر میگوید:
سخرلکم ما فی السموات و ما فی الارض . [17]
مانع ندارد لکم بگوید . مثل این است که دربارهی بنیاسراییل میگویید:
و جعلکم ملوکا . [18]
بنی اسراییل کی ملوک شدند؟ بنی اسراییل دو سه تا ملوک شدند، ولی به همهشان میگوید: و جعلکم ملوکا . فعل را به همه نسبت میدهد . این و سخرلکم هم انسانهای پاکدامن و کاملاند که بقیه در پرتو آنها نان میخورند . انسان کامل، مراتب دارد . مرتبهی کاملش، مرتبهی امامت است . اگر معصوم اینگونه نباشد، فعل یا غایت ندارد یا اینکه غایت کامل ندارد؟ لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر . [19] طبیعت آدم را تکریم بخشید، ولی گاهی بشر از این تکریم بهره نگرفت . خودش را در اسفل سافلین قرار داد . چکیدهی سخن اینکه در این مجلس، سه برهان عقلانی را برای هدویتبیان کردیم . اول اینکه فیض معنوی است و محرومیت ما ظلمی بر ماست . دوم، قاعدهی لطف . سوم، انسان کامل غرض آفرینش است. (البته غرض از فعل است، نه غرض از فاعل .)
پرسش: آیا هر خلقتی که صورت میگیرد، لازم است انسان کاملی باشد؟
پاسخ: بله . خلقت ادامه دارد، خلقت انتها ندارد . مسلما هر خلقتی که صورت میگیرد، بدون غایت نیست، مگر اینکه عالم منظومهی شمسی فرو نشیند . سه بیان هم دربارهی مبانی کلامی نقلی طرح شد . یکی، روایات اثنی عشر با آن شرایط که گفتیم . دوم، روایاتی که دربارهی خود حضرت مهدی (عج) است . سوم، وقتی به قرآن و کلام حضرت مهدی (عج) مراجعه میکنیم، میبینیم که همیشه اولیاء ظاهر نبودند . گاهی ظاهر و گاهی مخفی بودهاند . هیچ مانعی ندارد که امام زمان (عج) جزو اولیای مخفی باشد .
به هر حال ما باید خیزش علمی بیشتری دربارهی حضرت ولیعصر (عج) داشته باشیم . هم از نظر تاریخ، هم از نظر آیات و روایات و بیشتر از نظر تاریخ . این نه به معنای این است که گذشتگان ما کوتاهی کردهاند . بینی و بین الله، در قرن چهارم که شیخ صدوققدس سره، کمال الدین را نوشته، پاسخ همهی این شبهات در آنجا هست . بعدها هر کسی، هر چه نوشته، از او گرفته است . شیخ طوسی هم کتاب الغیبة خود را از او گرفته است . او اساس را آوردهاست . اخیرا هم کتاب منتخب الاثر در آمده که کتاب خوبی است .
پرسش: آیا ما به امام، اضطرار داریم؟
پاسخ: اگر گفتیم امام، غایت فعل است، قطعا اضطرار است . فعل بدون غایت، لغو است و کار لغو از خدا سر نمیزند .
پرسش: میتوان گفت; امامی هست مثلا آبی وجود دارد، اما من تشنهام نیست؟
پاسخ: چنین خیال نمیکنم، امروزه نه تنها ما، که جهان هم تشنه است . به جهت اینکه غایت این جهان، امام زمان (عج) است و اگر این غایت نباشد، جهانی نیست . آن روایات که میگوید: بیمنه رزق الوری، [20] به این معناست که اینها غایت فعلاند . جهان تشنه هستیا نیست، دلیل نمیشود . جهان، تشنهی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله هم نبود . عربها میگفتند: برو، ما تشنه نیستیم، با این حال، خدا او را فرستاد . گاهی شما خود را نمیشناسید و اشتهای کاذب را با اشتهای صادق مخلوط میکنید . عربها میگفتند: ما نیازی نداریم . شما جایی دیگر بروید . کما اینکه به حضرت لوط گفتند: اگر این کار را نکنی، ما تو را از این کشور بیرون میکنیم یا تو را رجم میکنیم . اشتها نداشتن، دلیل بر بطلان نیست . ما نیازهای خودمان را نشناختهایم .
السلام علیکم و رحمةالله و برکاته .
پینوشتها:
[1] . صحیح مسلم، ج 6 ص 3 .
[2] . همان .
[3] . همان صص 3- 4 .
[4] . مستدرک صحیحین، کتاب معرفة الصحابه، ج 3، صص 617- 618 .
[5] . همان .
[6] . اضواء علی عقائد الشیعة الامامیة و . . ، جعفر سبحانی، ص 106 .
[7] . تاریخ الخلفاء، ص 10 .
[8] . لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج رجل من ولدی فیملاها عدلا کما ملئت جورا . . .» ، منتخب الاثر، باب 25، ج 1 .
[9] . نساء، 158 .
[10] . بقره، 124 .
[11] . مطلب ذکر شده صرفا برای رفع استبعاد غیبتحضرت مهدی (عج) است .
[12] . کهف، 82 .
[13] . همان .
[14] . همان .
[15] . نهج البلاغه، عبده، ج 3، ص 186، کلمات قصار، شماره 147 .
[16] . مؤمنون، 23 .
[17] . جاثیه، 13 .
[18] . مائده، 20 .
[19] . اسراء، 70 .
[20] . دعای عدیله، مفاتیح الجنان
منبع: تبیان
مبانی اعتقادی مهدویت
مسعود پور سیدآقایی
بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود
دیدگاه ها
مسأله ی مهدویّت به خاطر ابعاد متعدد آن از منظرهای مختلف و زوایای گوناگون قابل بررسی است. می توان آن را از جنبه های اعتقادی، [1] تاریخی، [2] فلسفه ی تاریخ، [3] روان شناختی، تربیتی، اجتماعی و... مورد کنکاش و بررسی قرار داد. نوع رویکرد به مسأله و تعیین حوزه ی بحث و زاویه ی دید برای اتخاذ روش مناسب با آن حوزه و به دست آوردن نتایج صحیح و پرهیز از اشتباه ضرورتی تام دارد.
آن چه در این جا ارایه می شود، نگاه به مهدویت از منظر اعتقادی است. این نگاه، حوزه ای وسیع و پردامنه را در برمی گیرد و نسبت به دیگر رویکردها به خاطر مبنا و ریشه ای بودن آن از نقشی مهم تر و اهمیتی دو چندان برخوردار است.
مبانی اعتقادی
همان طور که اشاره شد حوزه ی مباحث اعتقادی مهدویت، حوزه ای وسیع و گسترده است. آن چه ما از آن گفت وگو می کنیم نه تمامی این مباحث که مبانی و ریشه های اساسی بحث مهدویت است.
مهدویت و اعتقاد به امام زنده ی غایب برخاسته از ریشه ها و پایه های مستحکمی است که ما از آن، به مبانی اعتقادی یاد می کنیم. بدون این پایه ها و ریشه های عمیق برخاسته از براهین عقلی و نقلی، هیچ رویشی شکل نمی گیرد و دوامی نمی آورد. برخی از مباحث قابل طرح در مبانی مهدویت عبارتند از:
1 - امامت (اهمیت، ضرورت، ویژگی ها، راه انتخاب و...)
2 - مهدویت از منظر آیات و روایات (شیعه و سنی)
3 - نظری اساسی به مجموعه ی احادیث مهدویت
4 - دلایل تولد امام مهدی(عج)
5 - فلسفه ی غیبت
6 - نقش امام در عصر غیبت (فواید امام غایب)
7 - وضعیت شیعه در عصر غیبت (ولایت فقیه)
8 - قیام و انقلاب، پیش از قیام حضرت
9 - وظایف شیعه در عصر غیبت
10 - طول عمر حضرت
11 - انتظار
12 - دیدار با حضرت
13 - جایگاه حضرت (بررسی افسانه ی جزیره ی خضرا)
14 - ویژگی های یاران حضرت
15 - علایم و شرایط ظهور
16 - حکومت جهانی (امکان، شکل و...)
17 - سیره ی حضرت (در عصر غیبت و ظهور)
18 - دین در عصر ظهور و....
از این مجموعه بدون تردید مهم ترین و ریشه ای ترین مسأله همان مباحث امامت و ضرورت آن است. مناسب است قبل از پرداختن به ضرورت امامت اشاره ای به اهمیت و جایگاه و بستر این بحث داشته باشیم. مقصود از جایگاه، روشن کردن این نکته است که بحث امامت، به چه زمینه هایی احتیاج دارد و در چه فضایی مطرح می شود و اساساً در بستر و سیر مباحث اعتقادی در چه جایگاه و رتبه ای قرار می گیرد.
اهمیت امامت
شیعه با اعتقاد به امامت گره خورده است و با این طرح، راه خویش را در تاریخ آغاز کرده و در این راه رنج ها برده است، تا آن جا که به اعتراف برخی محققان [4] آن قدر که در این راه شمشیر کشیده شد و جان فشانی شد، در هیچ برهه ای از زمان و در مورد هیچ یک از دیگر آموزه های دین، شمشیر زده نشده و جان فشانی نشده است.
این جان فشانی و اهتمام، از آن جا برخاسته که به گفته ی قرآن، امام مکّمل دین و متمّم همه ی نعمت هایی است که خداوند در هستی قرار داده است. [5] رسول صلی الله علیه وآله آن قدر که به این امر سفارش می کرد به هیچ یک از امور دیگر سفارش نمی کرد [6] و آن قدر که برای این مهم از اولین روزهای دعوت علنی تا آخرین لحظات عمرش در بستر بیماری، گام برمی داشت و اقدام می کرد، برای هیچ کار دیگری اقدام نمی کرد و زمینه سازی نمی نمود. [6] .
امروز و در این نسل، ما امامت را پذیرفته ایم، ولی هنوز برای بسیاری از ما، طرح امامت و در نتیجه، بحث امام زمان (عج) گنگ و مبهم می باشد و به صورت میراثی از آن پاسداری می شود. میراثی که هنوز عمق و ضرورتش را نچشیده ایم.
طرح هایی که امامت را برای چند نسل بر اساس نص و سنت می گیرند و سپس شورایی حسابش می کنند. و طرح هایی که امامت را در حد رهبری تفسیر می کنند و شرایطش را حذف می کنند، خواه از نسل علی علیه السلام یا دیگری و طرح هایی که امامت را موروثی و سلطنتی و نور چشم بازی خیال می کنند. و طرح هایی که امامت را غیرقابل تحلیل می شناسند و بر اساس تعبد با تمام ابهامش باورش می کنند. تمام این طرح ها، امامت را نفهمیده اند و جایگاه و بنیادهایش را نشناخته اند و در تاریکی تیر انداخته اند.
شاید این همه تفسیر و تأویل از آن جا مایه می گیرد که ما حکومت ها را در همین اشکال موجود دنبال می کنیم و در میان همین سیستم ها نقد می زنیم و از آن جا که هیچ کدام از این ها با امامت نمی خواند یا از کنار آن می گذریم یا آن را تخفیف می دهیم تا مورد قبول روشنفکران قرار گیرد.
شاید این گمان ها از این جا برخاسته اند که ما امامت را مبهم طرح کرده ایم و آثار و مرزها و اثراتش را نشان نداده ایم و این طرح حکومتی را جدی نگرفته ایم.
اگر ما جایگاه امامت را بشناسیم و ضرورتش را لمس کنیم، بر اساس همان ضرورت، وجود امام زمان (عج) را احساس می کنیم و از زیر بار اشکال های بنی اسراییلی، آزاد می شویم و بر اساس همان ضرورت و احساس به عشقی از امام می رسیم. آن هم نه عشقی ساده و سطحی، که عشق شکل گرفته و جهت یافته و تبدیل شده به حرکت و به سازندگی مهره هایی که این حکومت سنگین و بلند به آن احتیاج دارد.
بستر بحث
با پذیرش اعتقاد به خدا و ضرورت وحی و رسالت، به امامت می رسیم. با پذیرش و اثبات این نکته که خدایی هست و ما محتاج اوییم که: یا ایها الناس انتم الناس الفقراء الی اللّه [8] از حکم و خواسته ی او می پرسیم و به ضرورت وحی و دین و اضطرار به رسول و حجت می رسیم. این همان جریانی است که در اذان و دعا نیز نشان دارد.
در اذان پس از تکبیر به توحید می رسیم و ادامه ی توحید رسالت است و ادامه ی رسالت، امامت. چه بگویی و چه بگذری که دست آورد رسول احتیاج به وصی و محافظی دارد. در دعا نیز می خوانیم: اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک الله عرفنی رسولک... اللهم عرفتنی حجتک.... [9] .
ارتباط ضرورت حجت با ضرورت وحی و اضطرار و افتقار الی الله، ارتباطی اساسی و تنگاتنگ است. بحث ضرورت و اضطرار الی الحجة به دنبال اضطرار به خدا و غیب و معاد و وحی مطرح می شود و می بینیم که مرحوم کلینی در کافی، بحث را با همین عنوان دقیق و حساب شده ی اضطرار الی الحجة آغاز کرده است.
این خلاصه احتیاج به توضیح دارد: با درک ضرورت و اضطرار به دین - و نه انتظار از دین - که برخاسته از این نکته است که امکانات حسی، تجربی، عقلی و قلبی و غریزی آدمی، پاسخ گوی روابط عظیم انسان با خودش و با اشیاء و افراد آن هم با توجه به قدر و استمرار و ارتباطهای محتمل انسان با عوالم دیگر نیست و به ناتوانی و نارسایی این نیروها و امکانات برای این انسانِ بیشتر از هفتاد سال رسیدیم. ناچار ضرورت وحی و دین مطرح می شود و در فرض ضرورت، دیگر تحلیل های فرویدی و یونگی و اریک فرومی یا تحلیل های طبقاتی و تاریخی جایگاهی نخواهد داشت. چون این ها آن جایی مطرح می شوند که دین، ریشه در ضرورت نداشته باشد و آن جاست که باید جواب داد چرا امری غیر ضروری این گونه در زندگی انسان از گذشته تا حال تأثیرگذار یا مطرح بوده است.
با این احتمال و اضطرار به وحی و مذهب، دیگر مذهب امر معقول یا یک راه از میان تمامی راه ها نیست که مذهب تنها راه است؛ و حداقل این چنین مذهبی، تمامی روابط انسان با خود، با اشیاء و با افراد دیگر است و برای این انسانی که تجربه و علم نمی تواند پاسخ گوی روابط این آب و نان و خوابیدن با دنیاهای محتمل با روابط احتمالی پیچیده باشد، حداقل مذهب در حوزه ی حیرت ها و یا احکام و شرایع نیست، بلکه تمامی زندگی عادی است. اگر ما از اثبات خدا و معاد و وحی به احتیاج به خدا و معاد و وحی روی بیاوریم و با این افتقار و اضطرار آغاز کنیم، دیگر به انتظار از دین نمی پردازیم؛ چون انتظار یک حالت است و اضطرار یک واقعیت. چه بسا تو هیچ انتظاری هم از دین نداشته باشی، اما این رسول است که با تو کار دارد و شروع کننده است. دین با رسول آغاز می شود و رسول با دگرگون کردن تلقی انسان از خویش، اضطرار به مذهب و احتیاج به دین را در جان انسان می نشاند. حتی اگر اعراض کند و یا انگشت در گوش خود بگذارد. آن جا که دین با رسول آغاز می شود، دیگر از انسان نمی پرسند که از دین چه انتظاری داری که می گویند: تو محتاجی، تو مفتقری، تو مضطری. انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید. [10] .
آزاداندیش ترین دین شناسان چون از این نقطه که ضرورت یا عدم ضرورت دین است، آغاز نکرده اند، گرفتار شده اند و در واقع با این پیش فرض که دین ضروری نیست و یک راه در کنار دیگر راه هاست، به تحلیل آن پرداخته اند و در حد یک امر قدسی به آن روی آورده اند و همین پیش فرض برای گرفتاری آن ها کافی است. چون فرض دیگری هم هست و آن ضرورت و اضطرار به دین است و آن هم با این احتمال که آدمی بیشتر از هفتاد سال استعداد دارد و بیش از یک زندگی راحت و دام روری بزرگ به او امکانات داده اند.
در هر حال با این بینش از قدر و استمرار و ارتباط انسان، به اضطرار و ضرورت وحی و معاد و رسول می رسیم و با رسول پیوند می خوریم و به همان دلیل که به وحی و رسول محتاجیم، به امام و حجت هم محتاجیم که امامت ادامه ی رسالت است؛ چون به شهادت قرآن دو چیز مانع از کفر آدمی است. یکی قرآن، و دیگری، وجود رسول. کیف تکفرون و انتم تتلی علیکم آیات اللَّه و فیکم رسوله. [11] .
به شهادت این آیه، معلوم می شود که دو چیز موجب حفظ مردم و مانع از کفر است. اول، تلاوت قرآن و دوم، وجود پیامبر. پس باید پس از پیامبر، خلیفه ای باشد که مانند پیامبر، حافظ امت باشد و کتاب خدا به تنهایی کافی نیست. افزون بر این که کتاب خدا، شامل همه ی قوانین نیست، بلکه به سنت پیامبر نیز احتیاج داریم و پس از پیامبر باید به باب علم او یعنی علی علیه السلام و عترت پیامبر مراجعه کرد. آنانی که فریاد حسبنا کتاب اللَّه سر دادند، می دانستند که این کلام مخالف خود کتاب است که قرآن می گوید: اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول. و می گوید: ما ینطق عن الهوی.
ضرورت امامت
امام شؤونی دارد [12] که از جمله ی آن ها پیشوایی و رهبری جامعه است. امامت که همان پیشوایی و جلوداری است، طرح سیاسی شیعه برای اداره ی جامعه است. در نگاه شیعه، آدمی هم چنان که مضطر به وحی است، مضطر به امام معصوم نیز هست.
این اضطرار و ضرورت از طرق مختلفی قابل استدلال است. [13] آن چه در این جا آورده می شود، نگاه به مسأله از منظر دیگری است. در این نگاه، ضرورت امامت و اضطرار به حجت از دو طریق دیگر بررسی شده است. یک، اهداف حکومت و دیگری، قلمروی حکومت.
اهداف حکومت
امروزه اهداف حکومت ها در آزادی و امنیت و رفاه و بهداشت و آموزش خلاصه می شود. [14] اگر اهداف حکومت ها فقط همین ها باشد، احتیاجی به طرح امامت و رهبری شیعه نیست که همان شورا و انتخاب، راه گشا است. اما اگر اهداف حکومت را رشد انسان ها در تمامی ابعاد و استعدادها بدانیم یعنی همان که قرآن گوشزد می کند. [15] و این که به آدمی بیاموزند که چگونه با حواس، احساس، فکر، عقل، قلب، وهم و خیال خود برخورد کند و به او هدایت و فرقان و میزان را ارزانی کنند و او را برای تمامی رابطه های محتمل و یا مظنون و یا متیقن آماده سازند آن وقت چاره ای جز پیوند با امامت شیعه و امام معصوم نیست. این رهبری و سرپرست، هدفی بالاتر از امنیت و پاسداری و بالاتر از رفاه و پرستاری دارد. این رهبری با هدف آموزگاری و شکوفا کردن استعدادهای انسان و با هدف تشکیل جامعه ی انسانی براساس قسط [16] همراه است.
حکومت هایی که جامعه ی انسانی را تا سرحد یک دام پروری بزرگ پایین می آورند، نه تنها به این همه وحی و کتاب و پیامبر و امام نیازی ندارند که حتی به عقل هم - قوه ی سنجش و انتخاب - هم نیازی نیست که عقل هم زیادی است و تنها غرایز و فکر - قوه ی نتیجه گیری - و تجربه برای او کافی است. این چنین حکومت هایی نه تنها اسلامی که انسانی هم نیست؛ چون این اهداف با اندازه های عظیم انسان ناسازگار است.
اگر اهداف حکومت را هدایت انسان در تمامی ابعاد وهم، حس، فکر، عقل، قلب و روح او بدانیم، آن وقت باید به کسی روی بیاوریم که به این همه آگاه است و از تمامی کشش ها و جاذبه ها آزاد است و ترکیب آگاهی و آزادی همان عصمتی است که در فرهنگ سیاسی شیعه مطرح است و عصمت، ملاک انتخاب حاکمی است که مردم به آن راه ندارند؛ چون نه از دل ها آگاهند و نه بر فردا مسلط هستند.
امام از ما به ما و مصالح ما آگاه تر و نسبت به ما از ما مهربان تر است. چون آگاهی او شهودی و وجودی است و محبت او غریزی و محدود نیست که ربوبی و محیط است.
با تغییر اهداف حکومت، معیار انتخاب و روش انتخاب تفاوت می کند. این چنین اهداف بلندی، معیار و روش دیگری را می طلبد؛ همان معیار و روشی که در تفکر غنی و بینش عمیق شیعه مطرح است. همین است که دین مرضی - خداپسند - دین همراه مقام ولایت است. و رضیت لک الاسلام دینا. [17] .
حکومتی که می خواهد پاسدار امنیت و رفاه باشد، می تواند با شورا و انتخاب مردم مشخص شود، اما حکومتی که هدف هدایت، رحمت، بینات، میزان و فرقان را دارد و تمامی نسل ها را در نظر می گیرد و تمامی عوالم و بیشتر از هفتاد سال دنیا را ملاحظه می کند، پایه ها و ریشه های دیگری را می طلبد. پایه هایی که ریشه در درک ضرورت و اضطرار آدمی به حجت و امام دارد و با تسلیم و اطاعت به همراهی و معیت او می رسد و از تقدم و تأخر نجات می یابد، که: المتقدم علیکم مارق و المتأخر عنکم زاهق، فمعکم معکم لا مع غیرکم.
قلمرو حکومت
قلمرو حکومت تا کجاست؟ تنها در محدوده ی خانه و جامعه و هفتاد سال دنیا یا در وسعت هستی و تا بی نهایت عمر انسان؟ اگر تنها در محدوده ی همیشه ی دنیا و 60 سال باشد، نه تنها هیچ نیازی به امام نیست که به وحی و کتاب و پیامبر هم نیازی نیست؛ چون برای روشن کردن یک چراغ فتیله ای، احتیاجی به نیروی اتمی نیست. این محدوده نیاز به این همه استعدادهای فردی و اجتماعی و عالی ندارد. بلکه غرایز کافی است و به بیش از آن نیازی نیست. اما برای انسان مستمر و مرتبط با تمامی عوالم متیقن و محتمل و مظنون که از استعدادهای او برداشته می شود، چاره ای جز پیوند با آگاهی که به تمامی این مجموعه آگاه باشد، نیست. آدمی بیش از هفتاد سال است و حکومت که قلمروی آن وسیع تر از خانه و جامعه و دنیاست، حاکمی می خواهد که بر این مجموعه آگاه باشد و بر این مجموعه مسلط باشد. اگر قدر و استمرار و ارتباط انسان ملاحظه نشود، می توان به همین حکومت ها با این شکل و شمایل های استبدادی و قراردادی و حکومت فلاسفه و دانشمندان و نخبگان دل خوش کرد و با روش های گوناگون به کنترل حاکم پرداخت و او را به کار مردم کشاند. اما اگر انسان در رابطه ای دیگر مطرح شود و در وسعتی دیگر بررسی شود، ناچار موضوع و شکل مسأله به طور کلی دگرگون خواهد شد.
و داستان هم به واقع چنین است که انسان در هستی و کل نظام جهانی مطرح است. مسأله این است که انسان هم استمرار دارد و هم در این استمرار اتصال و پیوند دارد، پیوندی با جامعه و پیوندی با کل نظام و با کل هستی. این تنگ چشمی است که انسان فقط در محدوده ی جامعه و هفتاد سال دنیا مطرح شود، همین طرح غلط و محدود است که دیدگاه او را در مسأله ی حکومت و رهبری محدود و تاریک می سازد. اگر این دید محدود و طرح غلط را کنار بگذاریم و انسان را در کل هستی مطرح کنیم، ناچار این انسان با این پیوند و ارتباط به حکومتی نیاز دارد هماهنگ با نظام هستی و به حاکمی نیاز دارد آگاه به این نظام و به قانونی نیاز دارد منبعث از این نظام و واقعیت. این چنین حکومت و قانون و حاکمی، مردمی، انسانی، واقعی و حقیقی خواهد بود. در این دیدگاه و با این بینش وسیع و مترقی است که طرح امامت شیعه جان می گیرد و مفهوم می شود. در این بینش، حکومت، امامت است و حاکم، امام و قانون، قانونی هماهنگ با کل این نظام. در این دید حاکم باید به تمام روابط انسان با هستی آگاه باشد و از تمام نظام باخبر باشد و گذشته از این آگاهی، باید از جذبه ها و کشش ها آزاد باشد که خلق را به راهی دیگر نکشد و شتر حکومت را بر در خانه ی خویش نخواباند.
جمع این آگاهی و آزادی می شود همان عصمت که ملاک انتخاب حاکم است و در هنگامی که معصوم را نپذیرفتند، کار ولی فقیه - آن هم فقیهی که نشانه ها و علایمش را خود معصوم بیان کرده است - این است که این زمینه ها را فراهم کند و به معصوم دعوت نماید و پرچم او را برافرازد و با تربیت مهره های کارآمد و دگرگون کردن تلقی توده ها و تشکیل حکومت دینی، زمینه ساز ظهور آن حضرت و حکومت جهانی و فراگیر او باشد.
در هر حال، این چنین طرحی می شود طرح حکومتی تشیع و این چنین طرحی با چنین بینش وسیع و مترقی، سزاوار این همه خون در تاریخ و این همه شور و حماسه در جامعه ی انسانی است. ما امامت شیعه و طرح حکومتی تشیع را فقط این گونه می توانیم بفهمیم و در این جایگاه می توانیم لمس کنیم. یک مسأله ی مهم این که این حاکم را تحمیل نمی کنند، فقط در دسترس می گذارند. این تویی که باید آن را کشف کنی و برداری. تویی که برای استخراج نفت چراغت و سوخت کارخانه ها و ماشین هایت این قدر کوشایی و کشف می کنی و بهره برمی داری، باید به خاطر نیاز عظیم تری که نیاز تو را در هستی تأمین می کنند و تو را و جامعه ات را از سطح دام پروری بالا می آورد، بکوشی و برای این کوشش مهره هایش را بسازی و افرادش را آماده کنی.
خدا برای انسانی که در هستی طرح شده و با کل نظام رابطه دارد، حاکمی انتخاب کرده و در دسترس گذاشته است و او را با ملاک عصمت یعنی آگاهی و آزادی همراه ساخته است تا در هر دوره، آن ها که می خواهند به پا خیزند و مهره هایش را فراهم سازند.
امامت، طرح آن هایی است که در این زندان نمانده اند و انسان را در جایگاه خودش طرح کرده اند و امام جلودار کسانی است که جلوتر از زمان را می خواهند. چون امام براساس واقعیت هایی، حکومت و رهبری می کند که هنوز علوم انسانی آن را کشف نکرده اند و جلوتر از علم و جلوتر از زمان و آگاهی انسان است؛ چون چنین امامی ضرورت دارد. پس وجود دارد و چنین امامی را تو باید کشف کنی و چنان امامتی را تو باید زمینه ساز باشی.
با این بینش، تولد چنین امامی یک ضرورت است، حتی اگر تمامی تاریخ بر آن بشورند و تمامی قدرت ها و حکومت ها آن را نخواهند حکومت هایی که در چارچوبه ی منافع خویش و یا در محدوده ی هفتاد سال دنیا حکمران هستند و انسان ها را به بیگاری کشیده اند و آن ها را تا سرحد یک جامعه ی دام پروری به ابتذال کشانده اند و در مداری بسته به چرخ انداخته اند.
این امام ضرورت دارد. پس وجود دارد. پس متولد می شود، در حالی که تمام قدرت ها و چشم های خلیفه ی عباسی برای نابود کردنش بیدار نشسته اند؛ که موسی در دامن فرعون بزرگ می شود و در حقیقت، فرعون های حاکم تاریخ، خود زادگاه موساهای تاریخ هستند. موساهایی که حکومت محدود آن ها را درهم می شکنند و انسان را در جایگاه خودش در هستی رهبری می کنند تا تمامی رابطه های انسان، حساب شده و هماهنگ باشد. ما تولد چنین امامی را پیش از آن که از دهان تاریخ و شهادت تاریخ بشنویم، از شهادت همین ضرورت شنیده ایم و باور کرده ایم که انسان در این هستی، پیوند و رابطه دارد و به این رابطه ها آگاهی ندارد. پس رسالتی می خواهد و امامتی؛ رسالتی که قانون این رابطه ها را بیاورد و امامتی که در هر نسل جلودار آن ها و امام زمان شان باشد.
کسانی که این گونه اضطرار به ولی را احساس کرده اند، می توانند از جان و مال خود در راه این حق عظیم و پیمان الهی بگذرند و هستی خود را فدای امام کنند و هم چون یاران حسین علیه السلام جلوی او سرخ و گلی ظاهر شوند؛ [18] که بدون ولیّ، زندگی محدود و کور است و با او مرگ، استمرار و حیات جاوید است. [19] این بینش، آثار زیادی دارد و نه تنها بر انتظار ما از حجت و انتظار ما برای حجت مؤثر است که بر تربیت و اخلاق و سیاست و حقوق و اقتصاد نیز تأثیرگذار است و تربیت و اخلاق دیگری را می طلبد که در جای دیگری باید از آن گفت وگو کرد.
________________________________________
[1] مثل بیشتر کتاب هایی که در مورد حضرت نوشته شده است، از «غیبت» نعمانی و «کمال الدین» صدوق و «غیبت» شیخ طوسی گرفته تا بیشتر کتاب های امروزی هم چون «دادگستر جهان»، «امامت و مهدویت»، «سیمای امام مهدی» و....
[2] تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، دکتر جاسم حسین و تاریخ عصر غیبت، پور سید آقایی، عاشوری، جباری و حکیم.
[3] قیام و انقلاب مهدی(عج)، شهید مرتضی مطهری.
[4] و اعظم خلاف بین الامة خلاف الامامة اذ ما سلّ سیف علی قاعدة دینیة مثل ما سلّ علی الامامة فی کلّ زمان، ملل و نحل، ج 1، ص 24.
[5] اشاره به آیه ی 3 سوره ی مائده.
[6] و لم یناد بشی ءٍ ما نودی بالولایة وسائل الشیعة، ج 1، ص 10، ح 10.
[7] ر.ک: چشمه در بستر (تحلیلی از زمان شناسی حضرت زهرا علیها السلام) مسعود پورسید آقایی، ص 48.
[8] فاطر، 15.
[9] کافی، کتاب حجت، باب غیبت، روایت 29، الغیبة، نعمانی؛ کمال الدین، صدوق (این دعا در این سه کتاب مجموعاً به شش طریق روایت شده است).
[10] فاطر،15.
[11] آل عمران، 101.
[12] آن ها وسیله ی هدایت، بیان، امن، کرامت، نور، فلاح، ذکر، رحمت و بشارت هستند. آن ها شهداء، هداة، ولاة امر، خزانه ی علم، خلف و امین خدا هستند. آن ها امامان، انیس، شفیق، حصن و حافظ هستند. آن ها شاهد، مبشر، نذیر، فرمان فرما، معلم و حامل وحی هستند (اصول کافی، صص 190 - 201).
[13] برخی برای اثبات امامت از دلایل دیگری استفاده کرده اند. ر.ک: کتاب های فلسفی و کلامی و متن سخنرانی آیت اللَّه سبحانی در همین مجله.
[14] ر.ک: بنیادهای علم سیاست، عبدالرحمن عالم، صص 239 و 367.
[15] و هیئی لنا من امرنا رشدا (کهف، 10)؛ اراد بهم ربهم رشدا (جن، 10).
[16] قسط غیر از عدل و بالاتر از آن است. عدل در برابر ظلم و قسط در برابر جور است. عدل به معنای مساوات و در شرایط یکسان، مساوی برخورد کردن است و قسط به معنای بهره و نصیب است یعنی بهره و نصیب هر کس (پدر، مادر، همسر، دوست و...) را دادن. و این بالاتر از عدل است. چه بسا کاری عادلانه باشد ولی قسط نباشد.
[17] مائده، 3.
[18] الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام. زیارت عاشورا.
[19] من مات علی حبّ آل محمد مات شهیداً. بحارالانوار، ج 65، ص 137.
منبع: تبیان
حکومت جهانی حضرت مهدی عج
4. فضیلت محوری
از ویژگی های مهم و بارز حکومت های الاهی محور بودن فضیلت های اخلاقی است. نظام مقدس حضرت مهدی (عج)، از این جهت، با نظامهای دیگرتقابل دارد. ناگفته پیداست این تفاوت بنیادین، از تمایز و تقابل نظریه های سیاسی فضیلت محور و نظریه های سیاسی آزادی محور سرچشمه می گیرد. در نظامهای سیاسی فضیلت محور هدف، پدید آوردن و گسترش زمینه های نیل به فضیلت است. بر این بنیاد، برنامه ریزی و تعیین حدود و مرزها ضرورت دارد؛ برای مثال در مدینه فاضله افلاطون، شاه محور است. در نتیجه به مهندسی اجتماعی می پردازد و حتی درباره چگونگی تعلیم و تربیت و محتوای آن نیز حساسیت نشان می دهد. در مدینه فاضله فارابی نیز رئیس اول که همان پیامبرصلی الله علیه وآله یا امام معصوم علیه السلام است، نقشی ایفا می کند. در این نظام های دولت و رهبران نقش کلیدی و حیاتی دارند.
در نظامهای سیاسی مبتنی بر نظریه های آزادی محور تأمین حداکیثر آزادی فردی است و نهاد حکومت در خصوص فضیلت و سعادت معنوی مردم هیچ دغدغه ای ندارد. بنابراین، مسأله فضیلت و سعادت امری فردی تلقی می شود و هر فرد می تواند به فراخور گرایش خویش آن را دنبال کند. در این جوامع، دولت شرّ ضروری تلقی می شود و بهترین دولت حداقل ترین آن است. زمینه سازی برای سعادت اخروی و دنیوی از مهم ترین اهداف حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) به شمار می آید و حتی خصوصیت های عدالت گستری و جهانی بودنش نیز در این هدف مقدس ریشه دارد.
5. مشارکت سیاسی فراگیر از طریق بیعت عمومی.
مشارکت سیاسی مردم ویژگی دیگر حکومت های الاهی است. براساس آنچه درباره نظام های فضیلت محور و آزادی محور بیان شد مشارکت سیاسی در نظام سیاسی حضرت مهدی (عج) با نوع مشارکت سیاسی در نظامهای لیبرال و غیره تفاوت دارد. در این حکومت، رابطه فرد و دولت که در امام و کار ویژه های او تجلی می یابد، رابطه امام و پیرو است و بر هر فرد مؤمن واجب است، در پرتو بیعت با امام و پیروی کامل از وی، زمینه سعادت خویش را فراهم آورد. این رابطه در خصوص گروه ها و نهادهای اجتماعی نیز وجود دارد.
بی تردید راز تمایز نوع مشارکت دو دولت های آزادی محور و نظام سیاسی و تشیع در اهداف نظام و ویژگی های انحصاری رهبران آسمانی نهفته است. در نظام های آزادی محور، هدف تأمین و تضمین حقوق انسان ها در برابر تعّدی انسان های دیگر است. براین اساس، فرد حقوق و اختیارات ویژه می یابد و کسی حق نقض آنهارا ندارد. در مدینه فاضله شیعی، نگاه به انسان و آزادی های او نگاهی دنیوی و لذت گرایانه نیست. از سوی دیگر، امام علیه السلام در پرتو عصمت و ویژگی های انحصاری اش هرگز در مقام تعّدی به حقوق انسان ها برنمی آید.
از این رو ماهیت حقوق فردی و حق مشارکت سیاسی در مدینه فاضله شیعی چهره ای کاملاً متفاوت می یابد. در این مدینه، فرد در پی دولت حرکت می کند و در طول یکدیگر به در عرض هم و تقابل با یکدیگر.
با این توضیح، رابطه امام و احزاب و نهادهای مدنی نیز تبیین می گردد. هدف احزاب و نهادهای مدنی، سامان بخشیدن به منافع و خواست های همسو به منظور نظارت بر دولت است تا از تعدی دولتمردان بر حقوق افراد جلوگیری شود. این وضعیت جهانی حضرت مهدی (عج) کاملاً دگرگون می گردد. این نظام سیاسی، بر همدلی و رابطه معنوی - عاطفی امام (رئیس دولت) و مردم استوار است. براین اساس، در نظام سیاسی موعود شیعه، هدف گروهها و احزاب یاری دادن امام(عج) است نه نظارت بر عملکرد وی. افراد و گروههای اجتماعی می توانند امام را در نظارت بر این عملکرد کارگزاران و نهادهای دولتی یاری دهند.
این مشارکت بازتاب وظیفه اسلامی امر به معروف و نهی از منکر است و می توان آن را «مشارککت سیاسی متعهدانه» در ترویج معروف و جلوگیری از منکر نامید.
پس از پذیرش جهانی بودن حکومت حضرت مهدی (عج)با پرسشی دشوار روبرو می شویم:
آیا حکومت جهانی آن منجی موعود به صورت متمرکز اداره می شود یا می تنواند فدرال باشد و بخش هی ایالت هایش از نوعی خودمختاری در امور داخلی بهره گیرند.(27) روایات تنها به جهانی بودن حکومت آن حضرا اشاره کرده و از تعیین نوع آن چشم پوشیده اند.
البته تأکیدهای بسیار بر جهانی بودن آن حکومت با وجود دولت هایی برون از چهارچوب آن نظام را نفی می کند. هر چند، به لحاظ داخلی، امکان دارد حضرت مهدی(عج) حکومت خویش را به مناطق و ایالت هایی تقسیم کند و هر منطقه به تناسب ویژگی های قومی - منطقه ای اش اختیاراتی داشته باشد. این امر با مبانی نظری حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) تنایازگار نیست.(28)
وضعیت ادیان و اقلیت های دینی در دولت جهانی حضرت مهدی (عج)
یکی از مسائل عصر ظهور حضرت مهدی(عج)، روش برخورد با دیگر ادیان آسمانی است.
آیا در ان عصر ادیان دیگر، مانند پیش از ظهور، اعتبار دارند آیا پیروان دیگر ادیان می توانند بر دین خویش باقی بمانند براساس پاره ای روایات، در عصر حضرت مهدی (عج) تمام مردم اسلام می آوردند، مگر کسانی که از حق روی برتافته، با خشم حضرت روبرو می شوند.
نویسنده کتاب شریف منتخب الأثر هفت حدیث دراین باره گرد آورده است.(29) امام صادق علیه السلام در ذیل آیه (...وَلَهُ أَسلَمَ مَن السَّمَوَتِ وَالأَرضِ وَکَرهًا...)(30) فرمود: «وقتی قائم قیام کند هیچ سرزمینی نمی ماند مگر آنکه ندای لا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه از آن به گوش می رسد.(31) در روایتی دیگر آمده است: «این آیه درباره قائم نازل شده است. وقتی آن حضرت آشکار می شود، دین اسلام را بر یهود و مسیحیان و صائبین و کفار شرق و غرب عرضه می دارد. پس هر کس با علاقه و اختیار اسلام آورد، به نماز و زکات و سایر واجبات فرمانش می دهد و هرکه از پذیرش اسلام سرباز زند، گردنش را قطع می کند تا آن که در شرق و غرب زمین، جز یکتاپرست باقی نماند. راوی پرسید: فدایت شوم، مردم جهان زیادتر از آنند که کشته شوند حضرت فرمودند: وقتی خدا کاری را اراده کند، بسیار اندک و اندک را بسیار می گرداند.»(32) در مقابل، روایاتی بر وجود اهل کتاب در عصر ظهور حضرت مهدی(عج) گواهی می دهند؛ برای مثال امام صادق علیه السلام فرمود: با آن ها (اهل ذمه) همچون پیامبرصلی الله علیه وآله مصالحه می کند و آن ها هم با کمال خواری جزیه می پردازند.(33) امام باقرعلیه السلام نیز می فرماید: حضرت مهدی علیه السلام تورات و دیگر کتب آسمانی را از غاری در انطاکیه بیرون می آورد و میان اهل کتاب با کتاب آنها حکم می کند.(34) افزون بر این، برخی روایات بر بقای اهل کتاب تا قیامت گواهی می دهند.
در این موقعیت، معمولاً به سود دلیلهایی که بر بقای اهل کتاب در عصر ظهور حضرت مهدی (عج) گواهی می دهند، حکم شده است. یکی از پژوهشگران می نویسد:
بدین ترتیب اهل ذمه در دولت مهدی(عج) از نظر قضایی کاملاً آزاد خواهند بود و در منازعات و اختلافات مخصوص خود خواهند توانست به دادگاه های خود مراجعه کنند و اگر خودشان دادگاه ویژه نداشته و یا با افراد مسلمان اختلاف و نزاعی پیدا کردند، با کمال اطمینان به حاکم مسلمین مراجعه نمایند.(35) اما نباید فراموش کرد که دلیل های پیروزی و فراگیر بودن کامل دین اسلام نیز بسیار است. براساس این دلیل ها، همگان با آغوش باز اسلام را می پذیرند و حکومت اسلامی دامنه ی فراگیر و مطلق خواهد داشت. بخشی از این دلیل ها عبارت است از:
1. آیه هشتاد و پنجم سوره آل عمران
(وَمَن یَبتَغِ غَیرَ الاِسلَمِ دِینٌا فَلَن یُقبَلَ مِنه(36)) و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فران حق،) آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد... .
2. آیه نوزدهم سوره آل عمارن
(أِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الأِسلَم...)(37) دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است... .
3. روایات.
این روایات بر شرکت حضرت مسیح علیه السلام در نماز جماعت به امامت حضرت مهدی (عج) تأکید می ورزند. بی تردید پذیرش امامت حضرت مهدی (عج) در نماز مستلزم پیروی از احکام دین اسلام است و در نتیجه دین آن حضرت در دینن حقیقی اسلام منحل می گردد.
4. بلوغ فکری مردم
امام باقرعلیه السلام فرمود
اذا قام قائما وضع یده علی روس به عقولهم و کلمت به اخلاقهم.
وقتی قائم(عج) ما ظهور کند، خدا دست خود را بر سر بندگان می نهد7 پس عقل ایشان را کامل و اخلاقشان را تکمیل می کند.(38) در روایات دیگری به میزان رشد علوم اشاره شده است.(39)
ب) کار ویژه ها و اقدامات دولت حضرت مهدی (عج)
1. گسترش عدالت
یکی از مهم ترین انتظار مردم از حکومت حضرت مهدی (عج) گسترش عدالت است. براساس روایات، پیش از عضر ظهور ستم چنان زمین را فرا می گیرد که مردم همگی در آرزوی ظهور منجی به سر می برند. البته - چنان که گذشت - عدل هدف غایی احکام اجتماعی اسلام نیست و زمینه تکامل فردی و اجتماعی انسان و نیل به سعادت اخروی را فراهم می اورد.
2. گسترش دانش
طبق روایات، در عصر ظهور حضرت مهدی (عج) دانش به دست آن حضرت گسترش چشمگیر می یابد. امام صادق علیه السلام تاکید می کند که بخش همده علوم توسط حضرت مهدی (عج) گسترش می یاید.
3. هدایت مردم به سوی خداوند
یکی از ویژگی های همده و اسایس امام علیه السلام هدایت معنوی انسان ها به سوی خداوند است، این هدایت از طریق به دست گرفتن برنامه ریزی فرهنگی جامعه اسلامی تحقق می یابد نه هدایت معنوی فردی. آن حضرت جامعه اسلامی را چنان سامان می بخشد که دستیابی انسان ها به هدایت الاهی آسان می گردد.
4. اتحاد امت اسلامی
یکی از مشکلات مسلمانان در طول تاریخ وجود فرقه های فراوان است. اختلاف این فرقه ها چنان عمیق و گسترده است که هر فرقه ای دیگران را خارج از دین می داند. حضرت مهدی (عج) سنت نبوی صلی الله علیه وآله را احیا می کند؛ همگان را به آن فرامی خواند و به اختلافات فرقه ای و مذهبی پایان می دهد.
5. تجدید دین
در طول تاریخ، بدعت ها و خرافاتی در اسلام پدید آمده است. یکی از وظایف حضرت مهدی (عج) احیا و استقرار مجدد احکام اسلامی است. از این رو، با نفی خرافات و بدعت ها، در جهت تجدید دین و بازگشت به اسلان اصیل گام برمی دارد براساس برخی روایات، آن حضرت بخشی از احکام الاهی را برای نخستین بار بیان و اجرا کرد.(40) امام باقرعلیه السلام می فرماید: وقتی قائم ما قیام کند، مردم را به امری جدید دعوت خواهد کرد همانگونه که رسول خداصلی الله علیه وآله دعوت فرمود. اسلام غریبانه آغاز شد و باز، همانند روزهای نخست، غریب خواهد گردید و خوشا به حال غریبان.(41)
6. گسترش امنیت و رفاه
یکی از کار ویژه های عمده حکومت حضرت مهدی (عج) بسط امنیت در سراسر جهان است. در این عصر کسی جرأت نخواهد داشت با ایجاد مزاحمت، امنیت و آسایش دیگران را به مخاطره افکند. امام باقرعلیه السلام فرمود:
(با ستمگران و مشرکان) جنگ می کنند تا توحید خداوند را بپذیرند و از شرک دست بردازند؛ و زن کهنسال از منزل خویش خارج می شود از مشرق عزم مغرب زمین می کند و کسی او را نمی آزارد.(42) طبق روایات، در این عصر، آسایش و رفاه مردم چنان گسترش می یابد که نیازمندی یافت نمی شود تا صدقات را به وی دهند. امام صادق علیه السلام می فرماید: هنگامی که قائم قیام کند حکومت را براساس عدل قرار می دهد و در روزگارش ستم برچیده می شود و در پرتو وجودش، جاده ها ایمن می گردد، زمین برکاتش را خارج می سازد و هر حقی به صاحبش می رسد، درمیان مردم همانند داوودعلیه السلام و محمدصلی الله علیه وآله داوری می کند. در این هنگام، زمین گنج های خود را آشکار می سازد و برکاتش را می نمایاند و کسی موردی را برای انفاق و صدقه و کمک مالی نمی یابد؛ زیرا همه مومنان بی نیاز و ثروتمند خواهند شد... .
7. قیام با سلاح و شمشیر
یکی از اقدامات حضرت مهدی (عج) به کارگیری شمشیر در جهت مبارزه با ستمکاران است. مراد از شمشیر در روایات مطلق سلاح است و ممکن است آن بزرگوار از سلاح های پیشرفته روز نیز بهره گیرد.(43) روایات موجود بر قیام مسلحانه آن حضرت و تفاوت روش وی با شیوه پدران بزرگوارش دلالت دارند.
البته باید توجه داشت آن حضرت برای دادگستری قیام می کند نه کشتار و خشونت کور. بنایراین، چهره خشنی که مستبکران جهان از اسلام و حضرت مهدی (عج) ارائه می دهند، با واقعیت و منطق عقلانیت آن بزرگوار سازگار نیست.سلاح حضرت مهدی علیه السلام تنها علیه ستمگران به کارگرفته می شود.(44)
8. نظارت کامل بر عملکرد کارگزاران
در عصر حکومت آن حضرت بر کارگزاران حکومتی نظارتی دقیق اعمال می گردد تا از ستم بر مردم جلوگیری شود. در برخی روایات چنان تاکید شده است که عدل آن حضرت حتی دورن خانه ها را نیز فرامی گیرد تا کسی جرأت تخلف نداشته باشد. امام صادق علیه السلام می فرماید: مهدی علیه السلام عدالت را، چنان که سرما و گرما وارد خانه ها می شود، وارد خانه های مردمان می سازد و دادگری اش همه جا را فرامی گیرد.
شرایط شکل گیری حکومت جهانی حضرت مهدی (عج)
شرایط ظهور و شکل گیری حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) چیست تعیین دقیق شرایط شکل گیری و تحقق حکومت آن حضرت علیه السلام مشکل است. آنچه از روایات به دست می آید و می توان با استناد به برخی از مبانی کلامی بیان کرد، لزوم شکل گیری برخی مقدمات و شرطها برای تحقق این امر است.
براساس برخی روایات، ظهور امری ناگهانی و غیرقابل پیش بینی است. از سوی دیگر، بخشی از روایات ما پیش بینی هایی از زمان ظهور ارائه می دهند.(45) نویسنده مکیال المکارم در جمع بین این دو دسته روایات می گوید: «ظهور ناگهانی و یکباره با احادیثی که برای ظهور، مقدمات و شرایط و علامت هایی معرفی کرده اند، سازگار است» «...آن چه از احادیث بسیار به دست می آید، این است که تمام آن نشانه ها و شرایط (مهم) در یک سال رخ می دهد. بنابراین، واجب است هر دین باور منتظری درهر سال آماده ظهور رهبر خویش باشد، چون در هر سال احتمال وقوع آن شرایط وجود دارد»(46) شیخ مفید نیز فاصله برخی علائم قطعی و ظهور را بسیار اندک یعنی 15 شب نقل کرده است.
ظهور آن حضرت غیرقابل پیش بینی است؛ ولی می توان با استناد به برخی روایات شرایط ظهور را بدون تعیین وقتی خاص مشخص کرد؛ به عبارت دیگر، در روایات، فضا و شرایط زمینه ساز ظهور ترسیم شده است. بخشی از این شرایط زمینه ساز عبارت است از:
1. آمادگی های فکری و فرهنگی
بی تردید تحقق حکومت جهانی مستلزم پذیرش عمومی انسان ها است. وقتی قومیت ها و تعصبات ملی بر اذهان مردم حاکم است، آن ها هرگز نمی توانند جهانی فکر کرده، از وابستگی های گروهی رهایی یابند. در طول تاریخ تفکر سیاسی، برای ارائه افکار و ایده های سیاسی جهان شمول بسیار تلاش شده است؛(47) اما به دلیل نبود شرایط و زمینه های لازم در مردم و جوامع مختلف این ایده ها در عمل توفیق چندانی به دست نیاورند.
ایده های محلی سده های پیشین و حتی گرایش های فاشیستی قوم مدارانه قرن بیستم، در شمار موانع عمده حاکم ساختن ارزش های مطلق جهانی جای دارند. در این وضعیت، تأسیس حکومتی جهانی نزدیک نمی نماید.
تتجربیات قرن بیستم نشان دهنده تحولی عمده در این زمینه بوده است.
در اوایل این سده، حاکمیت منافع ملّی، ملت های مختلف را به عرصه تعارض و تضاد کشانید، اما دو تجربه جامعه ملل و سازمان ملل متحد، در نیمه این قرن گرایش های جهانی بشر را آشکار ساخت. این فرایند تاکنون پیوسته تکامل یافته، اینک شاهد شکل گیری و حاکمیت روزافزون سازمانهای فرا ملیتی هستیم.
تشکیل دادگاه رسیدگی به جنایات علیه بشر تحولی عمده در راه شکل گیری این ذهنیت است. وضعیت جهان در قرن بیستم به طور دقیق با وضعیت عصر پیش از ظهور حضرت مهدی (عج) منطبق نمی نماید؛ اما گرایش های جهان گرایانه این دو عصر تشابه عمده دارد.
شاید بتوان این وضعت مساعد فکری و فرهنگی را بر آن دسته از روایات که بر رشد فراگیر دانش و بلوغ فکری مردم دلالت دارند، تطبیق داد.
چنان که گذشت، امام باقرعلیه السلام فرمود: هنگامی که قائم ما ظهور کند، خداوند دست خود را بر سرهای بندگان می نهد و عقل آنها را کامل می سازد... .
2.گسترش تکنولوژی ارتباطات
اخبار ملاحمی که بر ارتباط بی واسطه آن حضرت و مریدانش در سراسر جهان دلالت دارند، در گذشته نوعی معجزه تلقی می شد؛ اما اینک در عصر ارتباطات تحقق عینی این پیش بینی ها به راحتی مشاهده می شود. امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که قائم ما ظهور کند خداوند شنوایی و بینایی شیعیان ما را وسعت خواهد بخشید؛ چنان که دیگر لازم نخواهد بود بین قائم و آن ها پیکی باشد. او سخن می گوید و آنها می شنوند و آن حضرت را در جایگاهش می بینند.
3. فراهم شدن زمینه اجتماعی
یکی از شرایط ظهور حضرت مهدی (عج) فراهم آمدن زمینه اجتماعی است. این زمینه، احساس نیاز هر چه بیشتر به ظهور منجی موعود است. مردم جهان باید از ستم و نظامهای موجود کاملاً خسته شده، در آرزوی تحقق دولت عادل به سر برند و عملاً منتظر ظهور چنین حکومتی باشند.
امام باقرعلیه السلام در روایتی شدت فتنه ها و مصیبت های پیش از ظهور را برمی شمارد و می فرماید: «... مردمان هر سپیده دم و شامگاه آرزوی مرگ می کنند.» بی تردید در این موقعیت، انسان ها قدر دولت عدالت گستر را در می یابند و آن را بیشتر ارج می نهند.
4. جهانی شدن حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)
یکی از مباحثی که در آغاز قرن بیستم و یکم به نحو بارزی افکار اندیشمندان و محققان را به خود معطوف داشته، مسأله جهانی شدن(48) و آثار آن است.
جهانی شدن در آغاز رنگ کاملاً اقتصادی داشت، اما به تدریج عرصه فرهنگ و سیاست را نیز در برگرفت. برخی به دلیل عدم دقت کافی، بحث جهانی شدن را با حکومت جهانی یکسان می انگارند و بر حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) تطبیق می دهند؛ ولی باید توجه داشت جهانی شدن به معنای حکومت جهانی نیست؛ هر چند با آن ارتباطی نزدیک دارد.
جهانی شدن در عرصه فرهنگ و سیاست، بسیار فراگیر است؛ تمامی عرصه های غیرمادی حیات انسان را شامل می شود و از این حیث بر ادیان و فرهنگ ها تأثیر مستقیم دارد. درباره جهانی شدن دو رویکرد وجود دارد:
الف) فرایند تحول تکنولوژیک
ب) فرایند ایدئولوژیک
در رهیافت نخست به پیشرفت ارتباطات و رشد تکنولوژی های پیشرفته اطلاع رسانی چون ماهواره ها به ویژه شبکه جهانی اینترنت اشاره می شود که مرزهای ملی را درنوردیده تمام انسان ها را در ارتباط مستقیم و بی واسطه با یکدیگر قرار داده است. بی تردید، این ارتباط حتی در نیمه اول سده بیستم فراهم نبود. در گذشته انسان ها در قلمرو فرهنگی محدود زندگی می کردند و دارای آداب و رسوم، سنت ها و هنجارهای بومی خویش بودند. با پدیده جهانی شدن این ویژگی های بومی اهمیت خویش را از دست داد و در دهکده جهانی فرهنگ جهانی در حال شکل گیری است.
در رویکرد دوم با پذیرش تحول تکنولوژیک و شکل گیری فرهنگ عام جهانی، بر چیرگی فرنگی غربی بر کل جهان تأکید می شود. در این موقعیت، بر وحدت ناشی از سیطره فرهنگی غربی اشاره می شود نه تعامل. بی تردید صبغه کلان فرهنگ غربی معاصر انسان محوری و جدایی دین از سیاست است که با فرهنگ اسلامی تقابل جدی دارد. دیدگاه فوکویاما که پیروزی نظام لیبرال دموکراسی را بر نظام های دیگر و حاکمیت جهانی آن را به معنای پایان تاریخ می داند، در این رویکرد(49) می گنجد.
از سوی دیگر، باید دید «حکومت جهانی» به چه معنا است حکومت جهانی در مقابل حکومت های محلی و ملّی قرار دارد. در حکومت جهانی که در نظریه های سیاسی جهان وطنی تبلور یافته است، تنها بر قلمرو حکومت تأکید می شود و از این رو بر وحدت فرهنگی جهان دلالت مستقیم ندارد. براین اساس، می توان گفت هیچ ارتباط مستقیم معنایی بین حکومت جهانی و جهانی شدن در هر دو رویکرد وجود ندارد. اما با این حال حکومت جهانی با جهانی شدن در رویکرد نخست، یعنی جهانی شدن ارتباطات و فناوری آن ارتباط دارد؛ به عیارت دیگر، در موقعیتی که امکان ارتباط در عرصه جهانی بیشتر و بهتر می شود، زمینه تحقق حکومتی جهانی مساعدتر می گردد؛ هرچند حکومت جهانی لزوماً مستلزم جهانی شدن نیست.
براین اساس، می توان گفت: وضعیت فعلی جهانی شدن در رویکرد نخست آن می تواند زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) باشد. چنان که دیدیم، در روایات ملاحم به تحقق پیشرفت هایی در این عصر اشاره شده است؛ برای مثال امام علیه السلام می تواند بدون واسطه برای پیروانش در سراسر جهان سخن بگوید و آن ها وی را در جایگاهش ببینند. البته بین حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) با رویکرد دوم که دیدگاه فوکومایا یکی از مصادیق آن به شمار می آید، تضاد و تباین وجود دارد؛ زیرا حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) - چنان که گذشت - حکومتی دینی است و با نظریه لبیرال دموکراسی تقابل دارد.
مدت حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)
احادیث بسیار درباره طول مدت حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) وارد شده است. این مدت از پنج تا 309(50) سال متغیر می نماید.(51) برخی از محققان این تفاوت در پیش بینی را اشاره به مراحل و دوران های حکومت آن حضرت می دانند و معتقدند:
آغاز شکل گرفتن و پیاده شدنش پنج یا هفت سال و دورات تکاملش چهل سال و دوران نهایی اش بیش از سیصد سال است.(52) قضاوت نهایی درباره مدت حکومت آن حضرت به دلیل نبود اخبار و منابع کافی امکان پذیر نیست؛ اما با این حال می توان چنان نتیجه گرفت که:
قطع نظر از روایات اسلامی، مسلم است که این همه آوازه ها و مقدمات برای یک دوران کوتاه مدت نیست، بلکه قطعاً برای مدتی است طولانی که ارزش این همه تحمل زحمت و تلاش و کوشش را داشته باشد.(53) البته این مدت - هر قدر باشد - در مقایسه با کل تاریخ بسیار ناچیز است. در این مدت موقعیت پرسشی جدید رخ می نماید: آیا مدتی چنین کوتاه در مقایسه با کل تاریخ، دردها و رنج های انسان ها در طول تاریخ را جبران می کند در پاسخ می توان گفت: فلسفه امام مهدی (عج) همانند فلسفه بعثت انبیا و رسولان الاهی است. منظور از برانگیخته شدن رسولان الاهی ابلاغ دستورهای خداوند و نصب مشعل فروزان هدایت بر سر راه کاروان بشریت است. طولانی یا کوتاه بودن مدت ابلاغ رسالت به اصل آن آسیب نمی رساند. دوران پیامبری پیامبر اسلام 23 سال بود؛ ولی واپسین پیام الاهی را ابلاغ کرد و این مشعل هدایت را برافروخت. از سوی دیگر، می توان به مدت نبوت حضرت نوح علیه السلام اشاره کرد که به دلیل عدم شرایط مساعد نتیجه قابل توجهی به بار نیاورد.
دوران امامت و حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) نیز چنین است. مقصود اصلی ابلاغ رسالت الهی و تحقق بخشیدن به حکومت جهانی خداوند و حاکمیت مستضعفان است؛ هر چند در مقایسه با کل تاریخ سالیانی محدود باشد.(54)
نتیجه گیری
ادیان مختلف در اصل ظهور منجی موعود و شکل گیری حکومت جهانی به رهبری وی اتفاق نظر دارند؛ اما در کیفیت آن تفاویتها و اختلافاتی به چشم می خورد. حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) در دیدگاه شیعی، مدینه فاضله تشیع به شمار می آید و جایگاهی ویژه دارد.
با تحقق این دولت درد و رنج بشر پایان می یابد و انسان به سعادت مادی و معنوی می رسد. ویژگی های چنین عصری به تفصیل بر ما آشکار نیست؛ اما معصومان علیهم السلام کلیات آن را بیان کرده اند. امید آن که با تحقق دولت یار دردهای تاریخی بشر درمان گردد.
منابع
- ابراهیم امینی: دادگستر جهان، قم، انتشارات شفق، چ 14، 1373.
- داوود الهامی: آخرین امید، قم، مکتب اسلام، چ 2، 1377.
- محمدتقی جعفری: امام زمان(عج)، تنظیم محمدرضا جوادی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378.
- لطف اللَّه صافی گلپایگانی: امامت و مهدویت، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ 3، 1372.
- نجم الدین طبسی: چشم انداز حکومت مهدی(عج)، تهران، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چ 2، 1377.
- و دیگران: بقیه اللَّه: مجموعه ای از گفتارها درباره حضرت مهدی(عج)، تهران، دفتر نشر آفاق، چ 2، 1403 ق.
- محمدتقی فلسفی: حکومت جهانی امام عصر(عج)، بی جا، انتشارات نصایح، 1416 ق.
- رجبعلی مظلومی: دولت عدل الهی، بی جا، مؤسسه الامام المهدی(عج)، 1360.
- ناصر مکارم شیرازی: حکومت جهانی مهدی(عج)، قم، مدرسه امام علی بن ابی طالب علیه السلام، چ 8، 1376. لازم به توضیح است که این قبلاً با عنوان «مهدی علیه السلام انقلابی بزرگ» چاپ شده است.
________________________________________
1) قصص (28): 5.
2) به نظر می رسد، اهل سنت در فقهی بودن بحث امامت اتفاق نظر دارند و حتی پرهیز از بحث امامت را برتر از ورود به آن می دانند؛ هر چند رسیدن به حقیقت بدان مشروط باشد. ر. ک: غزالی: الاقتصاد فی الاعتقاد، ص 234؛ تفتازانی، شرح المقاصد، تحقیق الدکتور عبدالرحمن عمیره، ج 4ص 232.
3) شهید مرتضی مطهری: مجموعه آثار، ج 4، ص 757 و 758؛ نیز ر. ک: لطف اللَّه صافی گلپایگانی: امامت و مهدیت ج 1، ص 152.
4) علامه حلی: کشف المراد، تعلیق جعفر سبحانی، ص 98.
5) بوعلی سینا، النجاة، ص 304.
6) ابن سینا: مجموعه رسایل، ص 30.
7) Postmodernism
8) سولومون در کتاب خویش می کوشد مراحل ظهور و افول «خود» را در فلسفه غرب تبین کند ر. ک: رابرت سولومون، فلسفه اروپایی: طلوع و افول خود، محمد سعید حنایی کاشانی.
9) انفال(8): 24.
10) محمدبن یعقوب کلینی: اصول کافی، ج 1، ص 10.
11) آل عمران(3): 85 (هرکس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق) آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد...)
12) ارسطو: سیاست، ترجمه حمید عنایت،ص.
13) برای مثال، عدالت در نظریه جان راولز، عدالت به مثابه انصاف، خود غایتی اجتماعی تصور می شود که بر دیگر اهداف اجتماعی تقدم می یابد. در مورد جان راولز ر. ک: John Rawls: Atheory of Justice, Cambridge, Belknap Press, 9991
14) درباره تقابل نظریه های سیاسی محور و آزادی محور ر. ک: ویلیام بلوم: نظریه های نظام سیاسی، ترجمه احمد تدین.
15) علامه حلی: الافین، ص.
16) فاربی: سیاست مدنیه، ترجمه و تحشیه سید جعفر سجادی، ص 192.
17) برای مثال ر. ک: سیدمرتضی: الشافی فی الامامة.
18) درباره احادیثی که دلالت دارند حضرت مهدی (عج) به تجدید دین خواهد پرداخت ر.ک: محمد بن ابراهیم نعمانی: غیبت نعمانی، ترجمه جواد عفاری، ص 455 و 456.
19) ر.ک: حسین توفیقی: هزارگرایی در فلسفه تاریخ مسیحیت، موعود، ش 17، ص 20-14؛ سلیمان بن اشعث سجستانی: سنن ابی داوود، تحقیق سعید محمد الحام، ج 2، ص 311.
20) قصص(28): 5.
21) نهج البلاغه،حکمت 209، ج 4، ص 47.
22) -
23) ر. ک: صافی گلپایگانی منتخب الائر، ص 375و377.
24) در مورد بحث مرزهای ملی و نسبت آنها با مبانی حکومت اسلامی ر.ک: سید صادق حقیقت، مسئولیت های فرامینی در سیاست خارجی دولت اسلامی، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک، 1376.
25) حج(2): 41. (همان کسانی که هرگاه در زمین به آنهاقدرت بخشیدیم، نماز را برپا می دارند...)
26) صافی گلپایگانی: منتخب الاثر، ص 585.
27) عبدالرحمن عالم: بنیادهای علم سیاست، ص 338-335.
28) در روایات مختلف آمده است که حضرت مهدی(عج) برای هر منطقه نماینده و جانشینی تعیین می کند تا امور آن منطقه را اداره نماید. برای مثال ر.ک: محمد بن جریر طبری: دلابل الامامه، ص 240. چنین روایاتی دلالت بر حکومت متمرکز دارند و در کل، قرائت متمرکز در تلقی سنتی از مسأله حکومت جهانی غالب است. با این حال حکومت فدرال نیز با مبانی حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) منافات ندارد.
29) صافی گلپایگانی: منتخب الاثر، ص 578.
30) آل عمران(3): 83 ...(آیین او همین اسلام است) و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار، در برابر (فرمان) او تسلیمند؛...)
31) علامه مجلسی: بحارالنوار، ج 52، ص 340.
32) همان، ص 340.
33) همان ص 376.
34) محمد ابراهیم نعمانی: الغبیة، ص 342.
35) داوود الهامی: آخرین امید، ص 299؛ آیت اللَّه امینی و آیت اللَّه مکارلم نیز در نزد آثار خویش به نوعی چنین راهی پیموده اند. ر. ک: ابراهیم امینی: دادگستر جهان، ص 307؛ مکارم شیرازی: حکومت جهانی مهدی(عج)، ص 325. الیته آیت اللَّه مکارم شیرازی بر وحدت دین و حاکمیت اسلام در چنین عصری معتقد است و یا استناد به اختیاری بودن ایمان و عدم اکراه در آن امکان بقای اقلیتی از اهل کتاب را بر دین خود می پذیرد. پس می توان گفت ایشان نیز عملاً بر جواز بقای اقلیت اهل کتاب و ذمیان در دولت مهدی(عج) حکم کرده است.
36) آل عمران(3): 85.
37) همان: 19.
38) علامه مجلسی: بحارالنوار، ج 52 ص 336.
39) همان، طبق این حدیث امام صادق علیه السلام می فرماید: علوم 27 قسم است که زمان آن حضرت 2 قسم آن آشکار شده است و 25 قسم دیگر هنگام ظهور و به دست حضرت مهدی(عج) آشمار خواهد شد.
40) برای نمونه به روایتی درباره حکم زانی محصن و مانع زکات رجوع شود. علامه مجلسی: بحارالنوار، ج 52، ص 325.
41) محمد ابراهیم نعمانی: الغیبة، ص 320.
42) صافی گلپایگانی: منتخب الاثر، ص 379.
43) ابراهیم امینی: دادگستر جهان، ص 316؛ مکارم شیرازی: حکومت جهانی حضرت مهدی، ص 287-273.
44) بر مبلغان اسلامی است با ارائه چهره ای صحیح از قیام مسلحانه آن حضرت، این ذهنیت منفی را از بین ببرند و چهره صحیح و واقعی آن حضرت را که سرشار از رافت و رحمت است معرفی کنند.
45) این روایات با عنوان «اخبار ملاحم» در منابع روایی مشاهده می شود.
46) محمد حکیمی: عصر زندگی، ص 298 و 299.
47) برای مثال می توان به اندیشه سیاسی کانت اشاره کرد که در ان احکام جهان شمول برای جامعه انسانی پیشنهاد می شود.
48) Glolalization
49) درباره دیدگاه فوکویاما ر.ک: ژان ندروین پیترز: «فوکومایا و دموکراسی لیبرال: پایان تاریخ»، ترجمه پرویز صداقت، در اطلاعات سیاسی اقتصادی، ش 80-79، ص 48-42.
50) مقدار توقیف اصحاب کهف در غار.
51) در مورد روایات مربوط به مدت حکومت آن حضرت ر.ک: صافی گلپایگانی: منتخب الاثر، ص 617 و 618؛ علامه مجلسی، بحارالنوار، ج 52.
52) مکارم شیرازی: حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)، ص 314.
53) همان.
54) ر.ک: علامه جعفری، امام زمان(عج)، تنظیم محمدرضا جوادی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378، ص 49-48.
منبع: تبیان