مهدی معنای حیات شیعه
مسأله مهدویت و ظهور امام زمان، از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار گرفته و یا قابل بررسی است. یکی از ابعادی که در این موضوع قابل طرح است و شاید کمتر به آن توجه شده باشد، مسأله معنای حیات و بررسی ظهور و انتظار امام زمان از این دریچه است. در این مجال برآنیم تا با طرح این موضوع، باب بحث، تحقیق و گفتگو را در این زمینه بگشاییم.
مراد از «معنا» چیست؟
معنای زندگی یعنی اینکه من چرا زندهام؟ و زنده بودنم چه فایدهای میتواند داشته باشد؟ معنای زندگی یعنی آن چیزی که انسان به خاطر آن زندگی میکند. معنای زندگی یعنی آن چیزی که انسان به خاطر آن تلاش و کوشش میکند. معنای زندگی آن چیزی است که انسان به خاطر آن سختیها را تحمل میکند. معنای زندگی آن چیزی است که حتی انسان حاضر است به خاطر آن بمیرد و جانفشانی میکند. «معناجویی» یعنی جستجو جهت یافتن پاسخ برای موارد یاد شده و «معناداری» یعنی برخورداری از پاسخهایی روشن و صریح برای موارد یاد شده. یافتن معنای زندگی به انسان جهت میدهد و مایه پویایی و تحرک میشود و به انسان انرژی برای تلاش و زندگی کردن میدهد و توان بردباری و مقاومت را افزایش میدهد.
ضرورت معنا
خداوند متعال انسان را آفریده و آفرینش او عبث و بیهوده نبوده است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَـکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ»1
آیا گمان میکنید که شما را بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نمیگردید».
چون «آفرینش» انسان بیهوده نیست، «آفریده خدا» نیز بیهودهگرا نیست. انسان موجودی است کمالگرا و هدفمند است که از بیهودگی، بیمعنایی و بی هدفی سخت گریزان است و لذا بیهودگی و پوچی چنین موجودی را ارضاء نمیکند. برای چنین موجودی اگر زندگی معنا و هدفی نداشته باشد، زنده ماندن هم ارزشی نخواهد داشت؛ هر چند تمام امکانات زندگی برای او فراهم باشد.
به بیان دیگر آنچه موجب شکست و نا امیدی میشود، «ناکامی در معنا یابی» است نه ناکامی در رفاه و جاه. همانگونه که انسان جسمی دارد و جانی دارد، زندگی نیز دارای دو بخش است: «مواد زندگی» و «معنای زندگی» همان اندازه که جان بر جسم برتری دارد، معنای زندگی نیز بر مواد زندگی برتری دارد. یک نویسنده آمریکایی در شرح حال خود میگوید در مسیری حرکت میکردم که جامعه آن را خوشبختی میداند و همه اجزای خوشبختی را به دست آوردم: تحصیلات بالا، شغل خوب، در آمد بالا، مسکن، وسیله نقلیه و... هر چند تمام کارهایی را که جامعه برای خوشبخت شدن دیکته میکند، انجام داده بودم اما هیچ دلیلی برای ادامه زندگی نمییافتم. نمیدانستم چرا زندهام و چرا زنده بودنم میتواند مهم باشد. زندگی هیچ معنایی برای نداشت.2 این نویسنده تا مرز خودکشی پیش میرود ولی بهناگاه برای زندگی خود معناییی مییابد و دوباره به زندگی بر میگردد. معناداری زندگی یکی از نیازهای اساسی بشر است که بدون آن حتی تأمین بودن همه نیازهای دیگر نیز گرهگشا نخواهد بود. چند سال پیش یک نظرخواهی عمومی در فرانسه صورت گرفت که نتیجه آن نشان داد 89% از شرکت کنندگان در این نظرخواهی اظهار داشتند که انسان «چیزی» لازم دارد که به خاطر آن زندگی کند و 61% اذعان داشتند که کسی یا چیزی در زندگی آنان هست که حاضرند به خاطرش بمیرند.3
این مطالعات نشان میدهد که «معنا جویی» در اغلب انسانها یک حقیقت و یک نیاز اساسی است. هر انسانی و در هر جامعهای اگر معنایی برای حیات خود نیابد، به بنبست و ناامیدی کشیده میشود. آنچه به افراد و جوامع، پویایی، حرکت و امید میدهد و آنان را به قلههای موفقیت و سربلندی میرساند، معناداری حیات است.
ضرورت ارزشمندی معنا
معنا داری، ضرورت زندگی فردی و جمعی هست اما هر چیزی نمیتواند معنای حیات باشد. معنا باید چیزی ارزشمند و فراتر از خود زندگی باشد. اگر معنا، دلیل وجود و زنده بودن انسان است، باید چیزی فراتر از زنده ماندن باشد. اگر معنا عاملی برای زندگی کردن است، باید چیزی فراتر از زندگی کردن باشد. اگر معنا دلیل تلاش و کوشش است. باید آنقدر ارزشمند باشد که عمر و انرژی خود را صرف آن کنیم. اگر معنا عامل بردباری و تحمل سختیها است، باید آنقدر مهم باشد که ارزش این همه تلاش و رنج را داشته باشد. اگر معنا میتواند مرگ را و مردن را توجیه کند، باید آنقدر ارزشمند باشد که انسان زندگی خود را فدای آن کند. معنای زندگی باید ارزشمند، پایدار و بدون تبعات منفی باشد. آنچه ارزشی پایینتر از خود حیات دارد و یا مساوی آن است نمیتواند معنای زندگی باشد. آنچه نابود شدنی است، نمیتواند معنای زندگی باشد و آنچه تبعات منفی داشته و عاقبت خوشی ندارد، نمیتواند معنای زندگی باشد. معنای زندگی برای آن نویسنده آمریکایی، تا پیش از رسیدن به همه آنچه آرزویش را داشت، دستیابی به خواستهها و آرزوهایش بود و تا به آنها نرسیده بود، امیدوار بود، امیدوار و پویا بود اما وقتی به آنها دست یافت، ایستا و ناامید شد! چرا؟ چون معنایی که برای زندگی پیدا کرده بود، ارزش فراتر و پایدار نبود.
معنا، ضرورتی برای فرد و جامعه
ضرورت معنا را نباید فقط در فرد خلاصه کرد؛ جامعهها نیز نیازمند معنا برای حیات خویشاند. هر جامعهای برای بقاء خود و برای ماندگاری هویت خود نیازمند معنایی برای حیات اجتماعی خویش است. افراد به ناچار در جامعه زندگی کرده و خواهند کرد و حتی اگر جامعهای نابود شود، جامعه دیگری شکل میگیرد. اما مهم این است که بتوان «هستی» و «هویت» آن را حفظ کرد. دقیقا اینجاست که حیات اجتماعی شکل میگیرد و معنای زندگی از قلمرو روانشناسی فراتر رفته و به جامعهشناسی نیز سرایت میکند. تداوم حیات اجتماعی و هویت اجتماعی نیز نیازمند معناداری آن است. جامعه تا وقتی زنده است که دلیلی برای حیات خویش داشته باشد و بداند چرا به وجود آمده و چرا باید بماند؟
افراد مسلمان هر جا که باشند در یک جامعه زندگی میکنند اما مهم این است که جامعه آنان هویت اسلامی داشته باشند. شیعه نیز هر جا که باشد درون یک جامعه زندگی میکند اما مهم این است که در یک جامعه شیعی با هویت شیعی زندگی کند. جامعه شیعی، یعنی جامعهای که برای حیات اجتماعیاش معنایی بر خواسته از افکار و آرمانهای خود داشته باشد. جامعه شیعی باید بداند چرا زنده است و به چه خاطر زندگی میکند و چرا باید به حیات اجتماعیاش ادامه دهد. اینگونه است که جامعه شیعی زنده میماند و به حیات اجتماعی خود ادامه میدهد.
معنای حیات اجتماعی شیعه
پیش از این گفتیم که معنای زندگی باید ارزشمند باشد. در مقیاس جوامع نیز همین امر صادق است. معنای زندگی برای برخی افراد و تمدنها «لذتطلبی» است. برخی جوامع فقط در پیبهتر خوردن، بهتر آشامیدن، بهتر خوابیدن و بیشتر لذت بردن هستند. این معنای زندگی شایسته حیوانات است نه انسانها. امام علی(ع) میفرمایدک من آفریده نشدهام همانند حیواناتی که همّشان علفشان است، خوردنیهای لذیذ مرا به خود مشغول سازد.4 کسی که همش خوردن و شهوترانی کردن باشد، در دورترین حالت از خداوند قرار دارد.5
واقعیت این است که اینها امور ارزشمندی نیستند که بتوانند معنای زندگی انسان باشند. خداوند آفرینش را برای انسان آفرید و انسان را برای خودش. حال اگر انسان دنیا را معنای زندگیاش بداند، زیان کرده و شکست خواهد خورد. آنچه فراتر از انسان و همه آفرینش است، خداوند است. خدا عالیترین معنا برای زندگی است؛ معنایی ارشمند بلکه ارزشمندترین، و پایدار بلکه تنها مفهوم پایدار هستی، و بیزیان بلکه سراسر خیر و برکت. برای رسیدن به خدا و خدایی شدن است که انسان به دنیا میآید و زندگی میکند و به خاطر آن تلاش میکند و در آن راه قدم میگذارد و به همین خاطر همه سختیها را تحمل میکند و حتی حاضر است جان دهد. به همین جهت جامعه اسلامی و بهخصوص جامعه شیعه موفقترین جوامع در معنایابی است. لذتطلبی و قدرتطلبی نهایت معنایی است که جوامع مادی برای خود دارند؛ مفاهیمی ناچیز و ناپایدار و پر درد. از این رو چنین جوامعی «عاقبت» ندارند، به خلاف جامعه اسلامی که عاقبت از آن آنان است.6
خدا، معنایی است عام که مفاهیم خرد و کلان زیادی در طول آن و زیر مجموعه آن قرار میگیرند. وقتی خدا، معنای زندگی قرار گرفت، هر آنچه خدایی باشد میتواند به نوعی معانی جزئیتری برای حیات فردی و اجتماعی بشر باشند. انتظار و ظهور حضرت مهدی(ع) معنای حیات برای جامعه شیعه در دوران غیبت است. بدون این مفاهیم زندگی برای شیعه بی معنا و مفهوم است. حیات اجتماعی شیعه به عنوان یک جامعه مستقل و پویا، در گرو اندیشه مهدویت شیعی است؛ اگر این معنا از جامعه شیعی گرفته شود، هویت مستقلی نخواهد داشت. شیعه به خاطر «ظهور» زندگی میکند و به سمت ظهور حرکت میکند و اینجاست که مفهوم «انتظار» شکل میگیرد. معنای حیات انتظار را به وجود میآورد و به آن «جهت» میدهد و آن را از ایستایی و خمودی به پویایی و تحرک تبدیل میکند. همچنین شیعه به خاطر مهدی و ظهور او همه سختیها و ناملایمات را تحمل میکند. مهدی و ظهور او و حضور او و دولت او، ارزشهای والایی هستند که میتوان به خاطر آن همه دشواریها را تحمل کرد. مهدی معنای بلندی است که کشته شدن در رکابش برترین آرزوی آزادگان است. شیعه به خاطر مهدی زنده است و به خاطر مهدی زندگی میکند و به خاطر مهدی تلاش میکند و به خاطر مهدی همه سختیها را تحمل میکند و حتی حاضر است به خاطر مهدی جان خویش را فدا کند. در طول تاریخ غیبت چه رنجهایی که شیعه متحمل شده، اما هرگز هویت و حیات اجتماعی خویش را از دست نداده است. آنچه شیعه را در میان این همه مشکلات زنده و بالنده نگه داشته، این است که مهدی معنای زندگی او است ؛ در غیر این صورت، شیعه میبایست سالها و بلکه قرنها پیش نابود و در فرهنگهای دیگر هضم شده باشد.
جالب اینجا است که حتی در زمان دیگر معصومین نیز آنچه حیات و هویت اجتماعی شیعه را حفظ میکرد، ظهور و انتظار مهدی(ع) بود. این که امامان معصوم(ع) پیش از تولد و غیبت حضرت مهدی(ع) شیعه را به ظهور او و عدالت گستریاش نوید میدادند، به همین جهت بوده است. نه تنها در دوران غیبت بلکه در زمان حضور دیگر معصومین(ع) نیز یاد و نام مهدی معنابخش حیات بوده است. نام و یاد مهدی امید دلها، قوت قلبها، و توان بدنها برای حرکت به سوی آرمان الهی بشریت است.
________________________________________
1 .سوره مؤمنون، آیه 115.
2 .روانشناسی شادی: ص 13، با کمی تلخیص و تغییر.
3 .انسان در جستجوی معنا، ص؟؟؟.
4 .نهج البلاغه، نامه 45.
5 .خصال، شیخ صدوق، ص 630.
6 .قرآن کریم: «وَالْعَـقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (سوره اعراف، آیه 128)؛ أَلاَآ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (سوره مجادله، آیه 22).
منبع: تبیان