مدعیان مهدویت در نهضتهای سیاسی ـ اجتماعی
محمدحسن رجبی به اعتقاد شیعیان و اغلب دانشمندان و علمای اهل سنت و نیز بر اساس واقعیت تاریخی، پس از رحلت پیامبر اسلام، صلّیاللّهعلیهوآله، و بویژه پس از شهادت مولای متقیان امیر مؤمنان، علیهالسلام، اسلام از مسیر اصلی و مستقیم خود خارج شد و تعصبات نژادی و اشرافیت ایرانی و رومی، دربار خلفای مسلمان را فراگرفت و روز به روز جامعه اسلامی از شعائر اسلامی فاصله گرفت و عدالت اجتماعی رخت بربست و تفاخرات قومی و مذهبی به دنبال آن تبعیضهای اجتماعی، سراسر جامعه اسلامی را فراگرفت.
رهایی از ظلم و جور حکام ستمگر بظاهر مسلمان و بازگشت به دوران بیآلایش و معنوی و مساوات اسلامی صدر اسلام، آرمان همه دردمندان مسلمان از عالم و عامی بود، اما واقعیت آن بود که پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، رحلت کرده بود و جامعه اسلامی به دلیل سالها و قرنها دوری از زمان رسول اکرم، صلّیاللّهعلیهوآله، احیای آن دوران محال مینمود، ولی خاطره دوران کوتاه و طلایی صدر اسلام، آرمان اجتماعی همه مصلحان و رهبران نهضتهای سیاسی ـ اجتماعی در جهان اسلام بوده است.
در این میان، شیعیان به دلیل اعتقاد به ظهور امام دوازدهم، حضرت مهدی، عجّلاللّهتعالیفرجه، که از نسل پاک پیامبر و منجی دین و آیین اوست، این آرمان را نه یک رؤیا، بل واقعیت میدانسته و دوران سیاه ظلم و شقاوت ستمگران را ناپایدار و زودگذر میپنداشته و با امید به ظهور آن امام همام و پیروزی وی بر ظالمان، در انتظار گرفتن انتقام مظلومیت خود و همنوعان خویش، آرزوی «فرج» میکردند و آلام خود را تسکین میدادند.
انتظار در تاریخ شیعه و اسلام، صُور و جلوههای گوناگونی داشته که در این مقال به اجمال اشاره میشود:
1ـ انتظار توأم با صبر
پس از حملات ویرانگرانه و وحشیانه کافران مغول به ایران، و حاکمیت یافتن آنان به جان و مال و ناموس مردم، شیعیان نشانههای ظهور را نزدیک میدیدند. یاقوت حموی، مورخ معروف قرن هفتم مینویسد که در سالهای نخست حمله مغول، در شهر کاشان ـ از کانونهای عمده تشیع در ایران ـ مردم شهر، هر روز هنگام سپیدهدم، از دروازه خارج میشدند و اسب زین کردهای را با خود میبردند تا حضرت مهدی، علیهالسلام، در صورت ظهور بر آن اسب سوار شود.1 در زمان فرمانروایی سربداران نیز نظیر همین عمل در شهر سبزوار ـ که یکی از مراکز تشیع شمرده میشد ـ معمول بوده است و به طوری که میرخواند در روضةالصفا مینویسد:
هر بامداد و شب، به انتظار صاحبالزمان، علیهالسلام، اسب کشیدندی.
حسامالدین محمدبن حسام کوهستانی که روستایی شاعرپیشه بود و دیرتر از عصر یاد شده میزیست و در حدود 875 ق. درگذشت، منظومهای به نام خورشیدنامه، در مدح امیر مؤمنان و امام عصر، علیهماالسلام، تألیف کرده است.2
2ـ ادعای مهدویت
برخی از آگاهان با اطلاع از نارضایی عمومی جامعه و اعتقاد عموم شیعیان به ظهور امام زمان، علیهالسلام، ادعای مهدویت نمودند تا با بسیج عمومی و غلیان احساسات پیروان خود، بساط ظلم و ستم را برچینند. برخی نیز اعتقادات و احساسات پاک مردم را ابزاری برای کسب قدرت خود نمودند.
در سال 665 ق. قیام بزرگ مردم فارس، تحت رهبری شیخ شرفالدین ـ که خود را مهدی خوانده بود ـ به وقوع پیوست که بشدّت سرکوب شد.3 در سال 845 ق. نیز قیام مشابهی در خوزستان ایجاد شد که در رأس آن سید محمد مشعشع که از شیعیان افراطی (غالی) بود، قرار داشت. وی خود را «مقدمه» ظهور امام غایب میخواند و پیشگویی میکرد که وی بزودی ظهور خواهد کرد و عدل و داد بر روی زمین برقرار خواهد شد. به گفته یکی از مورخان، حدود 000/10 نفر در زیر لوای او گرد آمدند و در محلی بین حویزه و شوشتر، علم عصیان برافراشتند و امیران و فئودالهای محلی را از میان بردند. قیام آنان موجب نگرانی امرای فارس گردید. از اینرو لشکر فارس به قصد سرکوب وی آمد اما چون پیروان مشعشع، «فدایی» او بودند و مرگ را بر زندگی ترجیح میدادند، مردانه پایداری کردند و لشکر فارس شکست خورد.4 گذشته از شیعیان امامیه (اثنی عشریه) و سرزمین ایران، نهضتهای سیاسی ـ اجتماعی متعددی توسط شیعیان غیر امامیه و نیز اهل سنت، بر ضد دولتهای وقت به وقوع پیوست که رهبران آنها، داعیه مهدویت داشتهاند که غالباً از پایگاه اجتماعی نیرومند و حمایتهای وسیع مردمی برخوردار شدند که باختصار به آنها اشاره میشود:
1ـ عبداللّه بن میمون (م. 251 ق.)، از اعراب خوزستان بود. وی به مقام «داعی» اسماعیلی نایل شد و از طرف امام مستور (امام زمان)، در خوزستان دعوت و تبلیغ میکرد. او ناگزیر پنهان شد و نخست در بصره پناهگاهی جست و سپس به سلامیه (در سوریه) گریخت و در آنجا به تبلیغ پرداخت و مبلغانی به اطراف گسیل کرد. آنان به مردم میگفتند که بزودی امام مستور (صاحبالزمان)، مهدی موعود، ظهور خواهد کرد.
2ـ در فاصله قرنهای سوم و چهارم هجری در سوریه (شامات)، داعیان اسماعیلی شایعاتی منتشر کردند که مهدی، علیهالسلام، ظهور کرده و همان عبیداللّه، امام اسماعیلی است که نامش تا آن اواخر مستور بوده است. مسلم است که عبیداللّه خواست از قرمطیان در عراق و سوریه استفاده کرده، قدرت را در دست گیرد. وی در سال 287 ق. در رأس قیام سوریه قرار گرفت و پس از سرکوب قیامش همرزمان و همفکران خود را به دست سرنوشت خاطره دوران کوتاه و طلایی صدر اسلام، آرمان اجتماعی همه مصلحان و رهبران نهضتهای سیاسی ـ اجتماعی در جهان اسلام بوده است.
گذشته از شیعیان امامیه (اثنی عشریه) و سرزمین ایران، نهضتهای سیاسی ـ اجتماعی متعددی توسط شیعیان غیر امامیه و نیز اهل سنت، بر ضد دولتهای وقت به وقوع پیوست که رهبران آنها، داعیه مهدویت داشتهاند.
سپرد و در میان لعنت و نفرین ایشان به مصر گریخت (289 ق.) و از آنجا راهی مغرب (مراکش) شد.
مدتها بود که در مغرب، وقایع سیاسی بسیار مهمی جریان داشت. در سال 282 ق. از مرکز اسماعیلی سلامیه، مبلّغی جدّی و بلیغ به نام ابوعبداللّه شیعی ـ که اصلاً از سرزمین یمن بود ـ بدانجا گسیل شده بود. وی نخست محتسب بصره بود و پس از آن به اسماعیلیه پیوسته بود. او در تونس از نارضایی بربرها از سیاست داخلی دودمان محلی اغالبه (184ـ297 ق.) استفاده کرد. بربران در 297 ق. قیام کردند و سلطنت اغالبه را سرنگون ساختند. ابوعبداللّه در اوایل زمستان 298 ق. در شهر رقاده به سمت امامت و خلافت، اعلام، و امیرالمؤمنین و «مهدی» نامیده شد.
3ـ در فاصله قرن های سوم و چهارم هجری، رهبران قیامهای قرمطی یعنی حمدان قرمط و عبدان گویا، از طرف رئیس پنهانی فرقه که «صاحبالظهور» نامیده میشده و محل اقامتش مجهول بوده، عمل میکردند. پس از تأسیس دولت قرمطیان در بحرین (286 ق.) که مرکز آن شهر لحسا بوده، ابوسعید حسن الخبابی که گویا از طرف «صاحبالظهور» یا رئیس مخفی فرقه به آنجا گسیل شده بود، در رأس آن قرار گرفت. وی عملاً در حکومت خویش کمال استقلال را داشت.
4ـ محمد بن عبداللّه تومرت، معروف به مهدی اهرعی، مکنّی به ابوعبیداللّه، که اصل او از جبلالسوس در انتهای مغرب (مراکش) بود به سرزمینهای شرقی سفر کرد و به عراق رفت و از ابوحامد محمد غزالی و دانشمندان دیگر دانش آموخت و به زهد و پرهیزگاری و تقوا شهرت یافت. سپس به مصر و شمال افریقا رفت و سرانجام در مغرب سکونت گزید و دولت بزرگی در اوایل قرن ششم تأسیس کرد که به دولت عبدالمؤمن شهرت یافت.5 5ـ عباس فاطمی که در اواخر سده هفتم هجری در مغرب ظهور کرد و خود را مهدی نامید و هواداران زیادی دور خود جمع کرد و کارش بالا گرفت و شهر مانس را تصرف کرد و بازار شهر را سوزاند و عاملان خود را به اطراف و اکناف فرستاد لکن پیش از آنکه دولتی تشکیل دهد کشته شد و دعوی او پایان یافت.6 6ـ محمدمهدی سنوسی که در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی / سیزدهم هجری در مغرب ادعای مهدویت کرد. اصل او از جبل سوس بود. پدرش شیخ محمد در ناحیه جغبوب (جربوب)، نزدیک واخهسیوا اقامت داشت و علاوه بر آنجا ـ که مقر اصلی او بود ـ نزدیک به 300 زاویه در بلاد مغرب دایر کرده بود که به نشر تعالیم او میپرداختند. وی پیش از وفات خود اشاره کرده بود که مهدی منتظر بزودی ظهور خواهد کرد. و شاید پسرش باشد و ظهور او در آخر قرن سیزدهم خواهد بود. مهدی، مردی خردمند، مقتدر و سختکوش بود و از کرامات مشهور او خیمهای جادویی بود که در جنگها همراه میبرد و پیروانش معتقد بودند که آن خیمه، هیچگاه از ذخایر و آذوقه تهی نمیشود.
7ـ محمد احمد سودانی، معروف به مهدی سودانی (1848 ـ 1885 م. / 1264 ـ 1292 ق.) از مهمترین و معروفترین مدعیان مهدویت بود. وی از قبیله دناقله بود و در سودان به دنیا آمد. پدرش عبداللّه نام داشت و به قایقسازی مشغول بود. محمد احمد به تعلیم علوم دینی پرداخت و در ضمن مراتب طریقت را نیز گذراند و با نرمخویی، تیزهوشی و سخنوری خود و از همه مهمتر زهد و تقوای خویش که زبانزد همگان بود، مردم را به خود جذب کرد. او به امر به معروف و نهی از منکر پرداخت و مردم را به رعایت موازین شرعی دعوت نمود و در سال 1881 م./ 1297 ق. که زمینه دعوت خود را مهیا دید ادعای مهدویت کرد و خود را همان مهدی منتظر، علیهالسلام، نامید. آنچه موجب دعوی محمد احمد گردید به طور عمده به این شرح است:
الف) انتظار اکثر مسلمانان و از آن جمله مردم سودان برای ظهور گذشته از شیعیان امامیه (اثنی عشریه) و سرزمین ایران، نهضتهای سیاسی ـ اجتماعی متعددی توسط شیعیان غیر امامیه و نیز اهل سنت، بر ضد دولتهای وقت به وقوع پیوست که رهبران آنها، داعیه مهدویت داشتهاند.
مهدی، علیهالسلام؛ ب) اعتقاد شیوخ قبایل و فقهای سودان بر اینکه مهدی، علیهالسلام، از میان آنان ظهور خواهد کرد و این عقیده خود را به روایاتی از ائمه حدیث (اهل سنت) مستند میکردند؛ ج) دریافت مالیات سنگین از مردم سودان که همراه با فشار، آزار و توهین به مالیات دهندگان بود. حتی از زنان و کودکان سودانی، مالیات گرفته میشد. مردم سودان سالانه سه بار مالیات میپرداختند. یک بار برای فرماندار، یک بار برای قاضی و یک بار برای مأموران مالیات، کشاورزان برای کشت گندم، استفاده از آب نیل و قایقرانی در نیل نیز مالیات میدادند و خانههای کسانی که در پرداخت این مالیاتها تأخیر میکردند سوزانده میشد؛ د) خرید و فروش مردم سودان به عنوان «برده»، تجارت پردرآمدی برای تجار سودانی بود. صدها هزار نفر از جوانان سودانی به عنوان کارگر و خدمتگزار به قیمت نازلی خریداری شده و با قیمت گزافی فروخته میشدند و به کارهای شاق و طاقتفرسا در سرزمینهای دوردست میپرداختند. مأموران دولتی از تجار برده، مالیات گزافی میگرفتند و پس از آنکه تجارت برده منسوخ شد آنان همچنان از تجار مزبور، مالیات مطالبه میکردند. وقتی دعوت محمد احمد سودانی گسترش یافت، تجار ناراضی سودانی دعوت او را لبیک گفته و در تقویت او کوشیدند.
مهدی سودانی چند بار با نیروهای مصری ـ انگلیسی جنگید و آنان را شکست داد و شهر خارطوم را به تصرف خود درآورد و دولت مستقلی تشکیل داد. مهدی سودانی با قدرت تمام به سازماندهی حکومت خود پرداخت و امور کشور را به سه بخش لشکری، مالی و قضایی تقسیم کرد و فرماندهی لشکر را به خلیفه خود، عبداللّه تعایشی سپرد. او از طریق اخذ زکوة، فطریه و عشریه کشور را اداره مینمود و در اجرای شریعت سختگیر بود. او پیش از مرگ در 21 ژوئن 1885، عبداللّه تعایشی را به جانشینی خود برگزید و از همگان خواست تا با او بیعت کنند.7 8ـ و بالاخره در ایران نیز در سال 1262 ق. یکی از شاگردان سیدکاظم رشتی به نام سید علیمحمد شیرازی خود را نماینده (باب) امام زمان، علیهالسلام، دانست و پس از اینکه گروهی به او گرویدند، دعوی مهدویت کرد. علما با ادعای پوچ او مخالفت نمودند. و با فشار آنها در جلسه مناظره شرکت کرد اما از پاسخهای اولیه درماند و پس از آنکه چوب مفصلی خورد توبه کرد و آزاد شد اما بار دیگر دعوتش را ادامه داد و سپس دستگیر و در قلعه چهریق زندانی گردید. پیروانش با حمایت سفرای روسیه و انگلستان در گوشه و کنار کشور شورش ضد دولتی به راه انداختند. اما این شورشها با هوشیاری و مقاومت مردم و همکاری قشون دولتی سرکوب گردید و باب نیز اعدام شد. بدین ترتیب دعوی باب که میرفت تا کشور را به هرج و مرج و دودستگی و نهایتاً تجزیه بکشاند در نطفه خفه گردید.8
________________________________________
1. به نقل از: ای. پ. پطروشفسکی، نهضت سربداران خراسان، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام، چاپ سوم، 1351، ص15 و 16.
2. همان، ص16.
3. همو، اسلام در ایران، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام، چاپ چهارم، 1354، ص373.
4. همان، ص380 و 381 و نیز رجوع شود به کتاب مشعشیان، نوشته احمد کسروی.
5 و 6. جرجی زیدان، مشاهیرالشرق فیالقرن التاسع عشر، جزء اول، ص61ـ63.
7. برای اطلاع بیشتر از شرح حال مهدی سودانی رجوع شود به منبع فوق، ص61ـ115، تاریخ سودان.
7. برای اطلاع بیشتر از شرح حال مهدی سودانی رجوع شود به منبع فوق، ص61ـ115، تاریخ سودان.
8. برای اطلاع از دعاوی باب، رجوع شود به فتنه باب، نوشته اعتضاء السلطنه که کمی پس از رفع آن فتنه نوشته است.
منبع: تبیان