مهدویت
چکیده
مطالعه سرگذشت جامعه های مختلف بشری و بررسی مکتب های فکری در طول تاریخ، نشان می دهد که انسان ها همواره به یک سلسله مسائل بنیادی، اعتقاد راسخ داشته داشته اند تا جایی که با گذشت قرن ها و ظهور مکتب های جدید فکری و پدیدار شدن تحول های شگرف در علم و صنعت، این گرایش ها تغییر نکرده و به اصالت خود باقی مانده است. یکی از این مسائل، اعتقاد به ظهور یک منجی و مصلح جهانی است. گرچه اعتقاد به ظهور این منجی در آخرالزمان، در میان پیروان ادیان الهی، فروغ بیشتری دارد، ولی بشر همواره در انتظار این مصلح به سر برده است و عقیده دارد که روزی، این منجی خواهد آمد و به نابسامانی ها و بی عدالتی ها خاتمه خواهد داد و انسان را بسر منزل مقصود و سعادت و کمال که خواسته دیرینه او بوده، خواهد رساند. این عقیده تحت عنوان مهدویت مطرح است. در این پژوهش مختصر نگارنده تلاش کرده تا عقیده به منجی و مصلح جهانی را، در ادیان الهی و مکتب های فکری مختلف فکری پی گیرد و دیدگاه هر کدام را ارائه دهد که با این بررسی، اصالت اعتقاد به ظهور منجی و انتظار او، ثابت می شود.
مقدمه
واژه "مهدویت" از نظر ادبی، مصدر جعلی گرفته شده از کلمه "مهدوی" است که خود این کلمه نیز اسم منصوب ساخته شده از لغت عربی "مهدی" می باشد. به هر حال، اصطلاح "مهدویت" با معنای لغوی: منسوب به مهدی بودن، به تمامی معارف و مطالب اعتقادی، تاریخی، سیاسی، و اجتماعی مربوط "مهدی" اطلاق می گردد.
موضوع "مهدویت"، در اصطلاح عقاید و معارف اسلامی، چنین تعریف می شود: اعتقاد به نهضت رهایی بخش یک رهبر آسمانی، از دودمان پاک نبوی، که پیش از پایان جهان، برای نجات آدمیان، و تجدید حیات مادی و معنوی آنان به پا خواسته بر پهنه زمین چیره میگردد. او که "مهدی" لقب دارد، با برپایی حکومت واحد جهانی، سراسر گیتی را در پرتو تعالیم عدل گستر سلامی اداره میکند، و تباهیها، نابرابریها، بیدادگریها و نابسامانیها را ریشه کن می سازد.
مسأله مهدویّت، و اندیشه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) که به عنوان یک شخصیّت ممتاز الهی، و رهبر آسمانی، و «خاتم اوصیا» و آخرین سفیر خداوند، در پایان جهان ظهور خواهد کرد، و بر سرتاسر کره خاکی استیلا خواهد یافت، و به وسیله آن وجود مقدّس، همه مکتبهای موجود زمان، و حکومت های مقتدر جهان، و تمام نیروهای تخریبی، و قدرت های اهریمنی، نابود خواهند شد، و در تمام جهان، و تمام نیروهای تخریبی، و قدرت های اهریمنی، نابود خواهند شد، و در تمام جهان، صلح و صفا و عدالت و امنیّت بر اساس حکومت حقّ و عدل، بر قرار خواهد گردید، اندیشه ای است که کلیه فِرَق اسلامی آن را پذیرفته و سرسختانه از آن دفاع می نمایند.
مسأله مهدویّت، و اندیشه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) و گسترش جهانی ایمان اسلامی، و پیروزی نهایی حق بر باطل، و استقرار کامل و همه جانبه ارزشهای انسانی، و بالاخره تشکیل «مدینه فاضله» و حکومت جهانی واحد، در میان «مسلمانان» ریشه قرآنی دارد. قرآن کریم، با قاطعیّت هر چه تمامتر، پیروزی نهایی ایمان اسلامی، و غلبه قطعی «صالحان و پرهیزکاران» بر مستکبران و زورمداران، و کوتاه شدن دست جبّاران و ستمکاران از دامان محرومان و مستضعفان، و آینده درخشان فرزندان انسان را، در پرتو حکومت حقّ و عدل الهی به همه مسلمانان و پیروان ادیان وعده داده است.
این عقیده، در جنبه کلی و وجهه عمومی خود، از ارکان اساسی آینده شناسی، و به تعبیر دقیقتر: «پیشگویی آینده»، در تمامی ادیان بزرگ الهی به ویژه در آیین جامع و کامل اسلام می باشد، که در زمان تحقق عینی و خارجی آن، به عنوان روزگار زرین و دوران فرجامین حیات بشر در روی زمین، به آیندگان، بشارت داده شده است.
نویسنده در این پژوهش مختصر بر آن است ضمن بررسی مسئله مهدویت در ادیان الهی و غیر الهی، بر این موضوع تأکید نماید که مسئله مهدویت می تواند نه تنها عامل مهمی در جهت ایجاد و حدت و همدلی در میان پیروان فرق مختلف اسلامی باشد، بلکه این موضوع می تواند میان پیروان دیگر ادیان الهی و حتی مکاتب فکری بشری عاملی برای همدلی در جهت رسیدن به صلح جهانی باشد
آینده بشریت
اصولاً بشریت راجع به آینده خود چه نظری می دهد دانشمندان، محافل و مکاتب در این مورد چه می گویند سیری که بشر از قدیم آغاز کرده است چگونه آینده را در جلو چشم ما ترسیم می کند آیا اعتقاد به مسئله مهدویت یک اعتقاد به اصطلاح مترقی است، یا یک اعتقاد ارتجاعی ما می بینیم که اکثر ادیان و مکاتب فلسفی و حتی سیاسی آینده را بهتر از گذشته تفسیر می کنند و به همین دلیل، چه مکاتب الهی و چه مکاتب غیرالهی -در جهت بهتر کردن آینده در حال تلاش می باشند.
اصولاً طرح مسئله مدینه فاضله در فلسفه افلاطون در دوران قبل از میلاد و قبل از اسلام، یک طرح پیشرفته فلسفی است. البته ممکن است بعضی از خصوصیاتش به تعبیر بعضی از جامعه شناسان امروزی خیالی باشد، اما اینکه بشریت بر مبنای چهار اصلی اداره می شود که افلاطون با عناوین "عدالت، عفت، حکمت و شجاعت" برای مدینه فاضله مطرح می کند، خود یک آینده نگری مثبت می باشد.
در این چهار اصل، حکمت در کنار عفت (یا علم در کنار اخلاق)، و شجاعت در کنار عدالت قرار می گیرد. سؤالی که در اینجا قابل طرح است این است که چرا امروز دنیا به تعبیر فلاسفه قدمی می لنگد در پاسخ به این سؤال شاید بتوان گفت که این نقض به دلیل فقدان یک یا دو اصل از چهار اصل فوق الذکر می باشد. و اگر دنیا در شرایطی باشد که اطلاق دوران جاهلیت بر آن صادق باشد، هیچ یک از این اصول را دارا نیست.
این چهار اصل هم عامل کمال جامعه انسانی است. فقدان هر یک از اصول نامبرده سبب نقص است. یک فرد بیسواد، یک دانشمند ترسو، یک دانشمند شجاع بی عفت و یک دانشمند شجاع با عفت بی عدالت، همگی ناقص هستند و وجود یک یا چند اصل از اصول اربعه سبب کمال نمی گردد. اما اگر این چهار صفت یا به تعبیر افلاطون "اتوپیا" در یک انسان جمع باشد، انسان کامل است. و اگر این چهار صفت در یک جامعه باشند،آن جامعه به مدینه فاضله بدل می شود.پس مدینه فاضله یک آینده نگری مثبت است.
در نوع کتب فلسفی، آن بخشی که "تدبیر منزل سیاست مدن" در آن مطرح می شود بیشتر بر این پایه استوار است. صدرالدین شیرازی در اواخر کتاب "المبداء و المعاد" بحثی دارد در زمینه طرح حکومت در جامعه، و خلاصه این بحث همین است که اگر این چهار صفت در یک جامعه ایجاد شود چه نتایجی شود چه نتایجی دارد. اگر این چهار صفت در یک انسان باشد، آن انسان رهبر است؛ و اگر رهبری فاقد یکی از این چهار صفت شد، دیگر رهبری و پیشوایی ندارد. همچنین جامعه ای می تواند رهبریت دیگر جوامع را دارا باشد که در آن جامعه این چهار اصل پیاده شود؛ و اگر در دنیا پیاده شد، حرکت و سوی دنیا در مسیر کمال است و وضعیت از مطلوبیت کافی برخوردار است.
این فکر، که اجمالی از آن گذشت، ممکن است یک ریشه الهی داشته باشد که در عین حال مکاتب فلسفی هم بر آن مهر صحت گذاشته اند. زردشتیها آینده را تحت عنوان "پیروزی لشکریان اهورامزدا بر اهریمن" مثبت می بینند. در مذاهب دیگر "هندوئیسم" هم آینده مثبت است. حتی در مکاتب الحادی و مادی که در راس آنه "مارکسیسم" قرار دارد نیز آینده را بهتر از گذشته می بینند؛ لیکن تحت عناوین مختلف: تشکیل خانواده واحد، یا تشکیل یک مالکیت واحد، یا به اصطلاح "دولت مالکی" و... و به هر حال، آنها نمی گویند که آینده رو به زوال است؛ بلکه می گویند آینده مسیر کمال را طی می کند، اما در تفسیر این کمال اختلاف تعبیر و نظر وجود دارد که در فوق بطور گذرا به آنها اشاره ای شد. حال در اینجا لازم است مروری به برخی از نظرات ادیان الهی و مکاتب غیرالهی داشته باشیم.
1. قرآن کریم:
"و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین"
قرآن کریم سوره قصص آیه 5
"و ما اراده کرده ایم بر آنانکه در روی زمین به ضعف و زبونی کشیده شده اند، منت نهاده، آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم."
در رابطه با این آیه شریفه، در مجمع البحرین آمده است: این آیه در حقّ حضرت قائم(علیه السلام) نازل شده، و ابن ابی الحدید معتزلی در «شرح نهج البلاغه» نوشته است: اصحاب ما (معتزله) معتقدند که این آیه در حقّ امام غایبی است که ظهور خواهد کرد، و بر سرتاسر جهان حکومت خواهد نمود. (مجمع البحرین، ج 5، ص 85، مادّه «ضعف»، و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 19، ص 29، بخش کلمات قصار، شماره 205).
2. انجیل:
«کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید. و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند. تا هر وقت آید و در را بکوبد، بی درنگ برای او باز کنند. خوشا به حال ان غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد...پس شما نیز مستعد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمی برید پسر انسان می آید".
انجیل لوقا: فصل 12، بندهای 35 و 36
منبع: تبیان