زمینهسازی برای ظهور؛ آرمان انقلاب اسلامی2
ب)نبود یاران وفادار برای امام
از روایات متعددی استفاده میشود که استمرار غیبت امام مهدی(ع) و ظهور نکردن آن حضرت، به دلیل یافت نشدن یاران وفادار به تعداد لازم؛ یعنی سیصد و سیزده نفر است که از آن جمله میتوان به روایت نقل شده از امام موسی کاظم(ع) اشاره کرد. در این روایت، ایشان خطاب به یکی از یاران خود میفرماید:
«...ای پسر بکیر! من به تو سخنی را میگویم که پدران من نیز پیش از من آن را بر زبان راندهاند و آن این است که اگر در میان شما به تعداد کسانی که در جنگ بدر [با پیامبر اکرم(ص) ] بودند، [یاران مخلص] وجود داشت، قیامکننده ما [اهل بیت] ظهور میکرد».27
این موضوع از روایتی نیز که نعمانی آن را در کتاب خود، از امام صادق(ع) نقل کرده است، استفاده میشود:
«یکی از یاران امام صادق(ع) بر آن حضرت وارد شد و عرضه داشت: فدایت گردم؛ به خدا سوگند، من تو را دوست میدارم و هر کس که تو را دوست دارد، دوست دارم. ای آقای من! چهقدر شیعیان شما فراوانند! آن حضرت فرمود: آنان را بشمار. عرض کرد: بسیارند. آن حضرت فرمود: آنها را میتوانی بشماری؟ عرض کرد: آنها از شمارش بیرونند. حضرت ابوعبدالله [امام صادق](ع)فرمود: ولی اگر آن شمارهای که توصیف شده است؛ یعنی سیصد و اندی تکمیل میشد، آنچه در پی آنید، رخ میداد..».28
امام جواد(ع) در روایتی پس از معرفی قائم آل محمد(ع) بر این نکته تصریح میکند که فراهم شدن تعداد مشخص از یاران آن حضرت (سیصد و سیزده نفر) شرط تحقق ظهور است. ازاین روایت نیز میتوان استفاده کرد که استمرار غیبت به دلیل نبود تعداد مورد نیاز ازیاران وفادار است:
«او همان کسی است که زمین برایش در هم پیچیده میشود و هر سختی برایش هموار میگردد [و] یاران او به تعداد اهل بدر ـ سیصد و سیزده نفر ـ از اطراف زمین به گرد او جمع میشوند و این همان سخن خدای عزّ و جلّ است که فرمود: «هر کجا باشید، خداوند همگی شما را [به سوی خود باز] میآورد. در حقیقت، خدا بر همه چیز تواناست».29 پس هنگامی که این تعداد از اهل اخلاص جمع شدند، خداوند امر او را آشکار میکند و آنگاه که ده هزارنفر برای او کامل شد، به اذن خدای عزّ و جلّ خروج میکند».30
گفتنی است شیخ مفید(ره) نیز در یکی از رسالههای خود بر این موضوع تأکید میکند که فراهم نبودن تعداد مورد نیاز از یاران برگزیده، یکی از دلایل استمرار غیبت است. او مینویسد:
«در مجلس یکی از رؤسا حاضر شدم، بحثی در امامت مطرح و به گفتوگو درباره غیبت [امام زمان(ع)] منجر شد. صاحب آن مجلس گفت: «آیا شیعه از جعفر بن محمد(ع) روایت نمیکند که: اگر به تعداد اهل بدر ـ سیصد و اندی نفر ـ برای امام جمع شوند، خروج با شمشیر بر ایشان واجب میگردد؟» گفتم: این حدیث روایت شده است. گفت: ما یقین داریم که تعداد شیعیان در این زمان چندین برابر تعداد اهل بدر هستند، پس چهطور با وجود روایت یاد شده، غیبت برای امام جایز میباشد؟ در پاسخ او گفتم: هر چند تعداد شیعیان در این زمان چندین برابر تعداد اهل بدر است و اگر به تعداد جماعت اهل بدر، اجتماع کنند، دیگر امام نمیتواند تقیه کند و ظهور بر او واجب میشود، ولی در این زمان هنوز این تعداد با ویژگیها و صفاتی که در اهل بدر وجود داشت، محقق نشده است؛ زیرا لازم است که این جماعت در ویژگیهایی چون شجاعت، صبر بر مرگ، اخلاص در جهاد، ترجیح آخرت بر دنیا، پیراستگی باطنی از عیوب و سلامتی عقلی سرآمد باشند و در هنگام کارزار سستی و درنگ نورزند... و همه شیعیان این ویژگیها را ندارند. اگر خداوند تعالی میدانست که در میان آنها این تعداد افراد با ویژگیهای یادشده وجود دارد، قطعا امام(ع) ظهور میکرد و بعد از اجتماع این افراد به اندازه یک چشم برهم زدن هم غایب نمیشد، ولی روشن است که واقعیت اینگونه نیست و ازاینرو، غیبت بر امام رواست.31
ج) آماده نبودن جوامع بشری
امام عصر(ع) در یکی از توقیعهای خود مطلبی را بیان میکنند که شاید بتوان از آن استفاده کرد که علت استمرار غیبت آماده نبودن جوامع بشری، به طور عام، و جوامع شیعی، به طور خاص، است. آن حضرت میفرماید:
«اگر شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل میشدند، میمنت دیدار ما از ایشان به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان میگشت؛ دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما».32
برخی فقیهان و متکلمان بزرگ شیعه نیز این موضوع را که علت غیبت، فراهم نبودن زمینه برای ظهور و آماده نبودن جوامع بشری است، تأیید کردهاند که از آن جمله میتوان به شیخ طوسی و خواجه نصیرالدین طوسی(ره) اشاره کرد.
شیخ طوسی هنگام بحث از حکمت و سبب غیبت، ابتدا به شرح دیدگاه خود در این زمینه پرداخته است و پس از بحث و بررسیهای مفصل مینویسد:
«به طور قطع میتوان گفت علت غیبت امام ترس او از کشته شدن به دست ظالمان و باز داشتن آن حضرت از تصرف در اموری است که تدبیر و تصرف در آنها به دست او سپرده شده بود. پس هنگامی که بین امام و مقاصد او مانع ایجاد شود، لزوم قیام به امامت ساقط میگردد و هنگامی که امام بر جان خود بیمناک شود، واجب است که نهانزیستی را پیشه خود سازد و از دیدهها پنهان شود. همچنانکه پیامبر ـ درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد ـ یکبار در شعب و بار دیگر در غار از دیدهها پنهان شد و این تنها به دلیل بیم از خطرهایی بود که جان او را تهدید میکرد».33
آنگاه در پاسخ به اشکالهایی که ممکن است به مقایسه غیبت پیامبر اسلام(ص) با غیبت امام عصر(ع) گرفته شود، مینویسد:
«فیالجمله بر خدای تعالی واجب است امام را به گونهای تقویت کند که برای او امکان قیام فراهم شود و دست او باز گردد. این موضوع به وسیله فرشتگان و آدمیان امکانپذیر میشود. حال اگر خداوند این کار را به وسیله فرشتگان انجام نداد، میفهمیم که در این کار مفسدهای بوده است. بنابراین واجب میشود که این کار به وسیله آدمیان انجام پذیرد. پس اگر انسانها این کار را انجام ندادند، به خود آنها برمیگردد، نه خدای تعالی. با این بیان همه اشکالهای از این جنس باطل میشود. پس همانگونه که برای پیامبر ـ درود و سلام خداوند بر او و خاندانش باد ـ جایز بود در صورت نیاز و به دلیل بیم از ضرر از دیدگان مخفی شود و آثار و پیآمدهای این مخفی شدن هم به کسانی که ایشان را وادار به این کار کردند، برمیگشت، امام نیز میتواند از دیدگان مخفی شود [و آثار و پیآمدهای آن هم برعهده عوامل مخفی شدن آن حضرت است]».34
از این بیان شیخ طوسی به خوبی روشن میشود که علت اصلی استمرار غیبت امام عصر(ع) فراهم نشدن زمینه ظهور ایشان توسط آدمیان بوده است. خواجه نصیرالدین طوسی نیز در این زمینه میفرماید:
«[وجود] امام لطف35 است. پس واجب است که او را نصب کند تا [بدین وسیله] غرض او [از خلقت] حاصل شود. وجود امام لطف است و تصرف او [در جامعه و اجرای احکام الهی] لطفی دیگر، و عدم تصرف او از [ناحیه] ماست».36
شارح «تجرید الإعتقاد» در شرح این سخن خواجه مینویسد:
«خواجه فرمود: «و عدمه منّا» یعنی تصرف نکردن امام(ع) از ناحیت ماست؛ چون لطف از طرف خدا آن است که امام را معین فرماید و بشناساند و لطفی که بر مکلفان واجب است آن است که هر یک او را به دیگران بشناساند و ادله امامت او را بگوید و هیچ کس مانع تصرف و تعلیم و تبلیغ سخنان او نشود و این امور که بر مردم واجب بود و نکردند موجب عدم تصرف او شد. نظیر آن است که خدا به هر کس دست و پا و چشم و گوش داد برای معیشت و از اینکه بداند ظالمی دست و پای او را خواهد بست و مانع دیدن و شنیدن او خواهد شد، از دادن دست و پا و چشم و گوش دریغ نخواهد فرمود».37
بر اساس مطالب یاد شده به صراحت میتوان برای مردم در پیش افتادن ظهور و تحقق آن نقش قائل شد و گفت حضور مجدد امام معصوم(ع) در جامعه مشروط به آن است که انسانها راه صلاح و رستگاری را در پیش گیرند؛ ستمی را که در حق امامان معصوم روا داشتهاند جبران کنند؛ به وظایف و تکالیفی که دربرابر امام عصر(ع) دارند، عمل نمایند و با انجام اقدامهای فرهنگی و اجتماعی زمینه را برای بازگشت امام به صحنه جامعه فراهم سازند.38
3-2. وظایف منتظران
یکی از وظایفی که به تصریح روایات، در دوران غیبت بر عهده شیعیان و منتظران فرج قائم آل محمد(ع) است، کسب آمادگیهای نظامی و فراهم کردن تسلیحات مناسب هر عصر برای یاری امام غایب است. در روایتی که نعمانی از امام صادق(ع) نقل کرده، آمده است:
«هر یک از شما باید برای خروج حضرت قائم(ع) [سلاحی] آماده کند، هر چند یک تیر باشد. خدای تعالی هر گاه بداند کسی چنین نیتی دارد، امید آن است که عمرش را طولانی کند تا آن حضرت را درک کند و از یاران و همراهانش قرار گیرد».39
در روایت دیگری، شیخ کلینی از امام ابوالحسن موسی کاظم(ع) نقل میکند:
«... هر کس اسبی را به انتظار امر ما نگاه دارد و به سبب آن، دشمنان ما را خشمگین سازد، در حالی که او منسوب به ماست، خداوند روزیاش را فراخ گرداند، به او شرح صدر عطا کند، او را به آرزویش برساند و در رسیدن به خواستههایش یاری کند».40
همچنین شیخ کلینی از ابوعبدالله جعفی، روایتی را نقل میکند که توجه به مفاد آن سودمند است:
«حضرت ابوجعفر محمد بن علی (امامباقر)(ع) به من فرمود: منتهای زمان مرابطه (مرزداری)41 نزد شما چند روز است؟ عرضه داشتم: چهل روز. فرمود: ولی مرابطه ما مرابطهای است که همیشه هست...».42
علامه مجلسی در شرح این فرمایش امام میفرماید:
«بر شیعیان واجب است که خود را بر اطاعت امام برحق و انتظار فرج او ملتزم سازند و برای یاریاش آماده باشند».43
شیخ محمد حسن نجفی نیز در کتاب «جواهرالکلام» در شرح این روایت میفرماید:
«مرابطه در این روایت به معنای اراده انتظار فرج در تمام ساعات شبانهروز است، همچنانکه در بعضی از روایات نیز به این معنا اشاره شده است، نه مرابطه مصطلح در فقه».44
شاید بتوان گفت کلام صاحب جواهر نیز در نهایت به همان کلام مجلسی برمیگردد که فرمود: مرابطه در این روایت به معنای آمادگی برای یاری امام منتظر است.
رمز اینکه شیعه باید هر لحظه آماده یاری امام خود باشد، این است که زمان ظهور مشخص نیست و هر آنکه اراده خداوند تعلق گیرد، ممکن است ظهور رخ دهد. بنا براین، شیعیان باید همواره در حال آمادهباش به سر برند تا در زمان ضرورت، به فرمان امام خود برای مقابله با مستکبران و ستمکاران جهان به پا خیزند.
با نگاهی به تاریخ شیعه میتوانیم به عمق باور مردم به موضوع ظهور و آمادگی همیشگی آنها برای این موضوع پی ببریم. ابن بطوطه در سفرنامه خود مینویسد:
«ندبه شیعیان حِلّه برای امام زمان: ... در نزدیکی بازار بزرگ شهر، مسجدی قرار دارد که بر در آن، پرده حریری آویزان است و آنجا را «مسجد صاحبالزمان» میخوانند. شبها پیش از نماز عصر، صد مرد مسلح با شمشیرهای آخته ... اسبی یا استری زین کرده میگیرند و به سوی مسجد صاحبالزمان روانه میشوند. پیشاپیش این چارپا، طبل و شیپور و بوق زده میشود. سایر مردم در طرفین این دسته حرکت میکنند و چون به مسجد صاحبالزمان میرسند، در برابر در ایستاده و آواز میدهند که: «بسمالله، ای صاحبالزمان، بسمالله بیرون آی که تباهی روی زمین را فراگرفته و ستم فراوان گشته. وقت آن است که برآیی تا خدا به وسیله تو، حق را از باطل جدا گرداند...». و به همین ترتیب، به نواختن بوق و شیپور و طبل ادامه میدهند تا نماز مغرب فرا رسد... ».45
باید توجه داشت که شیوه آمادگی برای ظهور، به شرایط زمان و مکان بستگی دارد و اگر در بعضی روایات، از آماده کردن اسب و شمشیر برای ظهور ولیّ امر(ع) سخن به میان آمده و برای آن، فضیلت بسیار شمرده شده است، به این معنا نیست که اینها موضوعیت دارند. با قدری تأمل روشن میشود که ذکر این موارد تنها به عنوان تمثیل و بیان لزوم آمادگی رزمی برای یاری آخرین حجت حق است. در این عصر بر شیعیان لازم است که با فراگرفتن فنون رزمی و مسلح شدن به تجهیزات نظامی روز، خود را برای مقابله با دشمنان قائم آل محمد(ع) آماده سازند. در حال حاضر، به دلیل حاکمیت دولت شیعی و حکومت فقیه جامعالشرایط بر سرزمین اسلامی ایران، این وظیفه در درجه اول بر عهده حکومت اسلامی است که در هر زمان، نیروی مسلح کشور را در بالاترین حد آمادگی نظامی قرار دهد تا به فضل خدا در هر لحظه که اراده الهی بر ظهور منجی بشر، حضرت مهدی ـ عجّل اللهتعالی فرجه ـ قرار گرفت، بتوانند به بهترین صورت در خدمت آن حضرت باشند.
امام خمینی(ره) با وسعت دیدی که داشت، «کسب آمادگی برای ظهور» را بسیار فراتر از آنچه گفته شد، مطرح میکرد و معتقد بود که باید از هم اکنون برای گسترش قدرت اسلام در جهان تلاش کنیم تا زمینه ظهور چنانکه باید، فراهم شود.
پی نوشت ها :
1. صحیفه نور، ج 7، ص 255.
2. همان، ج 20، ص 198.
3. همان، ج، 16، ص 88.
4. همان، ج 15، ص 75.
5. همان، ج 12، ص 175.
6. همان، ج 15، ص 170.
7. همان، ج 20، ص 118.
8. همان، ج 19، ص 11.
9. همان، ج 18، صص 11 و 12.
10. همان، ج 21، ص 108.
11.ر.ک: محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 179، به نقل از امام صادق (ع).
12. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: الکافی، ج 1، کتاب الحجّـ[، باب الإضطرار إلی الحجـ[، صص 168 ـ 174؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمـ[، ج 1، باب العلـ[ التی من أجلها یحتاج إلی الإمام(ع)، صص201 ـ 210؛ محمدبن ابراهیم نعمانی کتاب الغیبـ[ ، باب 9، صص 139 و 140؛ محمد باقر مجلسی بحار الأنوار، ج 23، باب الاضطرار الی الحجـ[ و أنّ الأرض لاتخلو من حجـ[، صص 1 ـ 56.
13. الکافی، ج 1، صص 178 و 179، ح 8 .
14. کمال الدین و تمام النعمـ[، ج 1، ص 229، ح 24؛ بحار الأنوار، ج 23، ص 41، ح 78.
15. سوره نحل (16)، آیه 44.
16. پس از شهادت حضرت علی (ع) و روی کار آمدن بنیامیه، توده مردم که معروف به سواد اعظم شدند، در برابر خوار ج که نه امامت حضرت علی(ع) و نه خلافت معاویه را قبول داشتند و نیز در مقابل شیعیان علی(ع) که معتقد به امامت وی بودند، فرقه جدیدی را تشکیل دادند که «مرجئه» خوانده میشوند.
برای تسمیه این فرقه چند وجه ذکر کردهاند: نخست آنکه، این فرقه نیت و عقیده را اصل شمردند و گفتار و کردار را بیاهمیت دانستند. دوم آنکه، معتقد بودند همانگونه که عبادت کردن با کفر سودی ندارد، گناه کردن هم چیزی از ایمان نمیکاهد. سوم آنکه، بعضی از دانشمندان مانند نوبختی «ارجاء» را به معنی امیدوار کردن گرفتهاند؛ زیرا این فرقه، اهل کبایر را با ادای شهادتین از مزیت ایمان نومید نمیساختند و آنان را کافر نمیشمردند و برای همه امید آمرزش داشتند. «مرجئه» از مخالفان سرسخت خوار ج بودند؛ زیرا خوار ج میگفتند: مسلمان با ارتکاب گناه کبیره کافر میشود، اما «مرجئه» برخلاف آنان عقیده داشتند که مسلمانان با ارتکاب کبیره از اسلام خار ج نمیشود. فرهنگ فرق اسلامی، صص 401 و 402.
17. در زمان بنیامیه «قدریه» یا «معتزله» ظهور کردند و با فرقه مخالف خود «جبریه» یا «مجبّره» اختلاف داشتند. جبریه معتقد بودند که بندگان خدا صاحب افعال خود نیستند و خیر و شر را به خداوند نسبت میدادند و نسبت آن دو را به انسان امری مجازی میدانستند. برخلاف ایشان معتزله یا قدریه طرفدار قدرت و حریت انسان بودند و آدمی را در کردار و رفتار خویش آزاد میپنداشتند. همان، ص 356.
18. «زنادقه» جمع زندیق است و زندیق در اصطلاح به مسلمان ملحدی گویند که تفسیرهای او از نصوص شرعیه قرآن و سنت، موجب گمراهی مسلمانان گردد... . نخستین زندیقان از موالیان ایرانی در کوفه و حیره بودند که خود را به قبایل عرب نسبت داده و عقاید کفرآمیز خویش را اشاعه میدادند. همان، صص210و211.
19. الکافی، ج 1، صص 168 و 169، ح 2.
20. ر.ک: شیخ صدوق، الهدایـ[ فی الأصول و الفروع، ص 30-38.
21. کتاب الغیبـ[ (نعمانی)، ص 141، ح 2.
22. علی بن حسین مسعودی، إثبات الوصیـ[ للإمام علی بن ابیطالب، ص 272؛ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، 1373، ج 2، ص 565 .
23. ر.ک: سید محمد صدر، تاریخ الغیبـ[ الصغری، ص 223.
24. سوره انفال (8)، آیه 53 .
25. الکافی، ج 1، کتاب الحجـ[، باب فی الغیبـ[، ص 343، ح 31.
26. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 285، باب 179، ح 2.
27. ابوالفضل علی طبرسی، مشکا\ الأنوار، ص70.
28. کتاب الغیبـ[ (نعمانی)، ص 203، ح4.
29. سوره بقره(2)، آیه 148.
30. کمال الدین و تمام النعمـ[، ج 2، باب 36، ص 378، ح 2.
31. شیخ مفید، الرسالـ[ الثالثـ[ فی الغیبـ[، مندرج در: سلسله مصنّفات الشیخ المفید، ج 7، صص 11 و 12.
32. بحار الأنوار، ج 53، ص 177، ح 7.
33. کتاب الغیبـ[، ص 90.
34. همان، ص 92.
35. «لطف» در اصطلاح متکلمان اینگونه تعریف شده است: «آنچه بنده را به طاعت خدا نزدیک میکند و از معصیت دور میسازد، بیآنکه به حد اجبار و الزام برسد». سید محسن خرازی، بدایـ[ المعارف الإلهیـ[ فی شرح عقائد الإسلامیه، چاپ سیزدهم: قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1425ه . ق، ج 1، ص 230.
36. ابوالحسن شعرانی، ترجمه و شرح کشف المراد علامه حلی، شرح تجرید الإعتقاد (خواجه نصیرالدین طوسی)، ص 507.
37. همان، ص 509.
38. گفتنی است برخی از صاحبنظران معتقدند نمیتوان «آماده نبودن اجتماع بشری و عدم لیاقتمردم برای پذیرش و بهرهگیری از نعمت حضور امام معصوم در جامعه و فراهم نبودن تعداد لازم یاران و انصار برای آن حضرت» را از جمله علتهای غیبت برشمرد و بر این اساس، همه نتایجی را که بر این علت بار شد، مردود میدانند. ر.ک: راز پنهانی و رمز پیدایی، صص 249 ـ 264.
39. کتاب الغیبـ[ ( نعمانی)، ص 320، ح 10.
40. الکافی، ج 6 ، ص 535 ، ح 1.
41. همان، ج8 ، ص381، ح576 .
42. «مرابطه» چنانکه فقیهان در کتاب جهاد گفتهاند، این است که شخص مؤمن برای جلوگیری از هجوم و نفوذ مشرکان و کافران در مرزهای کشور اسلامی یا هر موضعی که از آن احتمال حملهای علیه مسلمانان میرود، به حال آماده باش و در کمین به سر برد. ر.ک: محمدحسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرایع الإسلام، ج21، ص39. این عمل در زمان غیبت امام معصوم (ع) مستحب بوده و فضیلتهای بسیاری برای آن بر شمرده شده است، چنانکه در روایتی که به طریق اهل سنّت از رسول گرامی اسلام نقل شده، آمده است: «رِباطُ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ خَیْرٌ مِنْ صِیامِ شَهْرٍ وَ قِیامِهِ، وَ إِنْ ماتَ مُرابِطا جَرَی عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ أَجْری عَلَیْهِ رِزْقُهُ وَ أَمِنَ مِنَ الفُتَّانِ؛ یک شبانهروز مرابطه (مرزداری) در راه خدا از اینکه شخص یک ماه روزها روزه باشد و شبها به عبادت قیام کند، ثوابش بیشتر است. پس هرگاه در این راه بمیرد، عملی که انجام داده است، بر او جریان خواهد یافت و روزیاش بر او جاری خواهد شد و از فرشتهای که در قبر مردهها را امتحان میکند، ایمن خواهد ماند.» (کنزالعمّال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج4، ص284، ح10509)
در مورد اینکه حداقل و حداکثر زمان مرابطه چه اندازه است، باید گفت حداقل زمان مرابطه، سه روز و حداکثر آن چهل روز است؛ زیرا اگر از این مقدار بیشتر شود، دیگر مرابطه بر آن صدق نمیکند و جهاد شمرده میشود. شخص هم از ثواب جهادکنندگان برخوردار میشود. (ر. ک: جواهر الکلام، ج 21، صص 41 و 42).
43. محمد باقر مجلسی، مرآ\ العقول فی شرح أخبار آلالرسول، ج 26، ص 582 .
44. جواهر الکلام، ج 21، ص 43.
45. ابن بطوطه، سفرنامه، ج 1، ص 272، به نقل از: محمد حکیمی، در فجر ساحل، چاپ نوزدهم: تهران، آفاق، 1375، ص 55؛ برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج 2، صص 694 ـ 697 .