چطور مىتوان یک نفر را با این فضا آشنا کرد؟
با توجه دادن، با خواندن آیات، روایات و البته پس از اثبات خدا و پیامبر اسلام (ص)، با این همه روایات که در موضوع مهدویت میان اهل تسنن و تشیع است; و نه با صرف دعاى ندبه خواندنى و لقلقه زبان باشد . فرهنگ مهدویت را باید انتقال داد . در جلسات دعاى ندبه کسانى هستند سى سال است مىآیند ولى با اندک شبههاى منحرف مىشوند .
بنابراین شناختحضرت مهدى (ع) - این ولى خدا که قیام بالسیف خواهد کرد - و همچنین شناخت نقش، ارزش و عظمت آن حضرت و آشنایى با آیاتى که به ایشان تاویل شده، بشاراتى که قبلا همه ادیان به ایشان دادهاند و ... اینها خیلى مهم است . نظراتى که علما دارند اینها را باید در جامعه گفت . کتابهاى خوب باید نوشت . «موعود» خوب باید نشر کرد، مطالب خوب فرهنگى و عمیق و نه سطحى و زودگذر .
علیرغم صحبتهایى که مطرح شد مىبینیم در حال حاضر بسیارى از کتابها صرفا به تاریخ تولد حضرت و غیبت صغرى و کبرى و تشرفات مىپردازند در حالى که جوانان در فضایى جدید رشد یافتهاند و سبک و قالب و محتوایى جدید مىطلبند که اثربخش و ثمرده باشد . با توجه به این حدیث که «لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا» در این رابطه چه صحبتى مىتوان داشت؟
عرضم به حضور شما که «مدینه گفتى و کردى کبابم» محاسن کلام ائمه (ع) که راجع به تصویر و ترسیم حضرت مهدى (ع) و چگونگى عملکرد و انقلاب ایشان است مساله بسیار مهمى است . اولا انسانهایى باید این محاسن کلام را خوب بفهمند که ویژگىها و چگونگىها و علل محاسن این کلامها را بدانند . بعد آن را به خوبى براى مردم تبیین کنند و به اشکال مختلف از نوشته و شعر، تا نمایشنامه و تابلو و فیلم براى آنها ترسیم کنند . تابلو «امید و انتظار» فرشچیان به هر حال زیباست پس شناخت محاسن کلام ائمه (ع) و محاسن کلام ایشان راجع به حضرت مهدى (ع) و عرضه آن خیلى مهم است .
راجع به حضرت مهدى (ع) احادیثبه نکات ظریف و لطیفى اشاره کردهاند که اگر اینها در جامعه گفته شود و اینها را به هر جوانى بگوییم پایش مىلرزد . چون اگر اندیشمند نباشد و سطحىنگر باشد، به زن و پول و شغل و مسکن خود مىاندیشد که رئیس جمهورها وعده به اینها مىدهند . اگر کمى فهمیدهتر باشد تمام بشریت را در برابر این چند نیاز مىبیند; یعنى غذا، لباس، مسکن، شغل، وسایل رفاهى، سلامت محیط زیست، سلامت صوتى، سلامت تغذیه و ...
حالا اگر این شخص از یک طرف توجه کند که جامعه سرمایهدارى غرب ضد اینها است; زیرا خودش بیشترین عامل از بین بردن منابع است; شرق هم که نتوانست در مقابل این نیازها بایستد . و از طرف دیگر هم بداند که ما یک جامعهاى در آینده داریم که به همه این نیازها پاسخ منطقى و معقول مىدهد، به این سو میل مىکند . عدالت اجتماعى «منشوده ضاله» امتهاست «ضالته المنشودة» . «منشوده» ; یعنى داد و فریاد . عدالت گمشده انسان است که براى آن هم داد مىزند . تاریخ را که شما نگاه کنید مىبینید انسانها همیشه براى عدالت اجتماعى داد مىزدهاند ولى هیچگاه محقق نشده است . وعدهها به هیچى و پوچى مىگراید، هم در جامعه شرقى و هم در جامعه غربى در حالى که همه به نام عدل قیام کردهاند . اگر به جوانان بگویید یک جامعه عدل محور واقعا به وجود مىآید آنگونه که طبق روایتحضرت مهدى (ع) عدالت را وارد خانهها مىکند مثل اکسیژن که حتى از درزها عبور مىکند و وارد خانهها مىشود - کنایه از روابط سرى و پنهانى و درون خانهاى - که پاى هیچ قانونى به آن نمىرسد یعنى عدالت در روابط زن و شوهر، پدر و مادر و پدر و فرزند و پدر و دختر و بالعکس وارد مىشود و این جور رهبرى مىکنند، آنها تحت تاثیر قرار مىگیرند . از قدیم تا الآن بشریت را تشریفاتى بودن حکومتگران از پا درآورده است . تخت جمشید را ببینید .
یکى رفت و آنجا نشست و گفت اینها از افتخارات ماستحالا اجداد ما این سنگها را به دوش کشیدهاند و روى هم سوار کردهاند . امام خمینى سادهزیستبود و بعضى از آقایان الآن هم واقعا ساده زیستند . البته بعضى از اینها هیچ . ولى وقتى بشریت عاجز است از پرداخت هزینه طبقه حاکم و وابستگان آنها، اگر به آنها گفته شود راهبرى مىآید که شبیه امیرالمؤمنین (ع) است و عین على (ع) استبه سمت او گرایش پیدا مىکند . در کتاب عصر زندگى مىتوانید ویژگىهاى این رهبر را پیدا کنید . او رهبرى است که اول که مىآید با یاران خاص 313 نفر خود بیعت مىکند . از اصول تعهدات آنها این است که کمربند طلا نبندید; لباس ساده بپوشید; ساده بنشینید; ساده بلند شوید; ساده بخوابید; من به شما تضمین مىدهم که چنین کنم . رهبرى که به یاران درجه یک خود تضمین مىدهد که عین شما باشم . نهجالبلاغه هم دارد که حضرت امیر (ع) ضمن اولین خطبهاى که پس از بیعتخواندند - که اگر این خطبه نیمصفحهاى را مردم در ذهنشان رفته بود اوضاعشان خیلى بهتر از الان بود و دیگر این همه کنگره نهجالبلاغه و بگیر و ببند و بستنى سه رنگ و شربت هفت رنگ که به جایى نرسد نیازى نبود - در برابر مردمى که عثمان را کشتهاند تا با ایشان بیعت کنند مىفرمایند: «ذمتى بما اقول رهینة و انا به زعیم» ; من رهبرى هستم که گردنم گرو وعدههایم است .
وعدههایم قلادهاى استبر گردنم اگر عمل نکردم آن را بکشید . ما بگوییم در آینده چنین رهبرى مىآید، کدام جوانى است که اینها را بشنود و معتقد نشود؟! ولو فرض و خیال . چون مىگویند آینده خوب را ولو فرضى هم هستباید بسازید . این کتابهایى که من جوش مىزنم و مىگویم باطل است و بعد از اینکه برخى ناشران کتب مهدوى آنها را چاپ مىکند باید بفرستند خمیرشان کنند اقلا کارتن بشود براى اینکه اینجور مطالب و تبیینها را ندارند و زدگى ایجاد مىکنند . نمىخواهم برخى از تکههایش را بگویم چرا که مستهجن است، بیاییم بگوییم که مدفوع حضرت مهدى چگونه است؟ آخر این مسائل به شما چه ربطى دارد؟ اینها از اسرار روایات است . ائمه ما (ع) بدنشان غیر از بدن ماست و از جنس روح ما ساخته شده است . مسائلى است که گفتنش کار همه نیست . آشیخ مجتبى قزوینى این مطالب را مىتوانستبگوید . آنها ویژگىهاى خاصى دارند، انسانهاى خدایىصفتند . تو چه کار دارى به این مطالب؟ على و مهدى (ع) را جورى باید تصویر کنى که این جوان بیاید به عنوان یک رهبر نمونه دنبالش بدود .
این باند سکولارها و آقایان مىگویند که دین مخالف رفاه است . ابدا دین با رفاه کاملا موافق است ولى نه سرمایهدارى در اسلام هست و نه فقر . حتى در مورد گوشت داریم که اگر کسى چهل روز گوشت گیرش نیامد مىتواند قرض کند و گوشتبخرد و بخورد . اگر قرضش را نتوانستبدهد وظیفه امامالمسلمین است که آن را پرداخت کند . اینها از اسلام استحتى میوهها، سبزىها، شیر، گوشت . اینها هست ولى ریخت و پاش و اضافه خوردن و اشرافىگرى و سفرههاى اینچنین و غذاهاى آنچنان خوردن بیش از اندازه نیست . دارد که یک سوم معدهتان براى غذا و یک سوم آب و یک سوم تنفس، نه مثل این آمریکایىها و بعضى از این ایرانىها اینقدر بخورند که از چاقى بترکند . زندگى مىکنند که بخورند نه مىخورند که زندگى بکنند . خوردن هدف مىشود و لذایذ مادى است . حدیث مفضل را که مىگویند مرفوع است و سند ندارد ولى به نظر من این سخنان از امام صادق (ع) است چون در آن مطالبى دارد که دلیل بر این است که از امام معصوم (ع) صادر شده است . مدتى که به بنیاد نهجالبلاغه مىرفتم قسمتى از آن را مطرح کردم و عدهاى را دیدم که اشک از چشمهایشان جارى شد . اگر اولا ما محاسن کلام ائمه (ع) را درستبشناسیم و بعد خوب بیان کنیم نه در نثرهاى بد و نه در گویشهاى بد . خلاصه اگر خوب بیان کنیم همه مرید مىشوند .
خدا رحمت کند دکتر شریعتى را (این را بگویم که در صحبتهایم گاهى از دکتر شریعتى نقل مىکنم چون همشهرى و دوستمان بود نه اینکه همه حرفهایش را قبول داشته باشم) . ایشان در فرانسه که درس مىخوانده مىگفت طبقه بالاى منزلشان الجزایرىها ساکن بودهاند گاهى مراسمى که داشتیم نهجالبلاغه را مىبردم و مىخواندم . مىگفتبعد هم که مىرفتم مىگفتند آن کتابت را بیاور و بخوان . صحیفه سجادیه اخیرا در کنفرانسى دینى که بوده به افراد مىدادهاند تعجب مىکنند که شما عجب کتابى دارید . که این صحیفه سجادیه در ایران ما مظلومترین کتاب است . در این صحیفه سجادیه مباحث محیط زیست، اقتصاد، اثرات شغل و کار و بیکارى بر انسان، الگوى مصرف که مشکل اساسى جامعه است و تربیت فرزند و ... در قالب دعا مطرح شده است . برحسب ابواب الحیاة، صحیفه سجادیه تجزیه شده است . خودم از علامه امینى شنیدم که به من گفتند از اهل تسنن براى من نوشتند همه صحبتها و اسناد و مدارکتان درست ولى از شما سؤال دارم که یک امام شما (امام زینالعابدین (ع)) یک عمر گریه کرده و دعا خوانده این دیگر چه جور امامى است؟ آقاى امینى مىگفتند در جوابش یک صحیفه سجادیه براى او پست کردم .
بعد از مدتى برایم نامه نوشت که اگر این امام شما پانصد سال عمر مىکرد و همین اثرش بود امام بود . اما حالا در سطح همین شهر آیا جوانان ما اصلا صحیفه را مىشناسند که در آن چیست؟ تازه خوبهایشان مىگویند کتاب دعاست و باید دعاهایش را بخوانیم . در لبنان چاپخانهاى دارد به نام مطبعة المزامیر که دعاهاى مرسوم مسیحىها را چاپ مىکنند . بنده در آنجا جزوه کوچکى دیدم که روى آن نوشته بود مناجات امام زینالعابدین; یعنى امام زینالعابدین را از خودشان مىدانند . مناجات خمسة عشر که اول مفاتیح آمده چه مناجاتى استحقیقتا این مناجاتها را براى خودشان چاپ کرده بودند . جزوهاش را خودم داشتم . مناجاتى که از نظر محتوا و آثار معنوى اینجور است . ما این بحثها را اگر بگوییم و مطالب روایتهایى را که راجع به حضرت مهدى (ع) است اگر اینها را آنالیز و دستهبندى کنیم; مساوات، برابرى، برادرى، قانونگرایى، مسؤولیتپذیرى و ... اگر ما اینها را استخراج کنیم . ببینید چه مطالبى خواهیم داشت .
با توجه به اهمیت و ضرورت این بحثها عملکرد سازمانهاى مسؤول در امور فرهنگى و به ویژه مذهبى را چگونه مىبینید و چطور باید مىبود؟
سؤالى است که یک کتاب هزار صفحهاى پاسخ مىخواهد، اما اگر بخواهم اجمالا جواب بدهم باید بگویم در بعد فرهنگى چه کردند و در بعد عملى چه . اندیشمندان حسابى ما را که کشتند . بىتعارف . باقیماندهشان هم که کموبیش سه چهار نفرى باقى ماندند گرفتار جنگ و دیگر مسائل شدند . که به آن کارى ندارم . اما متاسفانه در بعد اندیشه حتى اندیشه و حرف خوب زده نشده است . هنوز که هنوز استحوزههاى علمیه ما نمىاندیشند که ما جامعهاى ساختهایم و به همه مشکلات جامعه باید یک پاسخى بدهیم . همین الآن طلبهاى که تربیت مىشود اینطور تربیت نمىشود . خدا رحمت کند احمد آرام را که مترجم الحیاة استبه اخوى ما گفته بود که حوزههاى علمیه افرادى مثل آقاى بهشتى را تربیت مىکنند که حوزهها را نگه دارند یا خیر؟ سؤال عجیبى است . اخوى گفته بود: بله! اما مىپرسم: کى اقتصاد باید درس رسمى حوزهها بشود؟ بدون نمره آوردن از اقتصاد باید طلبه حذف شود . اما کجا تدریس مىشود؟ بنده خدا آقاى صدر که من عقیدهام این است که شهید همین کتاب اقتصادنا شد و گر نه آدم مبارزى نبود که سینهچاک کند و با صدام جنگ کند . بارها ایشان را در نجف دیده بودیم . ایشان کشته تئورىهاى اقتصادى شد که ضدسرمایهدارى و سلطه اختاپوسهاى داخلى و خارجى است . اگر یک تئورى طرفدار سرمایهدارى داشت صدام او را روى سرش مىگذاشت . ایشان اقتصادنا را براى طلبهها نوشتهاند . حالا بسمالله بیایید در حوزه مشهد یا قم چراغ به دستبرویم به درس خارجهاى آقایان، بایستیم ببینیم پنجسطر از این اقتصادنا را که بلد است؟ اصلا نثر روز و علمىاش را مىتوانند بفهمند ؟
شهید بهشتى اقتصاد نوشت . شهید مطهرى اقتصاد نوشت دستخطهایش حاضر بود و به فکر تکمیلش بود که شهید شد . حالا کارى به بعد روحى جامعه بشرى که تربیت و معنویت لازم دارد نداریم . بعد فیزیکى آن مانند ماشینى که بنزین مىخواهد سوخت نیاز دارد و با فرمولهاى اقتصادى است که سوختبدن انسان درست و تضمین و تامین مىشود . همین اقتصاد الآن در این سازمانهاى فرهنگى که شما نام بردید جایگاهى ندارد . تازه حالا هم که خوب شدهاند افتادهاند دنبال علم کلام جدید . دنبال دو سه اصل ذهنى افتادهاند . غربىها عمدا سکولاریسم، پلورالیسم (تکثرگرایى)، هرمنوتیک (نسبیتشناخت)، فمینیسم و ... را براى مشغول کردن اذهان ما پیش کشیدهاند . طلبهها دوباره مثل استدلالهاى صدرایى و ابوعلى سینا که ذهنگرایى است، تحلیل مىکنند در خارج آب هستحالا بیاییم بحث کنیم بسیط استیا نه . خوب در خارج تجزیهاش مىکنند به دو چیز . خدا رحمت کند میرزا جواد آقاى طهرانى را که در درس منظومهاش مىگفت من و آقاى طبسى با هم بودیم . ایشان مىگفت این آب را تجزیه کردهاند، دو عنصر شده است . ما مىگفتیم ذهنگرایى نکنید و بیایید به دنبال عینگرایى باشیم . الآن ما را انداختهاند دنبال جواب دادن به این سه چهار اصل . اقتصاد حذف شده در همین دفتر تبلیغات مشهد یک بخش اقتصاد بوده حذف شد . ما امید داشتیم که اقتصادنا شهید صدر مطرح بشود ولى نشد . سازمان تبلیغات نکرد . دفتر تبلیغات هم نکرد .
الآن در دنیا جنگ، جنگ اقتصاد، جنگ منابع و آبهاى شیرین است . اسرائیل رفته در ترکیه روى آبهاى شیرینى که به کشورهاى عربى مىرود سد مىزند . حدود بیست، سى سد که این آبها به سوریه و عراق و اردن نرود تا اینها همه از بین بروند . اینها در دنیا جنگ است . حالا از طلبهها بپرسید ببینید مىگویند جنگ چیست؟ سکولاریسم را جواب دادید و دین با دنیا کار داشت چه جورى؟ کدام اتاق 4×3 یک ادارهاى را مىتوانى درست کنى؟ در تئورى ما پس هستیم . برگشتهایم به قبل از اقتصادنا، به دورههاى الفباى اقتصادى . بعد هم این مشکل به بخشهاى فرهنگى و دانشگاهى که میلیونها تومان خرج دارند کشیده مىشود درد دل است . بنده یکى از عقایدم این است که کسانى که براى حضرت مهدى (ع) کار مىکنند به صورت کلى و اجتماعى که نمىشود خیلى کارکرد ولى یکى از کارها خدمتبه خلق است که در کتابها و روایات داریم که هر کس مؤمنى را خوشحال کند ولى امر را خوشحال کرده است چون بار ایشان را سبک مىکند گرفتارى که هر شیعه دارد بارى استبر دوش حضرت مهدى (ع) بىتعارف .
اگر این گرفتارى را ما حل کردیم این بار برداشته مىشود . حضرت در دار فیزیکى قدرت دارد که با اراده آن را حل کند ولى به علل خاص خودش نمىکنند و قلب حضرت شاد مىشود، این مهم است . و مراکز مهم مهدویتباید یک بخش خدماتى داشته باشند و خدمت کنند به جامعه . این یک ضرورت است . پس ما در تئورى بسیار عقبیم و وقتى در تئورى عقب بودیم در عمل هم عقبیم . اضافه بر اینکه متاسفانه بعضى از مسایلى که پس از پیامبر (ص) در صدر اسلام هم پیش آمد امروز هم پیش آمده که باعث غم و غصه شدید بعضى از بزرگان ما شده است . پیام اخیر مقام معظم رهبرى که راجع به رانتخوارى و ... به سران سه قوه دادند و ... یادتان هست؟ امام راجع به بنیاد مستضعفان گفت: بنیاد مستضعفان بنیاد مستکبران شده است؟ مىگویند طلحه یا زبیر طلاهایش را پس از پیامبر (ص) با تبر مىشکستند آن زهادى که جز یک شمشیر و یک اسب نداشتند یکباره اینطور دنیاگرا شدند . الحمدلله در برخى ردههاى بالا نشدهاند ولى بحث رانتهاى مسؤولین بحثى طولانى است . دانه خرما را که حضرت فرمود: اسراف نشود اینکه دیگر اصلا مفهومى ندارد . الان اسرافهاى میلیاردى مىشود . یکى از آنها را بگویم اخیرا در جزوهاى به نام «اصلاحات» در پاورقى آن نوشتهام:
این همایشها، هر روز نکوداشت، همایش، گردهمایى، بزرگداشت، پایین داشت، بالاداشت، سمینار، هر روز چند تا از اینها در کشور داریم؟ ده تا پانزده تا سى تا؟ چه خبر است؟ راجع به حضرت امیر (ع) در نجف تجار کاظمینى آرام اعلام کردند (نه سمینار گرفتند نه دور هم نشستند نه بلیط فرستادند براى میهمانان خارجى) که از میان نویسندگان خاورمیانه راجع به حضرت امیر (ع) هر کس بهترین کتاب را آورد 000/400 دینار جایزه به او مىدهیم . «سلیمان کتانى» مسیحى برنده شد . کتابش را از نجف خریدهام و آوردهام . کتابش را که دیدم خیال کردم این مطالب باید از یک شاعر نوپرداز عرب و جوان باشد از بس زیباست . بخشى از آن مناجات استبا حضرت على (ع) بعد از انقلاب بود که دیدمش، تمام موهایش سفید بود ولى مغزى جوان داشت . علماى نجف برنده نشدند و این مسیحى برنده شد . مجددا جایزهاى گذاشتند براى بهترین کتاب راجع به حضرت فاطمه، علیهاالسلام، باز همین سلیمان کتانى برنده شد و از نجف تا قم و مشهد کسى برنده نشد . کتابش هم این است فاطمة الزهرا وتر فى قمر که ترجمه این دو کتاب مثل خودشان نیست .
در بخش فرهنگى، عرضه و معرفىمان خوب نیست . این همه کنگره نهجالبلاغه و صحبتها کو محصولش؟ به کنگره حضرت رضا (ع) دیگر نمىپردازم . معیارهاى اقتصادى در تعالیم رضوى که بنده این را نوشتهام بدون کنگره بوده است این چه کنگرهاى است که همه چیز حضرت رضا (ع) را تمام کرد . پس این از کجا درآمد؟ حالا اگر معیارهاى تربیتىاش را هم بنویسم آن را باز نگفتهاند . معیارهاى جامعهسازى هم همینطور . براى اینکه هزینهها صرف فکر نشده صرف آمدنها و رفتنها شده، صحبت از نهجالبلاغه، قرآن و ... . فقط لفظ است . سطحىنگرى در مذهب و بىمحتوایى با شعار دقیقا مانند هیاتها . هیاتها را دیدهاید که آهنهاى عجیب و غریب به هم مىبندند - که ما فلسفه این را نفهمیدیم - که یک انسان بیچاره باید زیر آن بایستد . اینها سطحىنگرى مذهبى است . بله راه بروید، گل بمالید، سینه و زنجیر هم بزنید اما دیگر این آهنها چیست؟ یا یزدىها هم چوبهاى عجیب و غریبى دارند . این سطحىنگرى مذهبى الآن در نشریات ما هست، نه لفظ دارد نه محتوا و نه برنامه و نه نگارش خوب . روزگارى که وسایل تبلیغاتى بالاترین رقم میلیاردى را مىبرده براى تزریق یک جنس بد به جامعه و همان اندیشمندان آمریکا و کانادا مىخرند و مىخورند و مىپوشند بدترین و دروغترین حرف را با تبلیغ مىتوان ثبت کرد در این دوره ما راستترین حقایقمان را نتوانیم ثبت کنیم، خیلى بىعرضگى است!
بروید دنبال کار درست، عرضه درست، نشر درست . آقا این طلبهها باید بروند نشر بیاموزند . نویسندگان مذهبى، اولا باید خوب نشر را بیاموزند . ببینند یک رمان چقدر چاپ شد در این کشور . ائمه ما (ع) با بهترین لفظ حرف زدند از عجایب نهجالبلاغه بهترین نشر است . جرج جرداق نویسنده صوتالعدالة مىگوید در دبیرستان فرار مىکردم مىرفتم ییلاقهاى لبنان که به شهر نزدیک است و یک نهجالبلاغه زیر بغلم بود و یک دیوان «ابى تمام» و او نویسندگىاشرا از نهجالبلاغه یاد مىگیرد و ما چنین هستیم . خلاصه اینکه باید در خیلى از چیزها تجدید نظر بکنیم .
منبع: تبیان