هر چند بیرون از قرنطینه بودن و در مواجهه قرار داشتن دشوار است، اما هنگامى که فرد با شناخت مرزها و حدود همراه گردد، توانایى حرکت سالم را خواهد یافت . در روایت مذکور در فوق، ( 7 ) هنگامى که امام صادق علیه السلام اشاره مى کند که در دوران غیبت، وضعیت مؤمنان چون افراد یک کشتى واژگون شده، زیرورو مى گردد، راوى سخت مى هراسد و چاره مى طلبد . در ادامه ى روایت، چنین آمده است:
«. . . راوى گوید: پس من گریستم و به حضرت عرض کردم: (در چنین وضعى) ما چه کنیم؟ فرمود: اى اباعبدالله! - و در این حال به پرتو خورشید که به درون خانه و ایوان مى تابید، نظر افکند - آیا این خورشید را مى بینى؟ عرض کردم: بلى . پس فرمود: مسلما کار ما روشن تر از این خورشید است .» در پاسخ امام، مرزشناسى چون چاره ى کار معرفى شده است . با توجه به زمینه ى سخن که در آن، زیرورو شدن و بروز پرچم هاى اشتباه برانگیز مطرح شده، پاسخ بیانگر این است که اگر کسى مرزهاى حق و باطل را بشناسد و نور را از ظلمت تمیز دهد، به سهولت مى تواند راه خود را پیش گیرد و حرکت کند .
با داشتن تصویر درستى از مهدویت، مدلول هاى درست آن در تربیت نیز معین خواهد گردید . تربیت مهدوى، تربیت براى محیط باز است و از این رو، مستلزم آن است که افراد، توانایى مرزشناسى را کسب کنند و آمادگى مواجهه و رویارویى با اصطکاک هاى فکرى و عملى را بیابند . این مرزشناسى شامل مواردى از این قبیل است: شناخت مهدى (عج) چون شخصى معین، شناخت رسالت وى در برپایى حق و عدالت، شناخت حقانیت آموزه هاى دین اسلام که وى آن را به جهانیان عرضه خواهد نمود، آشنایى با جریان هاى فکرى مختلف که سوداى برقرار ساختن حق و عدالت را در جوامع بشرى در سر دارند و توانایى بازشناسى میزان درستى و نادرستى آن ها و توانایى در میان گذاشتن محققانه ى باورهاى خود با آن ها .
پیرو مهدى (عج) با تربیت شدن براى زیستن در چنین محیط بازى، از انتظار انفعالى ظهور وى به دور خواهد بود و در اثر ارتباط سازنده با جریان هاى فکرى دیگر، انتظارى پویا را نسبت به ظهور، آشکار خواهد ساخت .
انتظار پویا به معناى فراهم ساختن فعالانه ى زمینه هاى ظهور است .
________________________________________
1 . بل نقذف بالحق على الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق و لکم الویل مماتصفون .» انبیاء، 18 .
2 . المفضل بن عمر الجعفى قال: سمعت الشیخ - یعنى ابا عبدالله علیه السلام - یقول: «ایاکم و التنویه، اما والله لیغیبن سبتا من دهرکم و لیخملن حتى یقال: مات؟ هلک؟ باى واد سلک؟ و لتدمعن علیه عیون المؤمنین و لیکفان تکفاالسفینه فى امواج البحر فلا ینجو الا من اخذالله میثاقه و کتب فى قلبه الایمان و ایده بروح منه و لترفعن اثنتا عشرة مشتبهة لا یدرى اى من اى، قال: فبکیت ثم قلت له: کیف تصنع؟ فقال: یا اباعبدالله - ثم نظر الى شمس داخلة فى الصفه - اترى هذه الشمس؟ فقلت: نعم، فقال: لامرنا ابین من هذه الشمس .» ، غیبت نعمانى (ترجمه غفارى)، صص 218- 219 .
3 . عن جابر الجعفى قال: «قلت لابى جعفر علیه السلام متى یکون فرجکم؟ فقال: هیهات هیهات لا یکون فرجنا حتى تغربلوا ثم تغربلوا یقولها ثلثا حتى یذهب الله تعالى الکدر و یبقى الصفو» . منتخب الاثر، ص 389 .
4 . عن النبى صلى الله علیه و آله انه قال: «المهدى رجل من عترتى یقاتل على سنتى کما قاتلت انا على الوحى » . ینابیع المودة، به نقل از: منتخب الاثر، ص 232 .
5 . ر . ک: منتخب الاثر، فصل دوم .
6 . على بن جعفر عن اخیه موسى بن جعفر علیه السلام انه قال: «اذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فى ادیانکم لایزیلنکم عنها فانه لابد لصاحب هذاالامر من غیبة حتى یرجع عن هذاالامر من کان یقول به، انما هى محنة من الله یمتحن الله بها خلقه . . .» . غیبت نعمانى، صص 219- 210 .
منبع: تبیان
در همین سیاق، روایات فراوانى وجود دارد حاکى از این که در دوران غیبت، آزمون هاى سنگین و دشوارى هاى بسیار رخ خواهد داد .
به طور مثال، در روایتى از جابر جعفى آمده است که مى گوید: «به امام باقر علیه السلام گفتم که گشایش در کار شما کى خواهد بود؟ پس فرمود: هیهات! هیهات! گشایش در کار ما رخ نمى دهد تا آن که شما غربال شوید و بار دیگر غربال شوید - و این را سه بار فرمود - تا آن که خداى تعالى، تیرگى را (از شما) زایل کند و شفافیت (در شما) به جاى ماند .» ( 3 )
چنان که عبارات مذکور نشان مى دهد، دوران غیبت، دوران مواجهه با موقعیت هاى سخت و آزمون هاى دشوار است که در نتیجه ى آن، بسیارى غربال خواهند شد; به این معنا که از آزمون سربلند بیرون نخواهند آمد . بنابراین ، تصور آرمیدن در حصارى محفوظ و برکنار ماندن از اصطکاک و مواجهه، تصورى مردود است و در قاموس مهدویت و تربیت مهدوى نیست .
شکل دوم از آسیب زایى، در مقابل حصاربندى، با حصارشکنى آشکار مى گردد . در حالى که در حصاربندى، مرزهاى آهنین مى گذارند، در حصارشکنى، هر مرزى را برمى دارند و بى مرزى را حاکم مى کنند . حاصل این امر، بروز التقاطهاى ناهم خوان میان اندیشه هاى حق و باطل است . آسیب زایى حصارشکنى در تربیت دینى این است که درست و نادرست، یک جا خوراک افراد تحت تربیت مى شود و این خوراک ناجور، رشدى را سبب نخواهد شد و چه بسا که مسمومیت و هلاک در پى داشته باشد . نمونه ى این بى مرزى و التقاط در عرصه ى مهدویت، آن است که کسانى معتقد شوند «مهدى » اسم خاصى براى فرد معینى نیست، بلکه نمادى کلى براى اشاره به چیرگى نهایى حق و عدالت بر باطل و بیدادگرى است و مصداق این نماد مى تواند هر کسى باشد .
در روایات مربوط به مهدویت، این گونه حصارشکنى به دیده ى منفى نگریسته شده است . بنابراین، در روایات فراوانى، بر این نکته تاکید شده است که مهدى (عج) نام شخص معینى است . به طور مثال، از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: « مهدى مردى از عترت م ن است که به خاطر (برپایى) سنت من مى جنگد، چنان که من به خاطر وحى جنگیدم .» ( 4 )
برهمین سیاق، در روایات دیگرى، اشاره شده است که مهدى (عج) از فرزندان امام على علیه السلام، فاطمه زهرا علیها السلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام و هم چنین هر یک از امامان بعدى است . ( 5 )
نه تنها بر این نکته تاکید شده است که باید به «مهدى » چون نام خاص فرد معینى اعتقاد ورزید، که خداوند رسالت حاکمیت بخشیدن به حق و عدالت را به عهده ى وى گذاشته است، بلکه به طور کلى باید در دوران غیبت، دین و آموزه هاى اصیل آن را بازشناخت و بر آن پاى ورزى کرد . این امر نیز نشانگر نادرستى مرزشکنى و برآمیختن حق و باطل در دوران غیبت است . به طور مثال، روایت زیر در این مورد قابل ذکر است:
على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «هنگامى که پنجمین فرزند از امام هفتم ناپدید شود، پس خدا را! خدا را! (مواظب باشید) در دین تان، شما را از آن دور نسازند . صاحب این امر ناگزیر از غیبتى خواهد بود تا کسى که بدین امر قایل است، از آن باز گردد . همانا این آزمایشى از جانب خدا است که خداوند، خلق خود را بدان وسیله مى آزماید . . .» . ( 6 )
تعبیر الله الله فى ادیانکم در این روایت، سخنى مؤکد بر اهمیت بازشناسى آموزه هاى اصیل دینى در دوران غیبت است . بر این اساس، محو کردن مرزهاى میان حق و باطل و برهم آمیختن آن ها، یکى از لغزش هایى است که مى تواند در خصوص مهدویت رخ دهد .
آسیب ها : حصاربندى و حصارشکنى . سلامت : مرزشناسى
اشاره:
در این محور، آسیب هاى تربیت دینى، در دو سوى متقابل، حصاربندى و حصارشکنى نامیده شده اند . در حصاربندى، نظر بر این است که خط مشى اساسى براى تربیت دینى افراد، دور نگاه داشتن آنان از بدى و نادرستى است . این شیوه ى قرنطینه سازى، خود، یکى از منشاهاى آسیب زاست; زیرا با مانع شدن آنان از مواجهه با بدى و نادرستى، توان مقاومت را در آنان تحلیل مى برد . قرنطینه سازى، تنها به صورت موقت و در برخى از مراحل اولیه ى تربیت رواست، اما تبدیل آن به خط مشى اساسى تربیت، در حکم مبدل ساختن آن به یکى از عوامل آسیب زایى است . از سوى دیگر، حصارشکنى و قراردادن افراد در معرض مواجهه با جریان هاى مختلف فکرى و عملى، بدون فراهم آوردن قدرت تحلیل و مقاومت در آنان نیز منشا آسیب زایى است . حالت سلامت در تربیت دینى، مرزشناسى است . مرزشناسى چون یکى از عوامل راهبردى در تربیت دینى است، حاکى از آن است که باید در جریان طبیعى زندگى، در مواجهه با بدى ها و نادرستى ها، توانایى تبیین و تفکیک میان خوبى و بدى یا درستى و نادرستى را به صورت مدلل در افراد فراهم آورد و به این ترتیب، زمینه ى مهار گرایش هاى آنان به بدى و نادرستى را مهیا کرد . مرزشناسى با تقواى حضور ملازم است، نه با تقواى پرهیز و مصونیت در متن موقعیت را جست وجو مى کند، نه مصونیت در قرنطینه را .
با توجه به چارچوب کلى آسیب و سلامت در این محور، به بررسى آن در مورد خاص مهدویت خواهیم پرداخت . بر این اساس، بهره ورى از مهدویت در امر تربیت، در دو صورت آسیب زا خواهد بود . هنگامى که فهم ما از این اصل اعتقادى و عمل ما در پرتو آن، به صورت حصاربندى جلوه گر شود و هنگامى که موضع ما در قبال آن به حصارشکنى منجر شود .
در شکل نخست از آسیب زایى، تصور و برداشتى ایستا از مهدویت و انتظار مهدى (عج) وجود دارد . به این معنا که دو صف حق و باطل، هر یک با پیروان خود، برقرارند تا زمانى که ظهور رخ دهد و باطل مضمحل شود . در این فاصله، پیروان حق باید بریده و برکنار از پیروان باطل، انتظار بکشند تا لحظه ى وقوع واقعه فرارسد . در این تصور، دوران غیبت، به مثابه ى اتاق انتظار است که باید در آن، به دور از اهل باطل، نشست و منتظر بود تا صاحب امر بیاید و کار را یکسره کند . تلاش افراد در این جا براى دور نگاه داشتن و مصون داشتن خود و دیگران، از اهل باطل است . پى آمد چنین فهمى از مهدویت، به صورت تربیت قرنطینه اى آشکار مى گردد که در آن مى کوشند افراد را با کنار کشیدن از معرکه، همراه با انتظارى انفعالى، مصون نگاه دارند .
این پى آمد تربیتى، گونه اى آسیب زا از تربیت را نشان مى دهد; زیرا منطق حصاربندى بر آن حاکم است که عبارت از افزایش آسیب پذیرى فرد از طریق دور نگاه داشتن وى از مواجهه است . اما این آسیب زایى، خود، از کژفهمى نسبت به مهدویت نشات یافته است . اگر مهدویت، ناظر به غلبه ى نهایى حق بر باطل است، باید این غلبه را در پرتو قانون کلى چالش میان حق و باطل فهم کرد . در چالش با باطل است که حق غالب مى گردد: «بلکه حق را بر باطل فرومى افکنیم، پس آن را درهم مى شکند، و ناگاه نابود مى گردد . واى بر شما از آن چه وصف مى کنید» . ( 1 )
در روایات نیز مساله ى مهدویت، نه در قرنطینه، بلکه در فضاى باز ، یعنى در عرصه ى مواجهه و چالش میان حق و باطل ترسیم شده است . به تعبیر روایتى که در زیر آمده است، مؤمنان در عصر غیبت، چون ساکنان کشتى اسیر در پنجه ى توفانند که با آن واژگون و زیرورو مى گردند . آنان با پرچم هاى اشتباه انگیز روبه رو خواهند بود و باید چنان بصیرتى داشته باشند که پرچم مهدى (عج) را از پرچم هاى دروغین بازشناسند . در چنین عرصه ى چالش خیزى است که باید کسى ایمان خویش را محفوظ نگاه دارد; قرنطینه اى در کار نیست . روایت چنین مى گوید:
مفضل بن عمر جعفى گوید: شنیدم که شیخ - یعنى امام صادق علیه السلام - مى فرمود: «مبادا علنى کنید و شهرت دهید . بدانید به خدا قسم، حتما مدت زمانى از روزگار شما غایب خواهد شد و بى تردید پنهان و گم نام خواهد گردید تا آن جا که گفته شود: آیا او مرده است؟ هلاک شده است؟ در کدامین سرزمین راه مى پیماید؟ و بدون شک ، دیدگان مؤمنان بر او خواهد گریست و هم چون واژگون شدن کشتى در امواج دریا، واژگون و زیرورو خواهند گردید . پس هیچ کس رهایى نمى یابد مگر آن کس که خداوند از او پیمان گرفته و ایمان را در دل او، نقش کرده و با روحى از جانب خود تاییدش فرموده باشد . بى تردید، دوازده پرچم اشتباه انگیز که شناخته نمى شود کدام از کدام است، برافراشته خواهد شد . . .» . ( 2 )
در روایتى از رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مىخوانیم: «الائمة من بعدى اثنا عشر اولهم انتیا على و آخرهم القائم الذى یفتح الله تعالى ذکره على یدیه مشارق الارض و مغاربها; (3) پیشوایان پس از من دوازده نفرند; اولین آنها تو هستى اى على، و آخرین آنها قائم است; همو که خداوند به دست او مشرقها و مغربها [کنایه از تمامى کره زمین] را فتح خواهد کرد .»
اگر چه امید به آمدن مصلح جهانى در افکار و عقاید تمامى اقوام و ملل ریشه دارد و کم و بیش به گونههاى متفاوت در همه جا مطرح بوده است، اما در تفکر شیعى انتظار فرج و حاکمیت آن موعود به طور روشن و شفاف مطرح است; به گونهاى که آن امام منتظر و آن منجى نهایى را زنده مىدانند و اعتقاد دارند روزى به فرمان خداوند خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد .
از اینرو، مفهوم «غیبت» و «انتظار فرج» نزد شیعه دوازده امامى مفهومى است متفاوت با دیگر ادیان و مذاهب و مکتبها .
همانگونه که اشاره شد یکى از مفاهیمى که از همان ابتدا در ارتباط با مهدویت و ظهور منجى آخرین پدید آمد و در شمار عقاید دینى بسیارى از شیعیان در آمد مفهوم «حکومت واحد جهانى» است; به این معنا که با ظهور امام غایب، اسلام که تنها دین الهى و کامل و داراى شریعت جامع است، مقبول همگان خواهد شد و در آن زمان، ستمگران و جباران از مسند قدرت به زیر کشیده خواهند شد و پس از آن حکومت جهانى اسلام با زعامت و رهبرى مستقیم آخرین امام معصوم و عادل بر پا خواهد شد و عدالتبر بنیاد دیانت و اخلاق در مقیاسى جهانى اجرا خواهد گشت .
در برخى از آیات قرآن به این حاکمیت اشاره شده است . همه آیات مربوط به جهانى بودن دین اسلام مؤید این معناست . بى تردید، زمانى فرا خواهد رسید که تنها دین حاکم بر جهان، اسلام خواهد بود .
جهانى بودن دین اسلام و عدم اختصاص آن به قوم یا منطقه خاصى، از ضروریات این آیین الهى است و حتى کسانى که ایمان به آن ندارند مىدانند که دعوت اسلام، همگانى بوده، و به منطقه جغرافیایى خاصى محدود نبوده است .
افزون بر این، شواهد تاریخى فراوانى وجود دارد که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به سران کشورها مانند قیصر روم و پادشاه ایران و فرمانروایان مصر و حبشه و شامات و نیز به رؤساى قبایل مختلف عرب و ... نامه نوشتند و به سوى آنان پیک ویژه گسیل داشتند و همگان را به پذیرفتن این دین مقدس دعوت کردند و از پیامدهاى وخیم کفر و روى گردانى از اسلام، بر حذر داشتند . اگر دین اسلام جهانى نبود چنین دعوتى عمومى انجام نمىگرفت و سایر اقوام و امتها هم براى عدم پذیرش، عذرى مىداشتند . (4)
بنابر این مبانى و مقدماتى که ناگزیر به آرمان حکومت واحد جهانى شیعى منجر مىشود، از این قرار است:
1 . جهانى بودن رسالت اسلام
همه مسلمانان بر این باورند که اسلام، آخرین حلقه از سلسله طولانى نبوت است و از هر جهت کاملترین و جامعترین دین مىباشد و تا روز قیامت نیز بشر را از هر جهت کفایتخواهد کرد . روزى فرا خواهد رسید که اسلام، تمامى آدمیان و پیروان ادیان را پیرو و مطیع خود خواهد کرد و بدین ترتیب، جهان در تسخیر آموزههاى بلند و آسمانى اسلام در خواهد آمد .
قرآن مجید این حقیقتسترگ را این گونه تصویر کرده است:
- «ان الدین عندالله الاسلام» ; (5)
«در حقیقت، دین نزد خداوند، همان اسلام است .»
- «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه» ; (6)
«و هر که جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود .»
- «الیوم اکملت لکم دینکم» ; (7)
«امروز دین شما را برایتان کامل گردانیدم .»
- «ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین» ; (8)
«محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست; ولى فرستاده خدا و خاتم پیامبران است .»
- «و هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله» ; (9)
«او کسى است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند .»
با بهرهگیرى از این سخنان نورانى، مسلمانان به حقانیت، جامعیت، خاتمیت، جهانشمولى، و سرانجام جهان گسترى و پیروزى و غلبه نهایى دین اسلام دستیافتهاند .
اعتقاد به مهدویت
چنانکه گفته شد، اعتقاد به مهدویت و ظهور منجى دادگستر و جهانى، ناگزیر به چیرگى اسلام بر تمامى ادیان و مکاتب و ایدئولوژیها و استیلا بر جباران و فرمانروایان جور و غیر الهى گره خورده است و در نهایتبه تاسیس حکومت جهانى منجر خواهد شد; بویژه اگر از منظر شیعى به تاریخ بنگریم، ظهور مهدى خاص و شناخته شده و در عین حال غایب از دیدگان و تشکیل حکومتحق و عدالت گستر اجتنابناپذیر خواهد بود .
از نظر شیعه با حذف امام على بن ابیطالب علیهما السلام و فرزندان معصوم او، تاریخ اسلام پس از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در حوزه سیاست و حکومتبه انحراف گرایید . و پیامدهاى منفى متعددى نیز در پى داشت که یکى از آنها محرومیت جامعه از رهبرى معنوى و آسمانى بود; چرا که امام على علیه السلام و پس از او امامان معصوم علیهم السلام پیشوایان دینى، سیاسى بر حق بوده و حق خلافت و امامت انحصارى داشتهاند و دیگران، غاصب حق معصوماند و لذا «جائر» و «باطل» مىباشند و این انحراف تاکنون ادامه پیدا کرده است . شیعیان منتظرند که آخرین بازمانده از امامان معصوم علیهم السلام ظهور کند و تاریخ اسلام و در نهایت، تاریخ انسان را به مسیر طبیعى و الهىاش باز گرداند .
در آن صورت، اسلام، عزیز و همگانى مىشود و مسلمانان، توانمندانه بر جهان چیره مىگردند . طبق این تفسیر، تشکیل حکومت واحد جهانى، گریزناپذیر خواهد بود .
در منابع روایى اسلامى - و بویژه شیعى - از خصوصیات و اختیارات و عملکردهایى یاد شده است که جملگى آنها جز با تشکیل حکومت واحد جهانى محقق نخواهد شد; از جمله گفته شده است که امام مهدى علیه السلام ظلم و جور را براى همیشه بر مىاندازد و عدالت و دین حق را در سطح جهان براى همیشه مستقر مىکند و نیز در برخى روایات از اختیارات و قدرت و امکانات مطلق و جهانى امام غایب یاد شده است که عملا جز چیرگى بر جهان و تشکیل حکومت مقتدر جهانى نخواهد بود . در روایتى از امام باقر علیه السلام چنین نقل شده است:
«القائم منا منصور بالرعب مؤید بالنصر تطوى له الارض و تظهر له الکنوز یبلغ سلطانه المشرق والمغرب و یظهر الله عزو جل به دینه على الدین کله و لو کره المشرکون فلا یبقى فى الارض خراب الا قد عمر و ینزل روح الله عیسى بن مریم علیهما السلام فیصلى خلفه; (10)
قائم ما با انداختن بیم و هراس در دل ستمگران یارى مىشود; با پشتیبانى [و حمایت از جانب خداوند] تایید مىگردد; زمین برایش خاضع و تسلیم مىشود; گنجها و خزائن برایش آشکار و نمایان مىشود; حکومت او شرق و غرب عالم را فرا مىگیرد . خداوند بوسیله او دینش را بر تمامى ادیان چیرگى مىبخشد; هرچند مشرکان کراهت داشته باشند . در زمین خرابى و ویرانى نمىماند، مگر آنکه آباد شود و عیسى بن مریم علیهما السلام از آسمان فرود آید و پشتسر او نماز گزارد .»
به استناد این نوع روایات، هرگز تردیدى نخواهد ماند که حکومتحضرت مهدى علیه السلام تمامى زمین را فرا خواهد گرفت . (ان شاء الله)
پىنوشت:
1) عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج1، ص68، ح 36، کتابفروشى طوس .
2) همان، ص262، ح22; کافى، کلینى، ج1، ص432، ح91 .
3) امالى شیخ صدوق، ابوجعفر، ص 97، ح9، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات; روضة الواعظین، فتال نیشابورى، ص102 .
4) آموزش عقاید، محمدتقى مصباح یزدى، ج2، ص116 .
5) آل عمران/19 .
6) آل عمران/85 .
7) مائده/3 .
8) احزاب/40 .
9) توبه/33 .
10) کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج1، ص330، ح16 .
منبع: تبیان
حکومتحضرت مهدى علیه السلام تنها حکومت واحد جهانى
بحث درباره جهانى شدن، در فرهنگ متداول روز در ذات خود، بحث کم و بیش مبهمى است . علت ابهام آن این است که مفهوم یکسان و یکدستى از آن ارائه نشده است .
واژه جهانى شدن از یک جهت مفهوم کاملا جدید و از لحاظى یک مقوله قدیمى به شمار مىرود . ظهور این پدیده باعثبروز تحرک شگفتانگیز اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و ارزشى شده و تفاسیر جدیدى از سیاست، اقتصاد، فرهنگ، اقتدار، امنیت و ... به دست مىدهد .
جهانى شدن در شکل امروزى آن، از زمان فروپاشى کمونیسم و نظام دو قطبى و بالاخره پایان جنگ سرد بیشتر مطرح شده است . مفهوم جهانى شدن و مفاهیم نزدیک به آن نظریاتى هستند که از سوى اکثر پژوهشگران مسائل سیاسى و امور بین الملل براى توصیف وضعیف حاکم بر نظام بین الملل به کار مىروند . جهانى شدن به معناى فرایندى اجتماعى است که از مدتها پیش آغاز شده و رو به گسترش است و در آن قید و بندهاى جغرافیایى که بر روابط اجتماعى و فرهنگى سایه افکنده است از بین مىرود . واژه جهانى شدن حرکتبه سوى یک جامعه جهانى واحد را نوید مىدهد .
پرسشى که در اینجا پیش مىآید اینکه دیدگاه شیعه درباره جهانى شدن و حاکمان حکومت جهانى چیست و حکومت جهانى حضرت مهدى علیه السلام چگونه حکومتى خواهد بود؟ و اساسا جهانى بودن حکومتحضرت مهدى علیه السلام به چه معناست؟ در این نوشتار کوتاه، به این پدیده و اینکه در روایات اسلامى، مقصود از حکومت جهانى چیست، مطالبى خدمتشما خوانندگان گرامى عرضه مىکنیم .
در یک بررسى جامع و کامل در روایات و سخنان ائمه معصومین علیهم السلام به جرات مىتوان گفت که یکى از ویژگیهاى انکارناپذیر حکومت امام مهدى علیه السلام جهان شمولى آن است . حکومت آن حضرت، شرق و غرب عالم را فرا مىگیرد و آبادىاى در زمین نیست، مگر اینکه گلبانگ توحید از آن شنیده مىشود و نسیم جان نواز عدل و داد، سراسر گیتى را سرشار مىکند .
امام حسین علیه السلام در این باره فرمود: «منا اثنا عشر مهدیا اولهم امیر المؤمنین على بن ابیطالب علیهما السلام و آخرهم التاسع من ولدى و هو القائم بالحق یحیى الله تعالى به الارض بعد موتها و یظهر به دین الحق على الدین کله و لو کره المشرکون; (1)
دوازده هدایتشده از ماست; اولین آنها على بن ابیطالب علیهما السلام و آخر ایشان نهمین فرزند از فرزندان من است و او قائم به حق است که خداوند به وسیله او زمین را بعد از مردنش حیات مىبخشد و دین حق را بر تمامى ادیان غلبه مىدهد; اگر چه مشرکان را خوش نیاید .»
در آن دوران به دست آن امام بزرگ، آرمان والاى تشکیل جامعه بزرگ بشرى و خانواده انسانى تحقق مىپذیرد و آرزوى دیرینه همه پیامبران و امامان علیهم السلام و مصلحان و انسان دوستان برآورده مىشود .
امام رضا علیه السلام از پدرانش از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل کرده است که خداوند در شب معراج در بخشى از سخنان طولانىاش فرمود: «... و لاطهرن الارض بآخرهم من اعدائى و لاملکنه مشارق الارض و مغاربها; (2)
و به درستى زمین را به وسیله آخرین آنها، (ائمه معصومین علیهم السلام) از دشمنانم پاک خواهم ساخت و گستره زمین را در فرمانروایى او قرار خواهم داد ... .»
در دوران رهبرى امام مهدى علیه السلام با ایجاد مرکز واحد و مدیریت و حاکمیتیگانه الهى براى همه اجتماعات، نژادها و منطقهها، سبب اصلى جنگ و ظلم از بین مىرود .
نشانههاى ظهور
احادیثى که از نشانههاى ظهور مهدى سخن مىگوید، چه در کتب شیعه و چه سنى، غالبا درباره دو موضوع بحث مىکند:
1. حوادث مستقل و جداگانهاى که رخ خواهد داد؛
2. وضع اجتماعى و سیاسى و تکنولوژى (فناورى) که جهان، پیش از ظهور دارد. به عبارت دیگر، وضع دنیاى سیاست و اجتماع و فناورى پیش از ظهور را براى ما ترسیم مىکند.
در مورد رویکرد دوم، هر که درباره نشانههاى ظهور پژوهش کند، درمىیابد که جهان کنونى، از هر وقت دیگرى، به زمان ظهور نزدیکتر است.
از جنبه تکنولوژى، احادیث از جهانى سخن مىگویند که در آن هواپیماهایى است که مسافران را از کشورى به کشور دیگر مىبرند و ایستگاههاى رادیویى به تعداد مردم دنیا وجود دارد که مىتواند خبر را در آن واحد، براى تمامى دنیا پخش کند و تلفنهاى تصویرى هست و هر که در مشرق است، صداى برادرش را در مغرب مىشنود و چهره او را مىبیند و رایانههاى دستى وجود دارد که داراى برنامههاى گوناگون است و دارندهاش را از همراه داشتن هزاران کتاب، بىنیاز مىکند.
از جنبه اجتماعى، احادیث از وضع اجتماعى سخن مىگوید که زنان، لباس مد روز پوشیده یا برهنهاند که گویاى کشف حجاب یا آرایشهاى جاهلانه است و انواع منکرات به ظهور مىرسد که پیش از پیدایش، آدمى تصورش را نمىکرد.
از جنبه سیاسى، سخن از کشف معبد هیکل سلیمان مىگوید که لازمه برپایى دولت اسراییل در دل جهان عرب و اسلام است. نیز وجود جنبشهاى اسلامى در جوامع مسلمان که تلاش دارد حکومت اسلامى برپا کند، اما بسیارى از افراد مجاهد زندانى مىشوند. همچنین از تأسیس دولتى در مشرق سخن مىگوید که زمینهساز دولت مهدى است. نیز اختلاف کارگزاران شیعى و چندگانگى سخنشان که با بیعت با مهدى، وحدت کلمه پیدا مىکنند. همچنین مهدیان دروغینى ظاهر مىشوند. تمامى آنچه برشمردیم، در احادیث نشانههاى ظهور آمده است.
تشخیص مدعیان مهدویت
تنها اصلى که مىتوان براى شناخت مدعیان دروغگوى مهدویت، بدان اعتماد کرد، تأیید و امداد الهى است که توسط مدعى راستگوى مهدویت نشان داده مىشود. وى نبوت خاتم و جنبش اوصیاى پیامبر را که پدرانش بودند، تصدیق مىکند. این کارى لازم براى مدعى نبوت و رسالت است.
امداد و تأیید الهى، با ظهور عیسى بن مریم نشان داده مىشود که قرآن، قصه وى را گفته است که مردگان را زنده مىکرد و کور مادرزاد و مبتلایان به پیسى را شفا مىداد.[1]
این اصل، راه را بر هر مدعى دروغینى مىبندد، خواه شخص به عمد دروغ گوید یا قربانى مکاشفه عرفانى پندارى شود، مانند آنچه براى «مهدى سودانى» پیش آمد که پنداشت مهدى موعود(ع) است. وى خیال کرد پیامبر به او گفته که مهدى موعود(ع) است. مهدى سودانى در یکى از نوشتههایش در تاریخ 16 شعبان 1299 هجرى مىگوید:
سید وجود(ص) به من خبر داد: من مهدى منتظرم. پیامبر چندین بار مرا بر کرسىاش نشاند و خلفاى چهارگانه [ابوبکر، عمر، عثمان و امام على] و قطبها[ى دراویش] و خضر(ع) حضور داشتند، و مرا با ملایکه مقرب و اولیاى زنده و مرده از فرزندان آدم تا زمان کنونى، نیز جنیان مؤمن، تأیید و یارى کرد.
در هنگام جنگ، سید وجود(ص) به عنوان امام و فرمانده سپاه حاضر مىشود؛ نیز خلفاى چهارگانه و قطبها و خضر حاضرند. حضرتش، شمشیر نصرت و پیروزى را به من داد و فرمود: با داشتن آن شمشیر، کسى بر من پیروز نمىشود، گرچه گروه انس و جن باشند.
آنگاه سرور وجود فرمود... پرچمى از نور برافراشته مىشود و در جنگ، همراه من است. عزراییل پرچمدار است. از این رو، یارانم ثابتقدم مىشوند و در دل دشمنانم، ترس افکنده مىشود و هر که با من دشمنى کند، خداوند خوارش مىکند. پس هر که به راستى سعادتمند باشد، مىپذیرد من مهدى منتظرم. اما خداوند در دل کسانى که جاهطلباند، نفاق مىافکند. پس به سبب حرص بر جاهطلبى، مرا تصدیق نخواهند کرد... سید وجود(ص) به من دستور داد به منطقه «ماسه» در کوه قدیر هجرت کنم و از آنجا به تمامى مکلفان، دستور کلى را بنویسم. ما هم به امیران و بزرگان دینى نوشتیم، اما بدبختان نپذیرفتند و درستکاران تصدیق کردند... سید وجود(ص) سه بار به من خبر داد: آنکه در مهدویت تو شک کند، به خدا و رسول کافر شده است.
تمام آنچه درباره خلافتم و مهدویت به شما گفتم، در بیدارى و در حال صحت، سید وجود(ص) به من گفت، بىآنکه مانعى شرعى باشد. نه خوابى بود و نه ربایشى و نه مستى و نه دیوانگى...[2]
منبع: تبیان